از نظر اهل تسنّن مقام خلفاء‌بالاتر است یا ائمه اربعه اهل سنت؟
یکی از عقاید اساسی و بنیادین اهل سنت، عادل بودن یاران و اصحاب رسول الله صلّی الله علیه و آله است. بر اساس این باور، تمامی اصحاب، رسول خدا صلّی الله علیه و آله که با ایمان به اسلام از دنیا رفته باشند، عادل بوده و از هرگونه فسق و اعمال خلاف مروّت به دور می‌باشند. البته عدالت را مرادف عصمت نمی‌دانند که فرد هیچ گناهی نکند. بلکه مهم آن است که فرد به صورت علنی تظاهر به گناه نکند. آنها هیچ کس را قابل مقایسه با اصحاب نمی‌دانند و پس از پیامبران، ایشان را افضل خلایق برمی‌شمرند. چنان که ابوامامه از بزرگان اهل سنت، در جواب کسی که معاویه را با عمر بن عبدالعزیز مقایسه کرده بود گفته است که: (لا نعدل باصحاب محمد صلّی الله علیه و آله احداً) یعنی ما هیچ کسی را با اصحاب رسول خدا(ص) مساوی و معادل نمی‌دانیم: برخی از آیات مورد استفاده علمای اهل سنت در عدالت صحابه عبارتند از: 1. کنتم خیرامة اخرجت للناس[1] شما بهترین امت هستید که برای اصلاح و ارشاد مردم آفریده، شده‌اید. 2. و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداًء علی الناس[2]، هم چنین گردانیدیم شما را امت میانه یعنی خوبتر تا باشید گواهان بر مردم. 3. محمد رسول الله و الذین معه اشدّاًء علی الکفار رحماًء بینهم[3]؛ محمد پیامبر خداست و کسانی که با او هستند با کفار خشن و سخت و نسبت به یکدیگر مهربانند... . 4. لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم باقی قلوبهم فانزل السکینة علیهم و...[4]؛ خداوند از مؤمنانی که زیر درخت (در حدیبیه) با تو بیعت کردند، به حقیقت خوشنود گشت و از وفا و خلوص قلب آنها آگاه بود که وقار و اطمینان کامل بر ایشان نازل فرمود. به جز آیات فوق، روایاتی نیز در کتابهای اهل سنت وجود دارد که از آنها عدالت صحابه را استفاده نموده اند: اهل سنت اشکالاتی در مورد صحابه چون تخلف از جهاد و یا سرپیچی از دستور پیامبر در جنگ احد را چنین توجیه می‌کنند که آنان بعدها توبه کردند و خداوند توبه‌ آنها را پذیرفت، و نیز آن عده از صحابه که پس از پیامبر(ص) مرتد شدند، جزو اصحاب نمی‌دانند. درباره جنگ با امیر المؤمنین علیه السّلام نیز چنین پاسخ دادند که هر یک از اصحاب اجتهاد کردند و برخی در اجتهاد خود اشتباه کردند و این منافاتی با عدالت ندارد.[5] این مطالب هم از نظر عقل و وجدان و هم قرآن و روایات باطل و مردود است؛ کدام عقل و وجدان سلیم می‌پذیرد که تمامی صحابه به معنایی که آنها از صحابه دارند (هر کسی که پیامبر را دیده ولو کودک خردسال که در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله به دنیا آمده) همگی برابر و عادل باشند؟ چگونه ممکن است، کسی مانند امام علی -علیه السلام- که در تمام غزوات به نفع اسلام شمشیر زده بسان کسی باشد که در تمام جنگ‌ها بر روی اسلام شمشیر کشیده، مثل ابوسفیان و... آیا عقل می‌پذیرد که عالم و جاهل در حکم یکسان باشند؟ آیا کسی که با دل و جان مسلمان شده مثل کسی است که از ترس اسلام را قبول کرده است؟[6] از اینرو از دیدگاه شیعه اولاً باید تعریف صحیحی از صحابه داشته باشیم و دایره و گسترة آن را خیلی وسیع نگیریم که شامل مؤمن، منافق و فاسق بشود. ثانیاً باید معنای دقیقی از عدالت داشته باشیم. به نظر شیعه صحابه‌ای متصف به صفت عدالت هستند، که گناه کبیره انجام نداده و اصرار بر گناهان صغیره نداشته اند، نه همة صحابه، که شامل افراد همچون ابوسفیان، ولد ابن عقبه، حکم ابن عاص گردد. اهل سنت نه تنها همه صحابه را عادل می دانند بلکه نسبت به برخی از آنها مانند خلفا غلو نموده و مقامات و درجات فوق العاده برای آنها قائل شده اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود. 1. ابوبکر و عمر سرور پیرمردان بهشت هستند.[7] 2. ابوبکر و عمر جزو اهل درجات هستند و اهل درجات مثل ستاره درخشان در افق آسمان دیده می‌شوند.[8] 3. روزی پیامبر به همراه ابوبکر و عمر از خانه خارج شد و فرمود در قیامت نیز ما همین طور مبعوث می‌شویم.[9] 4. پس از اسلام آوردن عمر جبرئیل نازل شد و خبر آورد که اهل آسمان‌ها به خاطر اسلام آوردن عمر به هم بشارت می‌دهند.[10] 5. از پیامبر نقل نمود که: (هر پیامبری در بهشت رفیقی دارد و رفیق من در آن جا عثمان بن عفان است.)[11] 6. اگر می‌خواستم به جز پروردگارم خلیلی انتخاب کنم، حتماً ابابکر را انتخاب می‌کردم.[12] 7. در خواب دیدم که از شیر بهشتی می‌نوشم و آن شیر از ناخن‌هایم جاری می‌شود و از همان به عمر نوشانیدم و مقصود از شیر علم است.[13] اولاً بسیاری از احادیث فوق ساختگی و جعلی است. ثانیاً با توجه به عملکرد ایشان نسبت به دین و سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله که مهمترین آن غضب مقام امامت و خلافت بود دلالت می کند که این روایات ساخته و پرداخته مکتب خلفا است، چرا که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به دفعات طول عمر مبارک خود در مورد جانشینی بعد از خود توصیه‌هایی فرموده و چه به صراحت و چه با کنایه امام علی علیه السّلام را به امامت و جانشینی بعد از خود برگزید. احادیثی مثل حدیث غدیر، منزلت و ثقلین و... . که در کتابهای روایی اهل سنت بطور گسترده، ذکر شده گویای این حقیقت اند. ولی برخی صحابه، دستورات پیامبر(ص) را نادیده گرفتند و خلافت غضب کردند و این بزرگترین گناه و ظلمی است که آنها انجام دادند. بنابراین، روشن گردید که در نظر اهل سنت مقام خلفا بسیار بالاتر از سایرین است، ولی جا دارد برای تکمیل بحث، اشاره‌ای به جایگاه ائمه اربعه اهل سنت بنماییم. این امامان چهارگانه عبارتند از: 1. ابو حنیفه، نعمان بن ثابت بن زوطی (80 50 ه .ق). 2. ابوعبدالله، محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع (150 204 ه .ق) که همان امام شافعی است. 3. ابو عبدالله، احمد بن محمد بن حنبل بن هلال (164 241 ه. .ق). 4. ابو عبدالله، مالک بن انس بن مالک الحمیری (97 179 ه .ق).[14] این چهار نفر در فاصله زمانی نیمه دوّم قرن اوّل تا پایان نیمة‌ اوّل قرن سوّم هجری می‌زیسته‌اند و البته آغاز رواج مذاهب ایشان قرن چهارم هجری است و انحصار مذاهب اهل سنت در این چهار نحله و کنارگذاشتن سایر مذاهب، حادثه‌ای است که در سال 645 و به دستور حکومت وقت اتفاق افتاده است. و روشن است که در این فاصله شش قرنی مذاهب فقهی دیگری نیز وجود داشته‌اند که اهل سنت به آنها گرایش داشته و اعمال خود را بر اساس فتاوای علمای‌شان انجام می‌داده‌اند. و همین نشان می‌دهد که این چهار تن تمایز فوق العاده‌ای با دیگران نداشته‌اند. و حتی وقتی دستور انحصار مذاهب در چهار مذهب صادر شد، افراد فراوانی مخالف این امر بوده و گفتند، آن چهارنفر مردانی عالم بوده‌اند، ما نیز چنینیم و برتری برای آنها قایل نبودند، ولی با کمک‌ حکومت و همکاری علمای این مذاهب با دستگاه حاکم، این چهار مذهب رشد یافتند و سایر مذاهب همانند سفیان ثوری، داود بن علی الظاهری و دیگران کم کم از بین رفتند. و بعدها تعصباتی در میان معتقدین به این مذاهب به وجود آمد و به نزاع کشیده شدند و هر یک برای امام خود، مقامی بالاتر و والاتر از دیگری قایل شدند چنان که گفته‌اند، وقتی ابوحنیفه سخن می‌گوید، گویا ملکی به او تلقین می‌کند. در حالی که بسیاری از فقهای هم عصر او هم چون ایوب سجستانی، جریر بن حازم و مالک بن انس... کلمات فراوانی در ردّ او گفته‌اند. و نقل شده که شافعی می‌گفت: (ابوحنیفه ابتدا مسأله‌ای را به خطا قرار می‌دهد و سپس تمام کتاب خدا را با آن قیاس می‌کند.) و یا احمد بن حنبل، حدیث مالک را صحیح ولی رأی و نظر او را ضعیف می‌دانست.[15] و برخی هم چون محمد بن جریر طبری و ابن قتیبه اصولاً احمد بن حنبل را جزو فقها نمی دانسته اند. به هر حال با آنچه که درباره خلفا و امامان چهارگانه اهل سنت نقل شد، جایگاه هر یک در دیدگاه اهل سنت روشن شد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: تیجانی سماوی، محمد؛ اهل سنت واقعی، ترجمه: عباس علی براتی، بنیاد معارف اسلامی، قم 1376، چ 5، ج 1، ص 116 ‌173 و ج 2، ص 193 218. [1] آل عمران/110 [2] بقره/143 [3] فتح/29 [4] فتح/18 [5] . ر.ک: بذری، عبدالغنی؛ مقاله عدالت صحابه، مجله ندای اسلام زیر نظر حوزه علمیه دار العلوم زاهدان، ش 8، ص 9 16. [6] . احمد حسین یعقوب، نظریه عدالت صحابه، صلّی الله علیه و آله مترجم مسلم صحابی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چ اوّل، زمستان 72، 42 و 43. [7] . ابن ماجه، الحافظ، ابی عبدالله محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، بیروت، لبنان، دار الاحیاء التراث العربی، 1975 م، ج 1، ص 36، باب 11 ، ح 95. [8] . همان، ص 37، ح 96. [9] . همان، ص 38، ح 99. [10] . همان،‌ص 38، ج 103. [11] . همان، ص 40، ح 109. [12] . بخاری جعفر، الامام ابی عبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری،، بیروت، لبنان، دار الکتب العلمیه، 1992 م، ج اوّل، مجلد 2، جزء 4، ص 556، ح 3654. [13] . همان، ص 565، ح 3681. [14] . برای آشنایی مختصر ر.ک: فرهنگ معین به ترتیب 5/ 92، 5/ 870، 5/ 102 و 6/ 1886. [15] . ر.ک، حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اصفهان، مکتبة‌الامام امیر المؤمنین، بی تا، جلد 2، جزء 3، ص 141 146. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

از نظر اهل تسنّن مقام خلفاء‌بالاتر است یا ائمه اربعه اهل سنت؟


پاسخ:

یکی از عقاید اساسی و بنیادین اهل سنت، عادل بودن یاران و اصحاب رسول الله صلّی الله علیه و آله است. بر اساس این باور، تمامی اصحاب، رسول خدا صلّی الله علیه و آله که با ایمان به اسلام از دنیا رفته باشند، عادل بوده و از هرگونه فسق و اعمال خلاف مروّت به دور می‌باشند. البته عدالت را مرادف عصمت نمی‌دانند که فرد هیچ گناهی نکند. بلکه مهم آن است که فرد به صورت علنی تظاهر به گناه نکند. آنها هیچ کس را قابل مقایسه با اصحاب نمی‌دانند و پس از پیامبران، ایشان را افضل خلایق برمی‌شمرند. چنان که ابوامامه از بزرگان اهل سنت، در جواب کسی که معاویه را با عمر بن عبدالعزیز مقایسه کرده بود گفته است که: (لا نعدل باصحاب محمد صلّی الله علیه و آله احداً) یعنی ما هیچ کسی را با اصحاب رسول خدا(ص) مساوی و معادل نمی‌دانیم:
برخی از آیات مورد استفاده علمای اهل سنت در عدالت صحابه عبارتند از:
1. کنتم خیرامة اخرجت للناس[1] شما بهترین امت هستید که برای اصلاح و ارشاد مردم آفریده، شده‌اید.
2. و کذلک جعلناکم امة وسطاً لتکونوا شهداًء علی الناس[2]، هم چنین گردانیدیم شما را امت میانه یعنی خوبتر تا باشید گواهان بر مردم.
3. محمد رسول الله و الذین معه اشدّاًء علی الکفار رحماًء بینهم[3]؛ محمد پیامبر خداست و کسانی که با او هستند با کفار خشن و سخت و نسبت به یکدیگر مهربانند... .
4. لقد رضی الله عن المؤمنین اذ یبایعونک تحت الشجرة فعلم باقی قلوبهم فانزل السکینة علیهم و...[4]؛ خداوند از مؤمنانی که زیر درخت (در حدیبیه) با تو بیعت کردند، به حقیقت خوشنود گشت و از وفا و خلوص قلب آنها آگاه بود که وقار و اطمینان کامل بر ایشان نازل فرمود.
به جز آیات فوق، روایاتی نیز در کتابهای اهل سنت وجود دارد که از آنها عدالت صحابه را استفاده نموده اند: اهل سنت اشکالاتی در مورد صحابه چون تخلف از جهاد و یا سرپیچی از دستور پیامبر در جنگ احد را چنین توجیه می‌کنند که آنان بعدها توبه کردند و خداوند توبه‌ آنها را پذیرفت، و نیز آن عده از صحابه که پس از پیامبر(ص) مرتد شدند، جزو اصحاب نمی‌دانند. درباره جنگ با امیر المؤمنین علیه السّلام نیز چنین پاسخ دادند که هر یک از اصحاب اجتهاد کردند و برخی در اجتهاد خود اشتباه کردند و این منافاتی با عدالت ندارد.[5] این مطالب هم از نظر عقل و وجدان و هم قرآن و روایات باطل و مردود است؛ کدام عقل و وجدان سلیم می‌پذیرد که تمامی صحابه به معنایی که آنها از صحابه دارند (هر کسی که پیامبر را دیده ولو کودک خردسال که در زمان پیامبر صلّی الله علیه و آله به دنیا آمده) همگی برابر و عادل باشند؟ چگونه ممکن است، کسی مانند امام علی -علیه السلام- که در تمام غزوات به نفع اسلام شمشیر زده بسان کسی باشد که در تمام جنگ‌ها بر روی اسلام شمشیر کشیده، مثل ابوسفیان و... آیا عقل می‌پذیرد که عالم و جاهل در حکم یکسان باشند؟ آیا کسی که با دل و جان مسلمان شده مثل کسی است که از ترس اسلام را قبول کرده است؟[6]
از اینرو از دیدگاه شیعه اولاً باید تعریف صحیحی از صحابه داشته باشیم و دایره و گسترة آن را خیلی وسیع نگیریم که شامل مؤمن، منافق و فاسق بشود. ثانیاً باید معنای دقیقی از عدالت داشته باشیم. به نظر شیعه صحابه‌ای متصف به صفت عدالت هستند، که گناه کبیره انجام نداده و اصرار بر گناهان صغیره نداشته اند، نه همة صحابه، که شامل افراد همچون ابوسفیان، ولد ابن عقبه، حکم ابن عاص گردد. اهل سنت نه تنها همه صحابه را عادل می دانند بلکه نسبت به برخی از آنها مانند خلفا غلو نموده و مقامات و درجات فوق العاده برای آنها قائل شده اند که به برخی از آنها اشاره می‌شود.
1. ابوبکر و عمر سرور پیرمردان بهشت هستند.[7]
2. ابوبکر و عمر جزو اهل درجات هستند و اهل درجات مثل ستاره درخشان در افق آسمان دیده می‌شوند.[8]
3. روزی پیامبر به همراه ابوبکر و عمر از خانه خارج شد و فرمود در قیامت نیز ما همین طور مبعوث می‌شویم.[9]
4. پس از اسلام آوردن عمر جبرئیل نازل شد و خبر آورد که اهل آسمان‌ها به خاطر اسلام آوردن عمر به هم بشارت می‌دهند.[10]
5. از پیامبر نقل نمود که: (هر پیامبری در بهشت رفیقی دارد و رفیق من در آن جا عثمان بن عفان است.)[11]
6. اگر می‌خواستم به جز پروردگارم خلیلی انتخاب کنم، حتماً ابابکر را انتخاب می‌کردم.[12]
7. در خواب دیدم که از شیر بهشتی می‌نوشم و آن شیر از ناخن‌هایم جاری می‌شود و از همان به عمر نوشانیدم و مقصود از شیر علم است.[13]
اولاً بسیاری از احادیث فوق ساختگی و جعلی است. ثانیاً با توجه به عملکرد ایشان نسبت به دین و سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله که مهمترین آن غضب مقام امامت و خلافت بود دلالت می کند که این روایات ساخته و پرداخته مکتب خلفا است، چرا که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله به دفعات طول عمر مبارک خود در مورد جانشینی بعد از خود توصیه‌هایی فرموده و چه به صراحت و چه با کنایه امام علی علیه السّلام را به امامت و جانشینی بعد از خود برگزید. احادیثی مثل حدیث غدیر، منزلت و ثقلین و... . که در کتابهای روایی اهل سنت بطور گسترده، ذکر شده گویای این حقیقت اند. ولی برخی صحابه، دستورات پیامبر(ص) را نادیده گرفتند و خلافت غضب کردند و این بزرگترین گناه و ظلمی است که آنها انجام دادند.
بنابراین، روشن گردید که در نظر اهل سنت مقام خلفا بسیار بالاتر از سایرین است، ولی جا دارد برای تکمیل بحث، اشاره‌ای به جایگاه ائمه اربعه اهل سنت بنماییم. این امامان چهارگانه عبارتند از:
1. ابو حنیفه، نعمان بن ثابت بن زوطی (80 50 ه .ق).
2. ابوعبدالله، محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن شافع (150 204 ه .ق) که همان امام شافعی است.
3. ابو عبدالله، احمد بن محمد بن حنبل بن هلال (164 241 ه. .ق).
4. ابو عبدالله، مالک بن انس بن مالک الحمیری (97 179 ه .ق).[14]
این چهار نفر در فاصله زمانی نیمه دوّم قرن اوّل تا پایان نیمة‌ اوّل قرن سوّم هجری می‌زیسته‌اند و البته آغاز رواج مذاهب ایشان قرن چهارم هجری است و انحصار مذاهب اهل سنت در این چهار نحله و کنارگذاشتن سایر مذاهب، حادثه‌ای است که در سال 645 و به دستور حکومت وقت اتفاق افتاده است. و روشن است که در این فاصله شش قرنی مذاهب فقهی دیگری نیز وجود داشته‌اند که اهل سنت به آنها گرایش داشته و اعمال خود را بر اساس فتاوای علمای‌شان انجام می‌داده‌اند. و همین نشان می‌دهد که این چهار تن تمایز فوق العاده‌ای با دیگران نداشته‌اند. و حتی وقتی دستور انحصار مذاهب در چهار مذهب صادر شد، افراد فراوانی مخالف این امر بوده و گفتند، آن چهارنفر مردانی عالم بوده‌اند، ما نیز چنینیم و برتری برای آنها قایل نبودند، ولی با کمک‌ حکومت و همکاری علمای این مذاهب با دستگاه حاکم، این چهار مذهب رشد یافتند و سایر مذاهب همانند سفیان ثوری، داود بن علی الظاهری و دیگران کم کم از بین رفتند. و بعدها تعصباتی در میان معتقدین به این مذاهب به وجود آمد و به نزاع کشیده شدند و هر یک برای امام خود، مقامی بالاتر و والاتر از دیگری قایل شدند چنان که گفته‌اند، وقتی ابوحنیفه سخن می‌گوید، گویا ملکی به او تلقین می‌کند. در حالی که بسیاری از فقهای هم عصر او هم چون ایوب سجستانی، جریر بن حازم و مالک بن انس... کلمات فراوانی در ردّ او گفته‌اند. و نقل شده که شافعی می‌گفت: (ابوحنیفه ابتدا مسأله‌ای را به خطا قرار می‌دهد و سپس تمام کتاب خدا را با آن قیاس می‌کند.) و یا احمد بن حنبل، حدیث مالک را صحیح ولی رأی و نظر او را ضعیف می‌دانست.[15] و برخی هم چون محمد بن جریر طبری و ابن قتیبه اصولاً احمد بن حنبل را جزو فقها نمی دانسته اند.
به هر حال با آنچه که درباره خلفا و امامان چهارگانه اهل سنت نقل شد، جایگاه هر یک در دیدگاه اهل سنت روشن شد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
تیجانی سماوی، محمد؛ اهل سنت واقعی، ترجمه: عباس علی براتی، بنیاد معارف اسلامی، قم 1376، چ 5، ج 1، ص 116 ‌173 و ج 2، ص 193 218.


[1] آل عمران/110
[2] بقره/143
[3] فتح/29
[4] فتح/18
[5] . ر.ک: بذری، عبدالغنی؛ مقاله عدالت صحابه، مجله ندای اسلام زیر نظر حوزه علمیه دار العلوم زاهدان، ش 8، ص 9 16.
[6] . احمد حسین یعقوب، نظریه عدالت صحابه، صلّی الله علیه و آله مترجم مسلم صحابی، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، چ اوّل، زمستان 72، 42 و 43.
[7] . ابن ماجه، الحافظ، ابی عبدالله محمد بن یزید القزوینی، سنن ابن ماجه، تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، بیروت، لبنان، دار الاحیاء التراث العربی، 1975 م، ج 1، ص 36، باب 11 ، ح 95.
[8] . همان، ص 37، ح 96.
[9] . همان، ص 38، ح 99.
[10] . همان،‌ص 38، ج 103.
[11] . همان، ص 40، ح 109.
[12] . بخاری جعفر، الامام ابی عبدالله محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری،، بیروت، لبنان، دار الکتب العلمیه، 1992 م، ج اوّل، مجلد 2، جزء 4، ص 556، ح 3654.
[13] . همان، ص 565، ح 3681.
[14] . برای آشنایی مختصر ر.ک: فرهنگ معین به ترتیب 5/ 92، 5/ 870، 5/ 102 و 6/ 1886.
[15] . ر.ک، حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، اصفهان، مکتبة‌الامام امیر المؤمنین، بی تا، جلد 2، جزء 3، ص 141 146.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین