همة دین ها پس از اندک زمانی از تأسیس و مؤسس آن، به فرقه ها و گروه های متعدد منشعب می گردند. معمولاً اختلاف بر سر مسائلی در رابطه با خداوند، جبر و اختیار، چگونگی عبادت و تنوع مشرب ها و ... فرقه ها و گروه هایی را پدید می آورد، دین اسلام هم از این قاعده مستثنی نشده و بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله تقریباً در دو قرن اول هجری، مسلک ها و روش های جدیدی پیدا شد که مسلمین را به گروه ها و فرقه های متعدد تقسیم کرد. یکی از این فرقه ها، مذهب شافعی است، شافعیه بر پیروان ابی عبدالله محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن الشافع الهاشمی (150 - 204 هجری) (یکی از ائمه فقهی چهارگانه اهل سنت) اطلاق می شود. شافعی در مدینه متولد شد و بعد از مدتی که به سن جوانی رسید، به شهرهای مختلف از جمله مکه، بغداد، مصر و یمن مسافرت نمود او از شاگردان مالک بن انس بود و همچنین از شاگردان ابوحنیفه هم استفاده کرده، و در برخی مسائل فقهی پیرو مذهب حنفی بوده، ولی به خاطر مسافرت هایی که به شهرهای مختلف داشته و با مشاهده مسلک های گوناگون، مذهب جدیدی پدید آورد که از اختلاط دو مذهب حنفی و مالکی بود. و در مسائل کلامی هم از اتباع ابوالحسن اشعری محسوب می شد، شافعی همچون دیگر اهل سنت کتاب سنت، اجماع و قیاس را حجت می داند.[1] او فقیهی بود میانه رو، و صاحب نظر، مذهب او تلفیق شده از فقه حجازی و عراقی. شافعی خداوند را با تمام صفات قدیم است و قرآن را غیر مخلوق و معتقد به آفریده شدن بهشت و دوزخ می باشد و همچنین عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر را قبول دارد، و معتقد است که مرتکب گناه کبیره کافر نمی شود، (برخلاف برخی گروه های اسلامی که مرتکب گناه کبیره را کافر می دانند،) و هر کس به اندازة گناهش معذّب می شود و به شفاعت پیامبر هم معتقد است، اعتقاد به معراج پیامبر دارد و می گوید: که نیکی و بدی به اراده خداوند است و بنده در فعل مختار است. خداوند را در اوصاف تشبیه نمی کند و به خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علی علیه السلام به همان ترتیب خلافت شان معتقد هست.[2] مذهب شافعی مثل سایر فرقه های دیگر شواهد و نصوص مسلمی را که در جانشینی بلافصل علی علیه السّلام بعد از پیامبر وجود دارند، نادیده گرفته و آن حضرت را خلیفه چهارم می داند. در مکتب شافعی برای حدیث اهمیت بیشتری قائل هستند، طوری که اگر تعارضی بین حدیث و قرآن حاصل می شد، حدیث را مقدم می دانستند، به عقیده شافعیان مجموعه احادیث مظهر تمدن اسلام هستند. هر چند شافعی در زمینة حدیث آزادترند، در عین حال عمل به رأی را به هر شکل آن رد می کند و تحقیق و بحث در اصول دین (بحث کلام) را به طور کلی مردود می داند.[3] پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت که مذهب شافعی از آن جمله می باشد، به خاطر اهتمام بیشترشان به صحابه و اعتقاد به عدالت همه آنان، نقد صحابه را جایز نمی دانند. هر چند در تاریخ گناهان بزرگی از آنان نقل شده باشد. ایمان به حدوث عالم و مخلوقیت آن، ایمان به صفات ذات خداوند و ازلی بودن آنها، ایمان به رسل و انبیای الهی و کتب آسمانی، معجزات انبیاء و کرامات اولیاء ایمان به فناء عباد و احکامشان در معاد، ایمان به خلافت و امامت و شروط زعامه، در نزد همة آنان از ارکان دین شمرده می شوند.[4] بنابراین اختلاف شافعی با سه گروه دیگر اهل سنت، در فروع است و همچنین در ایمان هم اختلاف اندکی دارند که درستی ایمان در مذهب شافعی سه شرط دارد. اقرار به زبان، تصدیق به جنان (قلب) و عمل به ارکان، و چون این گونه باشد به طاعت بیفزاید و از معصیت بکاهد.[5] شافعی در الهیات، اخباری و ظاهری بود، یعنی ظواهر آیات و سنت پیامبر را ملاک عقیده می دانست. او در اصول دین مذاق و مشرب مکتب اشاعره داشت.[6] بنابراین می توان عقاید شافعی را بصورت فهرست وار اینگونه بیان کرد: 1. اعتقاد به قدیم بودن خداوند، با تمام صفاتش و عدم تشبیه خداوند در اوصاف. 2. غیر مخلوق بودن قرآن و معتقد به آفریده شدن بهشت و دوزخ، قبول عذاب قبر و سؤال نکر و منکر. 3. اعتقاد به شفاعت پیامبر و رفتن آن حضرت به معراج. 4. مختار دانستن انسان در اعمال و رفتار. 5. اعتقاد به درستی خلافت خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان، و علی علیه السّلام ) گویا به حدیث غدیر توجه نداشته است. 6. اهتمام بیشتر به حدیث و رد عمل به رأی، مخالفت با علم کلام. 7. اعتقاد به سه شرط برای درستی ایمان و ... . معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ملطی، ابوالحسین، التنبیه والرد. 2. ابوزرعه، تنقیح اللباب. 3. انصاری، ابویحیی قاضی ذکریا، تحفة الطالب. 4. دکتر صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1. [1] . مشکور، محمدجواد، موسوعه الفرق الاسلامیة، بیروت، مجمع البحوث، چاپ اول، 1415 هجری، ص 300 301. [2] . ابوالمعالی محمد الحسینی العلوی، بیان الادیان، به اهتمام سید محمد دبیر سیاقی، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، 1376، ص 46. [3] . بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1380، ص 754. [4] . بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تحقیق عبدالحمید، بیروت، مکتبه عصریه، 1411 هجری، ص 323. [5] . ابوالمعالی، پیشین، ص 47. [6] . فضائی، یوسف، مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعیلیه، تهران، آشیانه کتاب، چاپ اول، 1383، ص 152. ( اندیشه قم )
همة دین ها پس از اندک زمانی از تأسیس و مؤسس آن، به فرقه ها و گروه های متعدد منشعب می گردند. معمولاً اختلاف بر سر مسائلی در رابطه با خداوند، جبر و اختیار، چگونگی عبادت و تنوع مشرب ها و ... فرقه ها و گروه هایی را پدید می آورد، دین اسلام هم از این قاعده مستثنی نشده و بعد از رحلت پیامبر صلّی الله علیه و آله تقریباً در دو قرن اول هجری، مسلک ها و روش های جدیدی پیدا شد که مسلمین را به گروه ها و فرقه های متعدد تقسیم کرد.
یکی از این فرقه ها، مذهب شافعی است، شافعیه بر پیروان ابی عبدالله محمد بن ادریس بن عباس بن عثمان بن الشافع الهاشمی (150 - 204 هجری) (یکی از ائمه فقهی چهارگانه اهل سنت) اطلاق می شود. شافعی در مدینه متولد شد و بعد از مدتی که به سن جوانی رسید، به شهرهای مختلف از جمله مکه، بغداد، مصر و یمن مسافرت نمود او از شاگردان مالک بن انس بود و همچنین از شاگردان ابوحنیفه هم استفاده کرده، و در برخی مسائل فقهی پیرو مذهب حنفی بوده، ولی به خاطر مسافرت هایی که به شهرهای مختلف داشته و با مشاهده مسلک های گوناگون، مذهب جدیدی پدید آورد که از اختلاط دو مذهب حنفی و مالکی بود. و در مسائل کلامی هم از اتباع ابوالحسن اشعری محسوب می شد، شافعی همچون دیگر اهل سنت کتاب سنت، اجماع و قیاس را حجت می داند.[1]
او فقیهی بود میانه رو، و صاحب نظر، مذهب او تلفیق شده از فقه حجازی و عراقی.
شافعی خداوند را با تمام صفات قدیم است و قرآن را غیر مخلوق و معتقد به آفریده شدن بهشت و دوزخ می باشد و همچنین عذاب قبر و سؤال نکیر و منکر را قبول دارد، و معتقد است که مرتکب گناه کبیره کافر نمی شود، (برخلاف برخی گروه های اسلامی که مرتکب گناه کبیره را کافر می دانند،) و هر کس به اندازة گناهش معذّب می شود و به شفاعت پیامبر هم معتقد است، اعتقاد به معراج پیامبر دارد و می گوید: که نیکی و بدی به اراده خداوند است و بنده در فعل مختار است. خداوند را در اوصاف تشبیه نمی کند و به خلافت ابوبکر و عمر و عثمان و علی علیه السلام به همان ترتیب خلافت شان معتقد هست.[2] مذهب شافعی مثل سایر فرقه های دیگر شواهد و نصوص مسلمی را که در جانشینی بلافصل علی علیه السّلام بعد از پیامبر وجود دارند، نادیده گرفته و آن حضرت را خلیفه چهارم می داند.
در مکتب شافعی برای حدیث اهمیت بیشتری قائل هستند، طوری که اگر تعارضی بین حدیث و قرآن حاصل می شد، حدیث را مقدم می دانستند، به عقیده شافعیان مجموعه احادیث مظهر تمدن اسلام هستند. هر چند شافعی در زمینة حدیث آزادترند، در عین حال عمل به رأی را به هر شکل آن رد می کند و تحقیق و بحث در اصول دین (بحث کلام) را به طور کلی مردود می داند.[3]
پیروان مذاهب چهارگانه اهل سنت که مذهب شافعی از آن جمله می باشد، به خاطر اهتمام بیشترشان به صحابه و اعتقاد به عدالت همه آنان، نقد صحابه را جایز نمی دانند. هر چند در تاریخ گناهان بزرگی از آنان نقل شده باشد. ایمان به حدوث عالم و مخلوقیت آن، ایمان به صفات ذات خداوند و ازلی بودن آنها، ایمان به رسل و انبیای الهی و کتب آسمانی، معجزات انبیاء و کرامات اولیاء ایمان به فناء عباد و احکامشان در معاد، ایمان به خلافت و امامت و شروط زعامه، در نزد همة آنان از ارکان دین شمرده می شوند.[4]
بنابراین اختلاف شافعی با سه گروه دیگر اهل سنت، در فروع است و همچنین در ایمان هم اختلاف اندکی دارند که درستی ایمان در مذهب شافعی سه شرط دارد. اقرار به زبان، تصدیق به جنان (قلب) و عمل به ارکان، و چون این گونه باشد به طاعت بیفزاید و از معصیت بکاهد.[5]
شافعی در الهیات، اخباری و ظاهری بود، یعنی ظواهر آیات و سنت پیامبر را ملاک عقیده می دانست. او در اصول دین مذاق و مشرب مکتب اشاعره داشت.[6]
بنابراین می توان عقاید شافعی را بصورت فهرست وار اینگونه بیان کرد:
1. اعتقاد به قدیم بودن خداوند، با تمام صفاتش و عدم تشبیه خداوند در اوصاف.
2. غیر مخلوق بودن قرآن و معتقد به آفریده شدن بهشت و دوزخ، قبول عذاب قبر و سؤال نکر و منکر.
3. اعتقاد به شفاعت پیامبر و رفتن آن حضرت به معراج.
4. مختار دانستن انسان در اعمال و رفتار.
5. اعتقاد به درستی خلافت خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان، و علی علیه السّلام ) گویا به حدیث غدیر توجه نداشته است.
6. اهتمام بیشتر به حدیث و رد عمل به رأی، مخالفت با علم کلام.
7. اعتقاد به سه شرط برای درستی ایمان و ... .
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ملطی، ابوالحسین، التنبیه والرد.
2. ابوزرعه، تنقیح اللباب.
3. انصاری، ابویحیی قاضی ذکریا، تحفة الطالب.
4. دکتر صفا، تاریخ ادبیات ایران، ج 1.
[1] . مشکور، محمدجواد، موسوعه الفرق الاسلامیة، بیروت، مجمع البحوث، چاپ اول، 1415 هجری، ص 300 301.
[2] . ابوالمعالی محمد الحسینی العلوی، بیان الادیان، به اهتمام سید محمد دبیر سیاقی، تهران، انتشارات روزنه، چاپ اول، 1376، ص 46.
[3] . بی ناس، جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1380، ص 754.
[4] . بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، تحقیق عبدالحمید، بیروت، مکتبه عصریه، 1411 هجری، ص 323.
[5] . ابوالمعالی، پیشین، ص 47.
[6] . فضائی، یوسف، مذاهب اهل سنت و فرقه اسماعیلیه، تهران، آشیانه کتاب، چاپ اول، 1383، ص 152.
( اندیشه قم )
- [سایر] تاریخچه و اعتقادات اصلی فرقه شافعی چیست ؟ و موارد اختلافی آن با شیعه در کجاست ؟
- [سایر] وجه تشابه و فرق شافعی و حنبلی، جعفری و مالکی و زیدی در چیست؟برای شناخت فرقه ها چه منابع مطالعاتی را پیشنهاد می کنید؟
- [سایر] مذهب فقهی شافعی چیست و چگونه مذهبی می باشد؟
- [سایر] شخصیت شافعی چگونه شخصیتی می باشد و چه آثاری دارد؟
- [سایر] ازدواج دختر و پسر شیعه مطابق با فقه اهل تسنن (شافعی) توسط روحانی شافعی، چه حکمی دارد؟ در صورت داشتن اشکال، چه طور باید عمل نمود؟ بر اساس نظر فقهای شیعه کامل بیان کنید.
- [سایر] طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، افراد شافعی مذهب پیرو مذهب خودشان میباشند. احوال شخصیه آنها در محاکم بر اساس فقه شافعی بررسی میشود. میخواستم مصادیق تفصیلی احوال شخصیه را بدانم.
- [سایر] روزه های حرام از نظر شافعی، حنفی و مالکی چگونه است؟
- [سایر] مذهب شافعی و عقاید آن را به طور خلاصه معرفی کنید؟
- [سایر] فرقه کیسانیه چگونه فرقه ایست توضیح دهید؟
- [سایر] آیا صحت دارد که شافعی و حنبلی و مالکی از شاگردان امام جعفر صادق بوده اند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] بنا به نقل ابن قدامه در المغنی در مذهب ابی حنیفه و مذهب شافعی اگر کسی در معامله مغبون شود خیار غبن ندارد بنابراین اگر شیعه از شافعی یا حنفی مذهب چیزی خرید و بعد معلوم شد که فروشنده مغبون می باشد بنا به قاعده الزام خریدار شیعی می تواند فروشنده را به وفای به عقد ملزم کند
- [آیت الله مکارم شیرازی] تمام فرقه های اسلامی پاکند، مگر آنها که با ائمه معصومین(علیهم السلام)عداوت و دشمنی دارند و خوارج و غلات، یعنی غلوکنندگان در حق ائمه(علیهم السلام).
- [آیت الله سبحانی] هر یک از رکوع های نماز آیات رکن است که اگر عمداً یا اشتباهاً کم یا زیاد شود نماز باطل است. احکام نماز جمعه: نماز جمعه عبادتی است که در شرایط خاصی انجام می گیرد ودارای فضیلت زیادی می باشد و در قرآن مجید می فرماید:(مؤمنان هر موقع صدای مؤذن را شنیدند کارهای دیگر را ترک کنندو به سوی نمازجمعه حرکت کنند.(1)
- [آیت الله مکارم شیرازی] غسل و کفن و نماز و دفن میت مسلمان واجب کفائی است یعنی، اگر بعضی انجام دهند، از دیگران ساقط می شود چنانچه هیچ کس انجام ندهد، همه معصیت کرده اند و در این مسأله تفاوتی میان فرقه های مختلف مسلمانان نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسلمانی که منکر خدا یا پیغمبر یا معاد یا از فرقه هائی بوده باشد که در مسأله (2406) گفته شد و یا حکم ضروری دین؛ یعنی حکمی را که مسلمانان جزء دین اسلام می دانند مثل واجب بودن نماز و روزه؛ در صورتی که بداند آن حکم ضروری دین است انکار کند مرتد می شود و احکامی که در مسائل آینده ذکر می شود بر او مترتب است.
- [آیت الله وحید خراسانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در اید و مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره غیر اهل کتاب ازدواج کند ولی متعه کردن زنهای اهل کتاب یعنی یهود و نصاری مانعی ندارد و بنابر احتیاط مستحب ازدواج دایم با انها ننماید ولی نمی تواند با زن های اهل کتاب بدون رضایت زن مسلمان خود ازدواج دایم یا موقت نماید و بعضی از فرقه ها از قبیل خوارج و غلات و نواصب که خودرا مسلمان می دانند و در حکم کفارند مرد و زن مسلمان نمی توانند با انها به طور دایم یا موقت ازدواج نمایند
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله وحید خراسانی] از بزرگترین واجبات بر مکلفین امر به معروف و نهی از منکر است خداوند متعال می فرماید والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و مردان و زنان مومن بعضی از ایشان دوستان بعضی دیگر هستند امر می کنند به معروف و نهی می کنند از منکر امر به معروف و نهی از منکر راه انبیای خداست و به این فریضه الهیه بقیه فرایض و مقررات دین اجرا می شود و کسب و کار حلال و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ و حق به حق دار می رسد و زمین از لوث منکرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها اباد می شود و به روایتی از امام ششم علیه السلام اکتفا می شود که فرمود رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود چگونه است حال شما زمانی که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و حال ان که امر به معروف و نهی از منکر نکرده اید گفته شد چنان خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که امر کنید به منکر و نهی کنید از معروف گفته شد یا رسول الله چنان خواهد شد فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید
- [آیت الله فاضل لنکرانی] سر بریدن حیوان شش شرط دارد: اول: کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد، چه زن باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر حیوان را ببرد. و اگر کسی که از کفّار یا از فرقه هائی است که در حکم کفّارند مانند غلات و خوارج و نواصب سر حیوان را ببرند، حلال نمی شود. دوّم: سر حیوان را با آهن ببرند ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوّم: در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است و نتواند بپرسد و ناچار به ذبح باشد یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد. چهارم: وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید (بسم الله) کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، و همچنین است اگر از روی جهل به مسئله نام خدا را نبرد ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم: حیوان زنده باشد و با بریدن رگ ها جان بدهد. لذا اگر معلوم باشد که حیوان زنده بوده و بعد از ذبح جان داده اشکال ندارد و اگر شک در زنده بودن آن قبل از ذبح داشته باشد در صورتی محکوم به طهارت است که بعد از ذبح حرکتی بکند که علامت زنده بودن آن باشد مثلاً دم خود را حرکت دهد یا پا به زمین بزند یا به مقدار متعارف خون از بدن حیوان خارج شود. ششم: آنکه کشتن از مذبح باشد و بنابر احتیاط وجوبی جائز نیست کارد را پشت گردن فرو نموده و به طرف جلو بیاورد که گردن از پشت بریده شود.