لطفاً تاریخچة پیدایش قوم یهود را در سرزمین فلسطین شرح دهید؟
یعقوب فرزند اسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) می‌گویند، دوازده فرزند داشت، که فرزند چهارمش یهودا بود. یهودا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند، و پس از واقعة معروف حضرت یوسف که یهودا هم در آن شرکت داشت. و در سال 1740 قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند.[1] یهود معاصر، که اکنون در فلسطین سکونت دارند از حیث آن که به یهودا فرزند یعقوب می‌رسند یهودی گفته می‌شوند.[2] نخستین دولتی که یهود تشکیل دادند وقتی بود که طالوت یا ( شاوول ) در حوالی سال 1095 1055 ق.م پادشاه آن‌‌ها شد و پایتخت خود را حبرون ( خلیل ) قرار داد. ولی چون داوود، پادشاه گشت، پایتخت را در سال 1049 ق.م به یبوس (بیت المقدس) انتقال داد، سلیمان فرزند داوود، که پس از پدرش مقام پادشاهی و نبوت را حائز گشت، بزرگترین پادشاهان آن‌ها شناخته شده است. پس از مرگ سلیمان پیامبر، دولت آن‌ها به دو قسمت تقسیم شد: یکی در شمال که پایتختش سامره (نابلس) و دیگری در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیت‌المقدس) بود. این دو دولت مدت دویست سال با هم جنگیدند تا آن که سرحون، امپراطور آشوری‌ها بر آن‌ها چیره گشت و فرمان داد تا همة یهود را از آن منطقه خارج سازند. سرزمین فلسطین منطقه‌ای عربی است که از طرف غرب به دریای مدیترانه و از طرف شمال، به جمهوری لبنان و از جانب شرق به نهر اُردن و جمهوری سوریه و از ناحیة جنوب به شبه جزیرة سینا که قسمتی از مصر است محدود می‌باشد، و به لحاظ جغرافیایی برای ممالک عربی موقعیت بسیار مهمی دارد و در حقیقت پلی است که ممالک عربی آسیا را به بلاد عربی آفریقا متصل می‌کند و راه ارتباط و اتصال جزیرة ‌العرب، به دریای مدیترانه است. در دوران‌های گذشته به فلسطین (ارض کنعان) گفته می‌شده چون از ابتداء تاریخ، عرب کنعانی در آن جا زندگی می‌کرده‌اند و نام فلسطین به مناسبت یکی از قبائل ( کریتی ) که تقریباً دوازده قرن قبل از میلاد مسیح در سواحل مدیترانه، میان (یافا) و (غزه) رحل اقامت افکنده بودند و بعداً بنام فلسطینیون معروف شدند، ‌(بر این سرزمین نهاده شده است.)[3] صهیونیسم که یک تشکیلات سیاسی بود، هدفش ایجاد یک دولت مستقلّ یهودی در فلسطین و بلاد عربی بود، این جمعیت بمناسبت یکی از قلّه‌هایی که در شهر بیت‌المقدس به نام ( صهیون ) وجود دارد، نام صهیونیسم را برای خود انتخاب کردند. مظالم و فشارهایی که در روسیه، لهستان و رومانی بر یهود وارد آمد این فکر را تقویت کرد و کشتار یهودیان روسیة در سال 1882 این آتش افروخته را شعله‌ور نمود. در نتیجه، یکی از سران یهود (بینسکر) کتابی، به نام (خودمختاری) تألیف کرد و یهود را تحریک نمود که هرچه زودتر متشکّل شوند، او در این کتاب می‌گوید: دنیا با نظر حقارت به یهود می‌نگرد، زیرا ما در تمام روی زمین وطن و مرکز و استقلال نداریم، و همه جا بیگانه به حساب می‌آییم و علاج اساسی این است که یهود عالم، در ارض وطن (فلسطین) جمع شوند و ملت یهودی مستقل تشکیل دهند... . بدنبال این پیشنهاد جمعیت عشاق صهیون به وجود آمد و هدف این جمعیّت؛ احیاء زبان عبری، دعوت یهود به مهاجرت به فلسطین و تملّک و آباد نمودن اراضی آن‌جا بود. این حزب از مجرای کمک‌های یهودیان مخصوصاً (بارون ادموند روچیلد) تأمین می‌شد و در نتیجه موفق شدند که چند قطعه از اراضی فلسطین را به چنگ بیاورند و مشغول عمران آن‌ها شوند. این نهضت ابتداءً قابل توجه نبود و هدف سیاسی درستی نداشت، تا این که (تئودور هرتزل) که یک نفر نویسنده یهودی از اهل اُتریش است وارد معرکه شد. این مرد تحت تأثیر حادثه‌ای که برای یک یهودی رخ داد، وارد فعالیت‌ گردید. در این حادثه یک نفر یهودی فرانسوی به نام (دیفوس) در فرانسه به اتهام جاسوسی به نفع دشمنان فرانسه به محاکمه کشیده شد و پس از چندین محاکمه تبرئه شد. (هرتزل) که از این حادثه سخت متأثر شده بود در سال 1895 کتابی به نام (دولت یهود) تألیف و منتشر نمود. او در این کتاب نوشت که راه حلّ گرفتاری‌های یهود، تأسیس یک کشور مستقل است. (هرتزل) در این کتاب پیشنهاد نمود که آژانس یهود تشکیل شود تا برنامة مذاکرات و نقشه‌های سیاسی حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودی بوجود آید که احتیاجات اقتصادی و مالی نهضت را تأمین کند. اولین کنگره حزب صهیونیسم در سال 1897 در شهر (بال) سوئیس تشکیل شد و پس از مشاورت و مذاکرات زیاد قطعنامه‌ای صادر شد. دراین قطعنامه برنامة نهضت مشخص شد و فلسطین منطقة مهاجرت و محل تشکیل (ملت واحد یهودی) معلوم گشت، اسم فلسطین به ( ارض اسرائیل ) مبدل گردید. پرچم صهیونی و شعار ملی یهود هم معلوم شد، پس از پایان نشست، (هرتزل) اظهار نمود که : همین امروز ما دولت یهودی را بوجود آوردیم.[4] در سال 1901 همین (هرتزل) به ترکیه مسافرت کرد، و از سلطان عبدالحمید در خواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادی به یهود اجازه بدهد تا داخل فلسطین شوند، ولی عبدالحمید این پیشنهاد را رد کرد.[5] تصادفاً در همین موقع، در (مرج ابن عامر) یهودیان مقداری زمین خریدند، نمایندگان عرب در پارلمان عثمانی، در مورد این اراضی که به چنگ یهود افتاده اعلام خطر کردند و مبارزات علیه انتقال اراضی به یهود شروع شد و رفته رفته کار را بر یهود سخت گرفتند. مشکلات فراوانی که در راه پیشرفت یهود در فلسطین ایجاد شد، آن‌ها را بفکر انتخاب جای دیگری انداخت، بعد از مشورت (عریش) (عریش بلده‌ای بین مصر و فسطین که متعلق به مصر است) را انتخاب کردند، ‌هرتزل در این باره با دولت مصر تماس گرفت و مذاکراتی نمود و حکومت مصر هم تقاضای او را رد کرد. دولت انگلیس امتیاز استعمار (اوگاندا) که در شمال افریقا واقع است، به هرتزل عرضه کرد؛ یهودیان برای بررسی و مطالعة وضع (اوگاندا) یک کمیسیون فنی تشکیل دادند و مشغول مطالعة شدند، در این اثناء عمر (هرتزل) پایان رسید و در سال 1902 از دنیا رخت بربست. کنگرة یهود با پیشنهاد مرکزیت (اوگاندا) مخالفت نموده و تأکید کرد که در فلسطین و یا حداقل منطقه‌ای که در جوار فلسطین، که بعداً به فلسطین دست یابند، باید دولت یهود را تکشیل دهند‌‌ (باید دولت یهود را تشکیل دهند). با شروع جنگ جهانی اول که دامنة آن تا حدود فلسطین کشیده شد یکی از رهبران حزب صهیونیسم بنام (هربرت صموئیل) یادداشتی به اعضاء کابینة انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور تقدیم کرد، و پیشنهاد نمود که یک دولت یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین بوجود آید و سه تا چهار میلیون نفری که در اروپا متفرق‌اند، به آنجا بروند. و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار کانال سوئز و مصر ایجاد کرده و نقطه‌ای حساس را از منطقه در اختیار داشته باشد. مذاکرات در این زمینه ادامه یافت و موافقت کشورهای فرانسة و امریکا نیز جلب شد؛ تا سرانجام (بالفور) وزیر خارجه انگلستان رسماً قول تشکیل کشور یهودی را به صهیونیسم‌ها داد. اعلامیه (بالفور) در روز دوم نوامبر 1917 یعنی درست یک سال و نیم پس از شروع انقلاب عرب براساس وعده‌های انگلستان در مورد استقلال بلاد عربی صادر شد. این اعلامیه، مخالفت‌های عرب‌ها را در پی داشت و (شریف مکه) در این باره از انگلستان توضیح خواست، ولی انگلیس و امریکا به آن‌ها اطمینان دادند که هرگز استقلال کشورهای عربی تهدید نخواهد شد و یهودیان فقط قصد مهاجرت و سکونت در فلسطین را دارند و آزادی آن‌ها در حدودی است که با آزادی سیاسی و اقتصادی عرب سازگار باشد.[6] با پایان جنگ جهانی اول، ‌انگلیس برای تحقق دولت یهودی مصمّم‌تر شد. فلسطین به‌طور کامل در اختیار انگلستان قرار گرفت و به عنوان دولت قیّم، ‌قوانین مناسب خود را در آنجا وضع می‌کرد؛ در عین حال اجازه داد که آژانس یهود در این منطقه به فعالیت اقتصادی بپردازد و زبان عبری و انگلیسی را در کنار زبان عربی قانونی کرد. تلاش‌ها برای یهودی کردن منطقة فلسطین و انتقال یهودیان به این سرزمین ادامه می‌یافت و مخالفت‌ها و گاه شورش‌های کشورهای عربی با وعده‌های فریبنده‌ء انگلستان فروکش می‌کرد؛ اما همزمان افراد با نفوذ یهودی بر مناصب مهم در فلسطین گمارده می‌شدند و آنان از راه امتیازات اقتصادی که به دست می‌آوردند،‌ مسلمین را تحت فشار می‌گذاردند به گونه‌ای که فلسطینی‌ها مجبور به فروش اراضی خود شدند. درهای فلسطین به روی مهاجران یهود باز شد در نتیجه، در ده سال اول حکومت سرپرستی (1918-1928) یکصدوده هزار نفر یهودی از اطراف عالم وارد فلسطین شدند. در این مدت تمام تسهیلات به یهودی‌ها برای تولیدات اقتصادی و صادرات و واردات داده می‌شد؛ ولی بر فلسطینی‌ها سخت‌گیری شده و طرح‌هایی برای خارج کردن آنان از عرصه‌ء اقتصاد به کار گرفته می‌شد.[7] تا اینجا می‌توان گفت بریتانیا نقش اصلی را بازی می‌کرد، ولی از این به بعد امریکا وارد کار شده و سرانجام اسرائیل به‌دست او تأسیس شد. در اواخر جنگ جهانی دوم (ترومان) رئیس جمهوری اسبق امریکا درخواست کرد که تعداد (100000) صد هزار یهودی به فلسطین مهاجرت کرده و فلسطین را بین یهود و مسلمانان تقسیم کنند، با آنکه همین شخص در سال 1947 در پارلمان امریکا اعلام کرده بود که امریکا هرگز راضی نیست که سرنوشت ملتی بدون رضایت آنان تعیین گردد. در آن زمان هرچه (مارشال) وکیل وزارت امورخارجه خواست، خطرهای تقسیم را به (ترومان) گوشزد کند و او را از آن منصرف سازد، فایده‌ای نبخشید، و پیش از آنکه قوای نظامی بریتانیا از فلسطین خارج شوند، ‌دولت امریکا به اسرائیل اعتراف کرد! این اعتراف حتی نسبت به نمایندة امریکا در سازمان ملل متحد غیر منتظره و ناگهانی بود. در اثر این اعتراف ناگهانی جنگ خونینی میان عرب‌ها و اسرائیل شروع شد. مطابق همین زمان، سازمان ملل متحد، ‌تشکیل جلسه داده و برای رفع اختلافات عرب‌ها و اسرائیل و پایان دادن به جنگ در آن منطق قطع‌نامه تقسیم را صادر کرد. به موجب این قطع‌نامه، ‌صحرای (نقب) می‌بایست در دست یهود و (جلیل) در دست عرب‌ها باشد،‌سازمان ملل برای اجرای این قطع‌نامه شخصی به نام (کونت برنادوت) را به فلسطین اعزام کرد و چون عرب‌ها حاضر نشدند صحرای نقب را به یهود واگذار کنند، (برنادوت) پیشنهاد کرد که اگر عرب‌ها به هیچ نحو راضی نیستند (نقب) را به یهود بدهند، بر یهود لازم است که (جلیل) را گرفته و از (نقب) صرف‌نظر کنند. در اثر این پیشنهاد، یهود (برنادوت) را کشتند و با آنکه (برنادوت) نمایندة سازمان ملل بود، معذلک قاتل آن آزاد شد. این را هم باید اضافه کرد که سران کشورهای عربی در آن جنگ خیانت کردند و در عوض آنکه زمین‌های فلسطین را از یهود بگیرند، ‌زمین‌های زیادی را هم به آن‌ها دادند در این جنگ (000/1000) یک میلیون نفر را آوراه کردند و در نتیجه، جنگ به نفع یهود تمام شد. اسرائیل پس از جنگ، تعداد (202) قریه را تغییر داد و بیش از (200) مسجد را خراب کرد و اکثر مقابر را نبش نمود و حتی سنگ‌های روی آن‌ها را دزدیده و به یهود فروخت.[8] در نتیجه، می‌توان گفت که اسرائیل با قدرت امریکا و انگلیس و غفلت مسلمانان و تلاش یهود به وجود آمد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: ا. تایخ الاسرائیلیین، ‌شاهین مقاریوس. 2. تاریخ الحرکة الصهیونیه، دکتر آلن تایلر. 3. عصر ظهور، علی کورانی. [1] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود، چاپ فروغ دانش، انتشارات امین، ص 3 [2] . همان، ص 103 [3] . هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، سرگذشت فلسطین یا کارنامة سیاه استعمار، ص 21 [4] . همان ص 91 و 92 [5] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود، انتشارات امین، ص 49-48. [6] . همان، ص 105100. [7] . مکارم شیرازی، مهدی، بربال اندیشه‌ها،‌‌ قم، مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب، چاپ اول، ص 399. [8] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود،‌ ص 58-52. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

لطفاً تاریخچة پیدایش قوم یهود را در سرزمین فلسطین شرح دهید؟


پاسخ:

یعقوب فرزند اسحاق، که او را اسرائیل (بنده خدا) می‌گویند، دوازده فرزند داشت، که فرزند چهارمش یهودا بود. یهودا و برادرانش با پدر خود یعقوب، در کنعان (فلسطین) سکونت داشتند، و پس از واقعة معروف حضرت یوسف که یهودا هم در آن شرکت داشت. و در سال 1740 قبل از میلاد، کنعان را به عزم مصر ترک گفتند.[1] یهود معاصر، که اکنون در فلسطین سکونت دارند از حیث آن که به یهودا فرزند یعقوب می‌رسند یهودی گفته می‌شوند.[2]
نخستین دولتی که یهود تشکیل دادند وقتی بود که طالوت یا ( شاوول ) در حوالی سال 1095 1055 ق.م پادشاه آن‌‌ها شد و پایتخت خود را حبرون ( خلیل ) قرار داد. ولی چون داوود، پادشاه گشت، پایتخت را در سال 1049 ق.م به یبوس (بیت المقدس) انتقال داد، سلیمان فرزند داوود، که پس از پدرش مقام پادشاهی و نبوت را حائز گشت، بزرگترین پادشاهان آن‌ها شناخته شده است.
پس از مرگ سلیمان پیامبر، دولت آن‌ها به دو قسمت تقسیم شد: یکی در شمال که پایتختش سامره (نابلس) و دیگری در جنوب که پایتختش اورشلیم (بیت‌المقدس) بود. این دو دولت مدت دویست سال با هم جنگیدند تا آن که سرحون، امپراطور آشوری‌ها بر آن‌ها چیره گشت و فرمان داد تا همة یهود را از آن منطقه خارج سازند.
سرزمین فلسطین منطقه‌ای عربی است که از طرف غرب به دریای مدیترانه و از طرف شمال، به جمهوری لبنان و از جانب شرق به نهر اُردن و جمهوری سوریه و از ناحیة جنوب به شبه جزیرة سینا که قسمتی از مصر است محدود می‌باشد، و به لحاظ جغرافیایی برای ممالک عربی موقعیت بسیار مهمی دارد و در حقیقت پلی است که ممالک عربی آسیا را به بلاد عربی آفریقا متصل می‌کند و راه ارتباط و اتصال جزیرة ‌العرب، به دریای مدیترانه است. در دوران‌های گذشته به فلسطین (ارض کنعان) گفته می‌شده چون از ابتداء تاریخ، عرب کنعانی در آن جا زندگی می‌کرده‌اند و نام فلسطین به مناسبت یکی از قبائل ( کریتی ) که تقریباً دوازده قرن قبل از میلاد مسیح در سواحل مدیترانه، میان (یافا) و (غزه) رحل اقامت افکنده بودند و بعداً بنام فلسطینیون معروف شدند، ‌(بر این سرزمین نهاده شده است.)[3]
صهیونیسم که یک تشکیلات سیاسی بود، هدفش ایجاد یک دولت مستقلّ یهودی در فلسطین و بلاد عربی بود، این جمعیت بمناسبت یکی از قلّه‌هایی که در شهر بیت‌المقدس به نام ( صهیون ) وجود دارد، نام صهیونیسم را برای خود انتخاب کردند.
مظالم و فشارهایی که در روسیه، لهستان و رومانی بر یهود وارد آمد این فکر را تقویت کرد و کشتار یهودیان روسیة در سال 1882 این آتش افروخته را شعله‌ور نمود.
در نتیجه، یکی از سران یهود (بینسکر) کتابی، به نام (خودمختاری) تألیف کرد و یهود را تحریک نمود که هرچه زودتر متشکّل شوند، او در این کتاب می‌گوید: دنیا با نظر حقارت به یهود می‌نگرد، زیرا ما در تمام روی زمین وطن و مرکز و استقلال نداریم، و همه جا بیگانه به حساب می‌آییم و علاج اساسی این است که یهود عالم، در ارض وطن (فلسطین) جمع شوند و ملت یهودی مستقل تشکیل دهند... .
بدنبال این پیشنهاد جمعیت عشاق صهیون به وجود آمد و هدف این جمعیّت؛ احیاء زبان عبری، دعوت یهود به مهاجرت به فلسطین و تملّک و آباد نمودن اراضی آن‌جا بود. این حزب از مجرای کمک‌های یهودیان مخصوصاً (بارون ادموند روچیلد) تأمین می‌شد و در نتیجه موفق شدند که چند قطعه از اراضی فلسطین را به چنگ بیاورند و مشغول عمران آن‌ها شوند.
این نهضت ابتداءً قابل توجه نبود و هدف سیاسی درستی نداشت، تا این که (تئودور هرتزل) که یک نفر نویسنده یهودی از اهل اُتریش است وارد معرکه شد. این مرد تحت تأثیر حادثه‌ای که برای یک یهودی رخ داد، وارد فعالیت‌ گردید. در این حادثه یک نفر یهودی فرانسوی به نام (دیفوس) در فرانسه به اتهام جاسوسی به نفع دشمنان فرانسه به محاکمه کشیده شد و پس از چندین محاکمه تبرئه شد.
(هرتزل) که از این حادثه سخت متأثر شده بود در سال 1895 کتابی به نام (دولت یهود) تألیف و منتشر نمود. او در این کتاب نوشت که راه حلّ گرفتاری‌های یهود، تأسیس یک کشور مستقل است.
(هرتزل) در این کتاب پیشنهاد نمود که آژانس یهود تشکیل شود تا برنامة مذاکرات و نقشه‌های سیاسی حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودی بوجود آید که احتیاجات اقتصادی و مالی نهضت را تأمین کند.
اولین کنگره حزب صهیونیسم در سال 1897 در شهر (بال) سوئیس تشکیل شد و پس از مشاورت و مذاکرات زیاد قطعنامه‌ای صادر شد. دراین قطعنامه برنامة نهضت مشخص شد و فلسطین منطقة مهاجرت و محل تشکیل (ملت واحد یهودی) معلوم گشت، اسم فلسطین به ( ارض اسرائیل ) مبدل گردید. پرچم صهیونی و شعار ملی یهود هم معلوم شد، پس از پایان نشست، (هرتزل) اظهار نمود که : همین امروز ما دولت یهودی را بوجود آوردیم.[4]
در سال 1901 همین (هرتزل) به ترکیه مسافرت کرد، و از سلطان عبدالحمید در خواست کرد که در مقابل دریافت مبالغ زیادی به یهود اجازه بدهد تا داخل فلسطین شوند، ولی عبدالحمید این پیشنهاد را رد کرد.[5]
تصادفاً در همین موقع، در (مرج ابن عامر) یهودیان مقداری زمین خریدند، نمایندگان عرب در پارلمان عثمانی، در مورد این اراضی که به چنگ یهود افتاده اعلام خطر کردند و مبارزات علیه انتقال اراضی به یهود شروع شد و رفته رفته کار را بر یهود سخت گرفتند.
مشکلات فراوانی که در راه پیشرفت یهود در فلسطین ایجاد شد، آن‌ها را بفکر انتخاب جای دیگری انداخت، بعد از مشورت (عریش) (عریش بلده‌ای بین مصر و فسطین که متعلق به مصر است) را انتخاب کردند، ‌هرتزل در این باره با دولت مصر تماس گرفت و مذاکراتی نمود و حکومت مصر هم تقاضای او را رد کرد.
دولت انگلیس امتیاز استعمار (اوگاندا) که در شمال افریقا واقع است، به هرتزل عرضه کرد؛ یهودیان برای بررسی و مطالعة وضع (اوگاندا) یک کمیسیون فنی تشکیل دادند و مشغول مطالعة شدند، در این اثناء عمر (هرتزل) پایان رسید و در سال 1902 از دنیا رخت بربست.
کنگرة یهود با پیشنهاد مرکزیت (اوگاندا) مخالفت نموده و تأکید کرد که در فلسطین و یا حداقل منطقه‌ای که در جوار فلسطین، که بعداً به فلسطین دست یابند، باید دولت یهود را تکشیل دهند‌‌ (باید دولت یهود را تشکیل دهند).
با شروع جنگ جهانی اول که دامنة آن تا حدود فلسطین کشیده شد یکی از رهبران حزب صهیونیسم بنام (هربرت صموئیل) یادداشتی به اعضاء کابینة انگلستان و نمایندگان مجلس عوام آن کشور تقدیم کرد، و پیشنهاد نمود که یک دولت یهودی تحت نظارت انگلستان در فلسطین بوجود آید و سه تا چهار میلیون نفری که در اروپا متفرق‌اند، به آنجا بروند. و بدین ترتیب انگلستان یک حکومت دست نشانده و حافظ منافع خود را در کنار کانال سوئز و مصر ایجاد کرده و نقطه‌ای حساس را از منطقه در اختیار داشته باشد.
مذاکرات در این زمینه ادامه یافت و موافقت کشورهای فرانسة و امریکا نیز جلب شد؛ تا سرانجام (بالفور) وزیر خارجه انگلستان رسماً قول تشکیل کشور یهودی را به صهیونیسم‌ها داد.
اعلامیه (بالفور) در روز دوم نوامبر 1917 یعنی درست یک سال و نیم پس از شروع انقلاب عرب براساس وعده‌های انگلستان در مورد استقلال بلاد عربی صادر شد. این اعلامیه، مخالفت‌های عرب‌ها را در پی داشت و (شریف مکه) در این باره از انگلستان توضیح خواست، ولی انگلیس و امریکا به آن‌ها اطمینان دادند که هرگز استقلال کشورهای عربی تهدید نخواهد شد و یهودیان فقط قصد مهاجرت و سکونت در فلسطین را دارند و آزادی آن‌ها در حدودی است که با آزادی سیاسی و اقتصادی عرب سازگار باشد.[6]
با پایان جنگ جهانی اول، ‌انگلیس برای تحقق دولت یهودی مصمّم‌تر شد. فلسطین به‌طور کامل در اختیار انگلستان قرار گرفت و به عنوان دولت قیّم، ‌قوانین مناسب خود را در آنجا وضع می‌کرد؛ در عین حال اجازه داد که آژانس یهود در این منطقه به فعالیت اقتصادی بپردازد و زبان عبری و انگلیسی را در کنار زبان عربی قانونی کرد.
تلاش‌ها برای یهودی کردن منطقة فلسطین و انتقال یهودیان به این سرزمین ادامه می‌یافت و مخالفت‌ها و گاه شورش‌های کشورهای عربی با وعده‌های فریبنده‌ء انگلستان فروکش می‌کرد؛ اما همزمان افراد با نفوذ یهودی بر مناصب مهم در فلسطین گمارده می‌شدند و آنان از راه امتیازات اقتصادی که به دست می‌آوردند،‌ مسلمین را تحت فشار می‌گذاردند به گونه‌ای که فلسطینی‌ها مجبور به فروش اراضی خود شدند.
درهای فلسطین به روی مهاجران یهود باز شد در نتیجه، در ده سال اول حکومت سرپرستی (1918-1928) یکصدوده هزار نفر یهودی از اطراف عالم وارد فلسطین شدند. در این مدت تمام تسهیلات به یهودی‌ها برای تولیدات اقتصادی و صادرات و واردات داده می‌شد؛ ولی بر فلسطینی‌ها سخت‌گیری شده و طرح‌هایی برای خارج کردن آنان از عرصه‌ء اقتصاد به کار گرفته می‌شد.[7]
تا اینجا می‌توان گفت بریتانیا نقش اصلی را بازی می‌کرد، ولی از این به بعد امریکا وارد کار شده و سرانجام اسرائیل به‌دست او تأسیس شد. در اواخر جنگ جهانی دوم (ترومان) رئیس جمهوری اسبق امریکا درخواست کرد که تعداد (100000) صد هزار یهودی به فلسطین مهاجرت کرده و فلسطین را بین یهود و مسلمانان تقسیم کنند، با آنکه همین شخص در سال 1947 در پارلمان امریکا اعلام کرده بود که امریکا هرگز راضی نیست که سرنوشت ملتی بدون رضایت آنان تعیین گردد. در آن زمان هرچه (مارشال) وکیل وزارت امورخارجه خواست، خطرهای تقسیم را به (ترومان) گوشزد کند و او را از آن منصرف سازد، فایده‌ای نبخشید، و پیش از آنکه قوای نظامی بریتانیا از فلسطین خارج شوند، ‌دولت امریکا به اسرائیل اعتراف کرد! این اعتراف حتی نسبت به نمایندة امریکا در سازمان ملل متحد غیر منتظره و ناگهانی بود. در اثر این اعتراف ناگهانی جنگ خونینی میان عرب‌ها و اسرائیل شروع شد.
مطابق همین زمان، سازمان ملل متحد، ‌تشکیل جلسه داده و برای رفع اختلافات عرب‌ها و اسرائیل و پایان دادن به جنگ در آن منطق قطع‌نامه تقسیم را صادر کرد. به موجب این قطع‌نامه، ‌صحرای (نقب) می‌بایست در دست یهود و (جلیل) در دست عرب‌ها باشد،‌سازمان ملل برای اجرای این قطع‌نامه شخصی به نام (کونت برنادوت) را به فلسطین اعزام کرد و چون عرب‌ها حاضر نشدند صحرای نقب را به یهود واگذار کنند، (برنادوت) پیشنهاد کرد که اگر عرب‌ها به هیچ نحو راضی نیستند (نقب) را به یهود بدهند، بر یهود لازم است که (جلیل) را گرفته و از (نقب) صرف‌نظر کنند. در اثر این پیشنهاد، یهود (برنادوت) را کشتند و با آنکه (برنادوت) نمایندة سازمان ملل بود، معذلک قاتل آن آزاد شد.
این را هم باید اضافه کرد که سران کشورهای عربی در آن جنگ خیانت کردند و در عوض آنکه زمین‌های فلسطین را از یهود بگیرند، ‌زمین‌های زیادی را هم به آن‌ها دادند در این جنگ (000/1000) یک میلیون نفر را آوراه کردند و در نتیجه، جنگ به نفع یهود تمام شد.
اسرائیل پس از جنگ، تعداد (202) قریه را تغییر داد و بیش از (200) مسجد را خراب کرد و اکثر مقابر را نبش نمود و حتی سنگ‌های روی آن‌ها را دزدیده و به یهود فروخت.[8]
در نتیجه، می‌توان گفت که اسرائیل با قدرت امریکا و انگلیس و غفلت مسلمانان و تلاش یهود به وجود آمد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
ا. تایخ الاسرائیلیین، ‌شاهین مقاریوس.
2. تاریخ الحرکة الصهیونیه، دکتر آلن تایلر.
3. عصر ظهور، علی کورانی.


[1] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود، چاپ فروغ دانش، انتشارات امین، ص 3
[2] . همان، ص 103
[3] . هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، سرگذشت فلسطین یا کارنامة سیاه استعمار، ص 21
[4] . همان ص 91 و 92
[5] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود، انتشارات امین، ص 49-48.
[6] . همان، ص 105100.
[7] . مکارم شیرازی، مهدی، بربال اندیشه‌ها،‌‌ قم، مدرسة الامام علی بن ابی‌طالب، چاپ اول، ص 399.
[8] . شیرازی، سیدمحمد، دنیا و یهود،‌ ص 58-52.
( اندیشه قم )





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین