بهائیت فرقه ای است که با استفاده از حمایت های دشمنان اسلام و برای ضربه زدن به وحدت اسلامی به خصوص شیعیان بوجود آمد که در نهایت با ادعای خدائی سران آنها و به خیال خودشان بعد از نسخ قرآن و اسلام، باعث درگیری بین مردم ایران شدند و چند نفر به عنوان رهبر این فرقه استعماری فعالیت کرده و سپس اداره امور این فرقه به صورت نُه نفری و به مرکزیت اسرائیل تا به امروز ادامه دارد: 1. میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله: اولین رهبر بهائیت، حسینعلی نوری است که در سال 1233 قمری در دهکده ای از توابع نور مازندران به دنیا آمد. پس از جریان علی محمد باب و کشته شدنش، یحیی ملقب به صبح ازل، برادر حسینعلی، جانشین باب شد. و بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه، به بغداد تبعید شد. در آنجا حسینعلی ادعا کرد که جانشینی یحیی برای حفظ جان او از گزند دشمنان بود و جانشین اصلی باب و من یظهره الله(کسی که خدا آن را آشکار خواهد کرد) اوست و این باعث اختلاف بین دو برادر شد، دولت ترکیه آنها را به استانبول برد، ولی در اثر تشدید اختلافات، یحیی صبح ازل به قبرس و حسینعلی بهاء به سرزمین فلسطین و شهر عکا فرستاده شد و در اثر حمایت انگلیس از بهاء الله، فرقه او پیشرفت کرد و برای همین به فرقه بهائیت مشهور گشتند. بهاء الله کتابهایی را به خیال خودش برای هدایت جامعه نازل کرد و خود را خدا خواند، از جمله کتاب: الواح، اقدس، الایقان و... و سرانجام در 1309 یا 1310 قمری در عکا مرد و قبرش قبله بهائیان به جای کعبه قرار گرفت.[1] 2. عباس افندی فرزند بزرگ حسینعلی ملقب به عبدالبهاء: عبدالبها در 1844 م در تهران به دنیا آمد و پس از مرگ پدرش برادرانش را جمع کرد و وصیت پدر را خواند:(همانا غُصن اکبر(محمد علی پسر دیگر بهاء الله) را بعد از غصن اعظم(عبدالبهاء) برگزیدیم.) این موضوع را همه بهائیان پذیرفتند، ولی پس از مدتی بین دو برادر دشمنی ایجاد شد و عبدالبها، برادرش را برکنار کرد و نوه دختری بهاء الله را جانشین خود اعلام کرد و به خاطر مناسب نبودن ایران برای تبلیغ، در سال 1911 م به اروپا رفت و به جای روسیه، با انگلیس و آمریکا رابطه برقرار کرد و در جریان جنگ جهانی اول به خاطر خوش خدمتی به انگلیس با دادن آذوقه به ارتش انگلیس در فلسطین که منجر به پیروزی انگلیس و سقوط فلسطین شد، نشان خدمتگزاری نایب هود و لقب سِر(Sir) را از دولت انگلیس دریافت کرد و سرانجام در 1921 م درگذشت و در شهر حیفا در باغی که مرکز جهانی محفل روحانی بهائیان است دفن شد.[2] 3. شوقی افندی فرزند خانم ضیائیه دختر حسینعلی بهاء الله ملقب به شوقی ربانی: شوقی در 1897 م به دنیا آمد و در اروپا و آمریکا بزرگ شد و همسری به نام(ماکسول) که بعدها به(روحیه ماکسول) مشهور گشت، اختیار کرد(این زن کانادایی و به گفته برخی آمریکایی است) شوقی با وصیت عبدالبها به رهبری بهائیت رسید و خودش را ولی امر الله و ربانی نامید ولی از آنجا که فرزند نداشت، برای اداره امور بهائیت، تشکیلات بیت العدل اعظم را وعده داد و پس از 29 سال از رهبریش، اعضای 9 نفره ی بیت العدل اعظم را با لقب ایادی امر الله به مرکزیت اسرائیل انتخاب نمود که(چارلز میسن ریمی) رئیس و همسرش(روحیه ماکسول) رابط بین او و ایادی و(املیاکالز) نایب رئیس بیت العدل شدند، البته بعدها افرادی را اضافه کرد تا 27 نفر شدند. و از طرفی نقشه ده ساله را پایه ریزی کرد که باید توسط(میسن ریمی) و با همکاری چهارمین رهبر اجرا می گردید. شوقی ربانی سرانجام در 1957 میلادی در انگلیس مرد و جسدش به عکا انتقال داده شد.[3] 4. ایادی امرالله(چارلز میسن ریمی) ملقب به عزیز الله ثانی و ولی امر ثانی: میسن ریمی فرزند یکی از روحانیون کلیسای مسیحی اسقفی است که در سال 1253 شمسی در آمریکا متولد شد و یکی از مقربان شوقی افندی بود و رفتارها وآداب اروپائی را به شوقی یاد می داد. پس از اینکه شوقی به رهبری رسید، او را رئیس بیت العدل کرد، اما وقتی شوقی مرد، اعضای 27 نفره ایادی بیت العدل جانشین تعیین نکردند، به دلیل اینکه شوقی فرزند نداشت و با مرگش ولایت را تمام شده اعلام کردند! اما(میسن ریمی) خود را جانشین و چهارمین رهبر بهائی اعلام کرد و سپس پا را فراتر نهاده خود را پیامبر دانست و بهائیانی از فرانسه، بعضی شهرهای اروپا و آمریکا از او پیروی کردند و لقب(ولی عزیز الله) و(ولی امر ثانی) را به او دادند، اما ایادی بیت العدل او را قبول نکردند و از جامعه بهائیت راندند، اینجا بود که انشعابی دیگر در بهائیت بوجود آمد و(میسن ریمی) خود تشکیلات جداگانه ای در سال 1963 ترتیب داد و خود را چوپان بهائیان دانست، ولی پیروان انگلیسی بهائیت به رهبری(ماکسول) او را از جامعه بهائیت طرد کردند(یعنی هر کس را بیت العدل طرد کند دیگر بهائی نیست و حق دخالت در امور بهائی را ندارد.)[4] 5. ماکسول همسر شوقی ربانی ملقب به روحیّه: ماکسول با حمایت انگلیس،(میسن ریمی) را طرد کرد و جانشین او را قبول نکرد و تهدیدهای شدید اللحن(ریمی) که به کسی اجازه دخالت در امور بهائیت نمی داد و خود را جانشین شوقی می دانست نه تنها مشکلی را حل نکرد، بلکه بر وسعت اختلافات افزود و(ماکسول) بیت العدل اعظم را منحل کرد و هر کس را هم که اعتراضی می کرد از جامعه بهائیت راند و برای پایان دادن به اختلافات، وصیت شوقی را نقض کرد و خود را(حرم امة البهاء) نامید که پیروان او، او را پنجمین پیشوای بهائیت و اداره کننده فرقه بهائیت می دانند(اینکه چرا او را پنجمین می دانند در حالی که او چهارم می باشد جای سؤال است)[5] 6. هیئت 9 نفری: در اثر اختلافات شدید بین بهائیون و انشعاب آنها به(میسن ریمی) و(ماکسولی) و تضعیف پایه اعتقادی مردم بهائی به حقانیت این فرقه، 9 نفر از بین روحانیان بهائی به عنوان اداره کننده امور بهائیت انتخاب شد، چرا که بیت العدل اعظم را(ماکسول) منحل کرده بود، اعضای این هیئت عبارتند از: الف: ایرانی سه نفر: 1. روح الله میرابقهانی 2. فرماندوسانث 3. روح الله مظهر ب: آمریکائی چهار نفر: 1. تشاتر 2. کایلین 3. میتشل 4. روی ج: انگلیسی دو نفر: 1. سیبلی 2. هوفمان 7. اولین دوره بیت العدل اعظم در 1963 م از بین روحانیون محفل بهائیت در اسرائیل انتخاب شدند که بعدها این بیت العدل توسعه یافت و محکمه رسمی بهائیان نیز شد و این اعضا عبارتند از: 1. چارلز لکارت 2. علی نخجوانی 3. پوراکاولین 4. ایان سهیل 5. لطف الله حکیم 6. دیوید هوفمن 7. هیو چانس 8. ایموس گیبسون 9. هوشمند فتح اعظم 8. دومین دوره بیت العدل اعظم در سال 1972 م در شهر حیفا انتخاب شدند که فقط(لطف الله حکیم) جای خود را به(دیویدوهه) داد و بقیه همان 8 نفر قبلی شدند.[6] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. محمدی اشتهاردی، محمد؛ ارمغان استعمار. 2. افراسیابی، بهرام؛ بهائیت به روایت تاریخ. [1] . مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، سوم، 1375 ش، مشهد، ص 90. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، امیر، اول، 1377ش، قم، ص 340. [2] . حسینی، طباطبائی، مصطفی؛ ماجرای باب و بهاء، روزنه، تهران، چاپ دوم، 1379 ش، ص 227. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، امیر، اول، 1377، قم، ص 342. ر.ک: سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، 1994 م، دمشق، مطبعه الداودی، ج 2، ص 449. ر.ک: افراسیابی، بهرام، تاریخ، جامع بهائیت، مهرفام، دهم، 1382 ش، تهران، ص 422، ص 463 و ص 596. [3] . همان، ص 576 و ص 603. [4] . سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، مطبعه الداودی، 1994 م، دمشق، ج 2، ص 488. ر.ک: تاریخ جامع بهائیت، ص 578. [5] . همان، ص 579. ر.ک: رائین، اسماعیل؛ انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، بی جا، مؤسسه تحقیقی رائین، بی تا. [6] . تاریخ جامع بهائیت، ص 620. ( اندیشه قم )
بهائیت فرقه ای است که با استفاده از حمایت های دشمنان اسلام و برای ضربه زدن به وحدت اسلامی به خصوص شیعیان بوجود آمد که در نهایت با ادعای خدائی سران آنها و به خیال خودشان بعد از نسخ قرآن و اسلام، باعث درگیری بین مردم ایران شدند و چند نفر به عنوان رهبر این فرقه استعماری فعالیت کرده و سپس اداره امور این فرقه به صورت نُه نفری و به مرکزیت اسرائیل تا به امروز ادامه دارد:
1. میرزا حسینعلی نوری ملقب به بهاء الله: اولین رهبر بهائیت، حسینعلی نوری است که در سال 1233 قمری در دهکده ای از توابع نور مازندران به دنیا آمد. پس از جریان علی محمد باب و کشته شدنش، یحیی ملقب به صبح ازل، برادر حسینعلی، جانشین باب شد. و بعد از سوء قصد بابیان به ناصر الدین شاه، به بغداد تبعید شد. در آنجا حسینعلی ادعا کرد که جانشینی یحیی برای حفظ جان او از گزند دشمنان بود و جانشین اصلی باب و من یظهره الله(کسی که خدا آن را آشکار خواهد کرد) اوست و این باعث اختلاف بین دو برادر شد، دولت ترکیه آنها را به استانبول برد، ولی در اثر تشدید اختلافات، یحیی صبح ازل به قبرس و حسینعلی بهاء به سرزمین فلسطین و شهر عکا فرستاده شد و در اثر حمایت انگلیس از بهاء الله، فرقه او پیشرفت کرد و برای همین به فرقه بهائیت مشهور گشتند. بهاء الله کتابهایی را به خیال خودش برای هدایت جامعه نازل کرد و خود را خدا خواند، از جمله کتاب: الواح، اقدس، الایقان و... و سرانجام در 1309 یا 1310 قمری در عکا مرد و قبرش قبله بهائیان به جای کعبه قرار گرفت.[1]
2. عباس افندی فرزند بزرگ حسینعلی ملقب به عبدالبهاء: عبدالبها در 1844 م در تهران به دنیا آمد و پس از مرگ پدرش برادرانش را جمع کرد و وصیت پدر را خواند:(همانا غُصن اکبر(محمد علی پسر دیگر بهاء الله) را بعد از غصن اعظم(عبدالبهاء) برگزیدیم.) این موضوع را همه بهائیان پذیرفتند، ولی پس از مدتی بین دو برادر دشمنی ایجاد شد و عبدالبها، برادرش را برکنار کرد و نوه دختری بهاء الله را جانشین خود اعلام کرد و به خاطر مناسب نبودن ایران برای تبلیغ، در سال 1911 م به اروپا رفت و به جای روسیه، با انگلیس و آمریکا رابطه برقرار کرد و در جریان جنگ جهانی اول به خاطر خوش خدمتی به انگلیس با دادن آذوقه به ارتش انگلیس در فلسطین که منجر به پیروزی انگلیس و سقوط فلسطین شد، نشان خدمتگزاری نایب هود و لقب سِر(Sir) را از دولت انگلیس دریافت کرد و سرانجام در 1921 م درگذشت و در شهر حیفا در باغی که مرکز جهانی محفل روحانی بهائیان است دفن شد.[2]
3. شوقی افندی فرزند خانم ضیائیه دختر حسینعلی بهاء الله ملقب به شوقی ربانی:
شوقی در 1897 م به دنیا آمد و در اروپا و آمریکا بزرگ شد و همسری به نام(ماکسول) که بعدها به(روحیه ماکسول) مشهور گشت، اختیار کرد(این زن کانادایی و به گفته برخی آمریکایی است) شوقی با وصیت عبدالبها به رهبری بهائیت رسید و خودش را ولی امر الله و ربانی نامید ولی از آنجا که فرزند نداشت، برای اداره امور بهائیت، تشکیلات بیت العدل اعظم را وعده داد و پس از 29 سال از رهبریش، اعضای 9 نفره ی بیت العدل اعظم را با لقب ایادی امر الله به مرکزیت اسرائیل انتخاب نمود که(چارلز میسن ریمی) رئیس و همسرش(روحیه ماکسول) رابط بین او و ایادی و(املیاکالز) نایب رئیس بیت العدل شدند، البته بعدها افرادی را اضافه کرد تا 27 نفر شدند. و از طرفی نقشه ده ساله را پایه ریزی کرد که باید توسط(میسن ریمی) و با همکاری چهارمین رهبر اجرا می گردید. شوقی ربانی سرانجام در 1957 میلادی در انگلیس مرد و جسدش به عکا انتقال داده شد.[3]
4. ایادی امرالله(چارلز میسن ریمی) ملقب به عزیز الله ثانی و ولی امر ثانی:
میسن ریمی فرزند یکی از روحانیون کلیسای مسیحی اسقفی است که در سال 1253 شمسی در آمریکا متولد شد و یکی از مقربان شوقی افندی بود و رفتارها وآداب اروپائی را به شوقی یاد می داد. پس از اینکه شوقی به رهبری رسید، او را رئیس بیت العدل کرد، اما وقتی شوقی مرد، اعضای 27 نفره ایادی بیت العدل جانشین تعیین نکردند، به دلیل اینکه شوقی فرزند نداشت و با مرگش ولایت را تمام شده اعلام کردند! اما(میسن ریمی) خود را جانشین و چهارمین رهبر بهائی اعلام کرد و سپس پا را فراتر نهاده خود را پیامبر دانست و بهائیانی از فرانسه، بعضی شهرهای اروپا و آمریکا از او پیروی کردند و لقب(ولی عزیز الله) و(ولی امر ثانی) را به او دادند، اما ایادی بیت العدل او را قبول نکردند و از جامعه بهائیت راندند، اینجا بود که انشعابی دیگر در بهائیت بوجود آمد و(میسن ریمی) خود تشکیلات جداگانه ای در سال 1963 ترتیب داد و خود را چوپان بهائیان دانست، ولی پیروان انگلیسی بهائیت به رهبری(ماکسول) او را از جامعه بهائیت طرد کردند(یعنی هر کس را بیت العدل طرد کند دیگر بهائی نیست و حق دخالت در امور بهائی را ندارد.)[4]
5. ماکسول همسر شوقی ربانی ملقب به روحیّه: ماکسول با حمایت انگلیس،(میسن ریمی) را طرد کرد و جانشین او را قبول نکرد و تهدیدهای شدید اللحن(ریمی) که به کسی اجازه دخالت در امور بهائیت نمی داد و خود را جانشین شوقی می دانست نه تنها مشکلی را حل نکرد، بلکه بر وسعت اختلافات افزود و(ماکسول) بیت العدل اعظم را منحل کرد و هر کس را هم که اعتراضی می کرد از جامعه بهائیت راند و برای پایان دادن به اختلافات، وصیت شوقی را نقض کرد و خود را(حرم امة البهاء) نامید که پیروان او، او را پنجمین پیشوای بهائیت و اداره کننده فرقه بهائیت می دانند(اینکه چرا او را پنجمین می دانند در حالی که او چهارم می باشد جای سؤال است)[5]
6. هیئت 9 نفری: در اثر اختلافات شدید بین بهائیون و انشعاب آنها به(میسن ریمی) و(ماکسولی) و تضعیف پایه اعتقادی مردم بهائی به حقانیت این فرقه، 9 نفر از بین روحانیان بهائی به عنوان اداره کننده امور بهائیت انتخاب شد، چرا که بیت العدل اعظم را(ماکسول) منحل کرده بود، اعضای این هیئت عبارتند از:
الف: ایرانی سه نفر: 1. روح الله میرابقهانی 2. فرماندوسانث 3. روح الله مظهر
ب: آمریکائی چهار نفر: 1. تشاتر 2. کایلین 3. میتشل 4. روی
ج: انگلیسی دو نفر: 1. سیبلی 2. هوفمان
7. اولین دوره بیت العدل اعظم در 1963 م از بین روحانیون محفل بهائیت در اسرائیل انتخاب شدند که بعدها این بیت العدل توسعه یافت و محکمه رسمی بهائیان نیز شد و این اعضا عبارتند از:
1. چارلز لکارت 2. علی نخجوانی 3. پوراکاولین 4. ایان سهیل 5. لطف الله حکیم
6. دیوید هوفمن 7. هیو چانس 8. ایموس گیبسون 9. هوشمند فتح اعظم
8. دومین دوره بیت العدل اعظم در سال 1972 م در شهر حیفا انتخاب شدند که فقط(لطف الله حکیم) جای خود را به(دیویدوهه) داد و بقیه همان 8 نفر قبلی شدند.[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. محمدی اشتهاردی، محمد؛ ارمغان استعمار.
2. افراسیابی، بهرام؛ بهائیت به روایت تاریخ.
[1] . مشکور، محمد جواد؛ فرهنگ فرق اسلامی، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، سوم، 1375 ش، مشهد، ص 90.
ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، امیر، اول، 1377ش، قم، ص 340.
[2] . حسینی، طباطبائی، مصطفی؛ ماجرای باب و بهاء، روزنه، تهران، چاپ دوم، 1379 ش، ص 227.
ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی؛ فرق و مذاهب کلامی، امیر، اول، 1377، قم، ص 342.
ر.ک: سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، 1994 م، دمشق، مطبعه الداودی، ج 2، ص 449.
ر.ک: افراسیابی، بهرام، تاریخ، جامع بهائیت، مهرفام، دهم، 1382 ش، تهران، ص 422، ص 463 و ص 596.
[3] . همان، ص 576 و ص 603.
[4] . سراج الدین، احمد ولید؛ البهائیه و النظام العالمی الجدید، مطبعه الداودی، 1994 م، دمشق، ج 2، ص 488.
ر.ک: تاریخ جامع بهائیت، ص 578.
[5] . همان، ص 579.
ر.ک: رائین، اسماعیل؛ انشعاب در بهائیت پس از مرگ شوقی ربانی، بی جا، مؤسسه تحقیقی رائین، بی تا.
[6] . تاریخ جامع بهائیت، ص 620.
( اندیشه قم )
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا علیه السّلام را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [سایر] شرایط اجتماعی و سیاسی عصر امام رضا (ع) را به طور مختصر تحلیل کنید؟
- [سایر] بعضی از رهبران معنویت آمریکایی میگویند که هیچ باوری نمیتواند انسان را رستگار کند؛ آیا این جمله درست است؟ باور و اعتقاد چه نقشی در زندگی انسانها دارد؟
- [سایر] با سلام زندگی نامه و وصیت نامه شهید علی هاشمی را می خواهم.با تشکر
- [سایر] می خواهم با زندگی امام کاظم(ع) آشنا شوم، اگر امکان دارد به صورت مختصر مرا با زندگی ایشان آشنا نمایید. با تشکر
- [سایر] صاحب جریج کیست؟ لطفاً زندگی نامه وی را بیان کنید.
- [سایر] زندگی نامه و شخصیت و اعتقادات احمد بن حنبل چیست؟
- [سایر] مطالبی از زندگی نامه ی (امام) بخاری بیان کنید.
- [سایر] زندگی نامه امام باقر (ع) را بیان کنید؟
- [سایر] درباره حافظان قرآن و زندگی نامه آنان توضیح دهید؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بکنند پاک است
- [آیت الله خوئی] اگر پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن را بکنند پاک است.
- [آیت الله نوری همدانی] مکان نماز گزار باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد ، ولی پستی و بلندی مختصر ، اشکال ندارد .
- [آیت الله سبحانی] مکان نمازگزار باید از جای میّت پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] پوستهای مختصر لب و جاهای دیگر بدن که موقع افتادنشان رسیده، اگرچه آنها را بکنند پاک است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مکان نمازگزار باید از جای میت خیلی پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
- [امام خمینی] مکان نمازگزار باید از جای میت پست یا بلندتر نباشد. ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مکان نمازگزار نباید از جای میّت پستتر یا بلندتر باشد ولی پستی و بلندی مختصر، اشکال ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مکان نمازگزار باید غصبی نباشد بنابر احتیاط واجب، و مکان نمازگزار باید از جای میّت پستتر یا بلندتر نباشدولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] بنا بر احتیاط مکان نمازگزار باید غصبی نباشد و نیز باید از جای میت پست تر یا بلندتر نباشد ولی پستی و بلندی مختصر اشکال ندارد.