ما از خدا چیزی را می خواهیم حتی اگر به ضرر ما باشد . چرا با اینکه ما این ضرر را قبول می کنیم ، خدا آن را به ما نمی دهد ؟
من می خواهم که کسی در خواسته ی من حد نگذارد . هیچ کس این حد را نگذاشته است . بحث ما سر این نیست که محدودیتی وجود دارد . هر کس با خدا ارتباط برقرار کند آغوش خدا برای او باز است اما بحث سر این است که من از خدا خواستم ، پس چرا نشد ؟ وقتی به حضرت یوسف به دام افتاد گفت : خدایا من زندان را ترجیح می دهم . خدا هم گفت : به زندان برو . یوسف می توانست که دعای بالاتری بکند که نه زندان نه آن کار زشت ، خدایا من را از اینجا نجات بده و به بوستانی ببر . یوسف این دعا را نکرد . اتفاقا گاهی خدا چیزهایی که به ضرر انسان هست را به او می دهد یعنی خدا فیلتری نگذاشته است که چیزهایی که برای تو بد است به تو نمی دهد . اتفاقا اگر شما خیلی پافشاری بکنید آن چیز را به شما می دهد . قرآن می فرماید که شما چیزهایی را می خواهید که اگر روشن بشود به ضررشماست . سوال فراتر از یک رابطه ی شخصی است . اگر قرار است که هر چه شما می خواهید انجام بشود ، باید تمام آزمایشگاه ها و مراکز تحقیقات و... را تعطیل کنید زیرا ممکن است که دانشمندان سالها زحمت کشیده اند که این سفینه را به آسمان بفرستند و من بگویم که خدایا این سفینه به آسمان نرود ، این خدای خوب است ؟ اصلا این خدا ، خدا نیست . این یک برده و عبد است . آیا ما حاضر هستیم که به این خدا تکیه کنیم که هر لحظه سرنخ آن دست کسی است ؟ اصلا این خدا نیست . پس آن خدایی که قرار است هر کس درهر گوشه ی دنیا چیزی بگوید و خدا چَشم بگوید ، اصلا خدا نیست . این خدا اصلا قابل دعا نیست . حاکمیت خدا به این است که همه ی دعاهای ما را لبیک بگوید و می گوید اما خواسته های ما را در سیستمی از حکمت اجرا کند . همین که شما فضیلت پیدا کردی که با خدا صحبت کنی ، خدا باید چیزی به شما بدهد . خدا خواسته ی شما را نمی دهد و جایگزین آن چیز بهتری به شما می دهد . سوال ما بهانه برای ارتباط برقرار کردن است . چیزی که مورد نیاز ماست ، ارتباط برقرار کردن است . گاهی دو تا دوست از هم گله می کنند تا بهانه ی حرف زدن بشود . خدا بهانه های مختلفی را جلوی پای من و شما می گذارد ، برای یکی بیماری ، کنکور، پول ، ازدواج و ... انواع مشکلات یا مدارج تعالی می گذارد تا از این طریق ارتباط برقرار بشود. پس اصل دعا این است که ارتباط برقرار بشود . خاصیت مادر فقط شیر دادن به بچه نیست زیرا بچه با شیر خشک هم زنده می ماند ولی هم فرزند و هم مادر به این احتیاج دارند که بچه به آغوش مادر برود . چیزی به اسم گرسنگی و شیر مادر بهانه می شود تا خلاها و نیازها تامین بشود . شیر بهانه است و اصل آغوش مادر است .سوال ما بهانه ی آغوش خداست . یک وقت سوال ممکن است که برطرف بشود یا نشود ولی ما از طریق دعا در آغوش خدا قرار گرفته ایم .
عنوان سوال:

ما از خدا چیزی را می خواهیم حتی اگر به ضرر ما باشد . چرا با اینکه ما این ضرر را قبول می کنیم ، خدا آن را به ما نمی دهد ؟


پاسخ:

من می خواهم که کسی در خواسته ی من حد نگذارد . هیچ کس این حد را نگذاشته است . بحث ما سر این نیست که محدودیتی وجود دارد . هر کس با خدا ارتباط برقرار کند آغوش خدا برای او باز است اما بحث سر این است که من از خدا خواستم ، پس چرا نشد ؟ وقتی به حضرت یوسف به دام افتاد گفت : خدایا من زندان را ترجیح می دهم . خدا هم گفت : به زندان برو . یوسف می توانست که دعای بالاتری بکند که نه زندان نه آن کار زشت ، خدایا من را از اینجا نجات بده و به بوستانی ببر . یوسف این دعا را نکرد . اتفاقا گاهی خدا چیزهایی که به ضرر انسان هست را به او می دهد یعنی خدا فیلتری نگذاشته است که چیزهایی که برای تو بد است به تو نمی دهد . اتفاقا اگر شما خیلی پافشاری بکنید آن چیز را به شما می دهد . قرآن می فرماید که شما چیزهایی را می خواهید که اگر روشن بشود به ضررشماست . سوال فراتر از یک رابطه ی شخصی است . اگر قرار است که هر چه شما می خواهید انجام بشود ، باید تمام آزمایشگاه ها و مراکز تحقیقات و... را تعطیل کنید زیرا ممکن است که دانشمندان سالها زحمت کشیده اند که این سفینه را به آسمان بفرستند و من بگویم که خدایا این سفینه به آسمان نرود ، این خدای خوب است ؟ اصلا این خدا ، خدا نیست . این یک برده و عبد است . آیا ما حاضر هستیم که به این خدا تکیه کنیم که هر لحظه سرنخ آن دست کسی است ؟ اصلا این خدا نیست . پس آن خدایی که قرار است هر کس درهر گوشه ی دنیا چیزی بگوید و خدا چَشم بگوید ، اصلا خدا نیست . این خدا اصلا قابل دعا نیست . حاکمیت خدا به این است که همه ی دعاهای ما را لبیک بگوید و می گوید اما خواسته های ما را در سیستمی از حکمت اجرا کند . همین که شما فضیلت پیدا کردی که با خدا صحبت کنی ، خدا باید چیزی به شما بدهد . خدا خواسته ی شما را نمی دهد و جایگزین آن چیز بهتری به شما می دهد . سوال ما بهانه برای ارتباط برقرار کردن است . چیزی که مورد نیاز ماست ، ارتباط برقرار کردن است . گاهی دو تا دوست از هم گله می کنند تا بهانه ی حرف زدن بشود . خدا بهانه های مختلفی را جلوی پای من و شما می گذارد ، برای یکی بیماری ، کنکور، پول ، ازدواج و ... انواع مشکلات یا مدارج تعالی می گذارد تا از این طریق ارتباط برقرار بشود. پس اصل دعا این است که ارتباط برقرار بشود . خاصیت مادر فقط شیر دادن به بچه نیست زیرا بچه با شیر خشک هم زنده می ماند ولی هم فرزند و هم مادر به این احتیاج دارند که بچه به آغوش مادر برود . چیزی به اسم گرسنگی و شیر مادر بهانه می شود تا خلاها و نیازها تامین بشود . شیر بهانه است و اصل آغوش مادر است .سوال ما بهانه ی آغوش خداست . یک وقت سوال ممکن است که برطرف بشود یا نشود ولی ما از طریق دعا در آغوش خدا قرار گرفته ایم .





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین