آیا کسی که به خدا ایمان آورده، باید معاد را هم قبول کند؟
شناخت خدای واقعی، هرگز از ایمان به معاد جدا نیست. کسی که خدا را حکیم می داند، نمی تواند این دنیا را با همین وضع، و بدون ادامه بپذیرد. از همین رو، یکی از دلایل قطعی معاد، حکمت خداست: (أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ[مومنون/115] آیا پندارید که شما را بیهوده آفریده ‌ایم و شما به نزد ما بازگردانده نمی‌ شوید؟) توضیح آنکه انسان سرمایه های بسیاری دارد که اگر زندگی محدود به همین دنیا باشد، وجود آنها بیهوده است. مثل آنکه فرض کنیم زندگی جنین محدود به رحم مادر است! در این صورت، چشم و گوش و دست و پا چه فایده ای برای جنین دارد؟ انسان نیز اگر محدود به همین دنیا بود، از بسیاری نعمت ها بی نیاز بود! دلی که با جلا دادن آن می توان تمام هستی را دریافت، آیا محدود به همین زندگی دنیا است؟ عقلی که می تواند چنین گسترده انتزاع و نتیجه گیری کند، برای همین زندگی محدود است؟ اگر این گونه بود، چرا حیوانات بدون داشتن چنین عقلی، زندگی خود را به راحتی اداره می کنند؟ قوه خیال که می تواند انسان را در تمام وضعیت های غیر موجود سیر دهد و ... از سویی نیز انسان با طی مراحل دنیا، سرمایه های بسیاری به دست می آورد. کوله باری از تجربه که پیران کسب کرده اند، ساخته شده برای اینکه به زیر خاک رود؟ توانایی هایی که هر شخص آن ها را به دست آورده و ... همه نشان می دهد که مرگ پایان راه نیست. بلکه گذر از یک مرحله به مرحله دیگر است. علاوه بر حکمت، سایر صفات خدای متعال نیز نشان دهنده، معاد هستند. عدل الهی یکی دیگر از اثبات راههای معاد است، همانگونه که خدای متعال به این دلیل اشاره کرده است: (أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ[زمر/9] (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می‌ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: (آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می‌شوند!) (لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ[حشر/20] هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!) واقعیت زندگی انسان ها در دنیا، و دو دسته شدن آنها در انتخاب خوبی و بدی، چگونه می تواند علیرغم در نظر گرفتن عدالت خدای متعال، بی پاسخ بماند؟ آیا از عدالت معنایی باقی می ماند در حالی که نیکوکاران، مزد نگیرند  و ستمکاران به جزای اعمالشان نرسند؟ این دو راه برای اثبات معاد که مورد اشاره قرار گرفت، به نوعی از دلایل عقلی است. چون عقل علاوه بر وجود خدا، صفات او را نیز می یابد و به حکمت و عدالت او پی می برد. و اگر کسی بخواهد به دلایل نقلی توجه کند، این مساله مثل خورشید شعاع های خود را در همه جا گسترانیده است. تا جایی که یک سوم قرآن، مباحث مرتبط به معاد است. با این اوصاف چه کسی می تواند خدا را بپذیرد، اما درباره وجود معاد، شک داشته باشد؟ (کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ[بقره/28] چگونه به خداوند کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بی‌روحی) بودید، و او شما را زنده کرد سپس شما را می‌میراند و بار دیگر شما را زنده می‌ کند سپس به سوی او بازگردانده می ‌شوید. (بنا بر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان آنچه دارید از خداست).)
عنوان سوال:

آیا کسی که به خدا ایمان آورده، باید معاد را هم قبول کند؟


پاسخ:

شناخت خدای واقعی، هرگز از ایمان به معاد جدا نیست. کسی که خدا را حکیم می داند، نمی تواند این دنیا را با همین وضع، و بدون ادامه بپذیرد. از همین رو، یکی از دلایل قطعی معاد، حکمت خداست:
(أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ[مومنون/115] آیا پندارید که شما را بیهوده آفریده ‌ایم و شما به نزد ما بازگردانده نمی‌ شوید؟)

توضیح آنکه انسان سرمایه های بسیاری دارد که اگر زندگی محدود به همین دنیا باشد، وجود آنها بیهوده است. مثل آنکه فرض کنیم زندگی جنین محدود به رحم مادر است! در این صورت، چشم و گوش و دست و پا چه فایده ای برای جنین دارد؟ انسان نیز اگر محدود به همین دنیا بود، از بسیاری نعمت ها بی نیاز بود! دلی که با جلا دادن آن می توان تمام هستی را دریافت، آیا محدود به همین زندگی دنیا است؟ عقلی که می تواند چنین گسترده انتزاع و نتیجه گیری کند، برای همین زندگی محدود است؟ اگر این گونه بود، چرا حیوانات بدون داشتن چنین عقلی، زندگی خود را به راحتی اداره می کنند؟ قوه خیال که می تواند انسان را در تمام وضعیت های غیر موجود سیر دهد و ...
از سویی نیز انسان با طی مراحل دنیا، سرمایه های بسیاری به دست می آورد. کوله باری از تجربه که پیران کسب کرده اند، ساخته شده برای اینکه به زیر خاک رود؟ توانایی هایی که هر شخص آن ها را به دست آورده و ... همه نشان می دهد که مرگ پایان راه نیست. بلکه گذر از یک مرحله به مرحله دیگر است.

علاوه بر حکمت، سایر صفات خدای متعال نیز نشان دهنده، معاد هستند. عدل الهی یکی دیگر از اثبات راههای معاد است، همانگونه که خدای متعال به این دلیل اشاره کرده است:
(أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ[زمر/9] (آیا چنین کسی با ارزش است) یا کسی که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت می‌ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: (آیا کسانی که می‌دانند با کسانی که نمی‌دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می‌شوند!)

(لا یَسْتَوی أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ[حشر/20] هرگز دوزخیان و بهشتیان یکسان نیستند اصحاب بهشت رستگار و پیروزند!)

واقعیت زندگی انسان ها در دنیا، و دو دسته شدن آنها در انتخاب خوبی و بدی، چگونه می تواند علیرغم در نظر گرفتن عدالت خدای متعال، بی پاسخ بماند؟ آیا از عدالت معنایی باقی می ماند در حالی که نیکوکاران، مزد نگیرند  و ستمکاران به جزای اعمالشان نرسند؟

این دو راه برای اثبات معاد که مورد اشاره قرار گرفت، به نوعی از دلایل عقلی است. چون عقل علاوه بر وجود خدا، صفات او را نیز می یابد و به حکمت و عدالت او پی می برد. و اگر کسی بخواهد به دلایل نقلی توجه کند، این مساله مثل خورشید شعاع های خود را در همه جا گسترانیده است. تا جایی که یک سوم قرآن، مباحث مرتبط به معاد است. با این اوصاف چه کسی می تواند خدا را بپذیرد، اما درباره وجود معاد، شک داشته باشد؟

(کَیْفَ تَکْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ کُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمیتُکُمْ ثُمَّ یُحْییکُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ[بقره/28] چگونه به خداوند کافر می‌شوید؟! در حالی که شما مردگان (و اجسام بی‌روحی) بودید، و او شما را زنده کرد سپس شما را می‌میراند و بار دیگر شما را زنده می‌ کند سپس به سوی او بازگردانده می ‌شوید. (بنا بر این، نه حیات و زندگی شما از شماست، و نه مرگتان آنچه دارید از خداست).)





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین