انسان موجودی اجتماعی است و نیازمند است با دیگر هم‌نوعان خود معاشرت داشته باشد. لازمه اصلی معاشرت و ارتباط با دیگران داشتن احساس دوستی و محبت به آنان است. بسیاری از افراد دوست دارند در ارتباط با هم‌نوعان خویش زندگی موفقی داشته باشند. ولی به جهت ناآگاهی از چگونگی معاشرت و آداب آن و نیز رعایت نکردن آن آداب، توانایی برقراری روابط مناسب و اسلامی را از دست می‌دهند و به ناچار منزوی می‌شوند. ما در این جا خطوط کلی آداب معاشرت را برای شما بازگو می‌کنیم تا بر اساس آن رفتار خود را با دیگران تنظیم نمایید. 1 از نظر اسلام و اولیاء الهی یک انسان واقعی کسی است که نسبت به همه انسان‌ها، بلکه نسبت به همه موجودات عالم خیرخواه و با محبت باشد و اگر توان داشته باشد به آنان خدمت کند. 2 دوستی و محبت به دیگران همیشه به معنای یاری کردن مستقیم آنان نیست. چه بسا شخص گناهکاری که محبّت کردن به او در قالب مانع شدن او از ارتکاب گناه است. هر چند او از این کار ناراحت شود. اما اگر دوستی ما با افراد بد باعث تشویق آن‌ها به کارهای خلاف شود، معلوم می‌شود که به آن‌ها محبت نکرده‌ایم، بلکه به آن‌ها ضرر زده‌ایم. هر چند آن‌ها از ما راضی باشند. 3 گاهی بعضی افراد از دوستی و محبت انسان برداشت درستی ندارند و از صافی و یکرنگی او سوء استفاده می‌کنند. در این موارد نیز باید شکل دوستی را عوض کرد. در روایتی آمده است تا جایی به دیگران خدمت کنید که قدر شما را بدانند، ولی اگر احساس کردید آن‌ها می‌خواند بر شما تکبر ورزند و شما را تحقیر کنند به آنان خدمت نکنید تا از کارهایشان دست بردارند. یا در روایت دیگری آمده که با متکبر رفتار تکبرآمیز داشته باشید. بنابر این خدمت و محبت به این دو گروه از دوستان نیز لازم است. ولی شکل آن فرق می‌کند. یعنی باید به آن‌ها بی‌اعتنائی کرد تا متوجه اشتباهشان شوند. 4 دوستی و محبت به دیگران نباید به وسیله اذیت و آزار افراد دیگر باشد. چه بسا افرادی که برای کمک به فردی، حق دیگر افراد را پایمال می‌کنند و یا گناهی مرتکب می‌شوند. در پایان باز هم توجه شما را به این نکته جلب می نماییم که در عین ارتباط با مردم و دوستان و اقوام مواظب باشید تحت تأثیر محیط و افکار نادرست و عملکردهای غلط و غیر منطبق بر موازین شرعی و اخلاقی قرار نگیرید و تا جایی با محیط و اجتماع همراه و هماهنگ باشد که منافاتی با اصول و موازین نداشته باشد مثلا با دوستان می توان رفیق و دوست بود ولی باید مراقب بود اعمال آنها و جو حاکم بر خوابگاه و اطاق اگر بر خلاف احکام شرع و دستورات اسلامی بود، ما را با آنها همرنگ و هماهنگ نسازد و در این فضا، موقعیت و باورها و اصول و ارزش های خود را به دست فراموشی نسپاریم. و نیز در رابطه با اقوام و خویشان باید با آنها مرتبط و صمیمی بود ولی این بدین معنا نیست که در همه برنامه ها با آنها همراه و همگام و موافق بود. مثلا در همه مجالس آنها که احتمالا با گناه و اعمال خلاف شرع همراه است شرکت نمود، پس می توان با مردم و اجتماع ارتباط داشت ولی ارتباط کنترل شده و در چارچوب موازین و احکام شرعی. www.morsalat.com
آیا صحیح است که یک فرد همه جور فردی را دوست داشته باشد و نسبت هیچ کس احساس نفرت نکند ؟ توضیح دهید بهترین روش برخورد با انسانها چیست؟
انسان موجودی اجتماعی است و نیازمند است با دیگر همنوعان خود معاشرت داشته باشد. لازمه اصلی معاشرت و ارتباط با دیگران داشتن احساس دوستی و محبت به آنان است. بسیاری از افراد دوست دارند در ارتباط با همنوعان خویش زندگی موفقی داشته باشند. ولی به جهت ناآگاهی از چگونگی معاشرت و آداب آن و نیز رعایت نکردن آن آداب، توانایی برقراری روابط مناسب و اسلامی را از دست میدهند و به ناچار منزوی میشوند. ما در این جا خطوط کلی آداب معاشرت را برای شما بازگو میکنیم تا بر اساس آن رفتار خود را با دیگران تنظیم نمایید.
1 از نظر اسلام و اولیاء الهی یک انسان واقعی کسی است که نسبت به همه انسانها، بلکه نسبت به همه موجودات عالم خیرخواه و با محبت باشد و اگر توان داشته باشد به آنان خدمت کند.
2 دوستی و محبت به دیگران همیشه به معنای یاری کردن مستقیم آنان نیست. چه بسا شخص گناهکاری که محبّت کردن به او در قالب مانع شدن او از ارتکاب گناه است. هر چند او از این کار ناراحت شود. اما اگر دوستی ما با افراد بد باعث تشویق آنها به کارهای خلاف شود، معلوم میشود که به آنها محبت نکردهایم، بلکه به آنها ضرر زدهایم. هر چند آنها از ما راضی باشند.
3 گاهی بعضی افراد از دوستی و محبت انسان برداشت درستی ندارند و از صافی و یکرنگی او سوء استفاده میکنند. در این موارد نیز باید شکل دوستی را عوض کرد. در روایتی آمده است تا جایی به دیگران خدمت کنید که قدر شما را بدانند، ولی اگر احساس کردید آنها میخواند بر شما تکبر ورزند و شما را تحقیر کنند به آنان خدمت نکنید تا از کارهایشان دست بردارند. یا در روایت دیگری آمده که با متکبر رفتار تکبرآمیز داشته باشید. بنابر این خدمت و محبت به این دو گروه از دوستان نیز لازم است. ولی شکل آن فرق میکند. یعنی باید به آنها بیاعتنائی کرد تا متوجه اشتباهشان شوند.
4 دوستی و محبت به دیگران نباید به وسیله اذیت و آزار افراد دیگر باشد. چه بسا افرادی که برای کمک به فردی، حق دیگر افراد را پایمال میکنند و یا گناهی مرتکب میشوند.
در پایان باز هم توجه شما را به این نکته جلب می نماییم که در عین ارتباط با مردم و دوستان و اقوام مواظب باشید تحت تأثیر محیط و افکار نادرست و عملکردهای غلط و غیر منطبق بر موازین شرعی و اخلاقی قرار نگیرید و تا جایی با محیط و اجتماع همراه و هماهنگ باشد که منافاتی با اصول و موازین نداشته باشد مثلا با دوستان می توان رفیق و دوست بود ولی باید مراقب بود اعمال آنها و جو حاکم بر خوابگاه و اطاق اگر بر خلاف احکام شرع و دستورات اسلامی بود، ما را با آنها همرنگ و هماهنگ نسازد و در این فضا، موقعیت و باورها و اصول و ارزش های خود را به دست فراموشی نسپاریم.
و نیز در رابطه با اقوام و خویشان باید با آنها مرتبط و صمیمی بود ولی این بدین معنا نیست که در همه برنامه ها با آنها همراه و همگام و موافق بود. مثلا در همه مجالس آنها که احتمالا با گناه و اعمال خلاف شرع همراه است شرکت نمود، پس می توان با مردم و اجتماع ارتباط داشت ولی ارتباط کنترل شده و در چارچوب موازین و احکام شرعی.
www.morsalat.com
- [سایر] آیا انسان پس از مرگ همان احساس نفرت یا دوست داشتنی که در زمان حیات نسبت به سایرین دارد را دارا است یا خیر تغییر می کند؟
- [سایر] روش صحیح برخورد با کودک را توضیح دهید.
- [سایر] روش صحیح برخورد با کودک را توضیح دهید.
- [سایر] روش برخورد صحیح با رفتارهای ناشایست همسر چیست؟
- [سایر] چه راهکارهایی را به کار گیریم تا از فرد وسواسی پرهیز کنیم و خود دچار وسواس نشویم ؟اصولا چگونه باید با یک فردی که وسواس دارد برخورد کرد ؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] دوست داشتن یا عاشق شدن بعد از ازدواج نسبت به فرد متأهل یا مجرد دیگر چه حکمی دارد؟
- [سایر] با سلام و خسته نباشید خدمت خانم عطاریان در واقع من به فردی علاقه مندم و قراره با هم ازدواج کنیم اما طی روابطی که زیر نظر خانواده هامون داشتیم فردی که من بهش علاقه دارم از علاقه ی شدید خودش نسبت به خواهرش حرف میزنه و من چون علاقه ی شدیدی به این فرد دارم نمیتونم تحمل کنم که اون فردی به من جز من رو دوست داشته باشه وقتی از علاقش به خواهرش حرف میزنه قلبم درد میگیره و اشکم در میاد من یه بار این موضوع رو به خودش گفتم بهش گفتم که به خواهرش حسادت میکنم به این دلیل که اونو خیلی دوست داره و اون قسم خورد که منو بیشتر از خواهرش دوست داره اما من نمیتونم تحمل کنم که یکی دیگه رو به جز من دوست داشته باشه لطفا من رو کمک کنید و بگید باید چی کار کنم ایا این میتونه تاثیری در زندگی اینده من با فرد مورد علاقم داشته باشه و زندگیمونو خراب کنه
- [سایر] اگر فردی جنب از حرام باشد و دست خیس او به چیزی برخورد کند " آیا آن چیز نجس می شود ؟ ( منظورم از خیسی " خیس شدن دست به وسیله ی آب و امثالهم می باشد نه عرق آن فرد ) ** ؟
- [سایر] مدتی است نسبت به همه چیز بی احساس شده ام و شوق تلاش و کوشش و مطالعه ندارم. دوست دارم سرتاسر وجودم کار و تلاش و مطالعه شود ؛ لطفاً مرا راهنمایی کنید.
- [سایر] مدتی است نسبت به همه چیز بی احساس شده ام و شوق تلاش و کوشش و مطالعه ندارم. دوست دارم سرتاسر وجودم کار و تلاش و مطالعه شود ؛ لطفاً مرا راهنمایی کنید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر زیر و زبر کلمه ای را نداند؛ یا نداند مثلا کلمه ای به س است یا به ص؛ باید یاد بگیرد و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند مثل آنکه در اهدنا الصراط المستقیم مستقیم را یک مرتبه با سین و یک مرتبه با صاد بخواند؛ نمازش باطل است؛ ولی اگر آن کلمه ای را که دو جور خوانده از اذکار باشد و غلط خواندنش از ذکر بودن خارجش نکند؛ نمازش صحیح است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] امانتدار و کسی که مال را امانت می گذارد، باید هر دو عاقل باشند، پس اگر انسانی مالی را پیش دیوانه امانت بگذارد، یا دیوانه مالی را پیش کسی امانت بگذارد صحیح نیست، ولی بچّه ممیّز می تواند با اذن ولیّ خود مالش را نزد کسی امانت بگذارد و همچنین می تواند وکیل باشد که مال فردی را نزد فرد دیگری امانت بگذارد و همین طور امانت گذاشتن نزد بچّه ممیّز با اذن ولیّ او اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] در جایی که به واسطه احتمال باد، باران، تراکم جمعیت و مانند آن اطمینان ندارد که بتواند نماز را تمام کند، اگر نماز را به امید تمام کردنِ آن شروع کند، اشکال ندارد و اگر به مانعی برخورد نکند، نماز او صحیح است. * شرط سوم: مکان نمازگزار نباید از جاهایی باشد که ماندن در آن حرام است؛ بنابر این نباید در محلی که باقی ماندن در آن برای انسان خطر جانی دارد مانند محلی که نزدیک است سقف آن خراب شود نماز خواند.
- [آیت الله اردبیلی] هرگاه در جلسهای نسبت به شخص مؤمنی غیبت شود و یکی از استثناهایی که در مسأله قبل بیان شد وجود نداشته باشد، علاوه بر این که گوشدادن به آن حرام است، بر هر فردی که قدرت دارد واجب است آن غیبت را ردّ کند و از آن مؤمن دفاع نماید. در روایات اسلامی آمده است: (هر کس قدرت دفاع از برادر مؤمن خود را که مورد غیبت و ستم قرار گرفته داشته باشد و دفاع نکند و در اثر سکوت او آن مؤمن ذلیل شود، خداوند او را در دنیا و آخرت ذلیل خواهد کرد).(1)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] موصی می تواند بعد از وصیت آن را به هم بزند و صریحاً وصیت اول را لغو کند و همچنین می تواند وصیت دیگری در همان مورد بکند مثلاً بعد از آن که در وصیت اول گفته مالی را به کسی بدهند یا فردی را قیّم بچه های خود قرار داده وصیت کند آن مال را به فرد دیگری بدهند یا شخص دیگری قیم باشد ولو به وصیت اول اشاره نکرده باشد وصیت اول باطل و وصیت دوم صحیح است. و همین طور موصی می تواند کاری کند که نافی وصیت قبل باشد مثلاً بعد از وصیت به این که مالی را به شخصی بدهند آن را بفروشد.
- [آیت الله اردبیلی] امر به معروف و نهی از منکر یعنی احساس وظیفه و نظارت همگانی در جهت اصلاح آحاد جامعه و دولتمردان و دستور به نیکی و بازدارندگی از پلیدی و زشتی از فرائض بزرگ اسلامی است که به وسیله آن، دیگر فرائض بر پا میشود و نشانه ولایت مؤمنان نسبت به یکدیگر و راه نیل به مقام بهترین امّت و ملّت بشری است. امام باقر علیهالسلام میفرماید: (این فریضه راه انبیاء و روش صالحان و تکلیف بزرگی است که به واسطه آن، دیگر فرائض اجرا میگردد، راهها اَمن میشود، کسب و تجارت حلال میگردد و رونق مییابد، حقوق مردم تأمین میشود، زمینها آباد میگردد، دشمنان به عدل و انصاف وادار میشوند و کارها به صلاح میآید.)(1)
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . شریکی که با سرمایه شرکت معامله می کند، اگر بر خلاف قراردادی که با او کرده اند خرید و فروش کند و خسارتی برای شرکت پیش آید ضامن است. ولی اگر بعداً به قراردادی که شده معامله کند صحیح است، و نیز اگر با او قراردادی نکرده باشند و برخلاف معمول معامله کند، ضامن می باشد. اما اگر بعداً مطابق معمول معامله کند معامله او صحیح است مگر آن که اذن شرکاء مقید باشد به این که برخلاف قرار داد در صورت اول و خلاف معمول در صورت دوم عمل نکند که بنابراین معامله بعد در هر دو صورت نسبت به سهم شریک فضولی است و چنان چه اجازه نکند می تواند عین مالش را و در صورت تلف عین عوض آن را بگیرد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام اسراف و تبذیر است و آن اقسامی دارد که یک قسم از آن حرام نیست. الف) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حرام که قرآن به آن (اتراف) میگوید که اگر در فردی پیدا شود دنیا و آخرت او را تباه میکند و قرآن او را فرد شومی از اهل جهنّم میداند: (وَ اصْحابُ الشِّمالِ ما اصْحابُ الشِّمالِ فی سَمُومٍ وَ حَمیمٍ وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَریمٍ انَّهُمْ کانُوا قَبْلَ ذلِکَ مُتْرَفین)[1] (و یاران چپ، کدامند یاران چپه در میان باد گرم و آب داغ. و سایهای از دود تار. نه خنک نه خشک. اینان بودند که پیش از این نازپروردگان بودند.) و اگر در ملّتی پیدا شود، آن ملّت را نابود میداند: (وَ اذا ارَدْنا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَولُ فَدَمَّرْناها تَدْمیراً)[2] (و چون بخواهیم شهری را هلاک کنیم، خوشگذرانان آن شهر را وا میداریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند، و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم گردد، پس آن را یکسره زیر و زِبَر کنیم.) ب) به هدر دادن نِعم الهی نظیر نابود کردن مال و عمر و آبرو و مانند اینها که قرآن به آن (تبذیر) میگوید و مبذّر را برادر شیطان میخواند: (انَّ الْمُبَذِّرینَ کانُوا اخْوانَ الشَّیاطین)[3] (همانا اسرافکنندگان برادران شیطانها هستند.) ج) فرو رفتن در مشتهیات نفس از راه حلال که به آن (اسراف) گفته میشود و آن گرچه حرام نیست، ولی محال است که مسرف بتواند به کمال انسانی برسد و قرآن او را مورد بیمهری و بیعنایتی از طرف حقّ میداند: صفحه 386 (انَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْرِفین).[4] (به درستی که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمیدارد.) بلکه او را یک مؤمن واقعی نمیداند: (وَالَّذینَ اذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا)[5] (و کسانی که به هنگام بخشش، زیادهروی نمیکنند.)
- [آیت الله فاضل لنکرانی] حق به هم زدن معامله را خیار می گویند و خریدار و فروشنده در یازده صورت می توانند معامله را به هم بزنند: اول: طرفین معامله از مجلس معامله متفرق نشده باشند و این خیار را (خیار مجلس) می گویند. دوّم: مشتری یا فروشنده در بیع، یا یکی از دو طرف معامله مغبون شده باشند که آنرا (خیار غَبْن) گویند. سوّم: در معامله قرار داد کنند که تا مدّت معیّنی هر دو یا یکی از آنان بتوانند معامله را بهم بزنند (خیار شرط). چهارم: فروشنده یا خریدار، مال خود را بهتر از آنچه هست نشان دهد و طوری کند که قیمت مال در نظر مردم زیاد شود (خیار تدلیس). پنجم: فروشنده یا خریدار شرط کند که کاری انجام دهد، یا شرط کند مالی را که می دهد طور مخصوصی باشد، و به آن شرط عمل نکند که در این صورت دیگری می تواند معامله را به هم بزند (خیار تخلف شرط). ششم: در جنس یا عوض آن عیبی باشد و قبلا اطلاع نداشته باشند (خیار عیب). هفتم: معلوم شود مقداری از جنسی را که فروخته اند، مال دیگری است، که اگر صاحب آن به معامله راضی نشود، خریدار می تواند معامله را به هم بزند یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد، و نیز اگر معلوم شود مقداری از چیزی را که خریدار عوض قرار داده، مال دیگری است و صاحب آن راضی نشود، معامله نسبت به آن قسمت باطل است و در قسمتی که مال خودش بوده صحیح است ولی فروشنده می تواند معامله را به هم بزند، یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد. (خیار تبعّض صفقه). هشتم: فروشنده خصوصیات جنس معیّنی را که مشتری ندیده به او بگوید بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است. که در این صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند، و نیز اگر مشتری خصوصیات عوض معینی را که می دهد بگوید، بعد معلوم شود طوری که گفته نبوده است، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند و همچنین است اگر با رؤیت سابقه معامله شود و بعد معلوم گردد که جنس یا عوض آن تغییر به نقص نموده که در صورت اوّل خریدار و در صورت دوّم فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت). نهم: مشتری پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و فروشنده هم جنس را تحویل نداده باشد. در صورتی که شرط تأخیر برای بایع یا مشتری نسبت به ثمن و مثمن نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند ولی اگر جنسی را که خریده مثل بعضی از میوه ها باشد که اگر یک روز بماند ضایع می شود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد و شرط تأخیر جنس هم نشده باشد، فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر). دهم: حیوانی را خریده باشد که خریدار تا سه روز می تواند معامله را به هم بزند (خیار حیوان). یازدهم: فروشنده نتواند جنسی را که فروخته تحویل دهد، مثلا اسبی را که فروخته فرار نماید که در این صورت مشتری می تواند معامله را به هم بزند (خیار تعذّر تسلیم). و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله سیستانی] سربریدن حیوان چند شرط دارد : اول : کسی که سر حیوان را میبرد چه مرد باشد چه زن باید مسلمان باشد ، و بچه مسلمان هم اگر ممیّز باشد یعنی : خوب و بد را بفهمد میتواند سر حیوان را ببرد . و امّا کسی که از کفّار غیر کتابی ، یا از فرقههائی است که در حکم کفّارند ، مانند نواصب ، اگر سر حیوان را ببرد آن حیوان حلال نمیشود ، بلکه کافر کتابی نیز اگر سر حیوان را ببرد هر چند (بسم اللّه) هم بگوید ، بنابر احتیاط واجب آن حیوان حلال نمیشود . دوم : سر حیوان را در صورت امکان با چیزی ببرند که از آهن باشد ، و بریدن با چاقوی استیل بنابر احتیاط واجب کافی نیست . ولی چنانچه آهن پیدا نشود با چیز تیزی که چهار مجرای آن را جدا کند ، مانند شیشه و سنگ نیز میشود سر آن را برید ، هر چند ضرورتی مقتضی سربریدنش نباشد . سوم : در موقع سربریدن ، حیوان رو به قبله باشد ، پس اگر نشسته یا ایستاده باشد رو به قبله بودن آن همانند رو به قبله بودن انسان در نماز است ، و اگر حیوان بر طرف راست یا چپ خوابیده باشد باید محل بریدن و شکم حیوان رو به قبله باشد و لازم نیست پاها و دستها و صورت آن رو به قبله باشد . و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند ، حیوان حرام میشود ، ولی اگر فراموش کند ، یا مسأله را نداند ، یا قبله را اشتباه کند ، اشکال ندارد ، و اگر نداند قبله کدام طرف است ، یا نتواند هر چند با کمک دیگری حیوان را رو به قبله کند ، در صورتی که حیوان چموش باشد ، یا در چاه ، یا چالهای افتاده باشد و ناچار باشد آن را ذبح کند ، به هر طرف ذبح کند اشکال ندارد . و همچنین اگر بترسد معطّلی برای رو به قبله کردن آن موجب مرگش شود . و ذبح مسلمانی که معتقد نیست باید رو به قبله ذبح شود ، صحیح است هر چند رو به قبله نکشد . و احتیاط مستحب آن است که کسی که حیوان را سر میبرد نیز رو به قبله باشد . چهارم : هنگام سربریدن یا پیش از آن در زمان متصل به آن به نیّت سربریدن ، خود ذابح نام خدا را ببرد ، و نام بردن غیر ذابح کافی نیست ، و همینقدر که بگوید : (بسم اللّه) یا (اللّه أکبر) کافی است ، بلکه اگر تنها بگوید : (اللّه) نیز کافی است گر چه خلاف احتیاط است . و اگر بدون قصد سربریدن نام خدا را ببرد ، یا از روی جهل به مسأله نام خدا را نبرد ، آن حیوان حلال نمیشود ، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد . پنجم : حیوان بعد از سربریدن حرکتی بکند ، اگر چه مثلاً چشم ، یا دم خود را حرکت دهد ، یا پای خود را به زمین زند ، و این در صورتی لازم است که زنده بودن آن حیوان در حال ذبح مشکوک باشد و گرنه لازم نیست . ششم : از بدن حیوان به اندازه معمول خون بیرون آید ، پس اگر خون در رگهایش بسته شود و بیرون نیاید و یا آنکه خون بیرون آمده نسبت به نوع آن حیوان کم باشد ، آن حیوان حلال نمیشود ، ولی اگر کم بودن خون از این جهت باشد که حیوان پیش از سربریدن خونریزی کرده است اشکال ندارد . هفتم : آنکه بریده شدن گلو به قصد ذبح باشد ، پس اگر چاقو از دست کسی بیفتد و گلوی حیوان را ناخواسته ببرد ، یا ذابح خواب یا مست یا بیهوش یا کودک یا دیوانه غیر ممیز باشد ، یا برای مقصود دیگری چاقو را بر گلوی حیوان بکشد و اتفاقاً بریده شود ، حلال نمیشود .