واژه استرس (stress) که به احساس درونی فشار روانی اشاره دارد ، در زندگی روزانه به طور فراوان مشاهده می گردد . اهمیت استرس وتاثیر آن در عملکرد آدمی در تمامی وجوه زندگی امر مسلمی است. فشارهای روانی ناشی از خانواده ، محل کار وجامعه می تواند تبعات بسیاری را به دنبال داشته باشد. کوشش برای اداره خانواده ، نگرانی نسبت به فرزندان ، احساس گناه از نرسیدن به فرزندان ، نیازها، انتظارات و توقعات اعضای خانواده ، دوری اعضای خانواده از یکدیگر وجدایی بین آنها ، تغییرات مهم زندگی ، تولد نوزاد جدید ، ماموریت و زندگی در منطقه ای یا کشوری با فرهنگ ، آداب و رسوم یا اعتقادات متفاوت، نگرانی از بروز مشکلاتی برای خود، همسر وفرزندان ، شرایط محیط کار وروابط انسانی در آن ، انتخاب زمینه های کاری مختلف ، محروم شدن از پاداش، مشکل با همکار، اختلاف نظر با مدیر، انتظارات مدیر از کارمندان، مشکلات مدیریت ، نگرانی ازعدم آگاهیها واطلاعات، کهنه شدن معلومات، مشکلات اجتماعی –اقتصادی، پیش آمدن یک مشکل مالی، سر وصدا شلوغی و دهها مساله دیگر همگی موجب می شوند فرد ازلحظه بیداری بامداد تا هنگام خواب شامگاه دچارهیجانها ، تنشها ، بیمها وامیدهای گوناگون باشد که گاه با ظرفیت روانی وبدنی وی متناسب است وگاه با آن سازگارنیست. اگرآمادگیهای لازم برای مقابله با این مشکلا ت فراهم نباشد، استرس با تاثیری که برافکار، اندیشه ها، عواطف وانگیزه ها ازیک سو و جنبه های فیزیولوژیکی ازسوی دیگر می گذارد، توانمندیهای روانی وجسمانی راکاهش داده ومقاومت بدن وروان راپایین آورده واز طریق مختل ساختن سیستم ایمنی بدن ، فرد را درمعرض انواع بیماریهای روانی وجسمانی قرارمی دهد . زخم معده ، تنگی نفس ، انواع سردردها ، ناراحتیهای قلبی – عروقی ، حساسیتها ، بالا رفتن فشار خون ، بروزجوشها وخارشهای پوستی و... ازجمله بیماریهای روان – تنی (Psychosomatic) هستند که بااسترسها وفشارهای هیجانی ارتباط نزدیکی دارند. همچنین ممکن است برخی ازمشکلات مانند: دلتنگی، اضطراب ، افسردگی، خشم ، پرخاشگری ، خصومت ، بلا تکلیفی، تردید درتصمیم گیری، احساس خلا ذهنی، بی خوابی، بدخوابی و...مشاهده شوند. بنابراین می توان گفت استرسهای شدید ومداوم ،اغلب پیش درآمد بیماریهای روانی وجسمانی می باشند . آیا استرس همیشه بد وویرانگراست؟ سوالی که دراینجا مطرح می شود این است که آیا استرس الزاماًچیزی بد ، ویرانگر وچیزی است که باید ازآن اجتناب کرد یاخیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفته شود، آدمی برای اینکه به طرز مطلوبی به کاروکوشش بپردازد، مقداری استرس لازم دارد. برانگیختگی هیجانی ملایم وخفیف ، آدمی را درجریان اجرای کاری که برعهده داردهوشیارنگه می دارد. هنگامی که مدتی زندگی با سکوت وآرامش همراه باشد ، فرد احساس کسالت کرده و درپی چیزهای هیجان انگیز می رود. بررسیهایی که در مورد محرومیت حسی (Sensory Deprivation) صورت گرفته نشان داده اند که فقدان تحریک برای مدتی بیش از یک دوره کوتاه ، می تواندهم بسیار ناراحت کننده باشد وهم اثرات ژرفی بررفتاربگذارد. بنابراین به نظر می رسد برای آنکه دستگاه عصبی درست کارکند، باید میزان معینی تحریک به آن وارد شود ولی این میزان چقدراست؟ بررسیهای انجام شده دراین رابطه حاکی ازآن است که میزان این تحریک درافراد متفاوت است. به طورکلی برانگیختگی ملایم هیجانی معمولا بر هوشیاری وعلاقه مندی ما نسبت به تکلیفی که در دست داریم می افزاید، ولی وقتی هیجانها شدید باشند، صرفنظرازماهیت خوشایندشان معمولاعملکرد را تا حدودی کاهش می دهند . بنا براین زمانی که برانگیختگی بسیارپایین است، دستگاه عصبی ممکن است کاملا فعال نباشد وپیامهای حسی به آن نرسند. همچنین زمانی که برانگیختگی بالاست ممکن است عملکرد درحد مطلوب نباشد. شاید به این دلیل که دستگاه عصبی مجبوراست به طورهمزمان در برابر محرکهای بسیارزیاد واکنش نشان دهد. بنابراین پاسخهای مناسب با اشکال روبرومی شود. ولی زمانی که برانگیختگی در سطح متوسط است، عملکرد دربالاترین حد ونشان دهنده سطح مطلوب برانگیختگی است. راههای مقابله با استرس: با توجه به اینکه فرارازاسترسهای روزمره زندگی اجتناب ناپذیر است، چگونه بعضی ازافراد به راحتی با آنها برخورد می کنند ومشکلات فراوان زندگی را به خوبی پشت سرمی گذارند. با اعضای خانواده ودیگران خوش برخورد وخوشروهستند به طوری که تصورمی شودهیچ مشکلی ندارند. ولی برخی دیگردر برابر مشکلات شانه خم می کنند، فرسوده می شوند و آثارناتوانی وپیری زود رس درچهره شان نمایان می شود. چرا چنین است؟ آیا می توان از پس استرس برآمد وبا آن کنار آمد. کنارآمدن مشتمل بر کوششهایی ازنوع اقدام عملی ودرون روانی برای مهار( یعنی کنترل،تحمل، کاهش یا به حداقل رساندن) مقتضیات درونی ومحیطی وتعارض میان آنهاست.انسانها هنگام تلاش برای کنار آمدن، درواقع می کوشند،ازعهده حل تضادهایی که بین مقتضیات یک موقعیت استرس زا وتوانایی خود احساس می کنند، برآیند.در وضع مطلوب ،افراد کوشش خود را به حل مشکلاتی که با آنها مواجهند ، معطوف می دارند. راههای مقابله با استرس وایجاد اطمینان وآرامش درونی متعددند. در این مقابله اشاره ای به نقش تعالیم اسلامی در مهاراسترسها خواهیم نمود وسایر روشها را به فرصتی دیگر موکول می کنیم. نقش تعالیم اسلامی در مهار استرسها: در تعالیم اسلامی ، روشهایی برای مقابله با استرسها و سازگاری با سختی ها ذکرشده که می توان آنها را در سه بخش روشهای شناختی ، روشهای رفتاری وروشهای عاطفی – معنوی ارائه کرد. منظورازروشهای شناختی، شیوه هایی است که با شناختها،افکاروعقایدافراد سروکاردارد.دراین روشها، فرد با استفاده ازشناختها درصدد مقابله با استرسها برمی آید وبه کمک توانایی فکری وذهنی خود ، با مشکل برخورد می کند. اگر چه شناختها و اعتقادات در رفتار جلوه گر می شوند ، ولی نحوه اثرگذاری آنها با سازوکار شناختی افراد مربوط می شود. درروشهای رفتاری، دستورات وتوصیه های عملی، از جمله آداب برخورد ورفتار متقابل وتاثیرآنها در مقابله با سختی ها مورد بررسی قرارمی گیرد. درروشهای عاطفی – معنوی (عبادات)، فرد نوعی ارتباط عاطفی با خدا واولیای دین برقرار می کند. این روابط می تواند انسان را در مواجهه با مشکلات وحل آنها مساعدت کند. در نمای زیر، طرح کلی راههای مقابله با استرسها با بهره گیری ازتعالیم اسلام ارائه گردیده است که بحث تفصیلی راجع به هر یک از آنها مستلزم فرصت دیگری است. در اینجا فقط اشاره ای کوتاه به نقش ایمان در کاهش استرسها می نماییم. راههای مقابله با استرسها در تعالیم اسلام: روشهای شناختی : ایمان به خدا ، توکل به خدا ، اعتقاد به مقدرات الهی،بینش نسبت به وقوع سختیها روشهای رفتاری : صبر، تفریحات سالم ، روابط خانوادگی مطلوب، حمایت اجتماعی روشهای عاطفی – معنوی : یاد خدا ، دعا ، توسل به ائمه معصومین (علیهم السلام) نقش ایمان در کاهش استرسها: راههای مقابله با استرس وایجاد اطمینان وآرامش درونی متعددند. دراینجا صرفا به نقش ایمان به عنوان مهمترین عامل درکاهش استرسها پرداخته می شود. دردرمان ناراحتیهای روانی و ایجاد اطمینان وآرامش درونی، نقش " ایمان" فوق العاده شگرف وثمربخش است. درمواردی که دشواریهای طاقت فرسا ، شخصیت انسان را درهم می کوبند واراده وامید را ازوی می گیرند، اتکا به خداوند درروح آدمی اثرعمیق وغیرقابل انکاری می بخشد. ناکامیها ، گرفتاریها وشکستها هرگز نمی توانند درضمیر مردان وزنان الهی طوفان بر پا کنند وآنها را دچارزبونی ویاس وخودباختگی سازند. اریک فرام روانشناس آلمانی معاصر درکتاب روانکاوی و دین می نویسد: " سرسپردگی به یک هدف یا فکر یا نیرویی برتر ازانسان نظیر خداوند، جلوه ای است از نیاز انسان به کمال." وی نیازبه یک نظام اعتقادی را جزء ذاتی انسان می داند واضافه می نماید، ازآنجا که نیازبه یک نظام جهت گیری واعتقادی جزء ذاتی هستی انسان است، می توان به میزان این نیاز پی برد. به راستی هیچ منبع قدرتی قوی تری ازآن دربشر وجود ندارد. نیاز به دین یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری ومرجعی برای اعتقاد وایمان. هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد. کارل گوستاویوگ روانشناس سوئیسی ورهبرمکتب روانشناسی تحلیلی می نویسد: در بیماران روانی که با لا ترازسی وپنج سال سن داشتند در کمتر بیماری مشاهده می شد که مشکل روانی اودرآخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد. بهتراست بگوییم که هر فرد ازآنان به علت فقدان آنچه که دین به اشخاص می دهد، بیمار شده اند. ایمان نه تنها ناراحتی وتشویش را از قلب آدمی می زداید بلکه می تواند از هجوم هیجان واضطراب به دل جلوگیری کند. قرآن مجید از نقش پیشگیری ایمان چنین یاد می کند: ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین (سوره آل عمران آیه 133) اگر ایمان داشته باشید نباید ترس واندوه به خود راه دهید، زیرا شما با همین سرمایه ایمان بر دیگران برتری دارید. در این آیه خاطر نشان شده است که ایمان در برابرعوامل ناراحتی روانی ، زره محکمی برای روح می سازد ومصونیت خاصی درانسان به وجود می آورد . بااتکا به ایمان می توان خاطر را ازغم آزاد ساخت ونقش رنجها را از لوح دل زدود. همچنین خداوند در قرآن مجید می فرماید: الابذکرالله تطمئن القلوب(سوره رعدآیه 28) با اتکا به خداوند ، دلهای پریشان مطمئن وآرام خواهند شد هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین(سوره فتح آیه3) خداست که بردلهای مومنان ، سکون وآرامش می بخشد قرآن ثبات وآرامش را ازآن کسانی می داند که قلبی سرشار از ایمان داشته باشند: الذین امنوولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الا من (سوره انعام آیه 82 ) امنیت خاطر وآسایش دل اختصاص به کسانی داردکه بر خوردار ازایمانند و پرده ای از ستم وبیداد برآن نکشیده اند الا ان اولیاءالله لا خوف علیهم ولاهم یحزنون(سوره یونس آیه 62) آگاه باش ترس واندوهی برای دوستان خدا نیست
واژه استرس (stress) که به احساس درونی فشار روانی اشاره دارد ، در زندگی روزانه به طور فراوان مشاهده می گردد . اهمیت استرس وتاثیر آن در عملکرد آدمی در تمامی وجوه زندگی امر مسلمی است. فشارهای روانی ناشی از خانواده ، محل کار وجامعه می تواند تبعات بسیاری را به دنبال داشته باشد. کوشش برای اداره خانواده ، نگرانی نسبت به فرزندان ، احساس گناه از نرسیدن به فرزندان ، نیازها، انتظارات و توقعات اعضای خانواده ، دوری اعضای خانواده از یکدیگر وجدایی بین آنها ، تغییرات مهم زندگی ، تولد نوزاد جدید ، ماموریت و زندگی در منطقه ای یا کشوری با فرهنگ ، آداب و رسوم یا اعتقادات متفاوت، نگرانی از بروز مشکلاتی برای خود، همسر وفرزندان ، شرایط محیط کار وروابط انسانی در آن ، انتخاب زمینه های کاری مختلف ، محروم شدن از پاداش، مشکل با همکار، اختلاف نظر با مدیر، انتظارات مدیر از کارمندان، مشکلات مدیریت ، نگرانی ازعدم آگاهیها واطلاعات، کهنه شدن معلومات، مشکلات اجتماعی –اقتصادی، پیش آمدن یک مشکل مالی، سر وصدا شلوغی و دهها مساله دیگر همگی موجب می شوند فرد ازلحظه بیداری بامداد تا هنگام خواب شامگاه دچارهیجانها ، تنشها ، بیمها وامیدهای گوناگون باشد که گاه با ظرفیت روانی وبدنی وی متناسب است وگاه با آن سازگارنیست.
اگرآمادگیهای لازم برای مقابله با این مشکلا ت فراهم نباشد، استرس با تاثیری که برافکار، اندیشه ها، عواطف وانگیزه ها ازیک سو و جنبه های فیزیولوژیکی ازسوی دیگر می گذارد، توانمندیهای روانی وجسمانی راکاهش داده ومقاومت بدن وروان راپایین آورده واز طریق مختل ساختن سیستم ایمنی بدن ، فرد را درمعرض انواع بیماریهای روانی وجسمانی قرارمی دهد .
زخم معده ، تنگی نفس ، انواع سردردها ، ناراحتیهای قلبی – عروقی ، حساسیتها ، بالا رفتن فشار خون ، بروزجوشها وخارشهای پوستی و... ازجمله بیماریهای روان – تنی (Psychosomatic) هستند که بااسترسها وفشارهای هیجانی ارتباط نزدیکی دارند. همچنین ممکن است برخی ازمشکلات مانند: دلتنگی، اضطراب ، افسردگی، خشم ، پرخاشگری ، خصومت ، بلا تکلیفی، تردید درتصمیم گیری، احساس خلا ذهنی، بی خوابی، بدخوابی و...مشاهده شوند. بنابراین می توان گفت استرسهای شدید ومداوم ،اغلب پیش درآمد بیماریهای روانی وجسمانی می باشند .
آیا استرس همیشه بد وویرانگراست؟
سوالی که دراینجا مطرح می شود این است که آیا استرس الزاماًچیزی بد ، ویرانگر وچیزی است که باید ازآن اجتناب کرد یاخیر؟ در پاسخ به این سوال باید گفته شود، آدمی برای اینکه به طرز مطلوبی به کاروکوشش بپردازد، مقداری استرس لازم دارد. برانگیختگی هیجانی ملایم وخفیف ، آدمی را درجریان اجرای کاری که برعهده داردهوشیارنگه می دارد.
هنگامی که مدتی زندگی با سکوت وآرامش همراه باشد ، فرد احساس کسالت کرده و درپی چیزهای هیجان انگیز می رود.
بررسیهایی که در مورد محرومیت حسی (Sensory Deprivation) صورت گرفته نشان داده اند که فقدان تحریک برای مدتی بیش از یک دوره کوتاه ، می تواندهم بسیار ناراحت کننده باشد وهم اثرات ژرفی بررفتاربگذارد. بنابراین به نظر می رسد برای آنکه دستگاه عصبی درست کارکند، باید میزان معینی تحریک به آن وارد شود ولی این میزان چقدراست؟ بررسیهای انجام شده دراین رابطه حاکی ازآن است که میزان این تحریک درافراد متفاوت است. به طورکلی برانگیختگی ملایم هیجانی معمولا بر هوشیاری وعلاقه مندی ما نسبت به تکلیفی که در دست داریم می افزاید، ولی وقتی هیجانها شدید باشند، صرفنظرازماهیت خوشایندشان معمولاعملکرد را تا حدودی کاهش می دهند . بنا براین زمانی که برانگیختگی بسیارپایین است، دستگاه عصبی ممکن است کاملا فعال نباشد وپیامهای حسی به آن نرسند. همچنین زمانی که برانگیختگی بالاست ممکن است عملکرد درحد مطلوب نباشد. شاید به این دلیل که دستگاه عصبی مجبوراست به طورهمزمان در برابر محرکهای بسیارزیاد واکنش نشان دهد. بنابراین پاسخهای مناسب با اشکال روبرومی شود. ولی زمانی که برانگیختگی در سطح متوسط است، عملکرد دربالاترین حد ونشان دهنده سطح مطلوب برانگیختگی است.
راههای مقابله با استرس:
با توجه به اینکه فرارازاسترسهای روزمره زندگی اجتناب ناپذیر است، چگونه بعضی ازافراد به راحتی با آنها برخورد می کنند ومشکلات فراوان زندگی را به خوبی پشت سرمی گذارند. با اعضای خانواده ودیگران خوش برخورد وخوشروهستند به طوری که تصورمی شودهیچ مشکلی ندارند. ولی برخی دیگردر برابر مشکلات شانه خم می کنند، فرسوده می شوند و آثارناتوانی وپیری زود رس درچهره شان نمایان می شود. چرا چنین است؟ آیا می توان از پس استرس برآمد وبا آن کنار آمد. کنارآمدن مشتمل بر کوششهایی ازنوع اقدام عملی ودرون روانی برای مهار( یعنی کنترل،تحمل، کاهش یا به حداقل رساندن) مقتضیات درونی ومحیطی وتعارض میان آنهاست.انسانها هنگام تلاش برای کنار آمدن، درواقع می کوشند،ازعهده حل تضادهایی که بین مقتضیات یک موقعیت استرس زا وتوانایی خود احساس می کنند، برآیند.در وضع مطلوب ،افراد کوشش خود را به حل مشکلاتی که با آنها مواجهند ، معطوف می دارند. راههای مقابله با استرس وایجاد اطمینان وآرامش درونی متعددند. در این مقابله اشاره ای به نقش تعالیم اسلامی در مهاراسترسها خواهیم نمود وسایر روشها را به فرصتی دیگر موکول می کنیم.
نقش تعالیم اسلامی در مهار استرسها:
در تعالیم اسلامی ، روشهایی برای مقابله با استرسها و سازگاری با سختی ها ذکرشده که می توان آنها را در سه بخش روشهای شناختی ، روشهای رفتاری وروشهای عاطفی – معنوی ارائه کرد. منظورازروشهای شناختی، شیوه هایی است که با شناختها،افکاروعقایدافراد سروکاردارد.دراین روشها، فرد با استفاده ازشناختها درصدد مقابله با استرسها برمی آید وبه کمک توانایی فکری وذهنی خود ، با مشکل برخورد می کند. اگر چه شناختها و اعتقادات در رفتار جلوه گر می شوند ، ولی نحوه اثرگذاری آنها با سازوکار شناختی افراد مربوط می شود. درروشهای رفتاری، دستورات وتوصیه های عملی، از جمله آداب برخورد ورفتار متقابل وتاثیرآنها در مقابله با سختی ها مورد بررسی قرارمی گیرد. درروشهای عاطفی – معنوی (عبادات)، فرد نوعی ارتباط عاطفی با خدا واولیای دین برقرار می کند. این روابط می تواند انسان را در مواجهه با مشکلات وحل آنها مساعدت کند. در نمای زیر، طرح کلی راههای مقابله با استرسها با بهره گیری ازتعالیم اسلام ارائه گردیده است که بحث تفصیلی راجع به هر یک از آنها مستلزم فرصت دیگری است. در اینجا فقط اشاره ای کوتاه به نقش ایمان در کاهش استرسها می نماییم.
راههای مقابله با استرسها در تعالیم اسلام:
روشهای شناختی : ایمان به خدا ، توکل به خدا ، اعتقاد به مقدرات الهی،بینش نسبت به وقوع سختیها
روشهای رفتاری : صبر، تفریحات سالم ، روابط خانوادگی مطلوب، حمایت اجتماعی
روشهای عاطفی – معنوی : یاد خدا ، دعا ، توسل به ائمه معصومین (علیهم السلام)
نقش ایمان در کاهش استرسها:
راههای مقابله با استرس وایجاد اطمینان وآرامش درونی متعددند. دراینجا صرفا به نقش ایمان به عنوان مهمترین عامل درکاهش استرسها پرداخته می شود. دردرمان ناراحتیهای روانی و ایجاد اطمینان وآرامش درونی، نقش " ایمان" فوق العاده شگرف وثمربخش است. درمواردی که دشواریهای طاقت فرسا ، شخصیت انسان را درهم می کوبند واراده وامید را ازوی می گیرند، اتکا به خداوند درروح آدمی اثرعمیق وغیرقابل انکاری می بخشد. ناکامیها ، گرفتاریها وشکستها هرگز نمی توانند درضمیر مردان وزنان الهی طوفان بر پا کنند وآنها را دچارزبونی ویاس وخودباختگی سازند.
اریک فرام روانشناس آلمانی معاصر درکتاب روانکاوی و دین می نویسد: " سرسپردگی به یک هدف یا فکر یا نیرویی برتر ازانسان نظیر خداوند، جلوه ای است از نیاز انسان به کمال." وی نیازبه یک نظام اعتقادی را جزء ذاتی انسان می داند واضافه می نماید، ازآنجا که نیازبه یک نظام جهت گیری واعتقادی جزء ذاتی هستی انسان است، می توان به میزان این نیاز پی برد. به راستی هیچ منبع قدرتی قوی تری ازآن دربشر وجود ندارد. نیاز به دین یعنی نیاز به یک الگوی جهت گیری ومرجعی برای اعتقاد وایمان. هیچ کس را نمی توان یافت که فاقد این نیاز باشد.
کارل گوستاویوگ روانشناس سوئیسی ورهبرمکتب روانشناسی تحلیلی می نویسد: در بیماران روانی که با لا ترازسی وپنج سال سن داشتند در کمتر بیماری مشاهده می شد که مشکل روانی اودرآخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد. بهتراست بگوییم که هر فرد ازآنان به علت فقدان آنچه که دین به اشخاص می دهد، بیمار شده اند.
ایمان نه تنها ناراحتی وتشویش را از قلب آدمی می زداید بلکه می تواند از هجوم هیجان واضطراب به دل جلوگیری کند.
قرآن مجید از نقش پیشگیری ایمان چنین یاد می کند:
ولا تهنوا ولا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مومنین (سوره آل عمران آیه 133)
اگر ایمان داشته باشید نباید ترس واندوه به خود راه دهید، زیرا شما با همین سرمایه ایمان بر دیگران برتری دارید.
در این آیه خاطر نشان شده است که ایمان در برابرعوامل ناراحتی روانی ، زره محکمی برای روح می سازد ومصونیت خاصی درانسان به وجود می آورد . بااتکا به ایمان می توان خاطر را ازغم آزاد ساخت ونقش رنجها را از لوح دل زدود.
همچنین خداوند در قرآن مجید می فرماید:
الابذکرالله تطمئن القلوب(سوره رعدآیه 28)
با اتکا به خداوند ، دلهای پریشان مطمئن وآرام خواهند شد
هوالذی انزل السکینه فی قلوب المومنین(سوره فتح آیه3)
خداست که بردلهای مومنان ، سکون وآرامش می بخشد
قرآن ثبات وآرامش را ازآن کسانی می داند که قلبی سرشار از ایمان داشته باشند:
الذین امنوولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الا من (سوره انعام آیه 82 )
امنیت خاطر وآسایش دل اختصاص به کسانی داردکه بر خوردار ازایمانند و پرده ای از ستم وبیداد برآن نکشیده اند
الا ان اولیاءالله لا خوف علیهم ولاهم یحزنون(سوره یونس آیه 62)
آگاه باش ترس واندوهی برای دوستان خدا نیست
- [سایر] چگونه اراده قویتری در باب مقابله با گناه و در زندگی روزمره داشته باشیم؟
- [سایر] لطفاً بیان کنید چگونه اراده قویتری در باب مقابله با گناه و در زندگی روزمره داشته باشیم؟
- [سایر] راهکارهای مقابله با مردسالاری چیست؟
- [سایر] راه مقابله با استرس چیست ؟
- [سایر] برای مقابله با دروغگویی کودکان چه کنیم؟
- [سایر] راه مقابله با وسواس فکری چیست؟
- [سایر] برای مقابله با تنبلی چکار باید کرد؟
- [سایر] راه مقابله با طلسم چیست؟
- [سایر] چگونه با افسردگی مقابله کنم؟
- [سایر] راههای مقابله با افسردگی چیست؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] محلّی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده به نحوی که در نظر متعارف مردم محل زندگی او محسوب میشود وطن اوست؛ چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد و همچنین جایی را که انسان محلّ زندگی خود قرار داده و مثل کسی که آنجا وطن دائمی اوست در آنجا زندگی میکند که اگر مسافرتی برای او پیش آید، دوباره به همانجا برمیگردد؛ اگر چه قصد نداشته باشد که همیشه در آنجا بماند، وطن او محسوب میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] سرمایهای که مورد نیاز انسان است و با کمتر از آن زندگی او در حدّ آبرو و شؤونش اداره نمیشود خمس ندارد، یعنی میتواند از درآمد خود برداشته و جزء سرمایه کند، همچنین است اموالی که برای تأمین مخارج آتیه زندگی خود، پسانداز میکند ولی اگر با پرداختن خمس این اموال، مشکلی در اداره زندگی او پدید نمیآید باید خمس آن را بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست ولی اگر در ان جا به دنیا امده و وطن پدر و مادرش باشد اختیار کردن برای زندگی معتبر نیست بلکه تا اعراض نکرده وطن اوست
- [آیت الله سبحانی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن او است؛ چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [امام خمینی] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست چه در آن جا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آن جا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله مظاهری] محلی را که انسان برای اقامت و زندگی خود اختیار کرده وطن اوست چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .خانمی که درآمدی دارد و هزینه زندگی او به عهده شوهرش است، اگر شوهرش مخارج زندگی او را نپردازد و ایشان از درآمد خودش هزینه نماید، آن مقداری که صرف کرده است, جزء هزینه او شمرده میشود و خمس ندارد.
- [آیت الله سیستانی] محلی را که انسان برای اقامت دائمی و زندگی خود اختیار کرده ، وطن اوست ، چه در آنجا به دنیا آمده و وطن پدر و مادرش باشد ، یا خودش آنجا را برای زندگی اختیار کرده باشد .