یکی از نکات محوری در اندیشه دین شناختی حضرت امام در حوزه مسایل زنان توجه به این اصل است که زن و مرد همان گونه که در نظام آفرینش و ساختار تکوینی زندگی آدمی ((نقش تکمیلی متقابل)) دارند و در این خصوص و با توجه به جایگاه و نقشی که هر یک از آن دو دارند, هیچ کدام فرع بر دیگری نیستند و تفاوت در نقش به مقتضای حکمت بالغه الهی و ضرورت آن در نظام آفرینش, به معنای اصل بودن یکی و فرعی تلقی شدن دیگری نیست, در نظام تشریع و تنظیم مناسبات اجتماعی و جایگاه انسانی - اجتماعی هر یک از آن دو نیز, مکمل یکدیگرند و یک محور اساسی در تحلیل و تبیین تفاوتهای قراردادی و اعتباری نیز ، همین نقشهای تکمیلی است که خاستگاه آن عمدتا تفاوتهای ساختاری هر یک در نظام آفرینش می باشد که در واقع یک تقسیم کار طبیعی را می طلبد. خاستگاه بخشی از نقشهای متفاوت تکمیلی, چنان که اشاره شد اقتضائات طبیعی هر یک از طرفین است. اما بخشی از آن نیز به عرف و عادات اجتماعی و اعتباراتی برمی گردد که فرد یا جامعه به هر دلیل آن را برای خود پذیرفته است. اینکه به عنوان مثال مادر, به صورت غریزی احساس می کند باید از کودک خود حمایت کند یا به او شیر دهد, اعتباری و بسته به قراردادهای اجتماعی نیست; با این تفاوت که در اولی با پدر مشترک است و در دومی تنهاست, اما اینکه زن اجمالا نمی تواند بدون موافقت شوهر از خانه خارج شود یا شوهر نمی تواند برخلاف قرار اولیه, زن را از شهر محل سکونتش به جایی دیگر منتقل کند, اموری است که خود آنان در چارچوب قرارهای عام یا خاص پذیرفته اند. بهر روی, تردیدی نیست که موضوع ((نقش تکمیلی)) در نظام آفرینش آدمی, و پیوندهای اجتماعی و تنظیم روابط انسانی, از عام ترین و ملموس ترین موضوعات است و کسی اصولا در صدد تردید در این واقعیت نیست تا نیازی به تاکید بر آن باشد. آنچه مورد تاکید است این است که در ایفای نقش تکمیلی و در قرار گرفتن هر یک از زن و مرد در این جایگاه که ((مکمّل)) دیگری می باشند, یکی اصل و دیگری فرع نیست, یا هر دو اصلند یا هر دو فرع. قرآن کریم به صورت عام و فراگیر همه انسانها را در خدمت یکدیگر می شمارد; خدمت متقابلی که زاییده نیاز متقابل است: ((اهِم یَقسًمون رحمة ربّک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضَهم فوق بعضٍ درجاتٍ لیتّخذ بعضِهم بعضا سخریا و رحمة ربک خیرٌ مما یجمعون));(1) ... و اینچنین است که امام خمینی یک ماه پس از آن, در حالی که انقلاب ، روزهای نخست پیروزی را می گذراند, همه را مرهون بانوان می شمارند: (ما همگی مرهون شجاعتهای شما زنان شیردل هستیم.) ((آیا اینان رحمت پروردگارت را قسمت می کنند! ما میانشان, امکانات زندگی اشان را تقسیم کردیم و آنان را بر یکدیگر برتریهایی دادیم تا یکدیگر را به خدمت گیرند, و رحمت پروردگارت از آنچه آنان گرد هم میآورند بهتر است.)) مفاد آیه شریفه تقسیم بندی جامعه به افراد با درجه و افراد بی درجه, یعنی افرادی که فقط دیگران را به خدمت و ((تسخیر)) می کشند و افرادی که فقط به خدمت و ((تسخیر)) دیگران درمیآیند نیست. نیاز متقابل است که تسخیر متقابل را در پی دارد. شرایع الهی نیز در صدد هدایت بشر به تنظیم روابط و مناسبات عادلانه اجتماعی و معرفی ((حقوق متقابل)) اعضای جامعه بوده اند. تبیین تکالیف و مسوئولیتهای متقابل اجتماعی و تقسیم وظایف در جهت ایجاد روابط عادلانه, کاری است که در حوزه مسوئولیت انبیا الهی بوده است. نمود روشن, عمیق و گسترده آن در شکلی سازمان یافته همراه با حقوق و تکالیف معین, در قالب نهاد خانواده شکل می گیرد و ایفای نقش تکمیلی هر یک از زن و مرد و سمت و سوی این رابطه ی تسخیرآمیز, نه فقط در سطح ایجاد زمینه های همزیستی مسالمت آمیز, بلکه پاسخگویی به ندایی است که از عمق فطرت و از نهان عواطف, غرایز و وجود آدمی به گوش می رسد و ((مایه)) آرامش و سکونت نفس را می طلبد.(2) این است که قرآن کریم در خصوص رابطه و نقش تکمیلی زن و مرد, طبعا در چارچوب نهاد خانواده, آن را مایه سکونت طرفین و در فضایی آکنده از مودت و مهربانی می شمارد: ((و من آیاته اَن خَلَقَ لکم مًن انفسکم ازواجا لًتَسکِنِوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة)).(3). و همین نقش را در شکلی کاملا رسمی, در قالب روابط همسری با این بیان که هر کدام ((لباس)) دیگری است بیان می دارد:. ((هِن لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لَهِن)).(4) و یا آنگاه که بر این اصل الهی تاکید می ورزد که خداوند عمل هیچ عمل کننده ای را ضایع نمی کند, چه مرد باشد چه زن, بلافاصله با تعبیر ((بعضِکِم مًن بعضٍ)) به همزادی زن و مرد و نقش تکمیلی آن دو, ولی با یک خاستگاه انسانی, اشاره می کند.(5) جلوه ای از این نقش متقابل تکمیلی را در این فراز از بیانات حضرت امام به وضوح می بینیم: ((خدمت مردها هم بسیارش مرهون خدمت زنهاست. در مردها یک حسی است که اگر ببینند زنها از خانه ها برای یک مقصدی بیرون آمده اند , اگر قوه شان یکی باشد, ده تا می شود و در مملکت ما این طور شد که بانوان همدوش ، بلکه جلوتر از مردها از خانه ها بیرون آمدند و در این راه اسلامی زحمت کشیدند و رنج دیدند. جوان دادند, شوهر دادند, برادر دادند, معذلک رنج کشیدند, پشتیبانی از اسلام کردند و مردها هم بسیاری به تبع زنها این کار را کردند.))(6). حضرت امام این واقعیت را با همین مضمون در چند جای دیگر نیز بیان کرده اند. اما نکته قابل توجه آن است که ایشان یک عامل اساسی در حرکت و قیام خودشان و استمرار آن را همین حضور و فداکاری بانوان می شمارند. این نکته ای بود که حضرت امام در 13 بهمن 57, یک روز پس از بازگشت به ایران یادآور شدند: ((روز سکوت نیست, روز فعالیت است; هر کس در هر منصبی که هست, در هر مقامی که هست نباید ساکت باشد. این فریادی که اینها می زنند, زنها را شما ببینید چه فریاد می زنند, مردها چه فریاد می زنند, اینها پشتوانه شما هستند. ((شکّر الله سعیهم)) اگر اینها نبودند, ما هیچ قدمی برنمی داشتیم, اینهایند که من را وادار می کنند به قدم برداشتن.))(7) و اینچنین است که یک ماه پس از آن, در حالی که انقلاب روزهای نخست پیروزی را می گذراند, همه را مرهون بانوان می شمارند: ((ما همگی مرهون شجاعتهای شما زنان شیردل هستیم.))(8). بنابراین, زن و مرد, هم در جامعه و روابط اجتماعی, و هم در فضای خانه و در مناسبات خانوادگی, دو وجود مکمل یکدیگرند و نه دو قطب مخالفی که وجود هر یک, عرصه را بر دیگری تنگ می کند و به ناگزیر یکی باید حذف شود و یا کاملا در خدمت دیگری باشد. از این رو در شناخت و تنظیم مناسبات اجتماعی و خانوادگی میان زن و مرد و معرفی وجهه انسانی اجتماعی آنان, حضور و نقش آفرینی هر یک بدون دیگری را باید ناقص شمرد و صد البته که انسانها در موقعیتها و شرایط متفاوت, وظایف و حقوق متفاوت دارند و در کسب شایستگیهای ارادی چون ایمان, علم, تقوا و جهاد, کسانی برترند که شایستگی بیشتری کسب کنند, چه زن و چه مرد. ((ما نهضت خودمان را مدیون زنها می دانیم. مردها به تبع زنها در خیابانها می ریختند, تشویق می کردند زنها مردان را. خودشان در صفهای جلو بودند. زن یک همچو موجودی است که می تواند یک قدرت شیطانی را بکشد.))(9). پی نوشت: 1 زخرف, آیه 32. 2 نگاه کن: درآمدی بر شناخت مسایل زنان, سیدضیا مرتضوی, صص 41 62. 3 روم, آیه 21. 4 بقره, آیه 187. 5 انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض, آل عمران, آیه 195. 6 صحیفه نور, ج11, ص162. 7 همان, ج5, ص16. 8 همان, ص153. 9 همان, ج6, ص185
یکی از نکات محوری در اندیشه دین شناختی حضرت امام در حوزه مسایل زنان توجه به این اصل است که زن و مرد همان گونه که در نظام آفرینش و ساختار تکوینی زندگی آدمی ((نقش تکمیلی متقابل)) دارند و در این خصوص و با توجه به جایگاه و نقشی که هر یک از آن دو دارند, هیچ کدام فرع بر دیگری نیستند و تفاوت در نقش به مقتضای حکمت بالغه الهی و ضرورت آن در نظام آفرینش, به معنای اصل بودن یکی و فرعی تلقی شدن دیگری نیست, در نظام تشریع و تنظیم مناسبات اجتماعی و جایگاه انسانی - اجتماعی هر یک از آن دو نیز, مکمل یکدیگرند و یک محور اساسی در تحلیل و تبیین تفاوتهای قراردادی و اعتباری نیز ، همین نقشهای تکمیلی است که خاستگاه آن عمدتا تفاوتهای ساختاری هر یک در نظام آفرینش می باشد که در واقع یک تقسیم کار طبیعی را می طلبد.
خاستگاه بخشی از نقشهای متفاوت تکمیلی, چنان که اشاره شد اقتضائات طبیعی هر یک از طرفین است. اما بخشی از آن نیز به عرف و عادات اجتماعی و اعتباراتی برمی گردد که فرد یا جامعه به هر دلیل آن را برای خود پذیرفته است. اینکه به عنوان مثال مادر, به صورت غریزی احساس می کند باید از کودک خود حمایت کند یا به او شیر دهد, اعتباری و بسته به قراردادهای اجتماعی نیست; با این تفاوت که در اولی با پدر مشترک است و در دومی تنهاست, اما اینکه زن اجمالا نمی تواند بدون موافقت شوهر از خانه خارج شود یا شوهر نمی تواند برخلاف قرار اولیه, زن را از شهر محل سکونتش به جایی دیگر منتقل کند, اموری است که خود آنان در چارچوب قرارهای عام یا خاص پذیرفته اند.
بهر روی, تردیدی نیست که موضوع ((نقش تکمیلی)) در نظام آفرینش آدمی, و پیوندهای اجتماعی و تنظیم روابط انسانی, از عام ترین و ملموس ترین موضوعات است و کسی اصولا در صدد تردید در این واقعیت نیست تا نیازی به تاکید بر آن باشد. آنچه مورد تاکید است این است که در ایفای نقش تکمیلی و در قرار گرفتن هر یک از زن و مرد در این جایگاه که ((مکمّل)) دیگری می باشند, یکی اصل و دیگری فرع نیست, یا هر دو اصلند یا هر دو فرع. قرآن کریم به صورت عام و فراگیر همه انسانها را در خدمت یکدیگر می شمارد; خدمت متقابلی که زاییده نیاز متقابل است:
((اهِم یَقسًمون رحمة ربّک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیاة الدنیا و رفعنا بعضَهم فوق بعضٍ درجاتٍ لیتّخذ بعضِهم بعضا سخریا و رحمة ربک خیرٌ مما یجمعون));(1)
... و اینچنین است که امام خمینی یک ماه پس از آن, در حالی که انقلاب ، روزهای نخست پیروزی را می گذراند, همه را مرهون بانوان می شمارند:
(ما همگی مرهون شجاعتهای شما زنان شیردل هستیم.)
((آیا اینان رحمت پروردگارت را قسمت می کنند! ما میانشان, امکانات زندگی اشان را تقسیم کردیم و آنان را بر یکدیگر برتریهایی دادیم تا یکدیگر را به خدمت گیرند, و رحمت پروردگارت از آنچه آنان گرد هم میآورند بهتر است.))
مفاد آیه شریفه تقسیم بندی جامعه به افراد با درجه و افراد بی درجه, یعنی افرادی که فقط دیگران را به خدمت و ((تسخیر)) می کشند و افرادی که فقط به خدمت و ((تسخیر)) دیگران درمیآیند نیست. نیاز متقابل است که تسخیر متقابل را در پی دارد.
شرایع الهی نیز در صدد هدایت بشر به تنظیم روابط و مناسبات عادلانه اجتماعی و معرفی ((حقوق متقابل)) اعضای جامعه بوده اند.
تبیین تکالیف و مسوئولیتهای متقابل اجتماعی و تقسیم وظایف در جهت ایجاد روابط عادلانه, کاری است که در حوزه مسوئولیت انبیا الهی بوده است. نمود روشن, عمیق و گسترده آن در شکلی سازمان یافته همراه با حقوق و تکالیف معین, در قالب نهاد خانواده شکل می گیرد و ایفای نقش تکمیلی هر یک از زن و مرد و سمت و سوی این رابطه ی تسخیرآمیز, نه فقط در سطح ایجاد زمینه های همزیستی مسالمت آمیز, بلکه پاسخگویی به ندایی است که از عمق فطرت و از نهان عواطف, غرایز و وجود آدمی به گوش می رسد و ((مایه)) آرامش و سکونت نفس را می طلبد.(2) این است که قرآن کریم در خصوص رابطه و نقش تکمیلی زن و مرد, طبعا در چارچوب نهاد خانواده, آن را مایه سکونت طرفین و در فضایی آکنده از مودت و مهربانی می شمارد:
((و من آیاته اَن خَلَقَ لکم مًن انفسکم ازواجا لًتَسکِنِوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة)).(3).
و همین نقش را در شکلی کاملا رسمی, در قالب روابط همسری با این بیان که هر کدام ((لباس)) دیگری است بیان می دارد:.
((هِن لباسٌ لکم و انتم لباسٌ لَهِن)).(4)
و یا آنگاه که بر این اصل الهی تاکید می ورزد که خداوند عمل هیچ عمل کننده ای را ضایع نمی کند, چه مرد باشد چه زن, بلافاصله با تعبیر ((بعضِکِم مًن بعضٍ)) به همزادی زن و مرد و نقش تکمیلی آن دو, ولی با یک خاستگاه انسانی, اشاره می کند.(5)
جلوه ای از این نقش متقابل تکمیلی را در این فراز از بیانات حضرت امام به وضوح می بینیم:
((خدمت مردها هم بسیارش مرهون خدمت زنهاست. در مردها یک حسی است که اگر ببینند زنها از خانه ها برای یک مقصدی بیرون آمده اند , اگر قوه شان یکی باشد, ده تا می شود و در مملکت ما این طور شد که بانوان همدوش ، بلکه جلوتر از مردها از خانه ها بیرون آمدند و در این راه اسلامی زحمت کشیدند و رنج دیدند. جوان دادند, شوهر دادند, برادر دادند, معذلک رنج کشیدند, پشتیبانی از اسلام کردند و مردها هم بسیاری به تبع زنها این کار را کردند.))(6).
حضرت امام این واقعیت را با همین مضمون در چند جای دیگر نیز بیان کرده اند. اما نکته قابل توجه آن است که ایشان یک عامل اساسی در حرکت و قیام خودشان و استمرار آن را همین حضور و فداکاری بانوان می شمارند. این نکته ای بود که حضرت امام در 13 بهمن 57, یک روز پس از بازگشت به ایران یادآور شدند:
((روز سکوت نیست, روز فعالیت است; هر کس در هر منصبی که هست, در هر مقامی که هست نباید ساکت باشد. این فریادی که اینها می زنند, زنها را شما ببینید چه فریاد می زنند, مردها چه فریاد می زنند, اینها پشتوانه شما هستند. ((شکّر الله سعیهم)) اگر اینها نبودند, ما هیچ قدمی برنمی داشتیم, اینهایند که من را وادار می کنند به قدم برداشتن.))(7) و اینچنین است که یک ماه پس از آن, در حالی که انقلاب روزهای نخست پیروزی را می گذراند, همه را مرهون بانوان می شمارند:
((ما همگی مرهون شجاعتهای شما زنان شیردل هستیم.))(8).
بنابراین, زن و مرد, هم در جامعه و روابط اجتماعی, و هم در فضای خانه و در مناسبات خانوادگی, دو وجود مکمل یکدیگرند و نه دو قطب مخالفی که وجود هر یک, عرصه را بر دیگری تنگ می کند و به ناگزیر یکی باید حذف شود و یا کاملا در خدمت دیگری باشد. از این رو در شناخت و تنظیم مناسبات اجتماعی و خانوادگی میان زن و مرد و معرفی وجهه انسانی اجتماعی آنان, حضور و نقش آفرینی هر یک بدون دیگری را باید ناقص شمرد و صد البته که انسانها در موقعیتها و شرایط متفاوت, وظایف و حقوق متفاوت دارند و در کسب شایستگیهای ارادی چون ایمان, علم, تقوا و جهاد, کسانی برترند که شایستگی بیشتری کسب کنند, چه زن و چه مرد.
((ما نهضت خودمان را مدیون زنها می دانیم. مردها به تبع زنها در خیابانها می ریختند, تشویق می کردند زنها مردان را. خودشان در صفهای جلو بودند. زن یک همچو موجودی است که می تواند یک قدرت شیطانی را بکشد.))(9).
پی نوشت:
1 زخرف, آیه 32.
2 نگاه کن: درآمدی بر شناخت مسایل زنان, سیدضیا مرتضوی, صص 41 62.
3 روم, آیه 21.
4 بقره, آیه 187.
5 انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی بعضکم من بعض, آل عمران, آیه 195.
6 صحیفه نور, ج11, ص162.
7 همان, ج5, ص16.
8 همان, ص153.
9 همان, ج6, ص185
- [سایر] نقش امام خمینی (رحمت الله علیه) در پایان جنگ تحمیلی چه بود؟
- [سایر] نقش امام خمینی (رحمت الله علیه) در گسترش و تشدید جنگ تحمیلی چه بود؟
- [سایر] نقش امام خمینی (رحمت الله علیه) در تداوم جنگ تحمیلی چه بود؟
- [سایر] نقش امام خمینی (رحمت الله علیه) در مرحله آغاز جنگ تحمیلی چه بود؟
- [سایر] نقش امام خمینی (رحمت الله علیه) در مرحله چالشهای امنیتی - نظامی چه بود؟
- [سایر] مفهوم ولایت مطلقه فقیه را از منظر قانون اساسی و امام خمینی(رحمت الله علیه) توضیح دهید؟
- [سایر] نقش زن از دیدگاه امام خمینی (ره)؟
- [سایر] راه دستیابی به نظرات امام خمینی(رحمت الله علیه) چیست؟
- [سایر] نقش حضرت امام خمینی (رحمت الله علیه) در انسجام و وحدت اقشار مختلف مردم در طول جنگ تحمیلی چگونه بود و چه تأثیری بر روند جنگ داشت؟
- [سایر] امام خمینی (رحمت الله علیه) سیمای حضرت زهرا (سلام الله علیها) را چگونه توصیف می کردند؟
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد.
- [آیت الله بهجت] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصِّدَاقِ الْمَعْلُوم)؛ یعنی: (خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، و پس از آن مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ التَّزوِیجْ)، یعنی: (ازدواج را قبول کردم)، عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَة، مُوَکلَکَ اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، و سپس وکیل مرد بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ لِمُوَکِّلِی اَحْمَد، عَلَی الصِّداقِ)، صحیح میباشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر صیغة دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُم خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنان صیغه عقد را بخواند چنان چه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فَاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ صحیح می باشد. و بهتر آن است لفظی که مرد می گوید با لفظی که زن می گوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن "زَوَّجْتُ" می گوید مرد هم "قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ" بگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر صیغه دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُم خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن، بدون فاصله مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است، و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنان صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتی فَاطِمَةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: قَبِلْتُ التَّزْویجَ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلی الصِّدَاقِ الْمَعْلوُمِ صحیح میباشد، و بهتر آن است لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن (زَوَّجْتُ) میگوید، مرد هم (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ) بگوید.
- [آیت الله خوئی] اگر صیغ عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید (زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم) یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قبلت التزویج) یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغ عقد را بخواند، چنانچه مثلًا اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَجْتُ مُوَکّلَکَ احْمَدَ مُوَکِلَتی فاطِمَةَ عَلَی الصِّداق الْمَعْلُومِ) پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِلیْ احْمَدْ عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلومِ) صحیح میباشد و بنابر احتیاط واجب باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلًا اگر زن (زوجت) میگوید مرد هم (قَبِلْتُ التَّزویْجَ) بگوید.
- [امام خمینی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: "زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم" یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: "قبلت التزویج" یعنی قبول کردم ازدواج را عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند، چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل بگوید: "زوجت موکلتی فاطمة موکلک احمد علی الصداق المعلوم" پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: "قبلت لموکلی احمد علی الصداق"، صحیح می باشد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید زوجتک نفسی علی الصداق المعلوم یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده؛ پس از آن بدون فاصله مرد بگوید قبلت التزویج یعنی قبول کردم ازدواج را؛ عقد صحیح است. و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید زوجت موکلک احمد موکلتی فاطمه علی الصداق المعلوم سپس بدون فاصله وکیل مرد بگوید قبلت التزویج لموکلی احمد علی الصداق المعلوم صحیح می باشد و بنا بر احتیاط واجب باید لفظی که مرد می گوید با لفظی که زن می گوید مطابق باشد؛ مثلا اگر زن زوجت می گوید مرد هم قبلت التزویج بگوید.
- [آیت الله بروجردی] اگر صیغهی عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اوّل زن بگوید:(زَوَّجْتُکَ نَفْسی عَلَی الصِّداقِ الْمَعلُوم)(یعنی خود را زن تو نمودم به مهری که معین شده)، پس از آن بدون فاصله مرد بگوید:(قَبِلْتُ التَّزْویجَ) (یعنی قبول کردم ازدواج را) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغهی عقد را بخواند، چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید:(زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمةَ مُوَکِّلَکَ اَحْمَدَ عَلَی الصِّداقِ الْمَعْلُوم)، پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید:(قَبِلْتُ لِمُوَکِّلی اَحْمَدَ عَلَی الصِّدَاقِ) صحیح میباشد و بنا بر احتیاط واجب باید لفظی که مرد میگوید با لفظی که زن میگوید مطابق باشد، مثلاً اگر زن (زَوَّجتُ) میگوید مرد هم (قَبِلتُ التَزویجَ) بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .