ای بهار جان و ای جان بهار ز ابر رحمت جان ما را تازه دار پای توفیق از سَرِ ما وا مگیر دست تأیید از دل ما بر مدار مبتلای محنت هجرم مکن بر سر من هر چه می‌خواهی بیار ای ز تو سرسبز باغ عاشقان سایۀ خود از سر ما برمدار[1] خدایا کیست که ساغر محبت از دست تو نوش کرد و حلقۀ بندگی دیگری در گوش کرد؟! کدامین نرگس، پای نیاز در چشمۀ تو شست و چشم شیفتگی به تو ندوخت؟ عزیزا، کدامین نیلوفر آبی به عشق تو سر فرو آورد و جاذبۀ مهر تو دید و به برکه گریخت؟ معشوقا، کدامین انسان، پیشانی عشق بر خاک ربوبیت تو سایید و شیرینی تو چشید و دل به دیگری سپرد؟![2] براق سیر و رفرف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب، نماز است و هر کس از اهل سیر و سلوک الی الله را نمازی مختص به خود او و حظّ و نصیبی است از آن، حسب مقام خود.[3] وقتی قرآن کریم سخن از نماز به میان می‌آورد می‌فرماید: "نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید."[4] و من در یاد شما به وسیلۀ نماز ظهور کنم. اگر یاد خدا به وسیلۀ نماز ظهور کرد، آن قلب مطمئن است. از طرفی، یاد خدا دلها رامطمئن می‌کند.[5] پس دل انسان نمازگزار مطمئن است. هرگز از غیر خدا نمی‌ترسد. هیچ دشمنی، چه از درون و چه از بیرون، نمی‌تواند موجب هراس او شود زیرا اهل نماز به یاد حق هستند و یاد حق، عامل طمأنینه و آرامش است. خدای بزرگ در سورۀ معارج دربارۀ حکمت‌های نماز می‌فرماید: "طبع انسان در برابر شداید بی‌تابی می‌کند و اگر خیری به او رسید، سعی می‌کند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد". فطرت انسان بر توحید و طبیعت او به رجس و آلودگی متمایل است. فطرت را انبیا احیا می‌کنند و طبیعت جز آلودگی چیزی نیست. قرآن می‌فرماید: "اگر رنج و شری به انسان برسد، جزع و بی‌تابی کرده و صبر را از دست می‌دهد و اگر خیری به او رسد سعی می‌کند به دیگران نرسد و نرساند و منّاع خیر باشد. مگر نمازگزاران.[6]" نمازگزاران، طبیعت را سرکوب و فطرت را احیا کرده‌اند. خاصیت نماز، احیای فطرت است. نمازگزار کسی است که سرکشی طبیعت را رام کند. او با سرمایۀ آرامش، که از نماز بدست آورده، در فراز و نشیب زندگی سست نمی‌شود و در شداید و سختی‌ها جزع نمی‌کند. اگر خیری به او برسد منع نمی‌کند و از دیگران دریغ نمی‌دارد.[7] از حضرت باقر العلوم‌(ع) منقول است که رسول خدا (ص) فرمود: "وقتی که بندۀ مؤمن به نماز می‌ایستد، خدای بزرگ به او نظر می‌افکند تا آنکه از نماز منصرف شود و از بالای سرش تا افق آسمان در سایه سار رحمت الاهی واقع شود و فرشتگان او را احاطه کنند و خدای متعال فرشته‌ای را مأمور کند که به او بگوید: ای نمازگزار، اگر بدانی چه کسی به تو نظر می‌کند و با که مناجات می‌نمایی، هرگز به غیر توجه نکرده و از جایگاه خود مفارقت نمی‌کردی![8]" جایی که به نص کلام الاهی.[9] جمال صوری یوسفی محدود، زنان را فانی کند. جمال مطلق، که هر جمال، ظلّ جمال اوست، چه خواهد کرد؟ خاصه نسبت به عارفین در حال استغراق در ذکر و عبادت.[10] یا رب تهی مکن زمی عشق جام ما از معرفت بریز شرابی بکام ما تکبیر چون کنیم مجال سوا مده دردیده بصیرت والا مقام ما وقت رکوع مستی ما را زیاده کن در سجده ساز ذروه اعلی مقام ما وقت قنوت ذره‌ای از ما بجا مباد خودگوی و خودشنو زلب ما پیام ما در لجّه شهود شهادت غریق کن از ما بگیر مایی ما در سلام ما[11] حضرت سید الشهداء(ع) هنگام عصر تاسوعا به حضرت ابوالفضل (ع) فرمود: به این قوم بگو، امشب را که شب عاشورا است به من مهلت بدهند. برای اینکه خدای سبحان می‌داند نماز محبوب من است.[12] آری میان کسی که بگوید: من نماز می‌خوانم و این جملۀ حضرت که می‌فرماید: من نماز را دوست دارم و عزیز من است، فرق بسیار است. فرزندان امام سجاد و امام باقر و معصومین‌(ع) این حال راداشتند که سعی می‌کردند وقتی پدرشان مشغول نماز شد شروع به بازی کنند. می‌گفتند: وقتی حضرت شروع به نماز کرد دیگر متوجه ما نیست، هر چه سر و صدا کنیم آزاد هستیم.[13] روزی در مکان مجاور حضرت، در حال نماز، آتش سوزی اتفاق افتاد، سر و صدا شد و آنرا خاموش کردند. پس از نماز به عرض حضرت رساندند که اینجا آتش گرفته بود و این همه سر و صدا بود. شما متوجه نبودید؟ حضرت فرمود: خیر. عرض کردند: چطور؟ حضرت فرمود: من آتش دیگری را خاموش می‌کردم، آتش آن عالم را خاموش می‌کردم.[14] آری مراد از نماز، حضور دل و استغراق کامل و فنای ذات عابد در معبود و فوز به مشاهدۀ حق است. اما مبتدی را برای وصول به این مقام، ریاضت و مجاهدۀ بسیار لازم است که اگر برای مدتی مدید به امر قلب مشغول نشویم؛ آشنای به رمز و راز نماز نخواهیم شد. اما به نحو اجمال، بزرگان، اسرار نماز را در شش منزل بیان کرده‌اند: اول. حضور دل؛ یعنی دل را به هنگام نماز، به هیچ چیز جز پروردگار بزرگ تعلق نباشد. دوم. فهم معانی قرائت و ذکر و تسبیح نماز، به طوری که دل در فهم آن الفاظ مطابق زبان باشد. سوم: تعظیم؛ یعنی در آن حالت، عظمت معبود و مبدأ مقصود در خاطر بود. چهارم: هیبت؛ یعنی از غایت عظمت پروردگار، خوف بر دل هجوم آرد که مبادا در این عبادت تقصیری باشد. پنجم: امید، که مقام کَرَم و جُودِ خداوند اکرم الاکرمین بر ما معلوم باشد که از نهایت مرحمت، ما را محروم و بی نصیب نخواهد فرمود و گناهانمان را خواهد بخشید. ششم: شرم؛ یعنی خود و عبادت خود را کوچکتر از آن بدانیم که شایستۀ درگاه حضرتش باشد و عبادت خود را در نهایت شرمساری، و بندگی را با سرافکندگی به انجام رسانیم.[15] خداوندا در این دیر تحیّر همی هستم تهی دست و دلی پُر تهی دستم ز زاد راه جاوید بفضل تو دلی دارم پر امید منّور دار جانم را به نوری دلم را زنده گردان از حضوری دلم را محرم اسرار گردان ز خواب غفلتم بیدار گردان[16] ای عزیز، این نهایت ارتفاع سیر هر سالک و رهرو است که بدون واسطه به خداوند خطاب می‌کند و جملۀ مبارک (ایاک نعبد و ایاک نستعین) را در هر نماز تکرار می‌نماید. خدایا! درخت وصف، بی شک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرندۀ عقل بر اوج جمال تو بال نتواند سایید. الاهی در چنتۀ کوچک فهم ما کِی ابزار درک تو می‌گنجد و در کوله بار خرد ما، کجا توشۀ راه قلّۀ جلال تو جای می‌گیرد؟ خداوندا! ما را از آنانی قرار ده که درخت‌های اشتیاق در باغ‌های سینه هایشان ریشه دوانده و شعله‌های عشق تو آتش به دلهایشان زده و رایحۀ جمال تو پرندۀ افکارشان را اوج تازه بخشیده. آنان که در مزارع قرب تو به چراگاه مکاشفه آمده‌اند و از چشمۀ عشق تو با جام‌های لطف تو می‌نوشند. آنان که در جوار خانۀ تو مسکن گزیده‌اند و آب حیات از باران مهر تو می‌نوشند و لباس از نسیم لطف تو می‌پوشند.[17] امام سجاد (ع) عرض می‌کنند: "اذقنی حلاوة ذکرک"، خدایا شیرینی یادت را به من بچشان.[18] ما چون این شیرینی را نچشیده‌ایم، نماز برایمان امری عادی است. اینکه ما نماز می‌خوانیم و چیزی از نورانیّت آن را احساس نمی‌کنیم، برای آن است که نماز را با آداب و آگاهی و عرفان به اسرار آن نخوانده‌ایم.[19] امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه از رسول خدا (ص) نقل فرمود: "من در عجبم از کسی که چشمه‌ای درِ منزل اوست و شبانه روز پنج بار در آن چشمه شستشو می‌کند، با این حال باز آلوده است. چون نماز مثل چشمه زلال است، که انسان نمازگزار در وقت‌های پنجگانه در آن شستشو می‌کند.[20]" نماز کوثری است که انسان را تطهیر می‌کند. قهراً اگر ما از نماز، آن طهارت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که نماز واقعی نخوانده‌ایم. ممکن است نماز صحیح باشد، لکن مقبول درگاه حضرت حق نبوده است، زیرا نمازی مقبول است که روح انسان را تطهیر کند. وقتی انسان می‌تواند در حال نماز، قلب خویش را مهار کند که چشم و گوش را در بیرونِ نماز مهار کرده باشد.[21] جز خدا را بندگی حیف است، حیف بی غم او زندگی حیف است، حیف جز به درگاه رفیعش سَر منه بهر غیر افکندگی حیف است، حیف عمر و جان در ساحت حق صرف کن در جهان جز بندگی حیف است، حیف[22] ای عزیز، تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد، که دل عاشق به پیغامی بسازد و حقیقت کشف، این است که میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال دلت با یار بود، نه در کوچه و بازار. بخصوص در هنگام نماز که "المُصّلی یُناجی رَبّه" نمازگزار در وقت نماز با پروردگار خویش مناجات و راز و نیاز می‌کند.[23] جان سخن اینکه: نماز، دیدار محبوب است و خلوت با او. پایان هجر است و لحظۀ وصال. حضور در پیشگاه پادشاه مقتدر است که گاه زبان به حمد و ثنای او می‌گشایی و زمانی اظهار عجز می‌داری. رخصت تشرف را قدر می‌نهی و نیازهایت را بر زبان می‌رانی. شکوه و جلال درگاهش را دیده، از حقارت خویش سر به آستانش می‌نهی، زمان را غنیمت شمرده، ذکر جمال و جلالش می‌کنی. چون بدون دعوت نرفته‌ای و آداب حضور رعایت نموده‌ای، نزدیکتر رفته و نجوای عاشقانه سرداده، از نیکان و بندگان صالح، خصوصاً، نام مبارک بندۀ مخصوص او را بر زبان جاری می‌کنی و...، با اندوهِ پایان یافتن وقت ملاقات و با شوق دیدار بعدی، سلامش می‌دهی و سرمست از دیدارش، در حالی که زبان به تکرار نام زیبایش حرکت می‌دهی، با قلب و جان، با یاد او به حیات خویش ادامه می‌دهی. پس ای عزیز، آنکه محبوبی نداشت و اوصاف جمال و جلالش نشناخت، دل به او نداشت و دعوتش نشنید، خواب و کسالت و سنگینی طعام و دل مشغولی اعمال روزانه و...، توانی در او نگذاشت، پس چگونه مشتاق دیدارش شود و سر از پا نشناسد و از شوق و هراس، رنگ چهره‌اش دگرگون شود و پای به لرزه درآید؟ و تا به خود مشغول است و قدمی به برون ننهاده، کِی به دیدار دیگری موفق گردد؟ ناگفته نماند، پرورش و شکوفا شدن جوانان در بستر خانواده است که گاه، بوستانی است عطرآگین و زمانی، فضایی است اندوهگین، تا چه شخصی در چه محیطی زندگی نماید! و نیز اینگونه نیست که همگی نونهالان و جوانان از دیدار و زیارت آن معبود یگانه گریزان باشند. چه صف‌های متراکم انتظار که در مراکز علم و دین و... برای اقامۀ نماز نورافشانی می‌کنند. پی نوشتها: [1] فیض‌کاشانی، ملامحسن، دیوان شعر. [2] شجاعی، سید مهدی، دست دعا چشم امید، مناجات خمسة عشر، مناجات نهم، ص 81. [3] امام خمینی (ره)، سید روح الله، سرّ الصلوة، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام، ص 5. [4] طه، 14. [5] رعد، 28. [6] معارج، 19 و 23. [7] جوادی آملی، عبداللَّه، حکمت عبادات، ص 95. [8] من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 210، ح 636. [9] یوسف، 39. [10] سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ص 528. [11] فیض کاشانی، دیوان شعر. [12] مقتل الحسین (ع) مقرم، ص 232. [13] انوار البهیّه، ص 49. [14] بحار الانوار، ج 46، ص 78. [15] مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی نشان‌ها، ج 1، ص 325. [16] عطار نیشابوری. [17] شجاعی، دست دعا چشم امید، مناجات دوازدهم. [18] مفاتیح الجنان، مناجات خمسة عشر. [19] جوادی آملی، حکمت عبادات، ص 105. [20] نهج البلاغه، خطبه 199. [21] جوادی آملی، عبداللَّه، حکمت عبادات، ص 115 و 116. [22] فیض کاشانی، دیوان شعر. [23] حسن زاده آملی، حسن، تازیانه سلوک، ص 12. http://farsi.islamquest.net
ای بهار جان و ای جان بهار
ز ابر رحمت جان ما را تازه دار
پای توفیق از سَرِ ما وا مگیر
دست تأیید از دل ما بر مدار
مبتلای محنت هجرم مکن
بر سر من هر چه میخواهی بیار
ای ز تو سرسبز باغ عاشقان
سایۀ خود از سر ما برمدار[1]
خدایا کیست که ساغر محبت از دست تو نوش کرد و حلقۀ بندگی دیگری در گوش کرد؟! کدامین نرگس، پای نیاز در چشمۀ تو شست و چشم شیفتگی به تو ندوخت؟ عزیزا، کدامین نیلوفر آبی به عشق تو سر فرو آورد و جاذبۀ مهر تو دید و به برکه گریخت؟ معشوقا، کدامین انسان، پیشانی عشق بر خاک ربوبیت تو سایید و شیرینی تو چشید و دل به دیگری سپرد؟![2]
براق سیر و رفرف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب، نماز است و هر کس از اهل سیر و سلوک الی الله را نمازی مختص به خود او و حظّ و نصیبی است از آن، حسب مقام خود.[3] وقتی قرآن کریم سخن از نماز به میان میآورد میفرماید: "نماز بخوانید تا یاد مرا زنده کنید."[4] و من در یاد شما به وسیلۀ نماز ظهور کنم. اگر یاد خدا به وسیلۀ نماز ظهور کرد، آن قلب مطمئن است. از طرفی، یاد خدا دلها رامطمئن میکند.[5] پس دل انسان نمازگزار مطمئن است. هرگز از غیر خدا نمیترسد. هیچ دشمنی، چه از درون و چه از بیرون، نمیتواند موجب هراس او شود زیرا اهل نماز به یاد حق هستند و یاد حق، عامل طمأنینه و آرامش است. خدای بزرگ در سورۀ معارج دربارۀ حکمتهای نماز میفرماید: "طبع انسان در برابر شداید بیتابی میکند و اگر خیری به او رسید، سعی میکند انحصار طلب باشد و به دیگران ندهد". فطرت انسان بر توحید و طبیعت او به رجس و آلودگی متمایل است. فطرت را انبیا احیا میکنند و طبیعت جز آلودگی چیزی نیست. قرآن میفرماید: "اگر رنج و شری به انسان برسد، جزع و بیتابی کرده و صبر را از دست میدهد و اگر خیری به او رسد سعی میکند به دیگران نرسد و نرساند و منّاع خیر باشد. مگر نمازگزاران.[6]"
نمازگزاران، طبیعت را سرکوب و فطرت را احیا کردهاند. خاصیت نماز، احیای فطرت است. نمازگزار کسی است که سرکشی طبیعت را رام کند. او با سرمایۀ آرامش، که از نماز بدست آورده، در فراز و نشیب زندگی سست نمیشود و در شداید و سختیها جزع نمیکند. اگر خیری به او برسد منع نمیکند و از دیگران دریغ نمیدارد.[7] از حضرت باقر العلوم(ع) منقول است که رسول خدا (ص) فرمود: "وقتی که بندۀ مؤمن به نماز میایستد، خدای بزرگ به او نظر میافکند تا آنکه از نماز منصرف شود و از بالای سرش تا افق آسمان در سایه سار رحمت الاهی واقع شود و فرشتگان او را احاطه کنند و خدای متعال فرشتهای را مأمور کند که به او بگوید: ای نمازگزار، اگر بدانی چه کسی به تو نظر میکند و با که مناجات مینمایی، هرگز به غیر توجه نکرده و از جایگاه خود مفارقت نمیکردی![8]" جایی که به نص کلام الاهی.[9] جمال صوری یوسفی محدود، زنان را فانی کند. جمال مطلق، که هر جمال، ظلّ جمال اوست، چه خواهد کرد؟ خاصه نسبت به عارفین در حال استغراق در ذکر و عبادت.[10]
یا رب تهی مکن زمی عشق جام ما
از معرفت بریز شرابی بکام ما
تکبیر چون کنیم مجال سوا مده
دردیده بصیرت والا مقام ما
وقت رکوع مستی ما را زیاده کن
در سجده ساز ذروه اعلی مقام ما
وقت قنوت ذرهای از ما بجا مباد
خودگوی و خودشنو زلب ما پیام ما
در لجّه شهود شهادت غریق کن
از ما بگیر مایی ما در سلام ما[11]
حضرت سید الشهداء(ع) هنگام عصر تاسوعا به حضرت ابوالفضل (ع) فرمود: به این قوم بگو، امشب را که شب عاشورا است به من مهلت بدهند. برای اینکه خدای سبحان میداند نماز محبوب من است.[12]
آری میان کسی که بگوید: من نماز میخوانم و این جملۀ حضرت که میفرماید: من نماز را دوست دارم و عزیز من است، فرق بسیار است. فرزندان امام سجاد و امام باقر و معصومین(ع) این حال راداشتند که سعی میکردند وقتی پدرشان مشغول نماز شد شروع به بازی کنند. میگفتند: وقتی حضرت شروع به نماز کرد دیگر متوجه ما نیست، هر چه سر و صدا کنیم آزاد هستیم.[13] روزی در مکان مجاور حضرت، در حال نماز، آتش سوزی اتفاق افتاد، سر و صدا شد و آنرا خاموش کردند. پس از نماز به عرض حضرت رساندند که اینجا آتش گرفته بود و این همه سر و صدا بود. شما متوجه نبودید؟ حضرت فرمود: خیر. عرض کردند: چطور؟ حضرت فرمود: من آتش دیگری را خاموش میکردم، آتش آن عالم را خاموش میکردم.[14]
آری مراد از نماز، حضور دل و استغراق کامل و فنای ذات عابد در معبود و فوز به مشاهدۀ حق است. اما مبتدی را برای وصول به این مقام، ریاضت و مجاهدۀ بسیار لازم است که اگر برای مدتی مدید به امر قلب مشغول نشویم؛ آشنای به رمز و راز نماز نخواهیم شد. اما به نحو اجمال، بزرگان، اسرار نماز را در شش منزل بیان کردهاند:
اول. حضور دل؛ یعنی دل را به هنگام نماز، به هیچ چیز جز پروردگار بزرگ تعلق نباشد.
دوم. فهم معانی قرائت و ذکر و تسبیح نماز، به طوری که دل در فهم آن الفاظ مطابق زبان باشد. سوم: تعظیم؛ یعنی در آن حالت، عظمت معبود و مبدأ مقصود در خاطر بود.
چهارم: هیبت؛ یعنی از غایت عظمت پروردگار، خوف بر دل هجوم آرد که مبادا در این عبادت تقصیری باشد.
پنجم: امید، که مقام کَرَم و جُودِ خداوند اکرم الاکرمین بر ما معلوم باشد که از نهایت مرحمت، ما را محروم و بی نصیب نخواهد فرمود و گناهانمان را خواهد بخشید.
ششم: شرم؛ یعنی خود و عبادت خود را کوچکتر از آن بدانیم که شایستۀ درگاه حضرتش باشد و عبادت خود را در نهایت شرمساری، و بندگی را با سرافکندگی به انجام رسانیم.[15]
خداوندا در این دیر تحیّر
همی هستم تهی دست و دلی پُر
تهی دستم ز زاد راه جاوید
بفضل تو دلی دارم پر امید
منّور دار جانم را به نوری
دلم را زنده گردان از حضوری
دلم را محرم اسرار گردان
ز خواب غفلتم بیدار گردان[16]
ای عزیز، این نهایت ارتفاع سیر هر سالک و رهرو است که بدون واسطه به خداوند خطاب میکند و جملۀ مبارک (ایاک نعبد و ایاک نستعین) را در هر نماز تکرار مینماید.
خدایا! درخت وصف، بی شک به آسمان ثنای تو نتواند رسید و پرندۀ عقل بر اوج جمال تو بال نتواند سایید. الاهی در چنتۀ کوچک فهم ما کِی ابزار درک تو میگنجد و در کوله بار خرد ما، کجا توشۀ راه قلّۀ جلال تو جای میگیرد؟ خداوندا! ما را از آنانی قرار ده که درختهای اشتیاق در باغهای سینه هایشان ریشه دوانده و شعلههای عشق تو آتش به دلهایشان زده و رایحۀ جمال تو پرندۀ افکارشان را اوج تازه بخشیده. آنان که در مزارع قرب تو به چراگاه مکاشفه آمدهاند و از چشمۀ عشق تو با جامهای لطف تو مینوشند. آنان که در جوار خانۀ تو مسکن گزیدهاند و آب حیات از باران مهر تو مینوشند و لباس از نسیم لطف تو میپوشند.[17]
امام سجاد (ع) عرض میکنند: "اذقنی حلاوة ذکرک"، خدایا شیرینی یادت را به من بچشان.[18]
ما چون این شیرینی را نچشیدهایم، نماز برایمان امری عادی است. اینکه ما نماز میخوانیم و چیزی از نورانیّت آن را احساس نمیکنیم، برای آن است که نماز را با آداب و آگاهی و عرفان به اسرار آن نخواندهایم.[19] امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه از رسول خدا (ص) نقل فرمود: "من در عجبم از کسی که چشمهای درِ منزل اوست و شبانه روز پنج بار در آن چشمه شستشو میکند، با این حال باز آلوده است. چون نماز مثل چشمه زلال است، که انسان نمازگزار در وقتهای پنجگانه در آن شستشو میکند.[20]"
نماز کوثری است که انسان را تطهیر میکند. قهراً اگر ما از نماز، آن طهارت را در خود احساس نکردیم باید بپذیریم که نماز واقعی نخواندهایم. ممکن است نماز صحیح باشد، لکن مقبول درگاه حضرت حق نبوده است، زیرا نمازی مقبول است که روح انسان را تطهیر کند. وقتی انسان میتواند در حال نماز، قلب خویش را مهار کند که چشم و گوش را در بیرونِ نماز مهار کرده باشد.[21]
جز خدا را بندگی حیف است، حیف
بی غم او زندگی حیف است، حیف
جز به درگاه رفیعش سَر منه
بهر غیر افکندگی حیف است، حیف
عمر و جان در ساحت حق صرف کن
در جهان جز بندگی حیف است، حیف[22]
ای عزیز، تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام و مونست شود و پیغام او آرامشت دهد، که دل عاشق به پیغامی بسازد و حقیقت کشف، این است که میان دل و دلدار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال دلت با یار بود، نه در کوچه و بازار. بخصوص در هنگام نماز که "المُصّلی یُناجی رَبّه" نمازگزار در وقت نماز با پروردگار خویش مناجات و راز و نیاز میکند.[23]
جان سخن اینکه: نماز، دیدار محبوب است و خلوت با او. پایان هجر است و لحظۀ وصال. حضور در پیشگاه پادشاه مقتدر است که گاه زبان به حمد و ثنای او میگشایی و زمانی اظهار عجز میداری. رخصت تشرف را قدر مینهی و نیازهایت را بر زبان میرانی. شکوه و جلال درگاهش را دیده، از حقارت خویش سر به آستانش مینهی، زمان را غنیمت شمرده، ذکر جمال و جلالش میکنی. چون بدون دعوت نرفتهای و آداب حضور رعایت نمودهای، نزدیکتر رفته و نجوای عاشقانه سرداده، از نیکان و بندگان صالح، خصوصاً، نام مبارک بندۀ مخصوص او را بر زبان جاری میکنی و...، با اندوهِ پایان یافتن وقت ملاقات و با شوق دیدار بعدی، سلامش میدهی و سرمست از دیدارش، در حالی که زبان به تکرار نام زیبایش حرکت میدهی، با قلب و جان، با یاد او به حیات خویش ادامه میدهی.
پس ای عزیز، آنکه محبوبی نداشت و اوصاف جمال و جلالش نشناخت، دل به او نداشت و دعوتش نشنید، خواب و کسالت و سنگینی طعام و دل مشغولی اعمال روزانه و...، توانی در او نگذاشت، پس چگونه مشتاق دیدارش شود و سر از پا نشناسد و از شوق و هراس، رنگ چهرهاش دگرگون شود و پای به لرزه درآید؟ و تا به خود مشغول است و قدمی به برون ننهاده، کِی به دیدار دیگری موفق گردد؟
ناگفته نماند، پرورش و شکوفا شدن جوانان در بستر خانواده است که گاه، بوستانی است عطرآگین و زمانی، فضایی است اندوهگین، تا چه شخصی در چه محیطی زندگی نماید!
و نیز اینگونه نیست که همگی نونهالان و جوانان از دیدار و زیارت آن معبود یگانه گریزان باشند. چه صفهای متراکم انتظار که در مراکز علم و دین و... برای اقامۀ نماز نورافشانی میکنند.
پی نوشتها:
[1] فیضکاشانی، ملامحسن، دیوان شعر.
[2] شجاعی، سید مهدی، دست دعا چشم امید، مناجات خمسة عشر، مناجات نهم، ص 81.
[3] امام خمینی (ره)، سید روح الله، سرّ الصلوة، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام، ص 5.
[4] طه، 14.
[5] رعد، 28.
[6] معارج، 19 و 23.
[7] جوادی آملی، عبداللَّه، حکمت عبادات، ص 95.
[8] من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 210، ح 636.
[9] یوسف، 39.
[10] سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، ص 528.
[11] فیض کاشانی، دیوان شعر.
[12] مقتل الحسین (ع) مقرم، ص 232.
[13] انوار البهیّه، ص 49.
[14] بحار الانوار، ج 46، ص 78.
[15] مقدادی اصفهانی، علی، نشان از بی نشانها، ج 1، ص 325.
[16] عطار نیشابوری.
[17] شجاعی، دست دعا چشم امید، مناجات دوازدهم.
[18] مفاتیح الجنان، مناجات خمسة عشر.
[19] جوادی آملی، حکمت عبادات، ص 105.
[20] نهج البلاغه، خطبه 199.
[21] جوادی آملی، عبداللَّه، حکمت عبادات، ص 115 و 116.
[22] فیض کاشانی، دیوان شعر.
[23] حسن زاده آملی، حسن، تازیانه سلوک، ص 12.
http://farsi.islamquest.net
- [سایر] نماز چیست؟ چرا جوانان از نماز گریزانند؟
- [سایر] خواندن نماز شب از چه سنّی برای جوانان مناسب است تا به آنان فشار وارد نشود؟
- [سایر] عدم موفقیت جوانان در کنکور چه اثری در اهمیت دادن به نماز میگذارد؟ آیا سبب بیاعتمادی و بیاعتنایی میشود؟
- [آیت الله اردبیلی] وظیفه ما جوانان در این عصر در باب ازدواج چیست؟ زمانه طوری شده که توقعات بیش از حد و عدم توانایی مالی موجب میشود ما جوانان در گناه بیفتیم لطف کنید راهکاری برای ما جوانان ارائه بفرمایید.
- [سایر] علت دین گریزی جوانان چیست؟
- [سایر] داستان جوانان هویزه چیست؟
- [سایر] علل دین گریزی جوانان چیست؟
- [سایر] علل و آثار دین گریزی جوانان چیست؟
- [سایر] چه کسانی در قبال ازدواج جوانان مسوولند؟
- [آیت الله علوی گرگانی] استعمال تریاک برای جوانان چه صورت دارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] انسان باید نماز عصر رابعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز بخواند و اگر عمداً نماز را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز عشا راپیش از نماز مغرب بخواند ، باطل است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است.
- [آیت الله سبحانی] انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشاء را بعد ز نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشاء را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و یا نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است.
- [آیت الله سیستانی] انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر ، و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند ، و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر ، و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند ، باطل است .
- [آیت الله اردبیلی] باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشاء را بعد از نماز مغرب بخوانند و اگر عمدا نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشاء را پیش از نماز مغرب بخوانند، باطل است.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند، باطل است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر به نیّت نماز ظهر یا نماز مغرب وارد نماز شده و در بین نماز آگاه شود که قبلاً نماز ظهر یا نماز مغرب را به جا آورده است، نمیتواند نیّت را به نماز عصر یا نماز عشاء برگرداند, بلکه باید نماز را بشکند و دوباره به قصد نماز عصر یا نماز عشاء انجام دهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشاء را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمدا نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشاء را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر و نماز عشا را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمدا نماز عصر را پیش از نماز ظهر و نماز عشا را پیش از نماز مغرب بخواند باطل است.