آزادی یعنی توانایی انجام یک کار و یا ترک آن کار است . اینکه انسان بتواند با اختیار خود یک کاری را انجام داده و یا آن را ترک کند . فطرت انسان به گونه ای است که آزاد است . خداوند در کنار اختیار چند ویژگی دیگر هم به انسان داده است . از جمله عقل و اراده . آزادی مطلق یعنی یک ماشین بدون ترمز که انسان خود را به نهایت سقوط مبتلا کند . عقل و اراده ی انسان می گوید که برای این آزادی باید یک چارچوب قرار داد . به نظر شما اگر ما به عقل خود رجوع کنیم می گوید آزادی باید مطلق باشد یا اینکه می گوید برای آزادی باید یک چارچوب قرار دهیم ؟ انسان را باید با تمام ویژگی های آن مشاهده کرد . وقتی که خداوند در نهاد انسان آزادی را قرار داده ، کنار آن عقل را نیز به ودیعه گذاشته است . با استفاده از این عقل ما می توانیم بگوییم که آزادی باید مطلق باشد یا در یک محدوده ای قرار بگیرد . با توجه به اینکه عقل انسان می گوید : آزادی باید دارای محدوده ای باشد، این سوال مطرح می شود که ما چه حدودی را باید برای آزادی ترسیم کنیم . امروزه تمام جوامع بشری برای آزادی یک حدودی را قرار داده اند . برخی آزادی را به این صورت تفسیر کرده اند که انسان می تواند دست خود را تکان دهد تا جایی که به فرد دیگری برخورد نکند . تا این حد او آزاد است . برخی جوامع دیگر حدود آزادی را بیرون از چارچوب خانه دیده اند . یعنی اینکه فرد تا زمانی که در خانه ی خود است آزاد است و می تواند هرکاری می خواهد انجام دهد . اما زمانی که از خانه خارج شد باید از یک مقرراتی تبعیت کند . گاهی این مقررات را انسان ها با عقل خود پایه ریزی می کنند و گاهی نیز ممکن است منشأ وحی داشته باشد . مفهوم آزادی یعنی مانع ایجاد نکردن . باید ارتباط این مفهوم با انسان روشن شود . اگر این ارتباط مشخص شود ، ما می بینیم که ناظر به این متعلق است که باید آزادی را تعریف کنیم . مثلاً وقتی که می خواهیم برای یک حیوان آزادی را تعریف کنیم ، در محدوده ی اهدافی که برای او متصور است آزادی را تعریف می کنیم . برای انسان کاملاً متفاوت برخورد می کنیم . اگر انسان را به گونه ای در نظر بگیریم که فقط اهداف مادی دارد ، ناظر به این مسئله آزادی رابرای او تعریف می کردیم . آزادی یک تقسیم دارد که در کلمات بزرگان ما هم آمده است . خداوند انسان را آزاد خلق کرده و خلقت تکوینی انسان آزاد است . انسان مختار است که کارهایی را انجام دهد . این اختیار انسان یک آزادی تکوینی است . اما آزادی تشریعی نوعی قانونگذاری خاص است تا انسان بتواند از این آزادی تکوینی خود استفاده کند . انسان باید به گونه ای تشریعاً آزاد باشد که بتواند از آزادی تکوینی در جهت کمال خود استفاده کند . همینجا است که آزادی مطلق بی معنا می شود . معنای آزادی مطلق برای انسان در واقع جنون فرض می شود . هیچکس به اسم آزادی امور ارزشمند خود را در معرض دیگران قرار نمی دهد . هیچکس به اسم آزادی فرزند خود را مطلق العنان قرار نمی دهد . بنابراین ما دو نوع آزادی داریم . آزادی تکوینی یعنی انسان مختار آفریده شده است . اگر اینگونه نبود کمال و امتحان معنا نداشت . همانطور که ما می توانیم در زندگی خود انتخاب های خاصی را داشته باشیم . آزادی تشریعی یعنی خداوند نوعی آزادی را برای انسان قرار داده که با عقل فهمیده می شود . اینکه در سایه ی این آزادی ما بتوانیم کمال را برای خود فراهم کنیم . بنابراین آزادی متناسب است با کمالات چیزی که این آزادی رابرای آن تعریف می کنیم . در متون دینی و در فضای عقلی ما دو نوع آزادی وجود دارد . در قانون های اساسی کشورهای مختلف نیز وارد شده که آزادی ها محدود است .
آزادی یعنی توانایی انجام یک کار و یا ترک آن کار است . اینکه انسان بتواند با اختیار خود یک کاری را انجام داده و یا آن را ترک کند . فطرت انسان به گونه ای است که آزاد است . خداوند در کنار اختیار چند ویژگی دیگر هم به انسان داده است . از جمله عقل و اراده . آزادی مطلق یعنی یک ماشین بدون ترمز که انسان خود را به نهایت سقوط مبتلا کند . عقل و اراده ی انسان می گوید که برای این آزادی باید یک چارچوب قرار داد . به نظر شما اگر ما به عقل خود رجوع کنیم می گوید آزادی باید مطلق باشد یا اینکه می گوید برای آزادی باید یک چارچوب قرار دهیم ؟ انسان را باید با تمام ویژگی های آن مشاهده کرد . وقتی که خداوند در نهاد انسان آزادی را قرار داده ، کنار آن عقل را نیز به ودیعه گذاشته است . با استفاده از این عقل ما می توانیم بگوییم که آزادی باید مطلق باشد یا در یک محدوده ای قرار بگیرد . با توجه به اینکه عقل انسان می گوید : آزادی باید دارای محدوده ای باشد، این سوال مطرح می شود که ما چه حدودی را باید برای آزادی ترسیم کنیم . امروزه تمام جوامع بشری برای آزادی یک حدودی را قرار داده اند . برخی آزادی را به این صورت تفسیر کرده اند که انسان می تواند دست خود را تکان دهد تا جایی که به فرد دیگری برخورد نکند . تا این حد او آزاد است . برخی جوامع دیگر حدود آزادی را بیرون از چارچوب خانه دیده اند . یعنی اینکه فرد تا زمانی که در خانه ی خود است آزاد است و می تواند هرکاری می خواهد انجام دهد . اما زمانی که از خانه خارج شد باید از یک مقرراتی تبعیت کند . گاهی این مقررات را انسان ها با عقل خود پایه ریزی می کنند و گاهی نیز ممکن است منشأ وحی داشته باشد .
مفهوم آزادی یعنی مانع ایجاد نکردن . باید ارتباط این مفهوم با انسان روشن شود . اگر این ارتباط مشخص شود ، ما می بینیم که ناظر به این متعلق است که باید آزادی را تعریف کنیم . مثلاً وقتی که می خواهیم برای یک حیوان آزادی را تعریف کنیم ، در محدوده ی اهدافی که برای او متصور است آزادی را تعریف می کنیم . برای انسان کاملاً متفاوت برخورد می کنیم . اگر انسان را به گونه ای در نظر بگیریم که فقط اهداف مادی دارد ، ناظر به این مسئله آزادی رابرای او تعریف می کردیم . آزادی یک تقسیم دارد که در کلمات بزرگان ما هم آمده است . خداوند انسان را آزاد خلق کرده و خلقت تکوینی انسان آزاد است . انسان مختار است که کارهایی را انجام دهد . این اختیار انسان یک آزادی تکوینی است . اما آزادی تشریعی نوعی قانونگذاری خاص است تا انسان بتواند از این آزادی تکوینی خود استفاده کند . انسان باید به گونه ای تشریعاً آزاد باشد که بتواند از آزادی تکوینی در جهت کمال خود استفاده کند . همینجا است که آزادی مطلق بی معنا می شود . معنای آزادی مطلق برای انسان در واقع جنون فرض می شود . هیچکس به اسم آزادی امور ارزشمند خود را در معرض دیگران قرار نمی دهد . هیچکس به اسم آزادی فرزند خود را مطلق العنان قرار نمی دهد . بنابراین ما دو نوع آزادی داریم . آزادی تکوینی یعنی انسان مختار آفریده شده است . اگر اینگونه نبود کمال و امتحان معنا نداشت . همانطور که ما می توانیم در زندگی خود انتخاب های خاصی را داشته باشیم . آزادی تشریعی یعنی خداوند نوعی آزادی را برای انسان قرار داده که با عقل فهمیده می شود . اینکه در سایه ی این آزادی ما بتوانیم کمال را برای خود فراهم کنیم . بنابراین آزادی متناسب است با کمالات چیزی که این آزادی رابرای آن تعریف می کنیم . در متون دینی و در فضای عقلی ما دو نوع آزادی وجود دارد . در قانون های اساسی کشورهای مختلف نیز وارد شده که آزادی ها محدود است .
- [سایر] شبهه: «حقیقت» با آزادی مطلق دست نیافتنی است.
- [سایر] در قانون اساسی، ولایت فقیه، به صورت مطلق آمده است یا محدود؟
- [سایر] آزادی جنسی مطلق در غرب بر چه پایه های فلسفی استوار است؟
- [سایر] با توجه به این که فساد معمولا از ناحیهی مردان است چرا آزادی زنان محدود میشود و آنان مجبورند حجاب را رعایت کنند؟
- [سایر] با توجه به این که فساد معمولا از ناحیهی مردان است چرا آزادی زنان محدود میشود و آنان مجبورند حجاب را رعایت کنند؟
- [سایر] حد و مرز آزادی در قانون مشخص شده است، پس چرا برخی به اجتماعات قانونی حمله میکنند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر در عقد نامه (عقد دائم) مشخص نشده باشد ملاک مهریه چه نوع سکه ی بهار آزادی است، آیا می توان داماد را به پرداخت نوع کامل یا گران تر آن ملزم نمود؟
- [سایر] آزادی مورد نظر اسلام با آزادی غربی چه تفاوتی دارد؟
- [سایر] در زیر آنچه را که از برهان صدیقین دریافته ام نوشته ام. اگر در آن اشکالی مشاهده می کنید، مرا آگاه سازید. ما از هر یک از اشیای اطراف خود متوجه می شویم که آنچه واقعیت دارد وجود محدود آن شیء است؛ یعنی از بررسی شیء تنها می فهمیم که آن وجود محدود شیء اصالت دارد، نه وجود مطلق و صرف (اصالت وجود (و چون می دانیم که وجود، یک حقیقت بسیط و صرفی است که هیچ نقصی ندارد (تشکیک وجود ( بنا بر این این وجود مطلق و صرف باید وجود داشته باشد، تا این موجودات محدود نیز وجود داشته باشند و بدین ترتیب وجود واجب اثبات می شود. در پایان نیز اگر توضیح تکمیلی نیاز است، لطفا دریغ نفرمایید.
- [سایر] چه تفاوتی میان آزادی در اسلام با آزادی در ادیان دیگراست ؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سلب آزادی های مشروعه مردم و تحکم و استبداد بر امور آنها، جایز نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است یعنی چیز نجس را پاک می کند، وضو و غسل هم با آن صحیح است، و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه ، مثل آب مطلق است ، یعنی چیز نجس را پاک می کند ، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است ، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند ، وضو و غسل هم با آن باطل است .
- [آیت الله اردبیلی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک میکند و وضو و غسل نیز با آن صحیح است، ولی آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند و وضو و غسل نیز با آن باطل است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه آبی مطلق بوده، شک کنیم مضاف شده یا نه مانند سیلابهایی که نمی دانیم به آن آب می گویند یا نه حکم آب مطلق را دارد، یعنی می توان چیزهای نجس را با آن شست و وضو گرفت و غسل کرد، اما بعکس اگر آبی مضاف بوده، شک داریم مطلق شده، حکم آب مضاف را دارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه آبی مطلق بوده، شک کنیم مضاف شده یا نه مانند سیلابهایی که نمی دانیم به آن آب می گویند یا نه حکم آب مطلق را دارد، یعنی می توان چیزهای نجس را با آن شست و وضو گرفت و غسل کرد، اما بعکس اگر آبی مضاف بوده، شک داریم مطلق شده، حکم آب مضاف را دارد.
- [آیت الله مظاهری] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است یعنی چیز نجس را پاک میکند و وضو و غسل هم با آن صحیح است، و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است یعنی چیز نجس را پاک نمیکند و وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک می کند، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله بروجردی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک میکند، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله خوئی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست که به حد مضاف شدن رسیده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک میکند، و وضو و غسل هم با آن صحیح است. و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند، وضو و غسل هم با آن باطل است.