(مطلق) است؛ زیرا اوّلا ً قوای سهگانه کشور یعنی مقننه و مجریه و قضائیه، در نهایت، به رهبری نظام ‌منتهی میشوند؛ رئیس قوّه قضائیه، از سوی رهبر منصوب میشود؛ تنفیذ ریاست جمهوری، بر عهده رهبر ‌است؛ و فقهای شورای نگهبان که منصوب رهبرند، گذشته از آنکه بر مصوبات قوّه مقنّنه نظارت دارند، مایه ‌رسمیت این قوّهاند؛ زیرا بدون شورای نگهبان، اصلا ً مجلس شورای اسلامی رسمیت نمییابد.‌ ثانیاً؛ در قانون اساسی، امامتِ امت و ولایت امر، به صورت مطلق و بدون قید آمده است. در اصل پنجم قانون ‌اساسی چنین آمده است: (در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجه) در جمهوری اسلامی ایران، ‌ولایت امر و امامت امت، بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که طبق اصل ‌یکصد و هفتم، عهدهدار آن میگردد). در ذیل اصل یکصد و هفتاد و هفتم نیز عبارت (ولایت امر و امامت امت)، ‌به صورت مطلق آمده و بر تغییرناپذیری آن تأکید شده است:‌ ‌(محتوای اصل مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و ‌پایههای ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت است و ‌نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است).‌ تذکر: جمهوری بودن، ناظر به مقام اثبات است و هرگز سبب مقیّد شدن ولایت امر و امامت امت نمیشود؛ ‌گذشته از آنکه شواهد دیگر، کافی است.‌ ثالثاً؛ مطلقه بودن ولایت، در اصل پنجاه و هفتم آمده است:‌ ‌(قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت ‌مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند).‌ در اینجا، مجدداً بر چند نکته تأکید میشود؛ اول آنکه ولایت مطلقه، به معنای آن است که فقیه جامع الشرایط، ‌در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عج)، صلاحیت اجرای همه حدود الهی را دارد و مدیریت و ولایت او، محدود به ‌اجرای برخی از احکام اسلامی نیست.‌ دوم اینکه؛ فقیه جامع الشرایط و رهبر جامعه، برای اجرای احکام، بر اساس آیه شریفه ”وشاورهم فی ‌الأمر“(1) و ”أمرهم شوری بینهم“(2) عمل میکند و متخصصان و کارشناسان ارشد هر رشتهای را در مجمع ‌تشخیص مصلحت نظام قرار میدهد و تصمیمگیریاش، پس از مشورت با آنان است. در این مجمع، فقیهان، ‌اساتید دانشگاه، فرماندهان قوای انتظامی و نظامی، متفکران اقتصادی، جامعهشناسان، متخصصان امور ‌حقوقی و اجتماعی، و کسانی که تجربه کار اجرایی دارند و به معضلات نظام واقفند، حضور دارند و این، علاوه ‌بر آن است که در هر یک از قوای سهگانه، از تخصّصِ متخصصان هر رشته، کمال استفاده میشود. بنابراین، در ‌نظام ولایت فقیه، از آراء و نظرات همه متفکران و نخبگان جامعه استفاده وافی میشود.‌ سوم آنکه؛ شخصیّت حقیقیِ فقیه جامع الشرایط، همانند سایر شهروندان، در تمام امور، تابع احکام و قوانین ‌حقوقی است و در برابر قانون، هیچ امتیازی با افراد دیگر ندارد.‌ و چهارم اینکه؛ همه اصولِ راجع به قوای سهگانه، نهادها، ارگانها، و سازمانها، به وسیله مجلس شورای ‌اسلامی تحدید شده و برای هر یک از آن اصول قانون اساسی، حدودی در قانون عادی بیان شد که در مقام ‌عمل، برابر آن حدود عمل میشود و برای تخطی از تحدید قانونی، تهدید قضائی نیز پیشبینی شد و از طرف ‌دیگر، تفسیر تمام اصول یاد شده در قانون اساسی، بر عهده شورای نگهبان قرار داده شد؛ اما اصول رهبری ‌که در طیّ فصولی بیان گردید، هرگز به مجلس شورای اسلامی راه نیافت و تحدید حدود نشد و تفسیر آنها ‌نیز، عملا ً با دخالت شورای نگهبان، انجام نمیشود. بنابراین، نهاد ولایت فقیه، نسبت به نهادهای قانونی ‌دیگر، از اطلاق برخوردار است و تقیید قانونی، به سراغ آن نرفته است. این مطلب، بسیار حساس و مهم ‌است و باید در حدّ یک مقاله به آن پرداخت نه در چند سطر.‌ ‌ ‌ ‌(1) سوره آل عمران، آیه ‌159.‌ ‌(2) سوره شوری، آیه ‌38.‌ ‌‌مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 475 478)‌
(مطلق) است؛ زیرا اوّلا ً قوای سهگانه کشور یعنی مقننه و مجریه و قضائیه، در نهایت، به رهبری نظام منتهی میشوند؛ رئیس قوّه قضائیه، از سوی رهبر منصوب میشود؛ تنفیذ ریاست جمهوری، بر عهده رهبر است؛ و فقهای شورای نگهبان که منصوب رهبرند، گذشته از آنکه بر مصوبات قوّه مقنّنه نظارت دارند، مایه رسمیت این قوّهاند؛ زیرا بدون شورای نگهبان، اصلا ً مجلس شورای اسلامی رسمیت نمییابد. ثانیاً؛ در قانون اساسی، امامتِ امت و ولایت امر، به صورت مطلق و بدون قید آمده است. در اصل پنجم قانون اساسی چنین آمده است: (در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجه) در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت، بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که طبق اصل یکصد و هفتم، عهدهدار آن میگردد). در ذیل اصل یکصد و هفتاد و هفتم نیز عبارت (ولایت امر و امامت امت)، به صورت مطلق آمده و بر تغییرناپذیری آن تأکید شده است: (محتوای اصل مربوط به اسلامی بودن نظام و ابتنای کلیه قوانین و مقررات بر اساس موازین اسلامی و پایههای ایمانی و اهداف جمهوری اسلامی ایران و جمهوری بودن حکومت و ولایت امر و امامت امت است و نیز اداره امور کشور با اتکاء به آراء عمومی و دین و مذهب رسمی ایران تغییر ناپذیر است). تذکر: جمهوری بودن، ناظر به مقام اثبات است و هرگز سبب مقیّد شدن ولایت امر و امامت امت نمیشود؛ گذشته از آنکه شواهد دیگر، کافی است. ثالثاً؛ مطلقه بودن ولایت، در اصل پنجاه و هفتم آمده است: (قوای حاکم در جمهوری اسلامی ایران عبارتند از: قوه مقننه، قوه مجریه و قوه قضائیه که زیر نظر ولایت مطلقه امر و امامت امت بر طبق اصول آینده این قانون اعمال میگردند. این قوا مستقل از یکدیگرند). در اینجا، مجدداً بر چند نکته تأکید میشود؛ اول آنکه ولایت مطلقه، به معنای آن است که فقیه جامع الشرایط، در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عج)، صلاحیت اجرای همه حدود الهی را دارد و مدیریت و ولایت او، محدود به اجرای برخی از احکام اسلامی نیست. دوم اینکه؛ فقیه جامع الشرایط و رهبر جامعه، برای اجرای احکام، بر اساس آیه شریفه ”وشاورهم فی الأمر“(1) و ”أمرهم شوری بینهم“(2) عمل میکند و متخصصان و کارشناسان ارشد هر رشتهای را در مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار میدهد و تصمیمگیریاش، پس از مشورت با آنان است. در این مجمع، فقیهان، اساتید دانشگاه، فرماندهان قوای انتظامی و نظامی، متفکران اقتصادی، جامعهشناسان، متخصصان امور حقوقی و اجتماعی، و کسانی که تجربه کار اجرایی دارند و به معضلات نظام واقفند، حضور دارند و این، علاوه بر آن است که در هر یک از قوای سهگانه، از تخصّصِ متخصصان هر رشته، کمال استفاده میشود. بنابراین، در نظام ولایت فقیه، از آراء و نظرات همه متفکران و نخبگان جامعه استفاده وافی میشود. سوم آنکه؛ شخصیّت حقیقیِ فقیه جامع الشرایط، همانند سایر شهروندان، در تمام امور، تابع احکام و قوانین حقوقی است و در برابر قانون، هیچ امتیازی با افراد دیگر ندارد. و چهارم اینکه؛ همه اصولِ راجع به قوای سهگانه، نهادها، ارگانها، و سازمانها، به وسیله مجلس شورای اسلامی تحدید شده و برای هر یک از آن اصول قانون اساسی، حدودی در قانون عادی بیان شد که در مقام عمل، برابر آن حدود عمل میشود و برای تخطی از تحدید قانونی، تهدید قضائی نیز پیشبینی شد و از طرف دیگر، تفسیر تمام اصول یاد شده در قانون اساسی، بر عهده شورای نگهبان قرار داده شد؛ اما اصول رهبری که در طیّ فصولی بیان گردید، هرگز به مجلس شورای اسلامی راه نیافت و تحدید حدود نشد و تفسیر آنها نیز، عملا ً با دخالت شورای نگهبان، انجام نمیشود. بنابراین، نهاد ولایت فقیه، نسبت به نهادهای قانونی دیگر، از اطلاق برخوردار است و تقیید قانونی، به سراغ آن نرفته است. این مطلب، بسیار حساس و مهم است و باید در حدّ یک مقاله به آن پرداخت نه در چند سطر.
(1) سوره آل عمران، آیه 159.
(2) سوره شوری، آیه 38.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 475 478)
- [سایر] چرا پیشنهاد بازنگری قانون اساسی در انحصار ولایت فقیه است؟
- [سایر] چگونه سال 1358 اصل ولایت فقیه به قانون اساسی راه یافت؟ چه مسائلی پیش و پس از انقلاب اسلامی باعث شد تا ولایت فقیه وارد قانون اساسی شود و موافق و مخالفان این اصل در آن دوره چه کسانی بودند؟
- [سایر] هدف از اضافه شدن کلمه مطلقه به ولایت فقیه (ولایت مطلقه فقیه در باز نگری قانون اساسی) چه بود و فرق این دو ولایت را بیان بفرمائید؟
- [سایر] شبهه: اگر مسئله حادی در کشور رخ دهد، معلوم نیست حکم ولایت فقیه برتر است یا قانون اساسی!
- [سایر] مفهوم ولایت مطلقه فقیه را از منظر قانون اساسی و امام خمینی(رحمت الله علیه) توضیح دهید؟
- [سایر] آیا این سخن کدیور که امام با پیش نویسی از قانون اساسی موافقت کرده که در آن حرفی از ولایت فقیه نبوده و نیز در اصلاحیه قانون اساسی مساله دوره ای بودن رهبری مطرح شده بود درست است ؟
- [سایر] شبهه: ولایت مطلق مختص خداوند است، چرا امروزه به ولایت فقیه، ولایت مطلقه فقیه می گویند؟
- [سایر] ولایت فقیه درست است یا وکالت فقیه؟ اگر ولایت فقیه مطلق یا مقید؟
- [سایر] آیا نظریه انتصاب ولی فقیه با قانون اساسی تضادی ندارد؟
- [سایر] آیا نظریه انتصاب ولی فقیه با قانون اساسی تضادی ندارد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر در مسأله به فتوای مرجع تقلیدی عمل کرد و بعد از وفات وی در همان مسأله به فتوای مجتهد مطلق زنده رفتار نمود، دوباره نمیتواند آن را برابر فتوای مرجع متوفّا انجام دهد, مگر آنکه مجتهد مطلقِ زنده, در آنمسأله, فقط احتیاط کرده و مقلّد مدتی برابر آن عمل کرده باشد; در این حال, مقلّد میتواند دوباره به فتوای مرجع متوفّا رفتار کند.
- [آیت الله جوادی آملی] .مهریه زن , چنانچه بیش از (مهر السنة ) باشد , بنا بر احتیاط واجب خمس دارد . اگرچه بعضی از فقها به صورت مطلق فرموده اند : (مهریه به احتیاط مستحب, خمس دارد). خمس مال میّت
- [آیت الله علوی گرگانی] مجتهد واعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد، دوم آن که دو نفر عالم عادل، که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند، سوم آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، بلکه مطلق شیاعی که مفید علم باشد نیز کافی است.
- [آیت الله وحید خراسانی] شرط دوم ان که مطلق باشد
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مجتهد اعلم در مسألهای فتوا دهد، مقلّد آن مجتهد، یعنی کسی که از او تقلید میکند نمیتواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند. لازم به ذکر است که علاوه بر مواردی که مسأله بدون هیچ قیدی، ذکر شده، مواردی که در آن عباراتی نظیر (اقوی آن است)، (بنا بر اقوی)، (اظهر آن است) و (بعید نیست) و مانند آن به کار رفته است، فتوا میباشد. در این رساله در برخی از موارد کلمه احتیاط به کار رفته است؛ احتیاط بر سه قسم است: الف: احتیاط مستحب؛ در جاییست که قید (استحبابی) یا (مستحب) همراه احتیاط آمده است، مثل آنکه گفته شود: (احتیاط مستحب آن است که پیش از نماز اذان و اقامه گفته شود). عمل به احتیاط مستحب، واجب نیست، بلکه شایسته است. ب: احتیاط واجب: در جاییست که قید (وجوبی) یا (واجب) همراه احتیاط ذکر شده باشد، مثل آنکه گفته شود: (بنا بر احتیاط واجب باید برای قضای نماز آیات غسل کرد). عمل به اینگونه احتیاط، واجب است و نمیتوان در آن به فتوای مجتهد دیگر رجوع کرد. ج: احتیاط مطلق: در جاییست که احتیاط، بدون هیچ قیدی بکار رفته است، مثل آنکه گفته شود: (بنا بر احتیاط باید از آب قلیلی که بعد از برطرف شدن عین نجاست برای آب کشیدن چیز نجس روی آن میریزند و از آن جدا میشود اجتناب کرد). در احتیاط مطلق، مقلّد میتواند به احتیاط عمل نکند، بلکه مطابق فتوای مجتهد دیگر - با رعایت شرط اعلمیت نسبی - رفتار نماید. عبارت (محل اشکال است) نیز در موارد احتیاط مطلق به کار میرود.
- [آیت الله اردبیلی] اگر جلوگیری از معصیت بر کتک زدن و سخت گرفتن بر گناهکار متوقّف باشد، جایز است، ولی باید زیاده روی نشود و بهتر است در این صورت از مجتهد جامعالشرایط اجازه گرفته شود؛ بلکه در صورتی که متوقف بر کتک زدن شدید باشد و یا موجب اغتشاش، بینظمی و بلوا شود، باید از طریق قانون و در صورت عدم وجود نظام صالح، با اجازه مجتهد جامعالشرایط و آگاه انجام شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است یعنی چیز نجس را پاک می کند، وضو و غسل هم با آن صحیح است، و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمی کند، وضو و غسل هم با آن باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه ، مثل آب مطلق است ، یعنی چیز نجس را پاک می کند ، وضو و غسل هم با آن صحیح است و آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه مثل آب مضاف است ، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند ، وضو و غسل هم با آن باطل است .
- [آیت الله اردبیلی] آبی که مطلق بوده و معلوم نیست مضاف شده یا نه، مثل آب مطلق است، یعنی چیز نجس را پاک میکند و وضو و غسل نیز با آن صحیح است، ولی آبی که مضاف بوده و معلوم نیست مطلق شده یا نه، مثل آب مضاف است، یعنی چیز نجس را پاک نمیکند و وضو و غسل نیز با آن باطل است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه آبی مطلق بوده، شک کنیم مضاف شده یا نه مانند سیلابهایی که نمی دانیم به آن آب می گویند یا نه حکم آب مطلق را دارد، یعنی می توان چیزهای نجس را با آن شست و وضو گرفت و غسل کرد، اما بعکس اگر آبی مضاف بوده، شک داریم مطلق شده، حکم آب مضاف را دارد.