تاریخچه‌ای از بحث تجربة‌ دینی ارائه دهید و عوامل پیدایش آن را تبیین نمایید؟
تا قبل از قرن هجدهم عقل‌گرایی و تکیه بر توانایی‌های عقل در عرصة شناخت و اثبات وجود خداوند، مهمترین اندیشه در مغرب زمین بود. و تمام تلاش اندیشمندان دینی مصروف براهین عقلی اثبات وجود خداوند می‌شد. اما در اواخر قرن هجدهم عقل‌گرایی از سوی بسیاری از اندیشمندان نفی شد و مناقشات جدّی دربارة این براهین درگرفت.[1] شاید بیش از همه هیوم دراین باره اصرار داشت. از نظر او براهین اثبات وجود خدا ناتمام بود و تثلیث امری غیر برهانی به شمار می‌آمد. او پس از سال‌ها کار بر روی دلیل نظم شش اشکال عمده در کتاب گفتگوهایی دربارة دین طبیعی[2] بر این برهان وارد کرد. کانت نیز این نکته را که دین با عقل‌گرایی افراطی سازگار نمی‌افتد و آموزه‌های دینی را با عقل نمی‌توان به اثبات رساند، از هیوم پذیرفت و بهتر از او آن را تبیین کرد. پیشنهاد کانت این بود که دین را باید از حوزة عقل نظری خارج کرد و به قلمرو عقل عملی یعنی اخلاق، درآورد از نظر او وجود خدا از آن رو پذیرفتنی است که پیش فرض عقل عملی و اخلاق است نه به خاطر ادلّه‌ای که از سوی عقل نظری بر اثبات آن اقامه شده است؛ زیرا آن ادلّه دارای معارض است. این اندیشه موجب گشت کانت حقیقت دین را همان اخلاق بداند و فتوا دهد که دین و اخلاق یکی هستند.[3] در این بستر، حفظ دین و ارایة توجیه معقولی از دیانت نیازمند طرح جدیدی بود. شلایر ماخرکه در فضای رمانتیسم (تکیه بر احساسات و عواطف) می‌زیست با عقل‌گرایی افراطی و همسان‌انگاری دین با اخلاق به مخالفت پرداخت. او اصل و اساس دین را نه تعالیم وحیانی می‌دانست چنان که در ادیان الهی مطرح است و نه عقل نظری. چنان که در الهیات طبیعی مطرح است. و نه عقل عملی و اخلاق چنان که کانت و پیروان او معتقد بودند. بلکه او حقیقت دین را در احساسات و عواطف تشخیص داد و گوهر دین را احساس وابستگی به مبدأ و قدرتی متمایز از جهان دانست.[4] او با این نظریّه یک حوزة حفاظتی برای دین پدید آورد و آن را از انتقادات علم جدید مصون نگه داشت. پس از شلایرماخر اندیشمندانی مانند ویلیام جیمز با تألیف کتاب مشهورش، به نام (انواع تجارب دینی)[5]، رواج فراوانی به این بحث داد. این جریان به دست فلاسفه‌ای مانند رودلف اتر، جان هیک، ویلیام آلستون، ریچارد سویین برن، استیس، پراودفوت و... گسترش و ادامه یافت. آنها معتقد بودند که آنچه در دین مهم است احساس وابستگی مطلق و ارتباط شخصی با خداوند است که از طریق تجربة دینی بدست می‌آید. عوامل ظهور نظریه تجربه دینی عوامل متعددی در پیدایش بحث تجریه دینی دخیل بوده‌اند که به طور خلاصه به آنها اشاره می‌نماییم.[6] 1 . مخالفت با الهیات طبیعی: الهیات طبیعی که همان الهیات مبتنی بر عقل است در تعالیم افلاطون و ارسطو ریشه دارد و در واقع بررسی فلسفی دین است. در مقابل آن، الهیات مبتنی بر وحی است. توماس آکویناس (1224 1274) مهمترین شخصیت الهیات طبیعی بود. اما تجربه‌گرایان انگلیسی و در رأس آن هیوم با الهیات طبیعی و عقلانی مخالفت گسترده‌ای می‌کردند.[7] تلاش متکلمانی نظیر شلایر ماخر در ارایه نظریه تجریه دینی در این راستا بود که می‌خواستند شکست الهیات طبیعی تأثیری بر دین نگذارد. 2 . فلسفه نقادی کانت و تحویل دین به قلمرو اخلاق: کانت همانند هیوم مخالف با الهیات طبیعی است و منکر آن است که مسائل دینی را بتوان از طریق استدلال عقلی و فلسفی ثابت کرد. وی برای دین و متافیزیک حوزة مستقلی قایل نیست و آموزه‌های دینی را تابعی از قوانین اخلاقی می‌داند. و آن را به اخلاق فرو می‌کاهد. طرح شلایر ماخر انتقادی به نظریه تحویلی کانت درباب فرو کاستن دین به اخلاق است. او و دیگر تجربه‌گرایان دینی با طرح این نظریه حوزه‌ای مستقل برای دین در نظر گرفتند. 3 . تعارض علم و دین: متکلمان که تا سالها تفاسیر کلامی خود را بر پایه علوم طبیعی قدیم بنا نهاده بودند با پیشرفت فزاینده علوم تجربی تعارضاتی را میان علوم طبیعی جدید و اعتقادات خود مشاهده کردند. شلایر ماخر که به دنبال راه حلّی برای این معضل بود با انتقال پایگاه دین از کتاب مقدس به قلب مؤمنان و طرح تجربه دینی به عنوان گوهر دین عملاً قلمرو علم را از قلمرو دین جدا نمود و با این شیوه دین را از انتقادات علوم تجربی مصون نگه داشت.[8] 4 . قلمرو مکتب رمانتیک: در زمان شلایر ماخر تفکر فلسفی و استدلال‌های عقلی به نوعی به بن‌بست رسیده بود و استدلال‌های خشک و بی‌روح عقلی به شدت تضعیف شده بودند در چنین شرایطی نهضت رمانتیسم ظهور کرد. آنها معتقد بودند که از طریق عواطف و احساسات می‌توان به ناشناختی‌ها دست یافت. ظهور این جنبش زمینه‌ مناسبی برای تأکید بر عنصر احساس و عاطفه در دین فراهم نمود. مثلاً شلایر ماخر نیز تحت تأثیر همین جنبش، تجریه دینی را گوهر و قلب دین دانست و استدلال‌های عقلی را در دین اموری حاشیه‌ای تلقی نمود. 5 . نقادی کتاب مقدس: در دو قرن اخیر کتاب مقدس مسیحیان آماج نقدهای فراوان قرار گرفته است. متفکرانی مانند شلایر ماخر که از یک سو نمی‌خواستند از ایمان دینی دست بکشند و از سوی دیگر در کتاب مقدس با یک دسته آموزه‌های غیر عقلانی مانند تثلیث و تجسد مواجه بودند. تلاش نمودند که مرکز ثقل ایمان را از کتاب مقدس به قلب دینداران منتقل نمایند و با این کار ایمان مسیحی را از انتقادات عقلی نجات دهند. به اعتقاد آنان پیام اصلی کتاب مقدس احیای تجربه‌ دینی در میان دینداران است و کارکرد اصلی تجربة دینی فراهم نمودن زمینه برای ایجاد ارتباط عاشقانه با خداست که جلوه‌های آن عشق سرسپردگی و گفتگو است و همین امر بالاترین خیر ما را تشکیل می‌دهد.[9] منابع جهت مطالعه بیشتر: محمدتقی فعالی، تجربه دینی و مکاشفه‌ عرفانی، تهران:‌موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1380. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . توماس ریچارد مایلز به تجربه دینی، ترجمه جابر اکبری، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،‌1380،‌ ص 7. [2] . David Hame, dialogues concerning Natural Religion. [3] . ر.ک به: محمد علی فروغی، سیر حکمت در اروپا، چاپ اول، تهران: نشر البرز، 1375، صص 342 361. [4] . مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ سوم، تهران: طرح نو، 1379، ص 41. [5] . William james, The Varieties of Religious Experience. [6] . ر.ک: محمدتقی فعالی، تجربه دینی و مکاشفه عرفانی، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1380، ص 119 - 121. و علیرضا قائمی‌نیا، تجربه دینی و گوهر دین، قم، بوستان کتاب، 1381، صص 102 114. [7] . ویلیام هوردرن، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطه‌وس میکائلیان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368، ص 14. [8] . همان، ص 41. [9] . همان.
عنوان سوال:

تاریخچه‌ای از بحث تجربة‌ دینی ارائه دهید و عوامل پیدایش آن را تبیین نمایید؟


پاسخ:

تا قبل از قرن هجدهم عقل‌گرایی و تکیه بر توانایی‌های عقل در عرصة شناخت و اثبات وجود خداوند، مهمترین اندیشه در مغرب زمین بود. و تمام تلاش اندیشمندان دینی مصروف براهین عقلی اثبات وجود خداوند می‌شد. اما در اواخر قرن هجدهم عقل‌گرایی از سوی بسیاری از اندیشمندان نفی شد و مناقشات جدّی دربارة این براهین درگرفت.[1] شاید بیش از همه هیوم دراین باره اصرار داشت. از نظر او براهین اثبات وجود خدا ناتمام بود و تثلیث امری غیر برهانی به شمار می‌آمد. او پس از سال‌ها کار بر روی دلیل نظم شش اشکال عمده در کتاب گفتگوهایی دربارة دین طبیعی[2] بر این برهان وارد کرد.
کانت نیز این نکته را که دین با عقل‌گرایی افراطی سازگار نمی‌افتد و آموزه‌های دینی را با عقل نمی‌توان به اثبات رساند، از هیوم پذیرفت و بهتر از او آن را تبیین کرد. پیشنهاد کانت این بود که دین را باید از حوزة عقل نظری خارج کرد و به قلمرو عقل عملی یعنی اخلاق، درآورد از نظر او وجود خدا از آن رو پذیرفتنی است که پیش فرض عقل عملی و اخلاق است نه به خاطر ادلّه‌ای که از سوی عقل نظری بر اثبات آن اقامه شده است؛ زیرا آن ادلّه دارای معارض است. این اندیشه موجب گشت کانت حقیقت دین را همان اخلاق بداند و فتوا دهد که دین و اخلاق یکی هستند.[3]
در این بستر، حفظ دین و ارایة توجیه معقولی از دیانت نیازمند طرح جدیدی بود. شلایر ماخرکه در فضای رمانتیسم (تکیه بر احساسات و عواطف) می‌زیست با عقل‌گرایی افراطی و همسان‌انگاری دین با اخلاق به مخالفت پرداخت.
او اصل و اساس دین را نه تعالیم وحیانی می‌دانست چنان که در ادیان الهی مطرح است و نه عقل نظری. چنان که در الهیات طبیعی مطرح است. و نه عقل عملی و اخلاق چنان که کانت و پیروان او معتقد بودند. بلکه او حقیقت دین را در احساسات و عواطف تشخیص داد و گوهر دین را احساس وابستگی به مبدأ و قدرتی متمایز از جهان دانست.[4] او با این نظریّه یک حوزة حفاظتی برای دین پدید آورد و آن را از انتقادات علم جدید مصون نگه داشت.
پس از شلایرماخر اندیشمندانی مانند ویلیام جیمز با تألیف کتاب مشهورش، به نام (انواع تجارب دینی)[5]، رواج فراوانی به این بحث داد. این جریان به دست فلاسفه‌ای مانند رودلف اتر، جان هیک، ویلیام آلستون، ریچارد سویین برن، استیس، پراودفوت و... گسترش و ادامه یافت. آنها معتقد بودند که آنچه در دین مهم است احساس وابستگی مطلق و ارتباط شخصی با خداوند است که از طریق تجربة دینی بدست می‌آید.
عوامل ظهور نظریه تجربه دینی
عوامل متعددی در پیدایش بحث تجریه دینی دخیل بوده‌اند که به طور خلاصه به آنها اشاره می‌نماییم.[6]
1 . مخالفت با الهیات طبیعی: الهیات طبیعی که همان الهیات مبتنی بر عقل است در تعالیم افلاطون و ارسطو ریشه دارد و در واقع بررسی فلسفی دین است. در مقابل آن، الهیات مبتنی بر وحی است. توماس آکویناس (1224 1274) مهمترین شخصیت الهیات طبیعی بود. اما تجربه‌گرایان انگلیسی و در رأس آن هیوم با الهیات طبیعی و عقلانی مخالفت گسترده‌ای می‌کردند.[7] تلاش متکلمانی نظیر شلایر ماخر در ارایه نظریه تجریه دینی در این راستا بود که می‌خواستند شکست الهیات طبیعی تأثیری بر دین نگذارد.
2 . فلسفه نقادی کانت و تحویل دین به قلمرو اخلاق: کانت همانند هیوم مخالف با الهیات طبیعی است و منکر آن است که مسائل دینی را بتوان از طریق استدلال عقلی و فلسفی ثابت کرد. وی برای دین و متافیزیک حوزة مستقلی قایل نیست و آموزه‌های دینی را تابعی از قوانین اخلاقی می‌داند. و آن را به اخلاق فرو می‌کاهد. طرح شلایر ماخر انتقادی به نظریه تحویلی کانت درباب فرو کاستن دین به اخلاق است. او و دیگر تجربه‌گرایان دینی با طرح این نظریه حوزه‌ای مستقل برای دین در نظر گرفتند.
3 . تعارض علم و دین: متکلمان که تا سالها تفاسیر کلامی خود را بر پایه علوم طبیعی قدیم بنا نهاده بودند با پیشرفت فزاینده علوم تجربی تعارضاتی را میان علوم طبیعی جدید و اعتقادات خود مشاهده کردند. شلایر ماخر که به دنبال راه حلّی برای این معضل بود با انتقال پایگاه دین از کتاب مقدس به قلب مؤمنان و طرح تجربه دینی به عنوان گوهر دین عملاً قلمرو علم را از قلمرو دین جدا نمود و با این شیوه دین را از انتقادات علوم تجربی مصون نگه داشت.[8]
4 . قلمرو مکتب رمانتیک: در زمان شلایر ماخر تفکر فلسفی و استدلال‌های عقلی به نوعی به بن‌بست رسیده بود و استدلال‌های خشک و بی‌روح عقلی به شدت تضعیف شده بودند در چنین شرایطی نهضت رمانتیسم ظهور کرد. آنها معتقد بودند که از طریق عواطف و احساسات می‌توان به ناشناختی‌ها دست یافت. ظهور این جنبش زمینه‌ مناسبی برای تأکید بر عنصر احساس و عاطفه در دین فراهم نمود. مثلاً شلایر ماخر نیز تحت تأثیر همین جنبش، تجریه دینی را گوهر و قلب دین دانست و استدلال‌های عقلی را در دین اموری حاشیه‌ای تلقی نمود.
5 . نقادی کتاب مقدس: در دو قرن اخیر کتاب مقدس مسیحیان آماج نقدهای فراوان قرار گرفته است. متفکرانی مانند شلایر ماخر که از یک سو نمی‌خواستند از ایمان دینی دست بکشند و از سوی دیگر در کتاب مقدس با یک دسته آموزه‌های غیر عقلانی مانند تثلیث و تجسد مواجه بودند. تلاش نمودند که مرکز ثقل ایمان را از کتاب مقدس به قلب دینداران منتقل نمایند و با این کار ایمان مسیحی را از انتقادات عقلی نجات دهند. به اعتقاد آنان پیام اصلی کتاب مقدس احیای تجربه‌ دینی در میان دینداران است و کارکرد اصلی تجربة دینی فراهم نمودن زمینه برای ایجاد ارتباط عاشقانه با خداست که جلوه‌های آن عشق سرسپردگی و گفتگو است و همین امر بالاترین خیر ما را تشکیل می‌دهد.[9]
منابع جهت مطالعه بیشتر:
محمدتقی فعالی، تجربه دینی و مکاشفه‌ عرفانی، تهران:‌موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1380.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . توماس ریچارد مایلز به تجربه دینی، ترجمه جابر اکبری، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی،‌1380،‌ ص 7.
[2] . David Hame, dialogues concerning Natural Religion.
[3] . ر.ک به: محمد علی فروغی، سیر حکمت در اروپا، چاپ اول، تهران: نشر البرز، 1375، صص 342 361.
[4] . مایکل پترسون و دیگران، عقل و اعتقاد دینی، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، چاپ سوم، تهران: طرح نو، 1379، ص 41.
[5] . William james, The Varieties of Religious Experience.
[6] . ر.ک: محمدتقی فعالی، تجربه دینی و مکاشفه عرفانی، تهران: مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1380، ص 119 - 121. و علیرضا قائمی‌نیا، تجربه دینی و گوهر دین، قم، بوستان کتاب، 1381، صص 102 114.
[7] . ویلیام هوردرن، راهنمای الهیات پروتستان، ترجمه طاطه‌وس میکائلیان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، 1368، ص 14.
[8] . همان، ص 41.
[9] . همان.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین