این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است. در قرآن کریم به صورت اسمی یا به صورت فعلی زیاد آمده است. تقریبا به همان اندازه که از ایمان و عمل نام برده شده، از تقوا اسم برده شده است. از جمله کلماتی که در نهج البلاغه زیاد روی آن تکیه شده، کلمه تقوا است. این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است و در میان عامّه مردم هم این کلمه زیاد [به کار می رود] این کلمه از ماده (وقی) به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است. معنای (اتقّاء)، احتفاظ است، ولی تاکنون دیده نشده که در ترجمه های فارسی، این کلمه را به صورت حفظ و نگهداری ترجمه کنند. در ترجمه های فارسی اگر این کلمه به صورت اسمی [به کار رود،] مثل خود کلمه (تقوا) یا کلمه (متقین)، به پرهیزکاری ترجمه می شود. مثلاً در ترجمه (هُدی لِلمُتَقین) گفته می شود: هدایت است برای پرهیزکاران. اگر به صورت فعلی [به کار رود،] خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلقّش ذکر شود، به معنای خوف و ترس ترجمه می شود. مثلاً در ترجمه (اِتَّقوُا اللّهَ) یا (اِتَّقوا النّار) گفته می شود: از خدا بترسید، یا از آتش بترسید. البته کسی مدعی نشده که معنای (تقوا)، ترس یا پرهیز و اجتناب است، بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزی، ترک و پرهیز است و هم چنین غالباً صیانت و حفظ نفس از اموری، با ترس از آن امور ملازم است، چنین تصور شده که این مادّه مجازاً در بعضی موارد به معنای پرهیز و در بعضی موارد دیگر به معنای خوف و ترس [به کار رفته] است. البته هیچ مانعی هم در کار نیست که این کلمه مجازاً به معنای پرهیز یا به معنای خوف [به کار رود.] از طرف دیگر، موجب و دلیلی هم نیست که تأیید کند از این کلمه، یک معنای مجازی مثلاً ترس یا پرهیز قصد شده [است]. چه موجبی هست که بگوییم معنای (اِتَّقوا اللّه) این است که از خدا بترسید و معنای (اِتَّقوا النّار) این است که از آتش بترسید؟! بلکه معنای این گونه جمله ها این است که خود را از گزند آتش حفظ کنید یا خود را از گزند کیفر الهی محفوظ بدارید. بنابراین، ترجمه صحیح کلمه تقوا، (خود نگهداری) است که همان ضبط نفس است و متقین؛ یعنی (خودنگهداران). راغب در کتاب مفردات القرآن می گوید: وقایه عبارت است از محافظت یک چیزی از هر چه به او زیان می رساند و تقوا؛ یعنی نفس را در وقایه قرار دادن از آن چه بیم می رود. تحقیق مطلب این است، ولی گاهی به قاعده استعمال لفظ مسّبب در مورد سبب و استعمال لفظ سبب در مورد مسبّب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال می گردد. تقوا در عرف شرع یعنی نگهداری نفس از آن چه انسان را به گناه می کشاند به این که ممنوعات و محرّمات را ترک کند. راغب صریحاً می گوید تقوا؛ یعنی خود را محفوظ نگاهداشتن و می گوید [کار برد] کلمه تقوا به معنای خوف، مجاز است. و البته تصریح نمی کند که در مثل (اِتَّقوا اللّه) معنای مجازی قصد شده [است]. چیزی که نسبتاً عجیب به نظر می رسد، ترجمه فارسی این کلمه است به (پرهیزکاری) است. دیده نشده تاکنون احدی از اهل لغت مدعی شده باشد که این کلمه به این معنا [به کار رفته]، چنان که دیدیم (راغب) از [کاربرد] این کلمه به معنای خوف اسم برد، ولی از [کاربرد] این کلمه به معنای پرهیز نام نبرد. معلوم نیست از کجا و چه وقت و به چه جهت در ترجمه های فارسی، این کلمه به معنای پرهیزکاری ترجمه شده است؟! گمان می کنم که تنها فارسی زبانان هستند که از این کلمه مفهوم پرهیز و اجتناب درک می کنند. هیچ عربی زبان در قدیم یا جدید، این مفهوم را از این کلمه درک نمی کند. شک نیست که در عمل، لازمه تقوا و صیانت نفس نسبت به چیزی، ترک و اجتناب از آن چیز است، ولی این [بدان سخن نیست ]که معنای تقوا همان ترک و پرهیز و اجتناب باشد. منبع: مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، 1369، چ 6، صص 15 18.
این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است. در قرآن کریم به صورت اسمی یا به صورت فعلی زیاد آمده است. تقریبا به همان اندازه که از ایمان و عمل نام برده شده، از تقوا اسم برده شده است. از جمله کلماتی که در نهج البلاغه زیاد روی آن تکیه شده، کلمه تقوا است. این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است و در میان عامّه مردم هم این کلمه زیاد [به کار می رود] این کلمه از ماده (وقی) به معنای حفظ، صیانت و نگهداری است. معنای (اتقّاء)، احتفاظ است، ولی تاکنون دیده نشده که در ترجمه های فارسی، این کلمه را به صورت حفظ و نگهداری ترجمه کنند. در ترجمه های فارسی اگر این کلمه به صورت اسمی [به کار رود،] مثل خود کلمه (تقوا) یا کلمه (متقین)، به پرهیزکاری ترجمه می شود. مثلاً در ترجمه (هُدی لِلمُتَقین) گفته می شود: هدایت است برای پرهیزکاران. اگر به صورت فعلی [به کار رود،] خصوصاً اگر فعل امر باشد و متعلقّش ذکر شود، به معنای خوف و ترس ترجمه می شود. مثلاً در ترجمه (اِتَّقوُا اللّهَ) یا (اِتَّقوا النّار) گفته می شود: از خدا بترسید، یا از آتش بترسید.
البته کسی مدعی نشده که معنای (تقوا)، ترس یا پرهیز و اجتناب است، بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزی، ترک و پرهیز است و هم چنین غالباً صیانت و حفظ نفس از اموری، با ترس از آن امور ملازم است، چنین تصور شده که این مادّه مجازاً در بعضی موارد به معنای پرهیز و در بعضی موارد دیگر به معنای خوف و ترس [به کار رفته] است. البته هیچ مانعی هم در کار نیست که این کلمه مجازاً به معنای پرهیز یا به معنای خوف [به کار رود.] از طرف دیگر، موجب و دلیلی هم نیست که تأیید کند از این کلمه، یک معنای مجازی مثلاً ترس یا پرهیز قصد شده [است]. چه موجبی هست که بگوییم معنای (اِتَّقوا اللّه) این است که از خدا بترسید و معنای (اِتَّقوا النّار) این است که از آتش بترسید؟! بلکه معنای این گونه جمله ها این است که خود را از گزند آتش حفظ کنید یا خود را از گزند کیفر الهی محفوظ بدارید. بنابراین، ترجمه صحیح کلمه تقوا، (خود نگهداری) است که همان ضبط نفس است و متقین؛ یعنی (خودنگهداران).
راغب در کتاب مفردات القرآن می گوید:
وقایه عبارت است از محافظت یک چیزی از هر چه به او زیان می رساند و تقوا؛ یعنی نفس را در وقایه قرار دادن از آن چه بیم می رود. تحقیق مطلب این است، ولی گاهی به قاعده استعمال لفظ مسّبب در مورد سبب و استعمال لفظ سبب در مورد مسبّب، خوف به جای تقوا و تقوا به جای خوف استعمال می گردد. تقوا در عرف شرع یعنی نگهداری نفس از آن چه انسان را به گناه می کشاند به این که ممنوعات و محرّمات را ترک کند.
راغب صریحاً می گوید تقوا؛ یعنی خود را محفوظ نگاهداشتن و می گوید [کار برد] کلمه تقوا به معنای خوف، مجاز است. و البته تصریح نمی کند که در مثل (اِتَّقوا اللّه) معنای مجازی قصد شده [است]. چیزی که نسبتاً عجیب به نظر می رسد، ترجمه فارسی این کلمه است به (پرهیزکاری) است. دیده نشده تاکنون احدی از اهل لغت مدعی شده باشد که این کلمه به این معنا [به کار رفته]، چنان که دیدیم (راغب) از [کاربرد] این کلمه به معنای خوف اسم برد، ولی از [کاربرد] این کلمه به معنای پرهیز نام نبرد. معلوم نیست از کجا و چه وقت و به چه جهت در ترجمه های فارسی، این کلمه به معنای پرهیزکاری ترجمه شده است؟! گمان می کنم که تنها فارسی زبانان هستند که از این کلمه مفهوم پرهیز و اجتناب درک می کنند. هیچ عربی زبان در قدیم یا جدید، این مفهوم را از این کلمه درک نمی کند. شک نیست که در عمل، لازمه تقوا و صیانت نفس نسبت به چیزی، ترک و اجتناب از آن چیز است، ولی این [بدان سخن نیست ]که معنای تقوا همان ترک و پرهیز و اجتناب باشد.
منبع: مرتضی مطهری، ده گفتار، تهران، صدرا، 1369، چ 6، صص 15 18.
- [سایر] معنای صفات «کریم» و «اکرم» در لغت، قرآن و حدیث چیست؟
- [سایر] واژه «نصح» که در قرآن کریم بکار رفته، به چه معنا است؟
- [سایر] چرا در قرآن کریم در برخی آیات از واژه «قریه» و در برخی دیگر از واژه «مدینه» استفاده شده است؟
- [سایر] صفات کریم، اَکرم را توضیح دهید که از جهت لغت و اصطلاح دارای چه معنایی هستند؟
- [سایر] امام در لغت و در قرآن به چه معناست؟
- [سایر] سلام علیکم: در قرآن کریم دو لفظ را دائما به یک سیاق نگاه می کنیم؛ لفظ "ملائکه" که همیشه به صورت مونث آمده است و لفظ "الله" که در آیات قرآن مانند "قل هو الله احد" همیشه به صورت مذکر آمده است. دلیل این مطلب چیست؟ آیا به علت قصور در لغت است؟
- [سایر] تفاوت واژه (زوج) و (شفع) در قرآن چیست؟
- [سایر] آیا واژه بارک یا تبارک در قرآن آمده است؟
- [سایر] واژه عید در قرآن چند بار به کار رفته است؟
- [سایر] منظور از واژه (ترمیدور) در علوم سیاسی و انقلاب ها چیست؟ لطفا این لغت را به صورت واضح و با توضیحات کامل و زیاد و جامع و همراه با مثال تشریح نمایید.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مکروه است بر میت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میت از اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد مکروه نیست.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اوّل بایستند.
- [آیت الله خوئی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.
- [امام خمینی] مستحب است امام در وسط بایستد و اهل علم و کمال و تقوی در صف اول بایستند.
- [آیت الله اردبیلی] مکروه است بر میّت چند مرتبه نماز بخوانند، ولی اگر میّت اهل علم و تقوی باشد، این عمل مکروه نیست.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است امام در وسط صف بایستد و اهل علم و کمال و تقوا در صف اوّل بایستند.