عشق دارای اسبابی است که از همه مهمتر دو سبب است و هر دو ریشه در فطرت دارد: 1. کمال جویی: همه هستی میل به کمال دارد، هر موجودی در پی کمال متناسب با خود است. انسان نیز می خواهدسعه وجودی بیشتری بیابد و علم، قدرت، اراده و حیاتش نامحدود و مطلق باشد. 2. جمال خواهی: این حس جمال خواهی و زیبایی طلبی در انسان موجب پیدایش فرهنگ و هنر و تمدن بشری شده است و البته زیبایی و جمال منحصر به محسوسات نمی باشد، بلکه درغیر محسوسات نیز وجود دارد، زیرا زیبایی را به علم، اخلاق و دیگر مفاهیم غیر حسی نیز نسبت می دهیم. از نگاه دین (خداوند) کمال محض، جمال مطلق، دارای برترین اوصاف، مبدأ عشق و الهام بخش آن است. همه هستی آیت و مظهر اویند، از او سرچشمه گرفته اند و به سوی اویند. عشق حقیقی عبارت است از قرار گرفتن موجودی کمال جو یعنی انسان در جاذبه کمال مطلق یعنی خداوند که پروردگاری جمیل، مطلق، بی نیاز، یگانه، قاهر و تواناست ، معشوقی که همه رو به سوی او دارند واو را می طلبند. در عشق حقیقی و راستین، عاشق به کمال محض و جمیل مطلق توجه دارد. تنها او را می خواهد و می جوید. این عشق، التیام بخش، صبر آور، انس برانگیز، رضایت بخش، نیروزا، درهم شکننده خودپرستی، سرور انگیز، نشاط آور، پایا و پویاست. عشق و محبت به ذات حق، از اول در فطرت آدمی وجود داشته است. عشقی حقیقی دارای نشانه هایی است: - خدا را بر همه محبوب های خود ترجیح می دهد. - در ظاهر و باطن مطیع خدا است. - در همه اوقات به یاد او است. - از خداوند راضی و خشنود است. - به کلام محبوب (قرآن) عشق می ورزد. - عبادت برای او آسان و شیرین است. - هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر می شمرد. از آنجا که عشق، محبت شدید و قوی است و محبت نتیجه معرفت و شناخت است، پس بدون شناخت خداوند و اسما و صفات او، چنین معرفتی حاصل نمی گردد و به دنبال آن صحبت و عشقی به وجود نمی آید.اگر انسان زیاد به چیزی فکر کند و به یاد چیزی باشد، محبت و علاقه به آن چیز در دلش جای می گیرد، بنابراین شناخت عمیق خداوند و فراوانی یاد او و ارتباط بسیار با او در ایجاد این عشق تأثیر عمیق دارد و نیز دوری از آلودگی ها و پاک نگه داشتن گوهر جان و روح و فطرت در جوشش این سرچشمه نقشی غیر قابل انکار دارد.اما در رابطه با تحصیل عشق الهی باید بگوئیم عشق الهی در وجود هر انسانی موجود می باشد منتها نظیر امور فطری دیگر باید آن را شکوفا سازیم در این رابطه باید گفت محبت و عشق به خدا دو راه دارد: 1- راه نظری؛ در محبت، علم و شعور نهفته است و تا زمانی که انسان نسبت به چیزی شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمی‌دارد. 2- راه عملی؛ حضرت علی(ع) نیز می‌فرمایند: (اگر خدا را دوست می‌دارید محبّت دنیا را از قلب‌هایتان خارج کنید)، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167). عبدالرزاق کاشانی (شارح کتاب منازل السائرین) می‌نویسد: (عشق و محبّت به محبوب اقتضا می‌کند وصال را، و وصال میسّر نمی‌شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا می‌کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتی در محبّت صادق‌اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد)، (شرح منازل السائرین، ص 168). (برای مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی، صص 77 83). برای توضیح بیشتر در این باره توجه شما را به مطالب زیر جلب می‌کنیم. اگر کسی بخواهد عاشق خداوند واولیای او شود کافی است مقداری از حجاب‌های دل خویش را کنار بزند و چشم دل را باز کند و مقداری از آن همه نعمت‌های گوناگونی که خداوند به او داده است را ملاحظه نماید. آدمی اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق درنعمت‌ها و الطاف خداوند است.او با مهربانی تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم‌پوشی از بسیاری از بدی‌ها و ناسپاسی‌های انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامی شؤون زندگی او است. اگر کاری کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق درمحبت‌های خداوند و اولیای او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه‌مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درکمحبت‌ها و خوبی‌های او است که جز با رفع حجاب‌های درونی میسّر نمی‌گردد. اموری که می‌توانند در رفع این حجاب‌ها مؤثر باشند، عبارت است از: 1- تفکر در صفات خداوند، 2- مطالعه کتاب‌های اعتقادی، 3- سخن گفتن فراوان با او چه در قالب ادعیه و مناجات‌هایی که از اهل بیت رسیده و چه به صورت درد دل‌های صمیمی با او، 4- شرکت دادن او در امور روزمرّه زندگی به طوری که هیچ کاری را بدون خواست و جلب توجه او انجام ندهیم، 5- مطالعه زندگی‌نامه و شرح حال عرفا و سالکان طریق و علمایی که سالیان سال عمر خویش را در این مسیر سپری نموده‌اند، 6- به زیارت آنها رفتن (در مورد امامان و اولیاء)، 7- هدیه دادن مثلاً عمل خیری مثل نماز و روزه و صدقه را انجام دهد و عمل را به آن ولیّ خدا به عنوان تحفه‌ای گرچه ناقص اهدا نماید. برای آشنائی بیشتر در این زمینه می توانید به کتب زیر مراجعه نمائید: 1-رساله لقاءالله تالیف آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی 2-مقالات (مبانی نظری وعملی تزکیه) تالیف استاد محمد شجاعی 3-آئین مهرورزی تالیف محمد رضا کاشفی 4- عبادت عاشقانه تالیف استاد محمودکریمی حقیقی www.morsalat.com
عشق دارای اسبابی است که از همه مهمتر دو سبب است و هر دو ریشه در فطرت دارد:
1. کمال جویی: همه هستی میل به کمال دارد، هر موجودی در پی کمال متناسب با خود است. انسان نیز می خواهدسعه وجودی بیشتری بیابد و علم، قدرت، اراده و حیاتش نامحدود و مطلق باشد.
2. جمال خواهی: این حس جمال خواهی و زیبایی طلبی در انسان موجب پیدایش فرهنگ و هنر و تمدن بشری شده است و البته زیبایی و جمال منحصر به محسوسات نمی باشد، بلکه درغیر محسوسات نیز وجود دارد، زیرا زیبایی را به علم، اخلاق و دیگر مفاهیم غیر حسی نیز نسبت می دهیم.
از نگاه دین (خداوند) کمال محض، جمال مطلق، دارای برترین اوصاف، مبدأ عشق و الهام بخش آن است. همه هستی آیت و مظهر اویند، از او سرچشمه گرفته اند و به سوی اویند.
عشق حقیقی عبارت است از قرار گرفتن موجودی کمال جو یعنی انسان در جاذبه کمال مطلق یعنی خداوند که پروردگاری جمیل، مطلق، بی نیاز، یگانه، قاهر و تواناست ، معشوقی که همه رو به سوی او دارند واو را می طلبند. در عشق حقیقی و راستین، عاشق به کمال محض و جمیل مطلق توجه دارد. تنها او را می خواهد و می جوید.
این عشق، التیام بخش، صبر آور، انس برانگیز، رضایت بخش، نیروزا، درهم شکننده خودپرستی، سرور انگیز، نشاط آور، پایا و پویاست.
عشق و محبت به ذات حق، از اول در فطرت آدمی وجود داشته است. عشقی حقیقی دارای نشانه هایی است:
- خدا را بر همه محبوب های خود ترجیح می دهد.
- در ظاهر و باطن مطیع خدا است.
- در همه اوقات به یاد او است.
- از خداوند راضی و خشنود است.
- به کلام محبوب (قرآن) عشق می ورزد.
- عبادت برای او آسان و شیرین است.
- هر چیزی را در برابر عشق به خداوند حقیر می شمرد.
از آنجا که عشق، محبت شدید و قوی است و محبت نتیجه معرفت و شناخت است، پس بدون شناخت خداوند و اسما و صفات او، چنین معرفتی حاصل نمی گردد و به دنبال آن صحبت و عشقی به وجود نمی آید.اگر انسان زیاد به چیزی فکر کند و به یاد چیزی باشد، محبت و علاقه به آن چیز در دلش جای می گیرد، بنابراین شناخت عمیق خداوند و فراوانی یاد او و ارتباط بسیار با او در ایجاد این عشق تأثیر عمیق دارد و نیز دوری از آلودگی ها و پاک نگه داشتن گوهر جان و روح و فطرت در جوشش این سرچشمه نقشی غیر قابل انکار دارد.اما در رابطه با تحصیل عشق الهی باید بگوئیم عشق الهی در وجود هر انسانی موجود می باشد منتها نظیر امور فطری دیگر باید آن را شکوفا سازیم در این رابطه باید گفت محبت و عشق به خدا دو راه دارد:
1- راه نظری؛ در محبت، علم و شعور نهفته است و تا زمانی که انسان نسبت به چیزی شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمیدارد.
2- راه عملی؛ حضرت علی(ع) نیز میفرمایند: (اگر خدا را دوست میدارید محبّت دنیا را از قلبهایتان خارج کنید)، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
عبدالرزاق کاشانی (شارح کتاب منازل السائرین) مینویسد: (عشق و محبّت به محبوب اقتضا میکند وصال را، و وصال میسّر نمیشود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا میکند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتی در محبّت صادقاند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد)، (شرح منازل السائرین، ص 168). (برای مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفی، آیین مهرورزی، صص 77 83).
برای توضیح بیشتر در این باره توجه شما را به مطالب زیر جلب میکنیم.
اگر کسی بخواهد عاشق خداوند واولیای او شود کافی است مقداری از حجابهای دل خویش را کنار بزند و چشم دل را باز کند و مقداری از آن همه نعمتهای گوناگونی که خداوند به او داده است را ملاحظه نماید. آدمی اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق درنعمتها و الطاف خداوند است.او با مهربانی تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشمپوشی از بسیاری از بدیها و ناسپاسیهای انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامی شؤون زندگی او است. اگر کاری کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق درمحبتهای خداوند و اولیای او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقهمند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درکمحبتها و خوبیهای او است که جز با رفع حجابهای درونی میسّر نمیگردد. اموری که میتوانند در رفع این حجابها مؤثر باشند، عبارت است از:
1- تفکر در صفات خداوند،
2- مطالعه کتابهای اعتقادی،
3- سخن گفتن فراوان با او چه در قالب ادعیه و مناجاتهایی که از اهل بیت رسیده و چه به صورت درد دلهای صمیمی با او،
4- شرکت دادن او در امور روزمرّه زندگی به طوری که هیچ کاری را بدون خواست و جلب توجه او انجام ندهیم،
5- مطالعه زندگینامه و شرح حال عرفا و سالکان طریق و علمایی که سالیان سال عمر خویش را در این مسیر سپری نمودهاند،
6- به زیارت آنها رفتن (در مورد امامان و اولیاء)،
7- هدیه دادن مثلاً عمل خیری مثل نماز و روزه و صدقه را انجام دهد و عمل را به آن ولیّ خدا به عنوان تحفهای گرچه ناقص اهدا نماید.
برای آشنائی بیشتر در این زمینه می توانید به کتب زیر مراجعه نمائید:
1-رساله لقاءالله تالیف آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی
2-مقالات (مبانی نظری وعملی تزکیه) تالیف استاد محمد شجاعی
3-آئین مهرورزی تالیف محمد رضا کاشفی
4- عبادت عاشقانه تالیف استاد محمودکریمی حقیقی
www.morsalat.com
- [سایر] می خواهم عاشق حقیقی و واقعی باشم، نشانه های عشق حقیقی کدام است؟
- [سایر] عشق حقیقی چیست؟
- [سایر] حقیقت عشق چیست و چگونه می توان عشق حقیقی را از عشق غیرحقیقی باز شناخت؟
- [سایر] عشق حقیقی چیست؟
- [سایر] از چه راهی عشق مجازی را به عشق الهی و حقیقی تبدیل کنیم؟
- [سایر] عشق چیست و چرا باید عاشق شویم؟
- [سایر] تفاوت عشق مجازی را با حقیقی بیان کنید؟
- [سایر] آیا عاشق شدن گناه است (منظور عشق زمینی) ؟
- [سایر] عشق انسانی چیست؟تفاوت عشق دروغین با واقعی در چیه؟چگونه انسان بفهمد که عاشق واقعی شده؟آیا آدمی اجازه عشق دارد؟عشق حتما باید به ازدواج ختم بشه؟
- [سایر] جایگاه عشق در ازدواج کجاست و آیا باید اول عاشق بشوییم و بعد ازدواج کنیم؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و یا نهی کنند.
- [آیت الله مظاهری] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثّر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر یا نهی آنها مؤثّر است واجب است امر و نهی کنند.
- [امام خمینی] اگر بعضی امر و نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بعضی امر ئ نهی کنند و مؤثر نشود و بعض دیگر احتمال بدهند که امر آنها یا نهی آنها مؤثر است واجب است امر و نهی کنند .
- [آیت الله مکارم شیرازی] 44 شخصیتهای حقیقی و حقوقی هر دو مالک می شوند و می توانند طرف معامله واقع گردند، بنابراین هر مؤسسه خیریه یا انتفاعی که تأسیس گردد و دارای شخصیت حقوقی شود، با اشخاص حقیقی از این نظر تفاوت نمی کند.
- [امام خمینی] سفته حقیقی را اگر کسی از بدهکار بگیرد که با دیگری معامله کند به مبلغی کمتر، حرام و باطل است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر امر ونهی بعضی افراد مؤثر واقع نشود وبرخی دیگر احتمال دهند امر ونهی آنان اثربخش است، برآنها واجب میشود.
- [آیت الله بهجت] در موقع اعلان بعضی از اوصاف مال پیدا شده را میگوید که تا حدودی آن را بشناساند و بعضی دیگر را نمیگوید تا مالک حقیقی را بشناسد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هنگام خواندن صیغه معامله باید دو طرف قصد انشاء داشته باشند یعنی مقصودشان از گفتن این دو جمله خرید و فروش باشد، همچنین در جایی که داد و ستد عملی جانشین صیغه لفظی می شود باید قصد انشاء وجود داشته باشد. ضمناً شخصیّتهای حقیقی و حقوقی هر دو مالک می شوند و می توانند طرف معامله واقع گردند، بنابراین هر موسّسه خیریّه یا انتفاعی که تأسیس گردد و دارای شخصیّت حقوقی شود، با اشخاص حقیقی از این نظر تفاوت نمی کند.
- [آیت الله مظاهری] کسی که میخواهد قسمت شریک را از خریدار بگیرد باید قیمت آن را به همان مقداری که او خریده است بپردازد، خواه قیمت حقیقی آن قسمت همان مقدار باشد یا نه.