لجاجت به معنای ستیزهجویی و مخالفت در برابر دیگران است و ریشه در حس استقلالطلبی و برتریجویی و انتقامطلبی افراد دارد.[1] حس استقلالطلبی به صورت طبیعی در همه افراد وجود دارد. همه دوست دارند که طبق نظر، میل و سلیقه و برداشت خود عمل نمایند و در تمامی کارها نظر و عقیده آنها محترم باشد، لذا از همان دوران کودکی آثار استقلالطلبی در رفتار کودکان مشاهده میشود. نحوة برخورد والدین و سبک تربیتی آنها میتواند نقش مهمی در ایجاد روحیة لجاجت در فرزندان داشته باشد،[2] اگر والدین برخورد مناسب با فرزندان از خود نشان دهند حس استقلالطلبی در آنها به صورت مثبت رشد میکند و به عامل سازنده و مفید تبدیل میشود. اما اگر برخورد والدین با فرزندان مناسب نباشد و یا والدین خود دارای روحیة لجاجت باشند، روحیة لجاجت در فرزندان ایجاد میشود و آثار و پیآمدهای منفی بسیاری ببار میآورد. در دوران نوجوانی حالت لجبازی به اوج خود میرسد، و به صورت یک ویژگی شخصیتی در افراد تبدیل میگردد. حتی ممکن است تا پایان عمر نیز باقی بماند. آثار و پیآمدهای روحیه لجاجت در رفتار فرد 1. بدبینی نسبت به دیگران: یکی از پیامدهای روحیة لجاجت بدبینی نسبت به مسایل و موضوعات و همچنان افراد دیگر مانند پدر، مادر، دوستان و... میباشد. افرادی که لجباز هستند و در برابر نظر و پیشنهاد دیگران حتی نظرات سازنده و مفید مقاومت و سرسختی از خود نشان میدهند، در مرور زمان از نظر طرز تفکر و سیستم شناختی خود دچار اختلال میشود و همه چیز و همه کس به نظرش غیرقابل اعتماد میشود2. پرخاشگری لجاجت در بسیاری موارد به پرخاشگری، آزار و آسیب رساندن به دیگران منجر میشود پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مانند لگد زدن، گاز گرفتن و... یا لفظی مانند فریاد زدن، فحش و ناسزاگویی و توهین به دیگران. یا به صورت تجاوز به حقوق دیگری مانند اینکه فرد لجوج پس از مخالفت و دعوا با دیگران چیزی را از آنها به زور بگیرد.[3] روانشناسان معتقدند که لجاجت به صورت خشم و بدرفتاری نمود و بروز پیدا میکند[4] یعنی افراد وقتی نمیتوانند سخن دیگران و نظر و پیشنهاد آنها را تحمل کنند. روحیة لجاجت آنها موجب میشود که افراد به میزان زیادی برانگیخه شده و اقدام خشونتآمیز از خود نشان دهند. مطالعات نشان میدهد که متداولترین دلیل خشمگین شدن داشتن روحیة لجاجت و تضادورزی و سرزنش شدن از سوی دیگران است.[5] 3. رقابت منفی یکی دیگر از پیامدهای لجاجت این است که به صورت رقابت منفی در رفتار فرد ظاهر میشود. لجاجت ممکن است در برابر پدر و مادر، خواهر و برادر و یا دوستان باشد، فرد لجوج همیشه سعی میکند که با دیگران به خصوص آنهایی که از نظر سنی و موقعیتی هم سطح او هستند، رقابت منفی از خود نشان دهد. حتی در دوران بزرگسالی نیز ممکن است روحیة لجاجت باعث رقابت منفی در افراد شود، یکی از عوامل اصلی اختلافات خانوادگی که در بسیاری موارد به طلاق و جدایی نیز منجر میشود همین روحیة لجاجت در زن وشوهر و یا یکی از آنها میباشد که هرکدام سعی میکند حقانیت نظر خود را به اثبات برساند و در مرور زمان به ناسازگاری و جدایی میانجامد.[6] علاوه بر اینکه لجاجت اینگونه آثار و پیامدهای رفتاری را بدنبال دارد، یکسری پیامدهای دیگری نیز در زندگی فردی و اجتماعی افراد بر جای میگذارد. 4. طرد شدن از سوی دیگران از دیگر آثار سوء لجاجت آن است که افراد لجوج مورد تنفر همگان حتی نزدیکان خود واقع میشوند و در خانواده، مدرسه، محیط کار و جامعه، نمیتوانند با دیگران کنار بیایند. افرادی میتوانند در جامعه موفق باشند که به نظر و عقاید دیگران احترام بگذارند، برخورد مناسب و شایسته از خود نشان دهند، اما لجاجت و سرسختی جز انزوا و طرد اجتماعی، پیامد دیگری ندارد، و وقتی افراد در اثر لجاجت و ستیزهجویی از سوی دیگران طرد شوند، شدیداً دچار اضطراب، افسردگی، احساس یأس و ناامیدی و... خواهند شد به گونهای که شخصیت آنها و سلامت روانی آنان را تهدید میکند. 5. کاهش عزت نفس افرادی که دارای روحیة لجاجت هستند روابط اجتماعی و عزت نفس آنها نیز به شدت مخدوش میشود. عزت نفس احساس ارزشمندی است که در اثر قضاوت خود و جامعه از ویژگیهای مثبت فرد به وجود میآید. افرادی که در جامعه مفید و کارا هستند و روحیة سازگاری بالائی دارند میتوانند نظر مثبت دیگران را به خود جلب کنند و در نتیجه این حالت آرامآرام توجه به خود و عزت نفس او را افزایش خواهد داد اما افراد دارای روحیة لجاجت که همیشه سعی میکنند در مقابل دیگران موضعگیری منفی از خود نشان دهند، باعث میشود که دیگران ارزشیابی منفی از او داشته باشند در نتیجه از اثرات منفی این رفتار دیگران در او دید منفی نسبت به خود اوست که این خود باعث کاهش در عزت نفس خواهد شد.[7] به طور کلی داشتن روحیة لجاجت تمامی ابعاد زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده و نشاط، احساس رضایت و اندیشمندی، سازگاری با دیگران و جایگاه خود در خانواده و اجتماع را از دست میدهد و به یک کلام میتوان گفت روحیة لجاجت باعث بحران در زندگی است. معرفی کتاب: 1. محمدرضا شرفی، دنیای نوجوان، انتشارات تربیت، چاپ چهارم، 1376. 2. ال سیبرت، راز کامیابی در بحرانهای زندگی، ترجمة امین برجسته، انتشارات خدمات فرهنگی کرمان، چاپ اول، 1380. 3. شکوه نوابینژاد، رفتارهای بهنجار و ناهنجار، انجمن اولیأ و مربیان، چاپ پنجم، 1375. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . زهرا معتمدی، رفتار با نوجوان، انتشارات تکتک، چاپ ششم، 1376، ص 119. [2] . مریم سیف نراقی و همکار، اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن، انتشارات بدر، چاپ سوم، 1374، فصل 3. [3] . پاول هنری ماسن و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، نشر مرکز، چاپ 11، 1376، ص 425. [4] . رنوا پوری فوی، غلبه بر خشم، ترجمه مهدی قراچهداغی، انتشارات اوحدی، 1379، 1379، ص 18 20. [5] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شکوه نوابینژاد، رفتارهای بهنجار و ناهنجار، انجمن اولیأ و مربیان، چاپ پنجم، 1375، ص 78 77. [6] . پاتربیشیا ایونز، زخم زبان، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات ایدون، چاپ اول، 1379، ص 63 61. [7] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: هریس کلمز و همکاران، روشهای تقویت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروین علیپور، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، فصل 4 و 6.
لجاجت به معنای ستیزهجویی و مخالفت در برابر دیگران است و ریشه در حس استقلالطلبی و برتریجویی و انتقامطلبی افراد دارد.[1] حس استقلالطلبی به صورت طبیعی در همه افراد وجود دارد. همه دوست دارند که طبق نظر، میل و سلیقه و برداشت خود عمل نمایند و در تمامی کارها نظر و عقیده آنها محترم باشد، لذا از همان دوران کودکی آثار استقلالطلبی در رفتار کودکان مشاهده میشود. نحوة برخورد والدین و سبک تربیتی آنها میتواند نقش مهمی در ایجاد روحیة لجاجت در فرزندان داشته باشد،[2] اگر والدین برخورد مناسب با فرزندان از خود نشان دهند حس استقلالطلبی در آنها به صورت مثبت رشد میکند و به عامل سازنده و مفید تبدیل میشود. اما اگر برخورد والدین با فرزندان مناسب نباشد و یا والدین خود دارای روحیة لجاجت باشند، روحیة لجاجت در فرزندان ایجاد میشود و آثار و پیآمدهای منفی بسیاری ببار میآورد.
در دوران نوجوانی حالت لجبازی به اوج خود میرسد، و به صورت یک ویژگی شخصیتی در افراد تبدیل میگردد. حتی ممکن است تا پایان عمر نیز باقی بماند.
آثار و پیآمدهای روحیه لجاجت در رفتار فرد
1. بدبینی نسبت به دیگران:
یکی از پیامدهای روحیة لجاجت بدبینی نسبت به مسایل و موضوعات و همچنان افراد دیگر مانند پدر، مادر، دوستان و... میباشد. افرادی که لجباز هستند و در برابر نظر و پیشنهاد دیگران حتی نظرات سازنده و مفید مقاومت و سرسختی از خود نشان میدهند، در مرور زمان از نظر طرز تفکر و سیستم شناختی خود دچار اختلال میشود و همه چیز و همه کس به نظرش غیرقابل اعتماد میشود2. پرخاشگری
لجاجت در بسیاری موارد به پرخاشگری، آزار و آسیب رساندن به دیگران منجر میشود پرخاشگری ممکن است بدنی باشد مانند لگد زدن، گاز گرفتن و... یا لفظی مانند فریاد زدن، فحش و ناسزاگویی و توهین به دیگران. یا به صورت تجاوز به حقوق دیگری مانند اینکه فرد لجوج پس از مخالفت و دعوا با دیگران چیزی را از آنها به زور بگیرد.[3]
روانشناسان معتقدند که لجاجت به صورت خشم و بدرفتاری نمود و بروز پیدا میکند[4] یعنی افراد وقتی نمیتوانند سخن دیگران و نظر و پیشنهاد آنها را تحمل کنند. روحیة لجاجت آنها موجب میشود که افراد به میزان زیادی برانگیخه شده و اقدام خشونتآمیز از خود نشان دهند. مطالعات نشان میدهد که متداولترین دلیل خشمگین شدن داشتن روحیة لجاجت و تضادورزی و سرزنش شدن از سوی دیگران است.[5]
3. رقابت منفی
یکی دیگر از پیامدهای لجاجت این است که به صورت رقابت منفی در رفتار فرد ظاهر میشود. لجاجت ممکن است در برابر پدر و مادر، خواهر و برادر و یا دوستان باشد، فرد لجوج همیشه سعی میکند که با دیگران به خصوص آنهایی که از نظر سنی و موقعیتی هم سطح او هستند، رقابت منفی از خود نشان دهد. حتی در دوران بزرگسالی نیز ممکن است روحیة لجاجت باعث رقابت منفی در افراد شود، یکی از عوامل اصلی اختلافات خانوادگی که در بسیاری موارد به طلاق و جدایی نیز منجر میشود همین روحیة لجاجت در زن وشوهر و یا یکی از آنها میباشد که هرکدام سعی میکند حقانیت نظر خود را به اثبات برساند و در مرور زمان به ناسازگاری و جدایی میانجامد.[6] علاوه بر اینکه لجاجت اینگونه آثار و پیامدهای رفتاری را بدنبال دارد، یکسری پیامدهای دیگری نیز در زندگی فردی و اجتماعی افراد بر جای میگذارد.
4. طرد شدن از سوی دیگران
از دیگر آثار سوء لجاجت آن است که افراد لجوج مورد تنفر همگان حتی نزدیکان خود واقع میشوند و در خانواده، مدرسه، محیط کار و جامعه، نمیتوانند با دیگران کنار بیایند. افرادی میتوانند در جامعه موفق باشند که به نظر و عقاید دیگران احترام بگذارند، برخورد مناسب و شایسته از خود نشان دهند، اما لجاجت و سرسختی جز انزوا و طرد اجتماعی، پیامد دیگری ندارد، و وقتی افراد در اثر لجاجت و ستیزهجویی از سوی دیگران طرد شوند، شدیداً دچار اضطراب، افسردگی، احساس یأس و ناامیدی و... خواهند شد به گونهای که شخصیت آنها و سلامت روانی آنان را تهدید میکند.
5. کاهش عزت نفس
افرادی که دارای روحیة لجاجت هستند روابط اجتماعی و عزت نفس آنها نیز به شدت مخدوش میشود. عزت نفس احساس ارزشمندی است که در اثر قضاوت خود و جامعه از ویژگیهای مثبت فرد به وجود میآید. افرادی که در جامعه مفید و کارا هستند و روحیة سازگاری بالائی دارند میتوانند نظر مثبت دیگران را به خود جلب کنند و در نتیجه این حالت آرامآرام توجه به خود و عزت نفس او را افزایش خواهد داد اما افراد دارای روحیة لجاجت که همیشه سعی میکنند در مقابل دیگران موضعگیری منفی از خود نشان دهند، باعث میشود که دیگران ارزشیابی منفی از او داشته باشند در نتیجه از اثرات منفی این رفتار دیگران در او دید منفی نسبت به خود اوست که این خود باعث کاهش در عزت نفس خواهد شد.[7]
به طور کلی داشتن روحیة لجاجت تمامی ابعاد زندگی فرد را تحت تأثیر قرار داده و نشاط، احساس رضایت و اندیشمندی، سازگاری با دیگران و جایگاه خود در خانواده و اجتماع را از دست میدهد و به یک کلام میتوان گفت روحیة لجاجت باعث بحران در زندگی است.
معرفی کتاب:
1. محمدرضا شرفی، دنیای نوجوان، انتشارات تربیت، چاپ چهارم، 1376. 2. ال سیبرت، راز کامیابی در بحرانهای زندگی، ترجمة امین برجسته، انتشارات خدمات فرهنگی کرمان، چاپ اول، 1380. 3. شکوه نوابینژاد، رفتارهای بهنجار و ناهنجار، انجمن اولیأ و مربیان، چاپ پنجم، 1375.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . زهرا معتمدی، رفتار با نوجوان، انتشارات تکتک، چاپ ششم، 1376، ص 119.
[2] . مریم سیف نراقی و همکار، اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن، انتشارات بدر، چاپ سوم، 1374، فصل 3.
[3] . پاول هنری ماسن و دیگران، رشد و شخصیت کودک، ترجمه مهشید یاسایی، نشر مرکز، چاپ 11، 1376، ص 425.
[4] . رنوا پوری فوی، غلبه بر خشم، ترجمه مهدی قراچهداغی، انتشارات اوحدی، 1379، 1379، ص 18 20.
[5] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: شکوه نوابینژاد، رفتارهای بهنجار و ناهنجار، انجمن اولیأ و مربیان، چاپ پنجم، 1375، ص 78 77.
[6] . پاتربیشیا ایونز، زخم زبان، ترجمه مرجان فرجی، انتشارات ایدون، چاپ اول، 1379، ص 63 61.
[7] . برای مطالعه بیشتر ر.ک: هریس کلمز و همکاران، روشهای تقویت عزت نفس در نوجوانان، ترجمه پروین علیپور، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، فصل 4 و 6.
- [سایر] از لحاظ دینی، آیا غذاها بر روی اخلاق و روحیه انسان، تأثیر می گذارند؟
- [سایر] آیا رفتار خوش با همسر و فرزند و ... موجب سوء استفاده آنها نمی شود؟
- [سایر] نقش غریزه در رفتار و تأثیر آن درتربیت کودک چیست؟
- [سایر] برای نصیحت کردن جوانان با توجه به روحیه حساس و زودرنجی که دارند چه راهکار و پیشنهادی دارید تا تأثیر بیشتری روی آنها بگذاریم؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه بیان واقع برای شخص بیمار باعث تأثیر نامطلوب در روحیه او می شود آیا می شود خلاف واقع را به او گفت؟
- [سایر] چگونه می توان تحت تأثیر فکر و رفتار دیگران قرار نگرفت و به آرامش رسید؟
- [سایر] آیا رفتار و افعال عارف می تواند بر حالت قبض یا بسط او تأثیر بگذارد؟ یعنی آنها را عوض کند؟
- [سایر] اگر استمناء را بعد از 5 یا 6 سال ترک کرده باشیم، آیا ممکن است که بعد از ازدواج و تماس جنسی با همسر بر روی جنین یا فرزندمان تأثیر سوء و یا اتفاق ناگواری بیافتد؟
- [آیت الله سبحانی] در یک نزاع بین شوهر و همسر بازوی همسر کبود می شود، آیا همسر می تواند طبق شروط ضمن عقد نکاح به جهت سوء رفتار شوهر از دادگاه درخواست طلاق نماید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در بعضی موارد با وجود مفاسد مختلف، انسان هر طور که فکر می کند می بیند شرایط امر به معروف و نهی از منکر موجود نیست; یعنی احتمال تأثیر نمی رود، و یا هر چه تذکر می دهیم بعضا دوباره مشاهده می کنیم که تاثیری در رفتار فرد نداشته از طرفی در احادیث و روایات آمده است که: (در صورت عمل ننمودن اشخاص به این دو فریضه الهی امکان نزول عذاب می رود) وظیفه ما را در این گونه موارد بیان فرمایید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه بدعتی در اسلام واقع شود (مانند منکراتی که دولتهای ناصالح به نام اسلام انجام می دهند) بر همه، مخصوصاً علمای دین واجب است حق را اظهار و باطل را انکار کنند و اگر سکوت علمای دین موجب هتک مقام علم، یا سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، هرچند بدانند تاثیر نمی کند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود، اظهار حق و انکار باطل واجب است و این وجوب، نسبت به عالمان شدیدتر است و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، اگرچه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] امر به معروف و نهی از منکر مراتبی دارد که بعضی از این مراتب، احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد و بعضی دارد، آنچه احتیاج به اجازه حاکم شرع ندارد همان امر به معروف با زبان و دل و نصیحت کردن یا اعراض و بی اعتنایی و ترک مراوده نمودن است و اگر تأثیر نکرد جایز است با کلمات تند و خشن که خالی از گناه باشد یا با توسل به زور، به این طریق که جلو فرد گنهکار را بگیرد، یا وسایل گناه را از دسترس او خارج سازد، اقدام نماید ولی اگر برای امر به معروف و نهی از منکر لازم شود که متوسل به ضرب و جرح یا اتلاف اموال و بالاتر از آن گردد در این صورت هیچ کس بدون اجازه حاکم شرع حق اقدام ندارد، بلکه باید اصل کار و مقدار و اندازه آن طبق ضوابط اسلامی با نظر حاکم شرع تعیین گردد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب اگر در کلمهای (واو) ساکن باشد و حرف ماقبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه (ء) باشد؛ مثل کلمه (سوء)، آن واو را مدّ بدهد؛ یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد؛ مثل (جاء)، الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (یاء) ساکن باشد و حرف پیش از (یاء) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (یاء) در آن کلمه همزه باشد؛ مثل (جیء)، (یاء) را با مدّ بخواند، اگر بعد از (واو) و (الف) و (یاء) در آن کلمه به جای همزه حرفی باشد که ساکن است؛ یعنی زبر و زیر و پیش ندارد، باز هم بنا بر احتیاط مستحب این سه حرف را با مدّ بخواند، مثلاً در (وَ لا الضَّالِّین) که بعد از الف، حرف لام ساکن است، الف آن را با مدّ بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، بنا بر احتیاط مستحب نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در کلمه ای ( واو ) باشد و حرف قبل از ( واو ) در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از ( واو ) در آن کلمه همزه ( ء ) باشد ، مثل کلمة سوء باید آن ( واو ) را مد بدهد ، یعنی آن ر ا بکشدو همچنین اگر در کلمه ای ( الف ) باشد و حرف قبل از ( الف ) در آن کلمه زبرداشته باشد و حرف بعد از (الف) درآن کلمه همزه باشد ، مل ( جاء )باید(الف) آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای ( ی ) باشد و حرف پیش از ( ی ) در آن کلمه زیرداشته باشد و حرف بعد از ( ی ) در آن کلمه همزه باشد ، مثل ( جی ء ) باید ( ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این ( و او ) و ( الف ) و ( ی) به جای همزه ( ء ) حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر وزبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند ، مثلاً در ولا الضالین که بعد از ( الف ) حرف ( لام ) ساکن است باید ( الف ) آن را با مد بخواند . و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند .
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در ان کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در ان کلمه همزه باشد مثل کلمه سوء و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در ان کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در ان کلمه همزه باشد مثل جاء و نیز اگر در کلمه ای یاء باشد و حرف پیش از یاء در ان کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از یاء در ان کلمه همزه باشد مثل جی بنابر احتیاط مستحب این سه حرف را با مد یعنی با کشیدن بخواند و اگر بعد از این حروف واو و الف و یاء به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باید این سه حرف را مد بدهد مثلا در و لا الضالین که بعد از الف حرف لام ساکن است باید الف ان را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که در این صورت بیان شد رفتار نکند نمازش باطل است
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر در کلمه ای واو باشد و حرف قبل از واو در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از واو در آن کلمه همزه " ء " باشد مثل کلمه " سوء " باید آن واو را مد بدهد یعنی آن را بکشد و هم چنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل "جآء" باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای " ی " باشد و حرف پیش از " ی " در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از " ی " در آن کلمه همزه باشد مثل " جئ " باید " ی " را با مد بخواند و اگر بعد از این واو و الف و یاء، به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلاً در "وَلاَ الضّالّینَ" که بعد از الف، حرف لام ساکن است، باید الف آن را با مد بخواند و چنان چه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر در کلمه ای و او باشد و حرف قبل از و او در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از و او در آن کلمه همزه باشد مثل کلمه سوء بنا بر احتیاط آن و او را مد بدهد یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمه ای الف باشد و حرف قبل از الف در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از الف در آن کلمه همزه باشد مثل جء الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمه ای ی باشد و حرف پیش از ی در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از ی در آن کلمه همزه باشد مثل جیء ی را با مد بخواند و اگر بعد از این حروف و او و الف و یا به جای همزه حرفی باشد که ساکن است یعنی زیر و زبر و پیش ندارد؛ باز هم این سه حرف را با مد بخواند؛ مثلا در و لا الضالین که بعد از الف؛ حرف لام ساکن است؛ باید الف آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند؛ بنا بر اظهر نماز صحیح است.
- [آیت الله بروجردی] اگر در کلمهای (واو) باشد و حرف قبل از (واو) در آن کلمه پیش [ضمه] داشته باشد و حرف بعد از (واو) در آن کلمه همزه (ء ) باشد، مثل کلمه (سوء) باید آن (واو) را مد بدهد (یعنی آن را بکشد) و همچنین اگر در کلمهای (الف) باشد و حرف قبل از (الف) در آن کلمه زِبَر [فتحه] داشته باشد و حرف بعد از (الف) در آن کلمه همزه باشد، مثل (جاء)، باید الف آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف قبل از (ی) در آن کلمه زیر [کسره] داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل (جیء)، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعد از این (واو) و (الف) و (ی) به جای همزه (ء ) حرفی باشد که ساکن است (یعنی زیر و زبر و پیش ندارد )، باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلاً در (و لَا الضّالّین) که بعد از (الف) حرف لام ساکن است، باید (الف) آن را با مد بخواند و چنانچه به دستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.
- [آیت الله خوئی] اگر در کلمهای" واو" باشد و حرف قبل از" واو" در آن کلمه پیش داشته باشد و حرف بعد از" واو" در آن کلمه همزه باشد، مثل کلمه" سوء" باید آن" واو" را مد بدهد، یعنی آن را بکشد و همچنین اگر در کلمهای" الف" باشد و حرف قبل از" الف" در آن کلمه زبر داشته باشد و حرف بعد از" الف" در آن کلمه همزه باشد مثل" جاء"، باید" الف" آن را بکشد و نیز اگر در کلمهای (ی) باشد و حرف پیش از (ی) در آن کلمه زیر داشته باشد و حرف بعد از (ی) در آن کلمه همزه باشد مثل" جیء"، باید (ی) را با مد بخواند و اگر بعداز این" واو" و" الف" و (یا) بهجای همزه حرفی باشد که ساکن است، یعنی زیر و زبر و پیش ندارد باز هم باید این سه حرف را با مد بخواند، مثلًا در" و لا الضالین" که بعد از" الف" حرف" لام" ساکن است، باید" الف" آن را با مد بخواند، و چنانچه بهدستوری که گفته شد رفتار نکند، احتیاط واجب آن است که نماز را تمام کند و دوباره بخواند.