با وقوع انقلاب اسلامی ، دین از حاشیه به متن آمد و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهم‌ترین دستاورد مبارزات ملت مسلمان ایران در سده‌های اخیر برپایه آن شکل گرفت. بازخوانی اصول این قانون اساسی درباره جایگاه مردم و رای مردم نیاز اساسی امروز جامعه ماست، البته دراین زمینه باید فرهنگ‌سازی هایی هم صورت بگیرد و برای اجرای دقیق این اصول باید زمینه هایی فراهم گردد؛ چرا که توفیق در اجرای قانون، مستلزم شناخت، آموزش و بسترسازی فرهنگی و اجتماعی است بااین حال درپاسخ به این سئوال لازم است درقالب دوبحث "ساختار حاکمیت در جمهوری اسلامی" و "اِعمال حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران" به این موضوع به پردازیم الف )ساختار حاکمیت در جمهوری اسلامی در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خدا دانسته شده و تصریح شده است که خدا انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. با توجه به اینکه حق تعیین سرنوشت اجتماعی همان حق حاکمیت است،1 دو نوع یا دو مرحله از حاکمیت در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده که یکی در طول دیگری قرار گرفته است؛ حاکمیت خدا بر جهان و انسان، و حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش. 2 هر دوی اینها ریشه در اعتقادات اسلامی دارند و از هم تفکیک ناپذیرند. بعضی از حقوقدانان، تصریح حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی‌خویش در این اصل را مبیّن حاکمیت مردم و نوعی دمکراسی‌مستقیم دانسته اند 3 که هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد و گروهی خاص قرار دهد. همان طورکه عبارت پایانی این اصل: (ملت، این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید، اعمال می‌کند) ، نشانه دمکراسی مبتنی برنمایندگی‌است. قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت را در قالب ولایت تعبیر کرده و زمامدار را حاکم یا ولی امر نامیده و ریاست جامعه اسلامی را بر عهده ولایت امر و امامت امت قرار داده است (اصل 5) که همانا فقیه عادل و با تقوی و آگاه به زمان و مدیر و مدبّر می‌باشد؛ اما این مقام، منتخب غیر مستقیم مردم می‌باشد که نتیجه منطقی حق حاکمیت مردم بر سرنوشت اجتماعی خویش است.4 در این راستا، شکل جمهوری ، اصل تفکیک قوا، محوریت مردم در شکل گیری نظام، و نیز اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی در نظام جمهوری‌اسلامی مورد پذیرش قرار گرفته که تمهیداتی برای تحدید قدرت دولت، محو استبداد، دفاع از آزادی مردم، مقابله با فساد و سوء استفاده از قدرت می‌باشد؛ ضمن اینکه حاکی از نهادینه شدن یک ساختار غیر شخصی قدرت است که تا کنون طبق روال از پیش تعیین شده اعمال شده است. شکل نظام سیاسی: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جمهوری بودن نظام سیاسی کشور را به گونه زیر تضمین کرده است: 5 1- مشارکت مردم در امور عمومی از طریق انتخابات و همه پرسی: قانون اساسی با پذیرش حاکمیت ملت و مسئولیت عمومی و مشترک مردم در اداره امور مملکت، به طرق مختلفی آن را تحقق بخشیده است.6 زمامداری و اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی (اصل 6) است که شامل انتخاب نوع نظام سیاسی با رفراندوم (اصل1)، تصویب قانون اساسی و باز نگری آن از راه همه پرسی، تعیین رهبر توسط خبرگان منتخب ملت (اصل 107) و نیز انتخاب رئیس جمهور (اصل114)، نمایندگان مجلس شورای‌اسلامی (اصل62)، شوراهای محلی (اصل100)، و خبرگان رهبری ‌با رأی مستقیم مردم است. رسمیت دولت نیز به معرفی وزرا از سوی رئیس جمهور و رأی اعتماد نمایندگان مردم (اصول 87 و137) صورت می پذیرد . 2- محدودیت دوره زمامداری و جلوگیری از قدرت مطلقه: دوره ریاست جمهوری (اصل114)، مجلس شورای اسلامی (اصل63) و شوراهای‌محلی، هر کدام چهار سال و دوره مأموریت دولت نیز محدود به همین مدت است و دوره مجلس خبرگان رهبری 8 سال است. 3- امتیاز نداشتن شخصی زمامداران نسبت به دیگران: رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است (اصل 107) سایر زمامداران نیز به طریق اولی امتیاز شخصی نسبت به دیگران ندارند و مثل همه مردم تابع قانون و مسئول تمام اعمال خود (مسئولیت مدنی) می‌باشند. از این نظر، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (تساوی در برابر قانون) را بدون استثناء مطرح کرده است.7 4- مسئولیت سیاسی زمامداران جهت جلوگیری از اعمال قدرت مطلق: طبق قانون اساسی، رهبری در مقابل مجلس خبرگان منتخب ملت (اصل 111)، رئیس جمهور در مقابل ملت، رهبری و مجلس (اصل122)، و وزیران در مقابل رئیس جهور و مجلس (اصل 137) مسئول اند. ممکن است وصف (اسلامی) در جمهوری اسلامی، ظاهرا با منطق (جمهوری) ناسازگار تلقی شود. امااین نظر نمی‌تواند مورد تأیید باشد؛ زیرا در هر صورت افراد انسانی اند که در این زمینه نقش اساسی ایفاء می‌کنند. 8 وقتی مجموعه قوانین و اصول و معیارهای اسلامی توسط اکثریت یک ملت پذیرفته و مطاع شناخته شد، نظام مبتنی بر این مجموعه هم، مردمی خواهد بود. (اسلامی بودن) جمهوری تنها به این معناست که قوانین اسلامی در آن جامعه حاکم است؛ ضمن اینکه به لحاظ عدم تحمیل در قبول یا ردّ تعالیم دینی، در حکومت دینی هم برخورد اندیشه ها می‌تواند وجود داشته باشد و همزیستی‌مسالمت آمیز ادیان و مذاهب در جامعه اسلامی امکان پذیر است؛ اما چون اعمال دمکراسی به اتفاق آرا، اصولاً غیر ممکن است، بدین لحاظ در منافع عمومی جامعه رأی اکثریت مناط اعتبار است. اکثریت می‌توانند نظام سیاسی خود را مبتنی بر دین یا مذهب خود نمایند. در این صورت، آن دین بر اداره امور کشور احاطه کامل دارد و کلیه مقررات باید بر اساس آن دین باشد. علاوه بر این، به لحاظ اکثریت مسلمان و قبول محتوای حاکمیت اسلامی در قالب جمهوری، پیوندی بین (جمهوری) و (اسلامی) ایجاد شده است که اراده آزاد و اسلامی مردم، به صورت مشارکت همگانی برای تعیین نظام سیاسی‌کشور، جمهوری اسلامی را پدید آورده است. محوریت مردم در تشکیل نظام:مبنای مردمی نظام جمهوری اسلامی در اعتقادات ملت، انقلاب اسلامی و رفراندوم عمومی ملت ایران نهفته است.9 اعتقاد دیرینه ملت ایران به حکومت حق و عدل و مبارزات طولانی آنها، نهاد (جمهوری‌اسلامی) را برای تحقق آرمانهای خود به وجود آورده است. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی ایران به عنوان مردمی ترین انقلاب دنیا، اساس بنیان‌گذاری جمهوری اسلامی است. مراجعه به آرای عمومی ملت برای‌انعقاد قرارداد حقوقی اجتماعی، و رسمیت دادن و اعتبار قانونی‌بخشیدن به آن، تکمیل نقش ملت در تأسیس نظام جمهوری اسلامی‌بود و ملت ایران با مشارکت گسترده خود در رفراندوم 10و11 فروردین ماه 1358 از میان همه نظامهای سیاسی ممکن و موجود، با اکثریت قریب به اتفاق، جمهوری اسلامی را برگزید. بدین لحاظ، نظام سیاسی کشور با محوریت مردم به وجود آمده که این امر در قانون اساسی هم ملحوظ شده و کاملاً بارز است. قانون اساسی جمهوری‌اسلامی، حاکمیت ملت را مبنا قرار داده است و آن را ودیعه ای‌الهی (اصل56) می‌داند که از طریق انتخابات و همه پرسی (اصل6) محقق می‌شود.10 حق حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی اجتماعی خویش، مشارکت عملی و همه جانبه آنان را ایجاب می‌کند. به همین دلیل، قانون اساسی‌جلوه های مختلفی از مشارکت مردم را پیش بینی کرده است 11 و مشارکتهای متنوع حقوقی، سیاسی و اجتماعی نمونه هایی از اعمال حاکمیت ملی توسط مردم است که زمامداری کشور را مردم‌سالارانه جلوه می‌دهد.12 به لحاظ حقوقی، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن با رأی ملت در رفراندوم ایجاد شده (اصل 1 و 177) و اداره امور کشور به اتکای آرای‌عمومی و شوراهاست (اصل6 و7) و مردم در انتخاب رهبری (اصل 107)، ریاست جمهوری و وزرا (اصل 114 و133)، نمایندگان مجلس شورای اسلامی (اصل 62) و شوراهای محلی (اصل 100) مشارکت دارند. اصول ششگانه فصل پنجم قانون اساسی، تحت عنوان (حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن) ، به اضافه اصل (مشارکت عامّه در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش) (بند 8 اصل 3)، اصل (اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی) (اصل 6) و اصول مربوط به شوراها (اصل7 و نیزفصل هفتم) همگی مؤید اراده عمومی و محوریت مردم در قانون اساسی است 13 که در شکل گیری اجزا و ارکان نظام ایفای نقش دارند. اداره کشور به اتکای آرای عمومی:برای تأمین مشارکت همه جانبه و گسترده مردم در امور عمومی، زمامداری و اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی است 14 و همه کسانی‌که در اعمال حاکمیت مشارکت دارند، مستقیم یا غیر مستقیم منتخب ملت هستند. 1- در قانون اساسی ، به طور صریح تعیین رهبر در جایگاه رئیس کشور، بر عهده خبرگان منتخب مردم گذاشته شده است (اصل 107) که شبیه شیوه پارلمانی موجود در دنیاست و افراد خبره و منتخب به نمایندگی از مردم، رئیس کشور را انتخاب‌کنند.15 بدین لحاظ، انتخاب رهبری به طور غیر مستقیم، و توسط خبرگان صورت می‌گیرد و این امر خللی در مردمی بودن رهبری نظام به وجود نمی‌آورد.16 2- در دمکراسیهای معاصر، رئیس جمهور یا با انتخاب مستقیم مردم و مستقل از پارلمان انتخاب می شود یا خارج از دخالت مستقیم مردم، با مشارکت مجلس (نظامهای پارلمانی) برگزیده می‌شود.17 در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از نمودهای تحقق مشارکت مردم و اراده عمومی در حاکمیت، هم رئیس قوه مجریه مستقیما از سوی مردم انتخاب می‌شود (اصل 114) و هم اعضای دولت از سوی رئیس جمهور به مجلس شورای اسلامی معرفی می‌شوند و مورد تأیید نمایندگان مردم قرارگیرند. به لحاظ جایگاه و اقتدار قوه مجریه در مجموعه قوای حاکمیت، با این ساز و کار از تمرکز قدرت در قوه مجریه و خطرات ناشی از آن احتراز می‌شود و قوه مجریه بیشتر تحت کنترل قرار می‌گیرد. به همین دلیل، نظام جمهوری اسلامی را نیمه ریاستی نیمه پارلمانی دانسته‌اند 18 که در آن کفه ترازو کاملاً به نفع قوه مقننه و حاکمیت مردم است و اضافه قدرت مجریه بین رهبری و مجلس توزیع شده است.. 3- قوه مقننه مظهر اراده عمومی مردم، مبین خواسته های آنان و تبلور اراده ملت است و از بین سه قوه، بیشترین قرابت و سنخیت را با مردم دارد و جلوه اصلی دمکراسی به شمار می‌رود؛ زیرا نماینده کامل و مستقیم ملت، و کاملاً متعلق به مردم است؛ برعکس قوه مجریه که حافظ بروکراسی و تخصص در دستگاههاست. مجلس ریشه در آرای عمومی دارد و محور اساسی‌حاکمیت ملت از طریق آن اعمال می‌شود 19 و از سوی قوه مجریه قابل انحلال نیست. از این نظر، بخش مهمی از حق خدادادی مردم (اصل 56) و اراده عام ملت، در مجلس تبلور می‌یابد و سرنوشت اجتماعی‌و سیاسی آنان را رقم می‌زند. مجلس از نمایندگان مستقیم مردم شکل می‌گیرد و مطابق اصل 69 قانون اساسی مذاکرات آن باید علنی باشد و گزارش کاملش از طریق رادیو و روزنامه رسمی برای اطلاع عموم منتشر شود. 4- قوه قضائیه با انتصاب رئیس قوه از سوی مقام رهبری شکل می‌گیرد که خود منتخب غیر مستقیم مردم است. با توجه به ماهیت امر قضا و کار این قوه، رعایت استقلال قضایی20 و نیز به منظور رهایی از فشارهای سیاسی‌و حزبی و مردمی، این قوه معمولاً در غالب کشورها به گونه ای‌خاص شکل می‌گیرد و در دمکراسیهای دنیا هم تعیین بالاترین مقام قضایی به انتخاب مردمی واگذار نمی‌شود. بدین لحاظ، حوزه امور عمومی‌عمدتا در دو قوه مقننه و مجریه تجلی دارد و قوه قضائیه مراقبت می‌کند تا قوانین مصوب نمایندگان مردم، از سوی قوه مجریه درست اجرا شود. ب )اِعمال حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران علاوه بر ساختار ظاهری حاکمیت که شاخصه های مردمسالاری را پذیرفته و اعمال کرده است، محتوای نظامنامه حقوقی جامعه (قانون اساسی) نیز ارکان قدرت را به شکل مردم‌سالار و به نفع حاکمیت مردم سامان داده است؛ به گونه ای که از میان ارکان حاکمیت، رهبری، فرماندهی کل قوا، نظارت کلی‌بر سه قوه، هماهنگی و حل اختلاف آنها و نیز تعیین سیاستهای کلان و هدایت کلی نظام را بر عهده دارد و حاکمیت از طریق قوای سه گانه اعمال می‌شود. از بین قوای سه گانه نیز قوه مقننه واجد بیشترین اقتدار و اعمال حاکمیت است و قابل تعطیلی و انحلال از سوی قوه مجریه نیست و در همه امور مربوط به مردم (به شرط عدم نقض موازین اسلامی و قانون اساسی) حق ورود، قانون‌گذاری و نظارت دارد. قوه مجریه کاملاً مسئول، و تحت نظارت چند جانبه مردم، مجلس و رهبری و حتی قوه قضاییه است و نسبت به سایر دمکراسیهای دنیا نیز از اقتدار کمتری، در مقایسه با سایر قوا، برخوردار است که همه این موارد به منزله ساز و کارهایی برای ایجاد حاکمیت پارلمان بر دولت است و محدودیتهای عمده ای بر ظرفیت عمل دولت تحمیل می‌کند. قوه قضائیه هم از استقلال لازم برخوردار است، و خارج از نفوذ دو قوه دیگر، مقیّد به قانون و مکلف به دادرسی و انجام علنی محاکمات شده است. صلاحیتها و اقتدار قوه مقننه:در نظام جمهوری اسلامی ایران، قانون‌گذاری و اِعمال قوه مقننه در حوزه امور عمومی مربوط به مردم قرار گرفته است که اصل بر این است که به صورت غیر مستقیم آن هم از طریق مجلس شورای اسلامی باشد (اصل 58)؛ ولی طرق استثنایی و فوق العاده هم دارد که مشهورترین آن، روش مستقیم همه پرسی و مراجعه به آرای مردم در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (اصل 59) است. براین اساس، قوه مقننه با اشتراک مساعی مجلس و ملت اعمال می‌شود 21 و به لحاظ استمرار قوه مقننه و حق مجلس برای قانون‌گذاری در تمام مسایل کشور(اصل70)، تا کنون نیاز چندانی به اعمال مستقیم قوه مقننه احساس نشده است و تجربه ای در جمهوری اسلامی نداشته‌ایم؛ ولی قانون اساسی، توسل به آرای عمومی را به عنوان یک راه حل سیاسی در امور مهم از نظر دور نداشته که نمادی از شرکت عموم مردم در تصمیم گیری است.22 مجلس شورای اسلامی رکن اصلی قوه مقننه است که نمایندگی مستقیم مردم را دارد. نمایندگی یکی از طرق اعمال حاکمیت ملی است و مجلس غیر از موارد استثنائی و محدود، حق انحصاری وضع قانون را دارد؛23 ضمن اینکه نمایندگان مجلس هم حق اظهار نظر در همه مسایل داخلی و خارجی را دارند (اصل 84) و در جهت تسهیل انجام چنین وظیفه ای، مطابق اصل 88، دارای مصونیت پارلمانی اند تا با آزادی و بدون هر گونه پروا، پرهیز و ملاحظه کاری به ایفای وظایف خود در دفاع از منافع مردم بپردازند؛ نتیجه گیری: با توجه به مطالب فوق درباره جایگاه مردم ورای آنهادرساختارجمهوری اسلامی بایدبگوئیم که جمهوری اسلامی هم نوعی حکومت نمایندگی یا حکومت به وسیله نمایندگان برگزیده مردم است که مردم از طریق نمایندگان خود در مجریه و مقننه و با انتخابات عمومی و نه صنفی، حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود را اعمال می‌کنند و بر مقدّرات امور خود حاکم‌اند. دو قوه مجریه و مقننه، حوزه امور عمومی هستند که کاملاً در اختیار نمایندگان مردم است و تنها محدودیت اعمال قدرت آنها، محدوده موازین شرعی اسلامی و شیعی است که ملت ایران به عنوان اعتقاد دینی و مذهبی آنها را پذیرفته اند و محدودیت محسوب نمی‌شود؛ ضمن اینکه اگر اکثریت جامعه پیرو دین و مذهب خاصی باشند، می توانند نظام سیاسی خود را مبتنی بر دین یا مذهب خود نمایند. در این صورت، آن دین بر اداره امور کشور احاطه کامل دارد و کلیه مقررات باید بر اساس آن باشد که در اصول 12و 14 قانون اساسی جمهوری اسلامی این امر تصریح شده است و مردم با پذیرش این نظام و قانون اساسی آن، تعهد و پای بندی خود را به موازین اسلام و شیعه اعلام کرده اند و بر این اساس قوای مجریه و مقننه در امور عمومی جامعه نباید خلاف موازین دینی وشرعی عمل کنند. با بررسی موجود روشن شد حق تعیین سرنوشت مردم، ساختار نیمه پارلمانی ، نظام قضائی مستقل، و خدمات اداری مرکزی و محلی نیز در قالب شوراها پیش بینی شده و ساز و کارهای حاکمیت پارلمان بر دولت و نیز حاکمیت مردم بر پارلمان هم کم و بیش در قانون اساسی منظور شده است. البته الگوی مردم سالاری دینی مورد نظر در قانون اساسی جمهوری اسلامی باوجود فرهنگ مفاهمه و گفت و گو و فرهنگ سیاسی مشارکت و رقابت در جامعه، قطعا به تعمیق هر چه بیشتر مردم‌سالاری در کشورمی انجامدو می‌توان به آن امیدوار بود. پاورقی ها: 1 . مدنی، جلال الدین، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، تشر همراه، چ اول، 1370، ص 147. 2. همان، ص 140 142؛ عمید زنجانی، عباسعلی,فقه سیاسی ج اول انتشارات امیرکبیر چ چهارم 1377 ص 258 و 261 262. 3. هاشمی، محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، حاکمیت و نهادهای سیاسی، تهران، نشر دادگستر، چ پنجم، 1380، ص 4 5. 4. عمید زنجانی، پیشین، ص 263 و 291. 5. هاشمی، محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 82؛ عمید زنجانی، پیشین، 203 207. 6. ر. ک. به مدنی، جلال الدین، پیشین، ص 148 149. 7. مدنی، همان، ص 90. 8. ر. ک. به: هاشمی، پیشین، ج 1، ص 6 84؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 45، 209 211 ؛ هاشمی، همان، ص 86. 9. ر. ک. به: هاشمی، ج 1، ص 86 91؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 174 184 و 194 195. 10. ر. ک. به: عمید زنجانی، پیشین، ص 218 219. 11. ر. ک. به: هاشمی، ج 2، ص 5 و نیز 81 82. 12. هاشمی، ج 1، ص 71؛ مدنی، پیشین، ص 149. 13. ر. ک. به: هاشمی، ج 1، ص 61؛ مدنی، پیشین، ص 149؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 253 354. 14. عمید زنجانی، همان، ص 56، 217 222 و 215 217. 15. هاشمی، ج 2، ص 34؛ لیپست، پیشین، ج 1، ص بیست و سوم دیباچه. 16. هاشمی، همان، ص 35؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 257 و 443 450. 17. هاشمی، پیشین، ج 2، ص 260 - 265؛ عمید زنجانی، پیشین ص 315 316. 18. هاشمی، پیشین، ج 2 ص 262 296 ؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 293. 19. مدنی، پیشین، ص 161 164 و 170 172. 20. عمید زنجانی، پیشین، صص 349 350. 21. عمید زنجانی، پیشین، ص 293. 22. هاشمی، پیشین، ج 2، ص 86؛ مدنی، پیشین، ص 162، پاورقی 1. 23. مدنی، همان، ص 177 186؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 293 294.
با وقوع انقلاب اسلامی ، دین از حاشیه به متن آمد و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به عنوان مهمترین دستاورد مبارزات ملت مسلمان ایران در سدههای اخیر برپایه آن شکل گرفت. بازخوانی اصول این قانون اساسی درباره جایگاه مردم و رای مردم نیاز اساسی امروز جامعه ماست، البته دراین زمینه باید فرهنگسازی هایی هم صورت بگیرد و برای اجرای دقیق این اصول باید زمینه هایی فراهم گردد؛ چرا که توفیق در اجرای قانون، مستلزم شناخت، آموزش و بسترسازی فرهنگی و اجتماعی است بااین حال درپاسخ به این سئوال لازم است درقالب دوبحث "ساختار حاکمیت در جمهوری اسلامی" و "اِعمال حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران" به این موضوع به پردازیم
الف )ساختار حاکمیت در جمهوری اسلامی
در اصل 56 قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خدا دانسته شده و تصریح شده است که خدا انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. با توجه به اینکه حق تعیین سرنوشت اجتماعی همان حق حاکمیت است،1 دو نوع یا دو مرحله از حاکمیت در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده که یکی در طول دیگری قرار گرفته است؛ حاکمیت خدا بر جهان و انسان، و حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعی خویش. 2 هر دوی اینها ریشه در اعتقادات اسلامی دارند و از هم تفکیک ناپذیرند.
بعضی از حقوقدانان، تصریح حاکمیت انسان بر سرنوشت اجتماعیخویش در این اصل را مبیّن حاکمیت مردم و نوعی دمکراسیمستقیم دانسته اند 3 که هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد و گروهی خاص قرار دهد. همان طورکه عبارت پایانی این اصل: (ملت، این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد میآید، اعمال میکند) ، نشانه دمکراسی مبتنی برنمایندگیاست.
قانون اساسی جمهوری اسلامی، حاکمیت را در قالب ولایت تعبیر کرده و زمامدار را حاکم یا ولی امر نامیده و ریاست جامعه اسلامی را بر عهده ولایت امر و امامت امت قرار داده است (اصل 5) که همانا فقیه عادل و با تقوی و آگاه به زمان و مدیر و مدبّر میباشد؛ اما این مقام، منتخب غیر مستقیم مردم میباشد که نتیجه منطقی حق حاکمیت مردم بر سرنوشت اجتماعی خویش است.4
در این راستا، شکل جمهوری ، اصل تفکیک قوا، محوریت مردم در شکل گیری نظام، و نیز اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی در نظام جمهوریاسلامی مورد پذیرش قرار گرفته که تمهیداتی برای تحدید قدرت دولت، محو استبداد، دفاع از آزادی مردم، مقابله با فساد و سوء استفاده از قدرت میباشد؛ ضمن اینکه حاکی از نهادینه شدن یک ساختار غیر شخصی قدرت است که تا کنون طبق روال از پیش تعیین شده اعمال شده است.
شکل نظام سیاسی:
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، جمهوری بودن نظام سیاسی کشور را به گونه زیر تضمین کرده است: 5
1- مشارکت مردم در امور عمومی از طریق انتخابات و همه پرسی: قانون اساسی با پذیرش حاکمیت ملت و مسئولیت عمومی و مشترک مردم در اداره امور مملکت، به طرق مختلفی آن را تحقق بخشیده است.6 زمامداری و اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی (اصل 6) است که شامل انتخاب نوع نظام سیاسی با رفراندوم (اصل1)، تصویب قانون اساسی و باز نگری آن از راه همه پرسی، تعیین رهبر توسط خبرگان منتخب ملت (اصل 107) و نیز انتخاب رئیس جمهور (اصل114)، نمایندگان مجلس شورایاسلامی (اصل62)، شوراهای محلی (اصل100)، و خبرگان رهبری با رأی مستقیم مردم است. رسمیت دولت نیز به معرفی وزرا از سوی رئیس جمهور و رأی اعتماد نمایندگان مردم (اصول 87 و137) صورت می پذیرد .
2- محدودیت دوره زمامداری و جلوگیری از قدرت مطلقه: دوره ریاست جمهوری (اصل114)، مجلس شورای اسلامی (اصل63) و شوراهایمحلی، هر کدام چهار سال و دوره مأموریت دولت نیز محدود به همین مدت است و دوره مجلس خبرگان رهبری 8 سال است.
3- امتیاز نداشتن شخصی زمامداران نسبت به دیگران: رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است (اصل 107) سایر زمامداران نیز به طریق اولی امتیاز شخصی نسبت به دیگران ندارند و مثل همه مردم تابع قانون و مسئول تمام اعمال خود (مسئولیت مدنی) میباشند. از این نظر، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران (تساوی در برابر قانون) را بدون استثناء مطرح کرده است.7
4- مسئولیت سیاسی زمامداران جهت جلوگیری از اعمال قدرت مطلق: طبق قانون اساسی، رهبری در مقابل مجلس خبرگان منتخب ملت (اصل 111)، رئیس جمهور در مقابل ملت، رهبری و مجلس (اصل122)، و وزیران در مقابل رئیس جهور و مجلس (اصل 137) مسئول اند.
ممکن است وصف (اسلامی) در جمهوری اسلامی، ظاهرا با منطق (جمهوری) ناسازگار تلقی شود. امااین نظر نمیتواند مورد تأیید باشد؛ زیرا در هر صورت افراد انسانی اند که در این زمینه نقش اساسی ایفاء میکنند. 8 وقتی مجموعه قوانین و اصول و معیارهای اسلامی توسط اکثریت یک ملت پذیرفته و مطاع شناخته شد، نظام مبتنی بر این مجموعه هم، مردمی خواهد بود. (اسلامی بودن) جمهوری تنها به این معناست که قوانین اسلامی در آن جامعه حاکم است؛ ضمن اینکه به لحاظ عدم تحمیل در قبول یا ردّ تعالیم دینی، در حکومت دینی هم برخورد اندیشه ها میتواند وجود داشته باشد و همزیستیمسالمت آمیز ادیان و مذاهب در جامعه اسلامی امکان پذیر است؛ اما چون اعمال دمکراسی به اتفاق آرا، اصولاً غیر ممکن است، بدین لحاظ در منافع عمومی جامعه رأی اکثریت مناط اعتبار است. اکثریت میتوانند نظام سیاسی خود را مبتنی بر دین یا مذهب خود نمایند. در این صورت، آن دین بر اداره امور کشور احاطه کامل دارد و کلیه مقررات باید بر اساس آن دین باشد.
علاوه بر این، به لحاظ اکثریت مسلمان و قبول محتوای حاکمیت اسلامی در قالب جمهوری، پیوندی بین (جمهوری) و (اسلامی) ایجاد شده است که اراده آزاد و اسلامی مردم، به صورت مشارکت همگانی برای تعیین نظام سیاسیکشور، جمهوری اسلامی را پدید آورده است.
محوریت مردم در تشکیل نظام:مبنای مردمی نظام جمهوری اسلامی در اعتقادات ملت، انقلاب اسلامی و رفراندوم عمومی ملت ایران نهفته است.9 اعتقاد دیرینه ملت ایران به حکومت حق و عدل و مبارزات طولانی آنها، نهاد (جمهوریاسلامی) را برای تحقق آرمانهای خود به وجود آورده است. از سوی دیگر، انقلاب اسلامی ایران به عنوان مردمی ترین انقلاب دنیا، اساس بنیانگذاری جمهوری اسلامی است. مراجعه به آرای عمومی ملت برایانعقاد قرارداد حقوقی اجتماعی، و رسمیت دادن و اعتبار قانونیبخشیدن به آن، تکمیل نقش ملت در تأسیس نظام جمهوری اسلامیبود و ملت ایران با مشارکت گسترده خود در رفراندوم 10و11 فروردین ماه 1358 از میان همه نظامهای سیاسی ممکن و موجود، با اکثریت قریب به اتفاق، جمهوری اسلامی را برگزید.
بدین لحاظ، نظام سیاسی کشور با محوریت مردم به وجود آمده که این امر در قانون اساسی هم ملحوظ شده و کاملاً بارز است. قانون اساسی جمهوریاسلامی، حاکمیت ملت را مبنا قرار داده است و آن را ودیعه ایالهی (اصل56) میداند که از طریق انتخابات و همه پرسی (اصل6) محقق میشود.10
حق حاکمیت مردم بر سرنوشت سیاسی اجتماعی خویش، مشارکت عملی و همه جانبه آنان را ایجاب میکند. به همین دلیل، قانون اساسیجلوه های مختلفی از مشارکت مردم را پیش بینی کرده است 11 و مشارکتهای متنوع حقوقی، سیاسی و اجتماعی نمونه هایی از اعمال حاکمیت ملی توسط مردم است که زمامداری کشور را مردمسالارانه جلوه میدهد.12
به لحاظ حقوقی، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن با رأی ملت در رفراندوم ایجاد شده (اصل 1 و 177) و اداره امور کشور به اتکای آرایعمومی و شوراهاست (اصل6 و7) و مردم در انتخاب رهبری (اصل 107)، ریاست جمهوری و وزرا (اصل 114 و133)، نمایندگان مجلس شورای اسلامی (اصل 62) و شوراهای محلی (اصل 100) مشارکت دارند.
اصول ششگانه فصل پنجم قانون اساسی، تحت عنوان (حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن) ، به اضافه اصل (مشارکت عامّه در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش) (بند 8 اصل 3)، اصل (اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی) (اصل 6) و اصول مربوط به شوراها (اصل7 و نیزفصل هفتم) همگی مؤید اراده عمومی و محوریت مردم در قانون اساسی است 13 که در شکل گیری اجزا و ارکان نظام ایفای نقش دارند.
اداره کشور به اتکای آرای عمومی:برای تأمین مشارکت همه جانبه و گسترده مردم در امور عمومی، زمامداری و اداره امور کشور به اتکای آرای عمومی است 14 و همه کسانیکه در اعمال حاکمیت مشارکت دارند، مستقیم یا غیر مستقیم منتخب ملت هستند.
1- در قانون اساسی ، به طور صریح تعیین رهبر در جایگاه رئیس کشور، بر عهده خبرگان منتخب مردم گذاشته شده است (اصل 107) که شبیه شیوه پارلمانی موجود در دنیاست و افراد خبره و منتخب به نمایندگی از مردم، رئیس کشور را انتخابکنند.15 بدین لحاظ، انتخاب رهبری به طور غیر مستقیم، و توسط خبرگان صورت میگیرد و این امر خللی در مردمی بودن رهبری نظام به وجود نمیآورد.16
2- در دمکراسیهای معاصر، رئیس جمهور یا با انتخاب مستقیم مردم و مستقل از پارلمان انتخاب می شود یا خارج از دخالت مستقیم مردم، با مشارکت مجلس (نظامهای پارلمانی) برگزیده میشود.17 در جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از نمودهای تحقق مشارکت مردم و اراده عمومی در حاکمیت، هم رئیس قوه مجریه مستقیما از سوی مردم انتخاب میشود (اصل 114) و هم اعضای دولت از سوی رئیس جمهور به مجلس شورای اسلامی معرفی میشوند و مورد تأیید نمایندگان مردم قرارگیرند.
به لحاظ جایگاه و اقتدار قوه مجریه در مجموعه قوای حاکمیت، با این ساز و کار از تمرکز قدرت در قوه مجریه و خطرات ناشی از آن احتراز میشود و قوه مجریه بیشتر تحت کنترل قرار میگیرد. به همین دلیل، نظام جمهوری اسلامی را نیمه ریاستی نیمه پارلمانی دانستهاند 18 که در آن کفه ترازو کاملاً به نفع قوه مقننه و حاکمیت مردم است و اضافه قدرت مجریه بین رهبری و مجلس توزیع شده است..
3- قوه مقننه مظهر اراده عمومی مردم، مبین خواسته های آنان و تبلور اراده ملت است و از بین سه قوه، بیشترین قرابت و سنخیت را با مردم دارد و جلوه اصلی دمکراسی به شمار میرود؛ زیرا نماینده کامل و مستقیم ملت، و کاملاً متعلق به مردم است؛ برعکس قوه مجریه که حافظ بروکراسی و تخصص در دستگاههاست.
مجلس ریشه در آرای عمومی دارد و محور اساسیحاکمیت ملت از طریق آن اعمال میشود 19 و از سوی قوه مجریه قابل انحلال نیست. از این نظر، بخش مهمی از حق خدادادی مردم (اصل 56) و اراده عام ملت، در مجلس تبلور مییابد و سرنوشت اجتماعیو سیاسی آنان را رقم میزند.
مجلس از نمایندگان مستقیم مردم شکل میگیرد و مطابق اصل 69 قانون اساسی مذاکرات آن باید علنی باشد و گزارش کاملش از طریق رادیو و روزنامه رسمی برای اطلاع عموم منتشر شود.
4- قوه قضائیه با انتصاب رئیس قوه از سوی مقام رهبری شکل میگیرد که خود منتخب غیر مستقیم مردم است. با توجه به ماهیت امر قضا و کار این قوه، رعایت استقلال قضایی20 و نیز به منظور رهایی از فشارهای سیاسیو حزبی و مردمی، این قوه معمولاً در غالب کشورها به گونه ایخاص شکل میگیرد و در دمکراسیهای دنیا هم تعیین بالاترین مقام قضایی به انتخاب مردمی واگذار نمیشود. بدین لحاظ، حوزه امور عمومیعمدتا در دو قوه مقننه و مجریه تجلی دارد و قوه قضائیه مراقبت میکند تا قوانین مصوب نمایندگان مردم، از سوی قوه مجریه درست اجرا شود.
ب )اِعمال حاکمیت در نظام جمهوری اسلامی ایران
علاوه بر ساختار ظاهری حاکمیت که شاخصه های مردمسالاری را پذیرفته و اعمال کرده است، محتوای نظامنامه حقوقی جامعه (قانون اساسی) نیز ارکان قدرت را به شکل مردمسالار و به نفع حاکمیت مردم سامان داده است؛ به گونه ای که از میان ارکان حاکمیت، رهبری، فرماندهی کل قوا، نظارت کلیبر سه قوه، هماهنگی و حل اختلاف آنها و نیز تعیین سیاستهای کلان و هدایت کلی نظام را بر عهده دارد و حاکمیت از طریق قوای سه گانه اعمال میشود.
از بین قوای سه گانه نیز قوه مقننه واجد بیشترین اقتدار و اعمال حاکمیت است و قابل تعطیلی و انحلال از سوی قوه مجریه نیست و در همه امور مربوط به مردم (به شرط عدم نقض موازین اسلامی و قانون اساسی) حق ورود، قانونگذاری و نظارت دارد. قوه مجریه کاملاً مسئول، و تحت نظارت چند جانبه مردم، مجلس و رهبری و حتی قوه قضاییه است و نسبت به سایر دمکراسیهای دنیا نیز از اقتدار کمتری، در مقایسه با سایر قوا، برخوردار است که همه این موارد به منزله ساز و کارهایی برای ایجاد حاکمیت پارلمان بر دولت است و محدودیتهای عمده ای بر ظرفیت عمل دولت تحمیل میکند. قوه قضائیه هم از استقلال لازم برخوردار است، و خارج از نفوذ دو قوه دیگر، مقیّد به قانون و مکلف به دادرسی و انجام علنی محاکمات شده است.
صلاحیتها و اقتدار قوه مقننه:در نظام جمهوری اسلامی ایران، قانونگذاری و اِعمال قوه مقننه در حوزه امور عمومی مربوط به مردم قرار گرفته است که اصل بر این است که به صورت غیر مستقیم آن هم از طریق مجلس شورای اسلامی باشد (اصل 58)؛ ولی طرق استثنایی و فوق العاده هم دارد که مشهورترین آن، روش مستقیم همه پرسی و مراجعه به آرای مردم در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی (اصل 59) است.
براین اساس، قوه مقننه با اشتراک مساعی مجلس و ملت اعمال میشود 21 و به لحاظ استمرار قوه مقننه و حق مجلس برای قانونگذاری در تمام مسایل کشور(اصل70)، تا کنون نیاز چندانی به اعمال مستقیم قوه مقننه احساس نشده است و تجربه ای در جمهوری اسلامی نداشتهایم؛ ولی قانون اساسی، توسل به آرای عمومی را به عنوان یک راه حل سیاسی در امور مهم از نظر دور نداشته که نمادی از شرکت عموم مردم در تصمیم گیری است.22
مجلس شورای اسلامی رکن اصلی قوه مقننه است که نمایندگی مستقیم مردم را دارد. نمایندگی یکی از طرق اعمال حاکمیت ملی است و مجلس غیر از موارد استثنائی و محدود، حق انحصاری وضع قانون را دارد؛23 ضمن اینکه نمایندگان مجلس هم حق اظهار نظر در همه مسایل داخلی و خارجی را دارند (اصل 84) و در جهت تسهیل انجام چنین وظیفه ای، مطابق اصل 88، دارای مصونیت پارلمانی اند تا با آزادی و بدون هر گونه پروا، پرهیز و ملاحظه کاری به ایفای وظایف خود در دفاع از منافع مردم بپردازند؛
نتیجه گیری:
با توجه به مطالب فوق درباره جایگاه مردم ورای آنهادرساختارجمهوری اسلامی بایدبگوئیم که جمهوری اسلامی هم نوعی حکومت نمایندگی یا حکومت به وسیله نمایندگان برگزیده مردم است که مردم از طریق نمایندگان خود در مجریه و مقننه و با انتخابات عمومی و نه صنفی، حق تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود را اعمال میکنند و بر مقدّرات امور خود حاکماند. دو قوه مجریه و مقننه، حوزه امور عمومی هستند که کاملاً در اختیار نمایندگان مردم است و تنها محدودیت اعمال قدرت آنها، محدوده موازین شرعی اسلامی و شیعی است که ملت ایران به عنوان اعتقاد دینی و مذهبی آنها را پذیرفته اند و محدودیت محسوب نمیشود؛ ضمن اینکه اگر اکثریت جامعه پیرو دین و مذهب خاصی باشند، می توانند نظام سیاسی خود را مبتنی بر دین یا مذهب خود نمایند. در این صورت، آن دین بر اداره امور کشور احاطه کامل دارد و کلیه مقررات باید بر اساس آن باشد که در اصول 12و 14 قانون اساسی جمهوری اسلامی این امر تصریح شده است و مردم با پذیرش این نظام و قانون اساسی آن، تعهد و پای بندی خود را به موازین اسلام و شیعه اعلام کرده اند و بر این اساس قوای مجریه و مقننه در امور عمومی جامعه نباید خلاف موازین دینی وشرعی عمل کنند.
با بررسی موجود روشن شد حق تعیین سرنوشت مردم، ساختار نیمه پارلمانی ، نظام قضائی مستقل، و خدمات اداری مرکزی و محلی نیز در قالب شوراها پیش بینی شده و ساز و کارهای حاکمیت پارلمان بر دولت و نیز حاکمیت مردم بر پارلمان هم کم و بیش در قانون اساسی منظور شده است.
البته الگوی مردم سالاری دینی مورد نظر در قانون اساسی جمهوری اسلامی باوجود فرهنگ مفاهمه و گفت و گو و فرهنگ سیاسی مشارکت و رقابت در جامعه، قطعا به تعمیق هر چه بیشتر مردمسالاری در کشورمی انجامدو میتوان به آن امیدوار بود.
پاورقی ها:
1 . مدنی، جلال الدین، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، تشر همراه، چ اول، 1370، ص 147.
2. همان، ص 140 142؛ عمید زنجانی، عباسعلی,فقه سیاسی ج اول انتشارات امیرکبیر چ چهارم 1377 ص 258 و 261 262.
3. هاشمی، محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 2، حاکمیت و نهادهای سیاسی، تهران، نشر دادگستر، چ پنجم، 1380، ص 4 5.
4. عمید زنجانی، پیشین، ص 263 و 291.
5. هاشمی، محمد، حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، ج 1، ص 82؛ عمید زنجانی، پیشین، 203 207.
6. ر. ک. به مدنی، جلال الدین، پیشین، ص 148 149.
7. مدنی، همان، ص 90.
8. ر. ک. به: هاشمی، پیشین، ج 1، ص 6 84؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 45، 209 211 ؛ هاشمی، همان، ص 86.
9. ر. ک. به: هاشمی، ج 1، ص 86 91؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 174 184 و 194 195.
10. ر. ک. به: عمید زنجانی، پیشین، ص 218 219.
11. ر. ک. به: هاشمی، ج 2، ص 5 و نیز 81 82.
12. هاشمی، ج 1، ص 71؛ مدنی، پیشین، ص 149.
13. ر. ک. به: هاشمی، ج 1، ص 61؛ مدنی، پیشین، ص 149؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 253 354.
14. عمید زنجانی، همان، ص 56، 217 222 و 215 217.
15. هاشمی، ج 2، ص 34؛ لیپست، پیشین، ج 1، ص بیست و سوم دیباچه.
16. هاشمی، همان، ص 35؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 257 و 443 450.
17. هاشمی، پیشین، ج 2، ص 260 - 265؛ عمید زنجانی، پیشین ص 315 316.
18. هاشمی، پیشین، ج 2 ص 262 296 ؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 293.
19. مدنی، پیشین، ص 161 164 و 170 172.
20. عمید زنجانی، پیشین، صص 349 350.
21. عمید زنجانی، پیشین، ص 293.
22. هاشمی، پیشین، ج 2، ص 86؛ مدنی، پیشین، ص 162، پاورقی 1.
23. مدنی، همان، ص 177 186؛ عمید زنجانی، پیشین، ص 293 294.
- [سایر] مردم و رای آنها در ساختار اساسی جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد ؟
- [سایر] «قانون اساسی»، چه جایگاهی در نظام جمهوری اسلامی ایران دارد؟
- [سایر] ولایت فقیه در حقوق اساسی جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد سیستم هدایت رهبری را توضیح دهید؟
- [سایر] مصلحت گرایی در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آیا مصلحت گرایی به مبانی حکومت و ارزشهای دینی ما خدشه وارد نمیکند و باعث کم رنگ شدن این ارزشها نمیشود؟
- [سایر] اصول برتر قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چیست؟
- [سایر] در دیدگاه تدوین کنندگان قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قانون اساسی شکلی مورد نظر بوده یا قانون اساسی ماهُوی؟[1]
- [سایر] شیوه تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران چگونه بود؟
- [سایر] فلسفه حذف مقام نخست وزیری در قانون اساسی جمهوری اسلامی چه بود؟ توضیح کامل دهید.
- [سایر] اگر حکومت و حاکمیت اسلامی خواست مردم است؛ چنانچه رأی مردم عوض شد، حاکمیت اسلامی چه جایگاهی پیدا میکند؟
- [سایر] قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به کدام یک از شیوه های رایج تدوین قانون اساسی، تدوین و تصویب شد؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در این زمان که نظام جمهوری اسلامی ایران با کشورهای شرق و غرب و دولت های کفّار حربی , معاهده و پیمان عدم تعرّض و تجاوز بسته است، سرقت و نیرنگ و عدم وفا به تعهّد نسبت به حقوق و اموال کفّار حربی, جایز نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] انسان می تواند در هر شب از ماه رمضان رای روزة فرادی آننیت کند و بهتر است که شب اول ماه هم نیت روزة همة ماه را بنماید .
- [آیت الله جوادی آملی] .غنائمی که در قتال با کفّار ب رای دعوت به اسلام و به اذن امام(ع) به دست میآید, خمس دارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] خودداری کردن از بول و غائط مکروه است و اگر موجب فساد بدن شود و ضرر اساسی داشته باشد، حرام است.
- [آیت الله مظاهری] اقلیتهای مذهبی در طرح دعوی باید به قاضی اسلامی مراجعه نمایند و قاضی نیز باید طبق موازین اسلامی حکم نماید.
- [آیت الله مظاهری] اگر ماندن در بلاد کفر موجب وهن مملکت اسلامی شود حرام است، گرچه موجب مفسده دینی و اخلاقی نشود، بلکه اگر مملکت اسلامی احتیاج به او داشته باشد، ماندن در آنجا حرام است، گرچه موجب وهن برای مملکت اسلامی نباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط مستحب انسان در مرگ کسی صورت و بدن خود را نخراشد و به خود سیلی نزند و آسیب نرساند، بلکه اگر آسیب به نقص اساسی بدن بینجامد، حرام میباشد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه از ممالک غیر اسلامی آورده باشند حرام است و اگر از بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی تهیّه شده یا از این جاها به ممالک غیر اسلامی منتقل شده باشد اشکال ندارد، چنانچه در مسأله 95 و 96 گذشت، ولی اگر انسان بداند که ماهی از ممالک غیر اسلامی بدون تحقیق وارد بازار مسلمانان یا سرزمین اسلامی شده، حرام میباشد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] کار (زراعت، صنعت، تجارت و مانند آن) برای تأمین احتیاجات جامعه اسلامی واجب کفایی است، و هر کسی در فراخور حالش باید احتیاجات جامعه اسلامی را تأمین کند.