معروف است اهل سنت حاکمیت هر حاکم و سلطانی را پذیرفته اند، ولی برخی کتاب های فقهی و کلامی آنان خلاف این مطلب را ثابت می کند. بر اساس منابع اهل سنت، رهبری جامعه را کسانی باید به عهده گیرند که از نظر علمی و فقهی از دیگر مردم اعلم باشند. تفتازانی، از متکلمان معروف و بزرگ اهل سنت، مکلف بودن؛ عدالت؛ آزادگی؛ مرد بودن؛ اجتهاد؛ شجاعت؛ تدبیر؛ سخنوری و قرشی بودن را از شرایط لازم برای کسب مقام امامت و رهبری برمی شمارد.1 همچنین مارودی، از دیگر دانشمندان اهل سنت، هفت شرط را برای مقام امامت برمی شمارد که عبارتند از: عدالت؛ دانش در حد اجتهاد؛ سلامت حواس؛ سلامت اعضای بدن؛ تدبیر؛ شجاعت و قرشی بودن.2 قاضی باقلانی3 و امام نُوَوی4 نیز در کتاب هایشان، قرشی بودن، اجتهاد و صاحب نظر بودن را از جمله شرایط امام برمی شمارند. عبدالرحمان جزری نیز در این باره می نویسد: همه اتفاق نظر دارند که امامت برای مسلمانان واجب است تا در پرتو آن، آموزه های دین برپا داشته و حق مظلوم از ظالم گرفته شود، چنان که اتفاق دارند حاکم اسلامی باید چنین ویژگی هایی داشته باشد: 1. مسلمان باشد؛ 2. مکلف باشد؛ 3. آزاد باشد؛ 4. مرد باشد؛ 5. از قریش باشد؛ 6 . دانشمند و مجتهد باشد تا مردم را از احکام دین آگاه کند و به استفتا از غیر خود نیاز نداشته باشد.5 از مطالب بیان شده درمی یابیم که از نظر اهل سنت، اجتهاد و فقاهت از شرایط امام و حاکم اسلامی است تا به طور مستقل و آزاد بتواند احکام اسلام را جاری و به آن عمل کند و به غیر خود نیاز نداشته باشد. در غیر این صورت، حاکم، نفوذ و اقتدار خود را از دست می دهد. روشن است آنچه در منابع اهل سنت به عنوان ویژگی های حاکم اسلامی آمده، با ولایت فقیه همسان است و میان آنها تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا به اعتقاد شیعه، در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام، حاکم اسلامی باید از مجتهدان و فقهای دارای شرایط رهبری باشد، هرچند در عمل، اهل سنت حکومتی با محوریت ولایت فقیه تشکیل نداده اند. پی نوشتها: 1. نک: سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، تحقیق: عبدالرحمان عمیره، قم، انتشارات شریف رضی، 1371، ج 5، صص 243 و 245. 2. نک: ابوالحسن علی بن محمد مارودی، الاحکام السلطانیة، قم، دفتر تبلیغات، بی تا، ص 6 . 3. نک: ابی بکر باقلانی، تمهید الاوائل فی تلخیص الدلائل، تحقیق: شیخ عمادالدین احمد حیدر، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1414 ه . ق، ج 3، ص 471. 4. نک: یحیی بن شرف نووی، المنهاج، دارالفکر، بیروت، ص 518. 5. عبدالرحمان جزری، الفقه علی المذاهب الأربعة، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج 5، صص316و317. www.irc.ir
معروف است اهل سنت حاکمیت هر حاکم و سلطانی را پذیرفته اند، ولی برخی کتاب های فقهی و کلامی آنان خلاف این مطلب را ثابت می کند. بر اساس منابع اهل سنت، رهبری جامعه را کسانی باید به عهده گیرند که از نظر علمی و فقهی از دیگر مردم اعلم باشند.
تفتازانی، از متکلمان معروف و بزرگ اهل سنت، مکلف بودن؛ عدالت؛ آزادگی؛ مرد بودن؛ اجتهاد؛ شجاعت؛ تدبیر؛ سخنوری و قرشی بودن را از شرایط لازم برای کسب مقام امامت و رهبری برمی شمارد.1
همچنین مارودی، از دیگر دانشمندان اهل سنت، هفت شرط را برای مقام امامت برمی شمارد که عبارتند از: عدالت؛ دانش در حد اجتهاد؛ سلامت حواس؛ سلامت اعضای بدن؛ تدبیر؛ شجاعت و قرشی بودن.2
قاضی باقلانی3 و امام نُوَوی4 نیز در کتاب هایشان، قرشی بودن، اجتهاد و صاحب نظر بودن را از جمله شرایط امام برمی شمارند.
عبدالرحمان جزری نیز در این باره می نویسد:
همه اتفاق نظر دارند که امامت برای مسلمانان واجب است تا در پرتو آن، آموزه های دین برپا داشته و حق مظلوم از ظالم گرفته شود، چنان که اتفاق دارند حاکم اسلامی باید چنین ویژگی هایی داشته باشد:
1. مسلمان باشد؛
2. مکلف باشد؛
3. آزاد باشد؛
4. مرد باشد؛
5. از قریش باشد؛
6 . دانشمند و مجتهد باشد تا مردم را از احکام دین آگاه کند و به استفتا از غیر خود نیاز نداشته باشد.5
از مطالب بیان شده درمی یابیم که از نظر اهل سنت، اجتهاد و فقاهت از شرایط امام و حاکم اسلامی است تا به طور مستقل و آزاد بتواند احکام اسلام را جاری و به آن عمل کند و به غیر خود نیاز نداشته باشد. در غیر این صورت، حاکم، نفوذ و اقتدار خود را از دست می دهد.
روشن است آنچه در منابع اهل سنت به عنوان ویژگی های حاکم اسلامی آمده، با ولایت فقیه همسان است و میان آنها تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا به اعتقاد شیعه، در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام، حاکم اسلامی باید از مجتهدان و فقهای دارای شرایط رهبری باشد، هرچند در عمل، اهل سنت حکومتی با محوریت ولایت فقیه تشکیل نداده اند.
پی نوشتها:
1. نک: سعدالدین تفتازانی، شرح المقاصد، تحقیق: عبدالرحمان عمیره، قم، انتشارات شریف رضی، 1371، ج 5، صص 243 و 245.
2. نک: ابوالحسن علی بن محمد مارودی، الاحکام السلطانیة، قم، دفتر تبلیغات، بی تا، ص 6 .
3. نک: ابی بکر باقلانی، تمهید الاوائل فی تلخیص الدلائل، تحقیق: شیخ عمادالدین احمد حیدر، بیروت، مؤسسة الکتب الثقافیه، 1414 ه . ق، ج 3، ص 471.
4. نک: یحیی بن شرف نووی، المنهاج، دارالفکر، بیروت، ص 518.
5. عبدالرحمان جزری، الفقه علی المذاهب الأربعة، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج 5، صص316و317.
www.irc.ir
- [سایر] اهل سنت چه دیدگاهی نسبت به ولایت فقیه دارند؟
- [سایر] سلام. میخواستم نظر علمای شیعه و سنی را در مورد ولایت فقیه و مخصوصا ولایت مطلقه فقیه بیان فرمایید و علمایی که مخالف با نظریه ولایت فقیه و مخصوصا ولایت مطلقه فقیه هستند و دلیل مخاففت و سند آن را بیان فرمایید.
- [سایر] چرا اهل تسنن معتقدند که هنوز امام زمان علیه السلام به دنیا نیامده اند؟
- [سایر] چرا اهل تسنن به صحیح بخاری معتقدند، او کیست و از کدام منطقه است؟
- [آیت الله مظاهری] آیا ممکن است اعلام عید فطر تحت تأثیر بحثهای اتحاد بین شیعه و سنی قرار گیرد؟ مثلاً امروز عید نباشد، ولی چون اکثر اهل سنت به عید بودن آن معتقدند، آن روز را برای شیعیان هم عید اعلام کنند؟ یا بر عکس عید باشد، ولی چون اکثریّت اهل سنّت معتقدند فردا عید است، شیعیان هم فردا را عید اعلام نمایند؟
- [آیت الله مظاهری] آیا ممکن است اعلام عید فطر تحت تأثیر بحثهای اتحاد بین شیعه و سنی قرار گیرد؟ مثلاً امروز عید نباشد، ولی چون اکثر اهل سنت به عید بودن آن معتقدند، آن روز را برای شیعیان هم عید اعلام کنند؟ یا بر عکس عید باشد، ولی چون اکثریّت اهل سنّت معتقدند فردا عید است، شیعیان هم فردا را عید اعلام نمایند؟
- [سایر] نظر شیعه و سنی درباره غنا چیست؟ آیا در میان فقیهان شیعی کسی هست که غنا را حلال بداند؟
- [سایر] آیه ولایت چیست؟ آیا این آیه در ولایت حضرت علی علیه السلام نازل شده است؟ نظر اهل سنت در این باره چیست؟
- [سایر] نظامی که در رأس آن ولایت مطلقه فقیه قرار دارد، چگونه ممکن است که در مصر و تونس و دیگر کشورهای سنی نشین شکل بگیرد؟
- [سایر] اهل سنت ولایت را در قرآن چگونه تفسیر می کنند؟
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله مظاهری] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل: خود انسان اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوّم: یک نفر عالم ثقه که میتواند مجتهد و اعلم را تشخیص دهد مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کند. سوّم: عدّهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد و اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله علوی گرگانی] مجتهد واعلم را از سه راه میتوان شناخت: اوّل آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد وبتواند مجتهد واعلم را بشناسد، دوم آن که دو نفر عالم عادل، که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند، سوم آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، بلکه مطلق شیاعی که مفید علم باشد نیز کافی است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت: اول آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم آن که دو نفر عالم عادل، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند بشرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم آن که عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [امام خمینی] مجتهد و اعلم را از سه راه میتوان شناخت: اول: آن که خود انسان یقین کند، مثل آن که از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد. دوم: آن که دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند. سوم: آن که عدهای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند، و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اول : آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . دوم : آنکه دو نفر عالم عادل ، که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفتة آنان مخالفت ننمایند . سوم : آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، و از گفتة آنان اطمینان پیدا می شود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .