دوران انقلاب ما و بعد از آن چه شباهت هایی با دوران پیامبر اکرم(ص) و عصر امامت حضرت علی -علیه السلام- داشته است؟
که انقلاب ما در ابتدا هم شباهت به شروع انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله داشته و هم به آغاز امامت علی علیه السّلام شبیه بوده اما در ادامه نه به دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله و نه به دوران حضرت علی علیه السّلام شباهت ندارد، اما نکاتی در این مقایسه و امعان نظر به دست می‌آید که برای عبرت مفید می‌باشد. دوران جاهلیت که نقطة اوج دوری مردم آن زمان از واقعیت و فاصله گرفتن از دین و فرورفتن در گمراهی و بدعت‌ها بود و ظلم و ستم سران و بزرگان قبائل عرب نسبت به زیردستان و اقشار ضعیف جامعه و ثروت پرستی و مال اندوزی که بت پرستی و بدعت‌گزاری عقائد منحرفه برای خام کردن و ساکت کردن این مردم ضعیف ورسیدن به همین ثروت و هواهای نفسانی بهانه و حربه‌ای بود که برای این مقابله خواست مردم بود، فساد و تباهی، فقر و بیچارگی مردم به اعلا درجة خود رسیده بود که همة اینها یک دگرگونی و انقلابی را ایجاب می‌کرد که خدای حکیم که آگاه به حقائق و احتیاجات انسان ها بوده، در همین زمان پیغمبر خود را برای هدایت و اجرای عدالت و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت مبعوث می‌کند، اولین گروهی که به او ایمان آورده کسانی هستند که طالب حقیقت، تشنة عدالت بوده و دارای ضمیری پاک و خداپرست می‌باشند، از قبیل علی علیه السّلام ، حضرت خدیجه، ‌ابوطالب علیه السّلام و گروه دوم مردم فقیر و ستمدیده که از ظلم ستمگران مکه به ستوه آمده‌اند و ندای عدالت خواهی، ‌آزادی، برابری و برادری را لبیک گفته و به پیغمبر روی می‌آورند؛ اما دشمنان پیامبر و اسلام برای خاموش کردن این ندا شروع به مقابله کردند، تطمیع و تهدید و توطئه کاری از پیش نبرد، پیغمبر و یارانش را به شعب ابیطالب تبعید کرده و با نهایت شقاوت و قساوت تصمیم به قتل فرستادة خدا می‌گیرند، غافل از این که (و مکروا و مکرالله و الله خیرُ الماکرین)[1] دورة قبل از انقلاب نیز که نقطة اوج سیاهی و پلیدی شاهنشاهی دو هزار و پانصد سالة ظلم و ستم بود، جنایت و دوری از خدا را به جائی رساندند که تلاش می‌کردند، با نام قانون و آزادی انسان ها را خام کرده و ریشة اسلام و خداپرستی، عدالت خواهی را خشکانده و اگر بتوانند هیچ نامی از اسلام باقی نماند، اگر بماند هیچ اثری نداشته باشد، آن چنان ظلم و ستمی بر این مردم وارد آوردند که صدای خرد شدن استخوان های قشر ضعیف جامعه گوش فلک و گوش شنوای هر انسان آزادمردی را آزار می‌داد که جز خون دل خوردن چاره‌ای نداشت، این همه ظلم و ستم در نتیجة خواست های نفسانی شاه و درباریان و دوستان بیگانه و شهوت‌پرستان و خوشگذرانیهای آن طاغوتیان حقیقت‌ستیز بود که برای رسیدن به امیال خود و از بین بردن موانع آنها که یکی از این موانع دین بود از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند و برای نابودی دین، غیرت و ‌ترویج فساد، عیاشی، اعتیاد، اختلاف و تفرقه، رواج مسائل خرافی، ‌تجمل پرستی و هزار ترفند دیگر را در جامعه به سرحد خود رسانده بود، تا جائی این جامعه را دچار پستی و بی‌اعتباری کردند که حق کاپیتولاسیون و حق توحش برای بیگانگان در نظر گرفتند یک نوع جاهلیت آن هم جاهلیت پیشرفته‌ای می‌باشد که با پیشرفت علم و اطلاعات حالت منظم و با برنامه‌ای نیز به خود گرفته بود، ‌زیرا اگر علم در خدمت هوای نفس قرار بگیرد، جهالت گرچه ظاهراً منظم و با برنامه است، اما باطناً بسیار وسیع و عمیق بوده که انسانهای بیدار و واقع بین را آزار می‌دهد، در چنین زمانی افکار الهام گرفته از دین، قرآن و خواستار عدالت و آزادی که در سرلوحة آنها فکر بیدار روحانی مجاهد و فقیه آگاه به زمان و نائب امام زمان (عج) حضرت امام خمینی (ره) زمان را زمان دگرگونی و انقلاب و قیام برای خدا دانسته و ندای حقانیت و عدالت پیغمبر صلی الله علیه و آله را دوباره سرداده و دینی را که در سطح جامعه به خاموشی گرائیده و ظالمان برای به فراموشی سپردن آن برای همیشه همت گمارده بودند در رگ های مسلمانان به جریان انداخت، ستمگران و طاغوتیان حقیقت ستیز برای خاموش کردن این ندا به تکاپو افتاده، به هر حربه‌ای متمسک شدند از تبعید و تهدید تا زندان و شکنجه و اعدام، اما این مردم ستمدیدة زجرکشیده که همانند دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله به یاری پیغمبر شتافتند، نه تنها با این اعمال دست از یاری امام برنداشتند، بلکه روز بروز التهاب آنها بیشتر شده و بلکه با تبعید امام که مانند هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله از مکه و تبعید او نقطة عطفی در روند انقلاب آنها بوده و شکل تازه‌ای را ترسیم می‌کرد طرفداران پیغمبر هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد، مشرکان عرصه را بر آنها تنگ تر کرده، دست به غارت اموال آنها و تصاحب خانه‌های مسلمانان و بیرون کردن آنها و عده‌ای را هم به شهادت رساندند و از خانه و کاشانة خویش آواره ساختند. در دوران انقلاب نیز همین روند جاری بوده در نهایت بین انقلابیون و عمال رژیم منحوس پهلوی درگیری‌های خیابانی، تظاهرات و کشتار مردم توسط طرفداران دربار صفحة تازه‌ای از انقلاب را ورق زد حکومت تا بن دندان مسلح طاغوت که مانند طاغوتیان زمان پیغمبر بخاطر داشتن مال و‌آلات و اسباب جنگی هیچگاه فکر شکست را به خود راه نمی‌دادند مشرکین بوده و آنها را به قدرتشان مغرور می‌کرد و شیطان بزرگ زمان، یعنی آمریکا برنامه‌ریز و حامی طاغوتیان این زمان بوده و تانک و توپ های آنها را برای آنها جلوه داده و برای نابود کردن مسلمانان و انقلابیون مهیا کرده بود، اما همان گونه که مشرکان مکه شکست خوردند، شاه و درباریان هم شکست خورده به خاک ذلت و خواری افتاده و فرار را برقرار ترجیح دادند، گرچه در جنگ احد ظاهراً مسلمانان شکست خوردند، اما تجربه‌ای شد که هرگز نافرمانی نکنند و مقدمه‌ای باشد برای پیروزی‌های آینده و اگر در انقلاب عدة زیادی کشته شده و در خون خود غلطیدند، ‌اما این شکست نبود بلکه باعث شد تا آتش کینه در دل مردم شعله‌ورتر شده و کاخ ستم را بسوزاند و پیروزی را رقم بزند انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام به پیروزی رسید، امام وارد کشور پیغمبر صلی الله علیه و آله وارد مکه شد (انّا فتحنا لک فتحاً مبیناً)؛[2] وعدة الهی (ان تنصرُ الله ینصرکُم و یثبّت اقدامکُم)[3] محقق شد. اما همچون آزادشده‌ها و امان داده شده به واسطة رأفت پیغمبر کسانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را طلقاء نامید، منافقین نیز برای حفظ جانشان ظاهراً ایمان آورده بودند که امثال آنها در زمان انقلاب ما منافقان بودند که امام آنها را از بند اسارت و زندان های شاه نجات داده و منافقین و امثال آنها از این فرصت به دست آمده به نفع خود سوء استفاده می‌کردند و دست به توطئه، فتنه‌گری و آشوب می‌زدند با دشمنان خارجی اسلام و انقلاب همدستی کرده و برای از بین بردن اسلام و انقلاب تلاش می‌کردند که به لطف خدا و درایتی که خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام (ره) داده بود تمام این توطئه‌ها شکست خورده و اسلام و انقلاب اسلامی مستحکم و استوارتر شد، در آن زمان تمام دشمنان همدست شده و جنگ احزاب راه انداختند تا ریشة اسلام را بخشکانند، در دوران ما جنگ تحمیلی که تمام دشمنان انقلاب دشمن بعثی را برانگیخته و حمایت کردند تا کار انقلاب را خاتمه دهند، اما نتیجة این جنگ ها جز پیروزی، اتحاد و پیشرفت برای اسلام و مسلمانان نبود و انقلاب در تمام جهان شناخته‌تر شد و همان گونه که انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله اسلام را به اقصی نقاط جهان منتشر کرد و انقلاب ایران نیز اسلام و آزادی را به جهان شناساند و منشأ بیداری و عدالتخواهی مردم ستمدیده جهان گردید. اما آنچه که انقلاب ما را در ادامه از انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله جدا می‌کند، این است که آن مردم در یک امتحان بزرگ الهی که رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، که خداوند متعال می‌فرماید: (افأن مات او قیلَ انقلبتُم علی اعقابکم)؛[4] اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله از دنیا برود یا کشته شود شما دوباره به همان روش گذشتة خودتان عقبگرد می‌کنید؟ مردود شده و شکست خوردند و در امر جانشینی پیغمبر صلی الله علیه و آله بخاطر کینة جاهلیت که هنوز در دل آنها مانده بود علی علیه السّلام را کنار گذاشتند و از حرف پیغمبر عدول کرده و و بنای تفرقه و اختلاف را پایه‌گذاری کردند، اما مردم ما در این مرحله نه تنها از مرجعیت عدول نکردند، بلکه همه به ولایت فقیه و مرجعیت روی آورده فریب اغوای بیگانگان که سعی بر شکست خورده جلوه دادن انقلاب با رحلت امام داشتند را نخوردند و از این مرحله پیروز بیرون آمدند اما شباهت انقلاب ما با دوران علی بن ابیطالب علیه السّلام را می‌توان اینگونه بیان کرد. 1. حکومت طاغوت در زمان صدر اسلام و عصر ما روزی عمر از طلحه و زبیر و سلمان و کعب الاحبار، تفاوت خلافت و سلطنت را پرسید، سلمان جواب داد: الخلیفه یعدِل فی الرّعیة و یقسّمُ بالسّویة و یشفقُ علیهم شفقَهَ الرّجل علی اهله و یقضی بکتاب الله؛ خلیفه کسی است که در میان ملتش با عدل و داد و انصاف رفتار کند و بیت المال را میان آنان به طور مساوی تقسیم کند و به امت خویش آنچنان مهربان باشد که نسبت به خانوادة خویش مهر می‌ورزد و در قضاوت هایش کتاب خدا را معیار و میزان قرار دهد (عمر بعد) از این پاسخ جامع سلمان گفت:‌ ای سلمان با این معیار به نظر شما من خلیفه‌ام یا پادشاه؟ سلمان گفت: ای عمر اگر درهمی از بین المال مسلمین را در غیر موردش صرف کنی، تو پادشاهی نه خلیفه.[5] با این معیار عثمان آخرین خلیفه اصطلاحی و پادشاه واقعی که علاوه بر حیف و میل بیت المال و غارت آن و با قرار دادن افراد فاسد، همچون مروانها و ولیدها در پست‌های حساس و کنارگذاشتن اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و افراد شایسته، مانند ابوذرها و عمارها و ابن مسعودها از پست‌های حساس و رواج مفاسد اجتماعی و بدعت های دینی و وابستگی به دشمنان دین، مسیحی‌ها و یهودیان، مثل رژیم شاهنشاهی ایران قبل از انقلاب به ویژه حکومت پهلوی که این فجایع را در حد اعلای آن در برداشت که از جملة آنها غارت بیت المال و سرازیر کردن سرمایة این کشور به بانک های خارجی و استفاده از آن برای عیاشی‌ها و مسافرت به کشورهای خارجی، جمع کردن افراد فاسد و خیانت پیشه و لامذهب در اطراف خود و سپردن پست‌های حساس حکومت به دست آنها. همة اینها دست به دست هم داد تا مسلمانان و دلسوختگان دین و مذهب دست به دست هم داده، و در آن زمان به خانة عثمان ریخته و او را بکشند و در عصر ما محمد رضا شاه را مخلوع و از کشور بیرون و در آنجا با علی بن ابیطالب علیه السّلام بیعت و در اینجا امام خمینی (ره) را به عنوان رهبر انتخاب کردند و از او پیروی کنند. آن زمان به خانة علی بن ابیطالب آمده و آن قدر ازدحام و شلوغی جمعیت بود که حضرت می‌فرماید ترسیدم (امام حسن و امام حسین علیهم السّلام ) زیر دست و پای جمعیت کشته شوند و در زمان ما جمعیت برای بیعت از تمام نقاط کشور، شهر و روستا به تهران آمده که از فرودگاه تا بهشت زهرا و از بهشت زهرا تا فاصلة شش کیلومتر تمام کوچه‌ها، خیابان ها، پشت بام ها، همه مملوّ از جمعیت بود. بعد از این مرحلة (بیعت) در گوشه‌ای دیگر گروه‌های مخالف علی علیه السّلام از قبیل ثروتمندان، والیان در حکومت های سابق، مروان، عایشه، طلحه و زبیر، منافقین که در دل، از اسلام با هر قالبی دشمن بودند، این گروه‌ها با هم متحد شدند و در دوران ما چهره‌های سیاسی آن زمان کمونیستها، منافقین، وابستگان به رژیم، قاچاقچیان،‌ آنان که مراکز فحشاء و فساد به رویشان بسته شده بود، زمین‌خواران، فئودال ها، سرمایه‌داران جیره‌خوار حکومت، در این زمان متحد شدند و مقابل حرکت عدالت خواهی اسلام صف کشیدند. از طرفی قدرت های خارجی هم که دست‌شان از کشور کوتاه شده، شروع به تخریب کرده و برای بازگشتن و یا ماندن تلاش می‌کردند، در زمان علی بن ابیطالب نیز معاویه و امثال او که از طرف عثمان بر شام و دیگر ممالک گمارده شده‌اند، برای ماندن بر جای خود تلاش می‌کردند و سعی در اغوا و انحراف مردم و ایجاد جنگ و آشوب داشتند، لذا جنگ‌های درونی، که زاییدة اختلافات درونی و فریب خوردن عوام الناس توسط کسانی که به هر دلیلی با آمدن علی بن ابیطالب خود را شکست خورده می‌دیدند، به وجود آمد و در این زمان آشوب‌های داخل کشور در اول انقلاب در نتیجة اغوای بیگانگان و احزاب ضدانقلاب رخ داد. ازطرفی دهة سوم انقلاب را می‌توان شبیه‌تر به دوران حضرت علی علیه السّلام دانست، چرا که هنگام به خلافت رسیدن حضرت به صورت ظاهری (زمان بیعت مردم) چند دهه از اول اسلام گذشته بود و آنهایی که پیامبر را دیده و زمان او را درک کرده بودند و درجنگ‌ها شرکت کرده و رشادتها و دلاوری‌های علی علیه السّلام را در جنگ دیده و با گوش خود فضائل علی علیه السّلام را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله شنیده‌اندو جانشینی او را مسلم می‌دانستند، اکثراً از دنیا رفته بودند و نسل جدیدی آمده که شناخت چندانی نسبت به علی بن ابیطالب ندارند و بر اثر اغواهای دشمنان علی علیه السّلام و تلاش های معاویه و خلفاء برای محو کردن فضائل و نام علی علیه السّلام و حضرت را در محاصرة مظلومیت عجیبی گرفتار کرده، لذا در اثر اغوای منافقان و حیله‌گری‌ها معاویه و دشمنان علی علیه السّلام به گونه‌ای ایشان را در تنهایی و مظلومیت قرار دادند که حضرت از خدا مرگ را طلب می‌نماید و از آنان به خدا شکایت می‌کند تا در نهایت، جهل و شقاوت مردم منجر به قتل علی بن ابیطالب می‌شود: (فقتلُه اَشقَی الآخرین).[6] ولی در زمان ما گرچه از دوران امام و انقلاب چند دهه می گذرد، ولی مردم همچنان محکم و استوار بر مبانی انقلاب و تبعیت از ولایت فقیه اصرار داشته و دارند و از این امتحانات سربلند بیرون آمده و شعار ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند را سر داده و به آن عمل می‌کنند هم درمرحلة جانشینی امام (ره) مردم کشور ما از امتحان سربلند و پیروز بیرون آمدند و هم در مرحلة پیروی از جانشین امام. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. کتاب تکرار تاریخ، هاشم هریسی، نشر مقام اسلام، تک جلدی. 2. روایت انقلاب، ناشر امیرکبیر، نویسنده حوا محدثی، تاریخ نشر 1365 ش. 3. تاریخ اسلام،‌مکان نشر تهران، ناشر آموزش و پرورش، نویسنده جعفر سبحانی، تک جلدی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . آل عمران/54. [2] . فتح/1. [3] . محمد/47. [4] . آل عمران/144. [5] . تفسیر گازر، ج 1، ص 62. [6] . دعای ندبه، پس شقی‌ترین مردم آخر الزمان او را کشت.
عنوان سوال:

دوران انقلاب ما و بعد از آن چه شباهت هایی با دوران پیامبر اکرم(ص) و عصر امامت حضرت علی -علیه السلام- داشته است؟


پاسخ:

که انقلاب ما در ابتدا هم شباهت به شروع انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله داشته و هم به آغاز امامت علی علیه السّلام شبیه بوده اما در ادامه نه به دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله و نه به دوران حضرت علی علیه السّلام شباهت ندارد، اما نکاتی در این مقایسه و امعان نظر به دست می‌آید که برای عبرت مفید می‌باشد.
دوران جاهلیت که نقطة اوج دوری مردم آن زمان از واقعیت و فاصله گرفتن از دین و فرورفتن در گمراهی و بدعت‌ها بود و ظلم و ستم سران و بزرگان قبائل عرب نسبت به زیردستان و اقشار ضعیف جامعه و ثروت پرستی و مال اندوزی که بت پرستی و بدعت‌گزاری عقائد منحرفه برای خام کردن و ساکت کردن این مردم ضعیف ورسیدن به همین ثروت و هواهای نفسانی بهانه و حربه‌ای بود که برای این مقابله خواست مردم بود، فساد و تباهی، فقر و بیچارگی مردم به اعلا درجة خود رسیده بود که همة اینها یک دگرگونی و انقلابی را ایجاب می‌کرد که خدای حکیم که آگاه به حقائق و احتیاجات انسان ها بوده، در همین زمان پیغمبر خود را برای هدایت و اجرای عدالت و رساندن مردم به سعادت دنیا و آخرت مبعوث می‌کند، اولین گروهی که به او ایمان آورده کسانی هستند که طالب حقیقت، تشنة عدالت بوده و دارای ضمیری پاک و خداپرست می‌باشند، از قبیل علی علیه السّلام ، حضرت خدیجه، ‌ابوطالب علیه السّلام و گروه دوم مردم فقیر و ستمدیده که از ظلم ستمگران مکه به ستوه آمده‌اند و ندای عدالت خواهی، ‌آزادی، برابری و برادری را لبیک گفته و به پیغمبر روی می‌آورند؛ اما دشمنان پیامبر و اسلام برای خاموش کردن این ندا شروع به مقابله کردند، تطمیع و تهدید و توطئه کاری از پیش نبرد، پیغمبر و یارانش را به شعب ابیطالب تبعید کرده و با نهایت شقاوت و قساوت تصمیم به قتل فرستادة خدا می‌گیرند، غافل از این که (و مکروا و مکرالله و الله خیرُ الماکرین)[1]
دورة قبل از انقلاب نیز که نقطة اوج سیاهی و پلیدی شاهنشاهی دو هزار و پانصد سالة ظلم و ستم بود، جنایت و دوری از خدا را به جائی رساندند که تلاش می‌کردند، با نام قانون و آزادی انسان ها را خام کرده و ریشة اسلام و خداپرستی، عدالت خواهی را خشکانده و اگر بتوانند هیچ نامی از اسلام باقی نماند، اگر بماند هیچ اثری نداشته باشد، آن چنان ظلم و ستمی بر این مردم وارد آوردند که صدای خرد شدن استخوان های قشر ضعیف جامعه گوش فلک و گوش شنوای هر انسان آزادمردی را آزار می‌داد که جز خون دل خوردن چاره‌ای نداشت، این همه ظلم و ستم در نتیجة خواست های نفسانی شاه و درباریان و دوستان بیگانه و شهوت‌پرستان و خوشگذرانیهای آن طاغوتیان حقیقت‌ستیز بود که برای رسیدن به امیال خود و از بین بردن موانع آنها که یکی از این موانع دین بود از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند و برای نابودی دین، غیرت و ‌ترویج فساد، عیاشی، اعتیاد، اختلاف و تفرقه، رواج مسائل خرافی، ‌تجمل پرستی و هزار ترفند دیگر را در جامعه به سرحد خود رسانده بود، تا جائی این جامعه را دچار پستی و بی‌اعتباری کردند که حق کاپیتولاسیون و حق توحش برای بیگانگان در نظر گرفتند یک نوع جاهلیت آن هم جاهلیت پیشرفته‌ای می‌باشد که با پیشرفت علم و اطلاعات حالت منظم و با برنامه‌ای نیز به خود گرفته بود، ‌زیرا اگر علم در خدمت هوای نفس قرار بگیرد، جهالت گرچه ظاهراً منظم و با برنامه است، اما باطناً بسیار وسیع و عمیق بوده که انسانهای بیدار و واقع بین را آزار می‌دهد، در چنین زمانی افکار الهام گرفته از دین، قرآن و خواستار عدالت و آزادی که در سرلوحة آنها فکر بیدار روحانی مجاهد و فقیه آگاه به زمان و نائب امام زمان (عج) حضرت امام خمینی (ره) زمان را زمان دگرگونی و انقلاب و قیام برای خدا دانسته و ندای حقانیت و عدالت پیغمبر صلی الله علیه و آله را دوباره سرداده و دینی را که در سطح جامعه به خاموشی گرائیده و ظالمان برای به فراموشی سپردن آن برای همیشه همت گمارده بودند در رگ های مسلمانان به جریان انداخت، ستمگران و طاغوتیان حقیقت ستیز برای خاموش کردن این ندا به تکاپو افتاده، به هر حربه‌ای متمسک شدند از تبعید و تهدید تا زندان و شکنجه و اعدام، اما این مردم ستمدیدة زجرکشیده که همانند دوران پیغمبر صلی الله علیه و آله به یاری پیغمبر شتافتند، نه تنها با این اعمال دست از یاری امام برنداشتند، بلکه روز بروز التهاب آنها بیشتر شده و بلکه با تبعید امام که مانند هجرت پیغمبر صلی الله علیه و آله از مکه و تبعید او نقطة عطفی در روند انقلاب آنها بوده و شکل تازه‌ای را ترسیم می‌کرد طرفداران پیغمبر هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد، مشرکان عرصه را بر آنها تنگ تر کرده، دست به غارت اموال آنها و تصاحب خانه‌های مسلمانان و بیرون کردن آنها و عده‌ای را هم به شهادت رساندند و از خانه و کاشانة خویش آواره ساختند.
در دوران انقلاب نیز همین روند جاری بوده در نهایت بین انقلابیون و عمال رژیم منحوس پهلوی درگیری‌های خیابانی، تظاهرات و کشتار مردم توسط طرفداران دربار صفحة تازه‌ای از انقلاب را ورق زد حکومت تا بن دندان مسلح طاغوت که مانند طاغوتیان زمان پیغمبر بخاطر داشتن مال و‌آلات و اسباب جنگی هیچگاه فکر شکست را به خود راه نمی‌دادند مشرکین بوده و آنها را به قدرتشان مغرور می‌کرد و شیطان بزرگ زمان، یعنی آمریکا برنامه‌ریز و حامی طاغوتیان این زمان بوده و تانک و توپ های آنها را برای آنها جلوه داده و برای نابود کردن مسلمانان و انقلابیون مهیا کرده بود، اما همان گونه که مشرکان مکه شکست خوردند، شاه و درباریان هم شکست خورده به خاک ذلت و خواری افتاده و فرار را برقرار ترجیح دادند، گرچه در جنگ احد ظاهراً مسلمانان شکست خوردند، اما تجربه‌ای شد که هرگز نافرمانی نکنند و مقدمه‌ای باشد برای پیروزی‌های آینده و اگر در انقلاب عدة زیادی کشته شده و در خون خود غلطیدند، ‌اما این شکست نبود بلکه باعث شد تا آتش کینه در دل مردم شعله‌ورتر شده و کاخ ستم را بسوزاند و پیروزی را رقم بزند انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام به پیروزی رسید، امام وارد کشور پیغمبر صلی الله علیه و آله وارد مکه شد (انّا فتحنا لک فتحاً مبیناً)؛[2] وعدة الهی (ان تنصرُ الله ینصرکُم و یثبّت اقدامکُم)[3] محقق شد.
اما همچون آزادشده‌ها و امان داده شده به واسطة رأفت پیغمبر کسانی که رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را طلقاء نامید، منافقین نیز برای حفظ جانشان ظاهراً ایمان آورده بودند که امثال آنها در زمان انقلاب ما منافقان بودند که امام آنها را از بند اسارت و زندان های شاه نجات داده و منافقین و امثال آنها از این فرصت به دست آمده به نفع خود سوء استفاده می‌کردند و دست به توطئه، فتنه‌گری و آشوب می‌زدند با دشمنان خارجی اسلام و انقلاب همدستی کرده و برای از بین بردن اسلام و انقلاب تلاش می‌کردند که به لطف خدا و درایتی که خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام (ره) داده بود تمام این توطئه‌ها شکست خورده و اسلام و انقلاب اسلامی مستحکم و استوارتر شد، در آن زمان تمام دشمنان همدست شده و جنگ احزاب راه انداختند تا ریشة اسلام را بخشکانند، در دوران ما جنگ تحمیلی که تمام دشمنان انقلاب دشمن بعثی را برانگیخته و حمایت کردند تا کار انقلاب را خاتمه دهند، اما نتیجة این جنگ ها جز پیروزی، اتحاد و پیشرفت برای اسلام و مسلمانان نبود و انقلاب در تمام جهان شناخته‌تر شد و همان گونه که انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله اسلام را به اقصی نقاط جهان منتشر کرد و انقلاب ایران نیز اسلام و آزادی را به جهان شناساند و منشأ بیداری و عدالتخواهی مردم ستمدیده جهان گردید.
اما آنچه که انقلاب ما را در ادامه از انقلاب پیغمبر صلی الله علیه و آله جدا می‌کند، این است که آن مردم در یک امتحان بزرگ الهی که رحلت پیغمبر صلی الله علیه و آله بود، که خداوند متعال می‌فرماید: (افأن مات او قیلَ انقلبتُم علی اعقابکم)؛[4] اگر پیغمبر صلی الله علیه و آله از دنیا برود یا کشته شود شما دوباره به همان روش گذشتة خودتان عقبگرد می‌کنید؟ مردود شده و شکست خوردند و در امر جانشینی پیغمبر صلی الله علیه و آله بخاطر کینة جاهلیت که هنوز در دل آنها مانده بود علی علیه السّلام را کنار گذاشتند و از حرف پیغمبر عدول کرده و و بنای تفرقه و اختلاف را پایه‌گذاری کردند، اما مردم ما در این مرحله نه تنها از مرجعیت عدول نکردند، بلکه همه به ولایت فقیه و مرجعیت روی آورده فریب اغوای بیگانگان که سعی بر شکست خورده جلوه دادن انقلاب با رحلت امام داشتند را نخوردند و از این مرحله پیروز بیرون آمدند اما شباهت انقلاب ما با دوران علی بن ابیطالب علیه السّلام را می‌توان اینگونه بیان کرد.
1. حکومت طاغوت در زمان صدر اسلام و عصر ما
روزی عمر از طلحه و زبیر و سلمان و کعب الاحبار، تفاوت خلافت و سلطنت را پرسید، سلمان جواب داد: الخلیفه یعدِل فی الرّعیة و یقسّمُ بالسّویة و یشفقُ علیهم شفقَهَ الرّجل علی اهله و یقضی بکتاب الله؛ خلیفه کسی است که در میان ملتش با عدل و داد و انصاف رفتار کند و بیت المال را میان آنان به طور مساوی تقسیم کند و به امت خویش آنچنان مهربان باشد که نسبت به خانوادة خویش مهر می‌ورزد و در قضاوت هایش کتاب خدا را معیار و میزان قرار دهد (عمر بعد) از این پاسخ جامع سلمان گفت:‌ ای سلمان با این معیار به نظر شما من خلیفه‌ام یا پادشاه؟ سلمان گفت: ای عمر اگر درهمی از بین المال مسلمین را در غیر موردش صرف کنی، تو پادشاهی نه خلیفه.[5]
با این معیار عثمان آخرین خلیفه اصطلاحی و پادشاه واقعی که علاوه بر حیف و میل بیت المال و غارت آن و با قرار دادن افراد فاسد، همچون مروانها و ولیدها در پست‌های حساس و کنارگذاشتن اصحاب پیغمبر صلّی الله علیه و آله و افراد شایسته، مانند ابوذرها و عمارها و ابن مسعودها از پست‌های حساس و رواج مفاسد اجتماعی و بدعت های دینی و وابستگی به دشمنان دین، مسیحی‌ها و یهودیان، مثل رژیم شاهنشاهی ایران قبل از انقلاب به ویژه حکومت پهلوی که این فجایع را در حد اعلای آن در برداشت که از جملة آنها غارت بیت المال و سرازیر کردن سرمایة این کشور به بانک های خارجی و استفاده از آن برای عیاشی‌ها و مسافرت به کشورهای خارجی، جمع کردن افراد فاسد و خیانت پیشه و لامذهب در اطراف خود و سپردن پست‌های حساس حکومت به دست آنها. همة اینها دست به دست هم داد تا مسلمانان و دلسوختگان دین و مذهب دست به دست هم داده، و در آن زمان به خانة عثمان ریخته و او را بکشند و در عصر ما محمد رضا شاه را مخلوع و از کشور بیرون و در آنجا با علی بن ابیطالب علیه السّلام بیعت و در اینجا امام خمینی (ره) را به عنوان رهبر انتخاب کردند و از او پیروی کنند.
آن زمان به خانة علی بن ابیطالب آمده و آن قدر ازدحام و شلوغی جمعیت بود که حضرت می‌فرماید ترسیدم (امام حسن و امام حسین علیهم السّلام ) زیر دست و پای جمعیت کشته شوند و در زمان ما جمعیت برای بیعت از تمام نقاط کشور، شهر و روستا به تهران آمده که از فرودگاه تا بهشت زهرا و از بهشت زهرا تا فاصلة شش کیلومتر تمام کوچه‌ها، خیابان ها، پشت بام ها، همه مملوّ از جمعیت بود.
بعد از این مرحلة (بیعت) در گوشه‌ای دیگر گروه‌های مخالف علی علیه السّلام از قبیل ثروتمندان، والیان در حکومت های سابق، مروان، عایشه، طلحه و زبیر، منافقین که در دل، از اسلام با هر قالبی دشمن بودند، این گروه‌ها با هم متحد شدند و در دوران ما چهره‌های سیاسی آن زمان کمونیستها، منافقین، وابستگان به رژیم، قاچاقچیان،‌ آنان که مراکز فحشاء و فساد به رویشان بسته شده بود، زمین‌خواران، فئودال ها، سرمایه‌داران جیره‌خوار حکومت، در این زمان متحد شدند و مقابل حرکت عدالت خواهی اسلام صف کشیدند.
از طرفی قدرت های خارجی هم که دست‌شان از کشور کوتاه شده، شروع به تخریب کرده و برای بازگشتن و یا ماندن تلاش می‌کردند، در زمان علی بن ابیطالب نیز معاویه و امثال او که از طرف عثمان بر شام و دیگر ممالک گمارده شده‌اند، برای ماندن بر جای خود تلاش می‌کردند و سعی در اغوا و انحراف مردم و ایجاد جنگ و آشوب داشتند، لذا جنگ‌های درونی، که زاییدة اختلافات درونی و فریب خوردن عوام الناس توسط کسانی که به هر دلیلی با آمدن علی بن ابیطالب خود را شکست خورده می‌دیدند، به وجود آمد و در این زمان آشوب‌های داخل کشور در اول انقلاب در نتیجة اغوای بیگانگان و احزاب ضدانقلاب رخ داد.
ازطرفی دهة سوم انقلاب را می‌توان شبیه‌تر به دوران حضرت علی علیه السّلام دانست، چرا که هنگام به خلافت رسیدن حضرت به صورت ظاهری (زمان بیعت مردم) چند دهه از اول اسلام گذشته بود و آنهایی که پیامبر را دیده و زمان او را درک کرده بودند و درجنگ‌ها شرکت کرده و رشادتها و دلاوری‌های علی علیه السّلام را در جنگ دیده و با گوش خود فضائل علی علیه السّلام را از پیغمبر صلّی الله علیه و آله شنیده‌اندو جانشینی او را مسلم می‌دانستند، اکثراً از دنیا رفته بودند و نسل جدیدی آمده که شناخت چندانی نسبت به علی بن ابیطالب ندارند و بر اثر اغواهای دشمنان علی علیه السّلام و تلاش های معاویه و خلفاء برای محو کردن فضائل و نام علی علیه السّلام و حضرت را در محاصرة مظلومیت عجیبی گرفتار کرده، لذا در اثر اغوای منافقان و حیله‌گری‌ها معاویه و دشمنان علی علیه السّلام به گونه‌ای ایشان را در تنهایی و مظلومیت قرار دادند که حضرت از خدا مرگ را طلب می‌نماید و از آنان به خدا شکایت می‌کند تا در نهایت، جهل و شقاوت مردم منجر به قتل علی بن ابیطالب می‌شود: (فقتلُه اَشقَی الآخرین).[6]
ولی در زمان ما گرچه از دوران امام و انقلاب چند دهه می گذرد، ولی مردم همچنان محکم و استوار بر مبانی انقلاب و تبعیت از ولایت فقیه اصرار داشته و دارند و از این امتحانات سربلند بیرون آمده و شعار ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند را سر داده و به آن عمل می‌کنند هم درمرحلة جانشینی امام (ره) مردم کشور ما از امتحان سربلند و پیروز بیرون آمدند و هم در مرحلة پیروی از جانشین امام.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. کتاب تکرار تاریخ، هاشم هریسی، نشر مقام اسلام، تک جلدی.
2. روایت انقلاب، ناشر امیرکبیر، نویسنده حوا محدثی، تاریخ نشر 1365 ش.
3. تاریخ اسلام،‌مکان نشر تهران، ناشر آموزش و پرورش، نویسنده جعفر سبحانی، تک جلدی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . آل عمران/54.
[2] . فتح/1.
[3] . محمد/47.
[4] . آل عمران/144.
[5] . تفسیر گازر، ج 1، ص 62.
[6] . دعای ندبه، پس شقی‌ترین مردم آخر الزمان او را کشت.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین