برای پاسخ به این سؤال توجه به دو نکته لازم است: 1. آمیختگی دین و سیاست. 2. ضرورت حکومت در اسلام. پس از بررسی این دو نکته روشن میشود که آیا دین بر پایههای حکومت استوار است و شریعت آمده تا حکومت کند و در سیاست مستقیماً دخالت نماید یا تنها رهنمودهایی برای بشریت است تا او را از نگرانی های درونی نسبت به آینده آسوده خاطر سازد و در کمال معنوی او بکوشد و راه سعادت اخروی را برایش هموار سازد ولی مسأله تشکیل حکومت و سیاستمداری یک امر دنیوی است و دین با آن کاری ندارد؟ (آمیختگی دین و سیاست) (دین هرگز از حکومت و سیاست جدا نمیباشد، زیرا دین موعظه، نصیحت و تعلیم محض مسائل فردی بدون (مسائل) اجتماعی و مسائل اخلاقی و اعتقادی بدون (احکام) سیاسی و نظامی و مانند آن نیست بلکه احکام اجتماعی و سیاسی نیز دارد)[1] نگاهی گذرا به قرآن، سنت و فقه اسلامی نشانگر این است که متون مربوط به ابعاد اجتماعی دین به مراتب حجم بیشتری را نسبت به متون مربوط به ابعاد فردی به خود اختصاص داده است، مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر جهاد دفاع، حدود، قصاص و... گویای این مدعی است. پس اگر ضرورت دین به عنوان مجموعهای مشتمل به قوانین اجتماعی برای سعادت مادی و معنوی انسان اثبات گردد، طبعاً گرایش سکولاریسم (جدایی دین از سیاست) طرد میشود، اسلام برای همة شؤون انسانی اعم از فردی و اجتماعی، قوانین و مقرّراتی دارد (بیشک هیچ دین الهی و آیین آسمانی تفکیک دین از سیاست را نمیپذیرد و آنچه در متون مذهبی مسیحیان آمده و ارباب کلیسا آن را ترویج میکنند، چیزی جز قلب و تحریف تعلیمات راستین حضرت مسیح علیه السلام نیست. از نظر ما، دین مجموعهای است از معارف نظری و احکام عملی، که احکام عملی دین، سه قلمرو ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خود و ارتباط انسان با دیگران را در بر میگیرد بنابراین دین شامل اخلاق، حقوق و سیاست میشود[2]. پس از آن که روشن شد که دین در حوزة سیاست دخالت دارد باید بدانیم که حدّ دخالت دین در سیاست ارائه نظام حکومتی و تکفّل حکومت دینی در عرصة جامعه است زیرا بسیاری از آموزههای دینی جز در پرتو حکومت اسلامی قابل اجرا نیست و ماهیت قوانین اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی اسلام خود دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است، زیرا ماهیت این مجموعه قوانین متنوع نشان میدهد که برای پیریزی یک دولت و ادارة تشکیلات سیاسی و اقتصادی و نظامی یک جامعه تشریع گشته است، با دقت و بررسی در ماهیت و کیفیت قوانین اسلام تردیدی نمیتوان داشت که اجرای این قوانین و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تأسیس یک دستگاه اجرائی و سازمان گستردة سیاسی نمیتوان به وظیفة اجرای این احکام جامة عمل پوشانید. در این مورد کافی است قوانین مالی و اقتصادی را بررسی کنیم و خمس، زکات، جزیه، خراج و قوانین مربوط به معاملات و تجارت و انواع روابط اقتصادی را مورد مطالعه قرار دهیم و از سوی دیگر اگر احکام جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، مقررات مربوط به آثار جهاد و آنچه که دربارة تأمین امکانات و بسیج نیروها و آمادگیهای رزمی و نظامی، نفی سلطه پذیری، مبارزه با استکبار و طاغوت و نهی از اطاعت غیر خدا آمده است بنگریم و نیز مقررات و دستورهای اکید اسلام در زمینة مسائل قضائی و اجرای عدالت و نظام حقوقی مدنی و کیفری را بررسی نمائیم و اهمیتی را که اسلام برای مبارزه با فساد و ظلم قائل شده مورد توجه قرار دهیم تردیدی به خود راه نخواهیم داد که اجرای این همه قوانین به جز از طریق تشکیل یک حکومت مقتدر اسلامی امکان پذیر نیست)[3]، (بنابراین هر مکتبی که پیامآور شریعتی برای بشر باشد به یقین احکام فردی و اجتماعی را با خود آورده است و این احکام در صورتی مفید و کارساز خواهند بود که به اجرا در آیند و اجرای قانون و احکام الهی نیز ضرورتاً نیازمند حکومتی است که ضامن آن باشد در غیر این صورت یا اساساً احکام دینی به اجرا در نمیآیند و یا اگر اجرایش به دست همگان باشد لازمهاش هرج و مرجی است که بدتر از نبودن احکام در جامعه است)[4] اصولاً تعالیم و احکام اسلام از دو جهت احتیاج به حکومت دارد: 1. وحدت مسلمانان بدون حکومت امکان پذیر نیست، زیرا بدیهی است که اتحاد و اتفاق ملت و مردم جامعه بدون حکومت ممکن نیست. 2. قوانین اسلام برای ادارة نظام اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی وضع شده است و عمل به این قوانین و دستورات بدون تشکیل دولت و حکومت امکان پذیر نیست[5]. پس روشن می گردد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد بلکه حکومت در متن ایدئولوژی اسلامی قرار دارد و از آنجا که براساس توحید خداوند ربّ و صاحب اختیار هستی و انسانهاست، هرگونه تصرّف در امور مخلوقات خدا حتماً باید با اذن خداوند صورت گیرد و چون تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرّف در امور انسانها و محدود ساختن آزادی افراد است، لذا این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد و خداوند حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر، امام معصوم و جانشین امام معصوم واگذار نموده است. از دیدگاه اسلامی، الگوی ایده آل و بهترین نظام حکومتی آن است که در آن کسی که در رأس هرم قدرت قرار میگیرد معصوم باشد تا به لحاظ احاطة علمی به احکام و قوانین الهی و از جهت شناخت اوضاع و احوال و مصالح و مفاسد جزئی و از لحاظ تقوا، ورع و عدالت در عالیترین حد ممکن باشد.[6] اما در زمان غیبت که تحصیل این حد ایده آل و مطلوب میسّر نیست باید نزدیکترین مرتبه به حدّ مطلوب را تأمین کرد و نزدیکی یک حکومت به امام معصوم علیه السلام در سه امر متبلور میشود: 1. علم به احکام کلی اسلام (فقاهت) 2. شایستگی روحی و اخلاقی به گونهای که تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیعها قرار نگیرد (تقوا) 3. کارآیی در مقام مدیریت جامعه، که این ویژگی ها در ولی فقیه موجود است)[7] (تردیدی نیست که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم از نخستین روزهای پس از هجرت زمینههای ایجاد قدرت سیاسی و تشکیل حکومت را در مدینه فراهم آورد و تشکیلات و تأسیسات لازم را برای تحقق یک دولت مقتدر اسلامی پیریزی کرد. تاریخ گواهی میدهد که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم تشکیل حکومت داد و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اجتماعی پرداخت... سیرة عملی پیامبر به این ترتیب ضرورت تشکیل حکومت را به اثبات میرساند، همان طور که قبول خلافت از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز مبیّن همین حقیقت است و اصولاً پس از رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم هیچ یک از مسلمانان در این مورد که حکومت یک ضرورت اسلامی است ابراز تردید ننمود و همة مسلمانان در این امر اتفاق نظر داشتند. [8] اختلاف نظری هم که بود در مورد کسی بود که میبایست عهدهدار خلافت و امر حکومت باشد و بیشک سیره عملی تشکیل حکومت و تصدّی ادارة جامعه اسلامی اختصاصی به زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و یا زمان محدود دیگری ندارد، همان ضرورتی که تشکیل حکومت را زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام ایجاب میکرده به دلیل ابدی بودن احکام اسلام و محدود نبودن آن از نظر زمانی و مکانی لزوم برپائی حکومت اسلام را برای همیشه ثابت میکند).[9] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. عمید زنجانی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، انتشارات امیرکبیر، تهران 77، ج 2. 2. کاظم قاضی زاده، ولایت فقیه و حکومت اسلامی در منظر امام خمینی (ره)، نشر کنگره، 78. 3. احمد واعظی، حکومت اسلامی، دفتر تألیف و نشر متون درسی حوزه، نشر سامیر قم. 4. جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، انتشارات توحید، قم 70. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 73. [2] . مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1379، ج 1، ص 20. [3] . عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1377، ج 2، ص 158 و 159. [4] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 74. [5] . سبحانی،جعفر، مبانی حکومت اسلامی، قم، انتشارات توحید، 1370، ص 25 و 26. [6] . نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1379، ص 169. [7] . فلسفة سیاست، تهیه و تنظیم مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380، ص 175. [8] . عمیدزنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، تهران، انتشارت امیرکبیر، 1377، ج 2، ص 162. [9] . همان.
برای پاسخ به این سؤال توجه به دو نکته لازم است: 1. آمیختگی دین و سیاست. 2. ضرورت حکومت در اسلام. پس از بررسی این دو نکته روشن میشود که آیا دین بر پایههای حکومت استوار است و شریعت آمده تا حکومت کند و در سیاست مستقیماً دخالت نماید یا تنها رهنمودهایی برای بشریت است تا او را از نگرانی های درونی نسبت به آینده آسوده خاطر سازد و در کمال معنوی او بکوشد و راه سعادت اخروی را برایش هموار سازد ولی مسأله تشکیل حکومت و سیاستمداری یک امر دنیوی است و دین با آن کاری ندارد؟
(آمیختگی دین و سیاست)
(دین هرگز از حکومت و سیاست جدا نمیباشد، زیرا دین موعظه، نصیحت و تعلیم محض مسائل فردی بدون (مسائل) اجتماعی و مسائل اخلاقی و اعتقادی بدون (احکام) سیاسی و نظامی و مانند آن نیست بلکه احکام اجتماعی و سیاسی نیز دارد)[1] نگاهی گذرا به قرآن، سنت و فقه اسلامی نشانگر این است که متون مربوط به ابعاد اجتماعی دین به مراتب حجم بیشتری را نسبت به متون مربوط به ابعاد فردی به خود اختصاص داده است، مسائل مربوط به امر به معروف و نهی از منکر جهاد دفاع، حدود، قصاص و... گویای این مدعی است.
پس اگر ضرورت دین به عنوان مجموعهای مشتمل به قوانین اجتماعی برای سعادت مادی و معنوی انسان اثبات گردد، طبعاً گرایش سکولاریسم (جدایی دین از سیاست) طرد میشود، اسلام برای همة شؤون انسانی اعم از فردی و اجتماعی، قوانین و مقرّراتی دارد (بیشک هیچ دین الهی و آیین آسمانی تفکیک دین از سیاست را نمیپذیرد و آنچه در متون مذهبی مسیحیان آمده و ارباب کلیسا آن را ترویج میکنند، چیزی جز قلب و تحریف تعلیمات راستین حضرت مسیح علیه السلام نیست. از نظر ما، دین مجموعهای است از معارف نظری و احکام عملی، که احکام عملی دین، سه قلمرو ارتباط انسان با خدا، ارتباط انسان با خود و ارتباط انسان با دیگران را در بر میگیرد بنابراین دین شامل اخلاق، حقوق و سیاست میشود[2].
پس از آن که روشن شد که دین در حوزة سیاست دخالت دارد باید بدانیم که حدّ دخالت دین در سیاست ارائه نظام حکومتی و تکفّل حکومت دینی در عرصة جامعه است زیرا بسیاری از آموزههای دینی جز در پرتو حکومت اسلامی قابل اجرا نیست و ماهیت قوانین اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی اسلام خود دلیل بر لزوم تشکیل حکومت است، زیرا ماهیت این مجموعه قوانین متنوع نشان میدهد که برای پیریزی یک دولت و ادارة تشکیلات سیاسی و اقتصادی و نظامی یک جامعه تشریع گشته است، با دقت و بررسی در ماهیت و کیفیت قوانین اسلام تردیدی نمیتوان داشت که اجرای این قوانین و عمل به آنها مستلزم تشکیل حکومت است و بدون تأسیس یک دستگاه اجرائی و سازمان گستردة سیاسی نمیتوان به وظیفة اجرای این احکام جامة عمل پوشانید.
در این مورد کافی است قوانین مالی و اقتصادی را بررسی کنیم و خمس، زکات، جزیه، خراج و قوانین مربوط به معاملات و تجارت و انواع روابط اقتصادی را مورد مطالعه قرار دهیم و از سوی دیگر اگر احکام جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، مقررات مربوط به آثار جهاد و آنچه که دربارة تأمین امکانات و بسیج نیروها و آمادگیهای رزمی و نظامی، نفی سلطه پذیری، مبارزه با استکبار و طاغوت و نهی از اطاعت غیر خدا آمده است بنگریم و نیز مقررات و دستورهای اکید اسلام در زمینة مسائل قضائی و اجرای عدالت و نظام حقوقی مدنی و کیفری را بررسی نمائیم و اهمیتی را که اسلام برای مبارزه با فساد و ظلم قائل شده مورد توجه قرار دهیم تردیدی به خود راه نخواهیم داد که اجرای این همه قوانین به جز از طریق تشکیل یک حکومت مقتدر اسلامی امکان پذیر نیست)[3]، (بنابراین هر مکتبی که پیامآور شریعتی برای بشر باشد به یقین احکام فردی و اجتماعی را با خود آورده است و این احکام در صورتی مفید و کارساز خواهند بود که به اجرا در آیند و اجرای قانون و احکام الهی نیز ضرورتاً نیازمند حکومتی است که ضامن آن باشد در غیر این صورت یا اساساً احکام دینی به اجرا در نمیآیند و یا اگر اجرایش به دست همگان باشد لازمهاش هرج و مرجی است که بدتر از نبودن احکام در جامعه است)[4] اصولاً تعالیم و احکام اسلام از دو جهت احتیاج به حکومت دارد:
1. وحدت مسلمانان بدون حکومت امکان پذیر نیست، زیرا بدیهی است که اتحاد و اتفاق ملت و مردم جامعه بدون حکومت ممکن نیست.
2. قوانین اسلام برای ادارة نظام اجتماعی، سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی وضع شده است و عمل به این قوانین و دستورات بدون تشکیل دولت و حکومت امکان پذیر نیست[5].
پس روشن می گردد که نه تنها در اسلام حکومت وجود دارد بلکه حکومت در متن ایدئولوژی اسلامی قرار دارد و از آنجا که براساس توحید خداوند ربّ و صاحب اختیار هستی و انسانهاست، هرگونه تصرّف در امور مخلوقات خدا حتماً باید با اذن خداوند صورت گیرد و چون تشکیل حکومت و تنظیم قوانین و ایجاد نظم مستلزم تصرّف در امور انسانها و محدود ساختن آزادی افراد است، لذا این امر تنها از سوی کسی رواست که دارای این حق و اختیار باشد و خداوند حق حکومت و ولایت بر مردم را به پیامبر، امام معصوم و جانشین امام معصوم واگذار نموده است.
از دیدگاه اسلامی، الگوی ایده آل و بهترین نظام حکومتی آن است که در آن کسی که در رأس هرم قدرت قرار میگیرد معصوم باشد تا به لحاظ احاطة علمی به احکام و قوانین الهی و از جهت شناخت اوضاع و احوال و مصالح و مفاسد جزئی و از لحاظ تقوا، ورع و عدالت در عالیترین حد ممکن باشد.[6] اما در زمان غیبت که تحصیل این حد ایده آل و مطلوب میسّر نیست باید نزدیکترین مرتبه به حدّ مطلوب را تأمین کرد و نزدیکی یک حکومت به امام معصوم علیه السلام در سه امر متبلور میشود:
1. علم به احکام کلی اسلام (فقاهت)
2. شایستگی روحی و اخلاقی به گونهای که تحت تأثیر هواهای نفسانی و تهدید و تطمیعها قرار نگیرد (تقوا)
3. کارآیی در مقام مدیریت جامعه، که این ویژگی ها در ولی فقیه موجود است)[7]
(تردیدی نیست که پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلم از نخستین روزهای پس از هجرت زمینههای ایجاد قدرت سیاسی و تشکیل حکومت را در مدینه فراهم آورد و تشکیلات و تأسیسات لازم را برای تحقق یک دولت مقتدر اسلامی پیریزی کرد. تاریخ گواهی میدهد که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و آله و سلم تشکیل حکومت داد و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اجتماعی پرداخت... سیرة عملی پیامبر به این ترتیب ضرورت تشکیل حکومت را به اثبات میرساند، همان طور که قبول خلافت از طرف امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز مبیّن همین حقیقت است و اصولاً پس از رحلت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم هیچ یک از مسلمانان در این مورد که حکومت یک ضرورت اسلامی است ابراز تردید ننمود و همة مسلمانان در این امر اتفاق نظر داشتند. [8]
اختلاف نظری هم که بود در مورد کسی بود که میبایست عهدهدار خلافت و امر حکومت باشد و بیشک سیره عملی تشکیل حکومت و تصدّی ادارة جامعه اسلامی اختصاصی به زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و یا زمان محدود دیگری ندارد، همان ضرورتی که تشکیل حکومت را زمان پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام ایجاب میکرده به دلیل ابدی بودن احکام اسلام و محدود نبودن آن از نظر زمانی و مکانی لزوم برپائی حکومت اسلام را برای همیشه ثابت میکند).[9]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. عمید زنجانی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، انتشارات امیرکبیر، تهران 77، ج 2.
2. کاظم قاضی زاده، ولایت فقیه و حکومت اسلامی در منظر امام خمینی (ره)، نشر کنگره، 78.
3. احمد واعظی، حکومت اسلامی، دفتر تألیف و نشر متون درسی حوزه، نشر سامیر قم.
4. جعفر سبحانی، مبانی حکومت اسلامی، انتشارات توحید، قم 70.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 73.
[2] . مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1379، ج 1، ص 20.
[3] . عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1377، ج 2، ص 158 و 159.
[4] . جوادی آملی، عبدالله، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، مرکز نشر اسراء، 1378، ص 74.
[5] . سبحانی،جعفر، مبانی حکومت اسلامی، قم، انتشارات توحید، 1370، ص 25 و 26.
[6] . نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1379، ص 169.
[7] . فلسفة سیاست، تهیه و تنظیم مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1380، ص 175.
[8] . عمیدزنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی (نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، تهران، انتشارت امیرکبیر، 1377، ج 2، ص 162.
[9] . همان.
- [سایر] عصمت امامان(ع) در اختیارات حکومتی آنها چه نقشی دارد؟ و اگر مقام عصمت لازمه حکومت است پس چگونه در زمان غیبت به غیر معصوم اعتماد کنیم؟
- [سایر] با توجه به عدم تداوم حکومت امام علی علیه السلام، آیا می توان روش حکومتی ایشان را الگو قرار داد؟
- [سایر] آیا مسیحیت کنونی ادعای خاتمیت کردانداگر نکرده پس چرا مسیحیان کنونی مسلمان نمی شوند؟ آیا مسحیت مثل اسلام دستورات حکومتی(تشکیل حکومت)دارد؟ برتری اسلام به مسیحیت چیست؟
- [سایر] حکومت دینی چه نوع حکومتی است؟
- [سایر] آیا در دوران غیبت امام زمان (عج) تشکیل حکومت جایز است؟ اگر جایز است چه نوع حکومتی از دیدگاه اسلام مطلوب است.
- [سایر] فرق بین حکومت دینی و دین حکومتی (دین دولتی) چیست؟
- [سایر] رأس مبارک امام حسین(علیه السلام) در کجا مدفون شد؟
- [سایر] مکان دفن رأس امام حسین(علیه السلام) کجاست؟
- [سایر] تفاوت «اسلام انقلابی» مورد نظر منافقان با «انقلاب اسلامی» مورد نظر امام و نیز تفاوت «دین حکومتی» با «حکومت دینی» چیست؟
- [سایر] آیا حکومت دینی مقدس است؟ در این صورت فسادهای موجود در چنین حکومتی چگونه پذیرفته می شوند؟
- [آیت الله اردبیلی] گوسفند پنج نصاب دارد: اوّل: (چهل رأس) و زکات آن یک گوسفند است و تا گوسفند به چهل رأس نرسد زکات ندارد. دوم: (صد و بیست و یک رأس) و زکات آن دو گوسفند است. سوم: (دویست و یک رأس) و زکات آن سه گوسفند است. چهارم: (سیصد و یک رأس) و زکات آن چهار گوسفند است. پنجم: (چهار صد رأس یا بیشتر)، که باید آنها را (صد تا صد تا) حساب کند و برای هر صد رأس آنها یک گوسفند بدهد و لازم نیست زکات را از خود گوسفندها بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگری بدهد، یا مطابق قیمت گوسفند، پول بدهد کافی است و احتیاط واجب آن است که غیر از پول چیز دیگری به قصد قیمت داده نشود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان نباید جلوتر از قبر پیغمبر و امام(علیه السلام)نماز بخواند و بنابر احتیاط مستحب مساوی قبر مطهّر معصوم نماز نخواند.
- [آیت الله اردبیلی] گاو دو نصاب دارد: اوّل: (سی رأس) است که اگر شرایط دیگر وجود داشته باشد؛ زکات آن یک گوساله است که داخل سال دوم شده باشد و بنابر احتیاط واجب باید نر باشد. دوم: (چهل رأس) و زکات آن یک گوساله ماده است که داخل سال سوم شده باشد و زکات ما بین سی و چهل واجب نیست، مثلاً کسی که سی و نُه گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت رأس نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و بعد از آن که به شصت رأس رسید، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله که داخل سال دوم شده باشند بدهد و همچنین هرچه بالا رود باید (سی تا سی تا) یا (چهل تا چهل تا) یا با (سی و چهل) حساب نماید و زکات آنها را به دستوری که گفته شد بدهد؛ ولی باید به گونهای حساب کند که چیزی باقی نماند یا اگر چیزی باقی میماند از نُه تا بیشتر نباشد؛ مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب (سی و چهل) حساب کند و برای سی رأس آن زکات سی رأس و برای چهل رأس آن زکاتِ چهل رأس را بدهد؛ چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده رأس گاو، زکات نداده میماند.
- [آیت الله مظاهری] اگر مسلمانان به امر حکومت اسلامی با کفّار جنگ کنند و چیزهایی در جنگ به دست آورند، به آنها غنیمت گفته میشود و مخارجی را که برای غنیمت کردهاند مانند مخارج نگهداری و حمل و نقل آن و نیز مقداری را که امامعلیه السلام صلاح میداند به مصرفی برساند و چیزهایی که مخصوص به امام است باید از غنیمت کنار بگذارند و خمس بقیه آن را بدهند. 7 - زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد:
- [آیت الله مظاهری] اگر کافر ذمّی زمینی را از مسلمان بخرد باید خمس آن را به حکومت اسلامی بدهد و همچنین اگر خانه یا مغازه و مانند اینها را بخرد باید خمس زمین آن را بدهد و اگر خمسش را ندهد و به مسلمان دیگری بفروشد و یا مسلمانی آن زمین را از او ارث ببرد، بر مسلمان واجب است که خمس آن زمین را بدهد.
- [آیت الله مظاهری] لازم نیست پولی را که صاحب مال میدهد، عین موجود باشد، پس اگر دینی به گردن عامل داشته باشد میتواند آن را رأس المال قرار دهد، و همچنین لازم نیست رأس المال، طلا یا نقره سکّهدار باشد، پس اگر با جنس یا اسکناس مضاربه کند صحیح است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه روزه دار دروغی به خدا و پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و جانشینان معصوم او(علیهم السلام) نسبت دهد خواه با گفتن باشد، یا نوشتن، یا اشاره و مانند آن، بنابراحتیاط واجب روزه اش باطل می شود، هر چند بلافاصله توبه کند. دروغ بستن به سایر انبیا و فاطمه زهرا(علیها السلام) نیز همین حکم را دارد.
- [آیت الله مظاهری] معادن گرچه در ملک شخصی کسی پیدا شود ملک حکومت اسلامی است و در صورت ممانعت حکومت اسلامی، کسی حقّ تصرّف در آنها را ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] گاو دارای دو نصاب است: نصاب اول 30 رأس است، یعنی وقتی شماره گاوها به 30 رسد اگر شرایطی را که قبلاً گفته شد دارا باشد، باید یک گوساله نر یا ماده که لااقل داخل سال دوم شده باشد زکات دهد. نصاب دوم 40 رأس است و زکات آن یک گوساله ماده است که لااقل داخل سال سوم شده باشد و آنچه در بین 30 و 40 باشد زکات ندارد، مثلاً کسی که (35) گاو دارد فقط زکات 30 رأس آن را می دهد و همچنین اگر از (40) گاو زیادتر شود تا به 60 نرسیده، فقط زکات همان 40 گاو را می دهد، و هرگاه به 60 رسید باید دو گوساله که لااقل داخل سال دوم شده بدهد، همین طور هرچه افزایش یابد آنها را سی سی، یا چهل چهل، و یا اگر ممکن است با 30 و 40 حساب کند و مطابق دستور بالا عمل نماید، اما باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر می ماند از 9 بیشتر نباشد، مثلاً کسی که 70 رأس گاو دارد باید به حساب 30 و 40 حساب کند و هر کدام را مطابق دستور بالا زکات بدهد و کسی که 80 رأس گاو دارد با حساب چهل چهل حساب کند.
- [آیت الله بهجت] اگر کسی ( اعم از مسلمان و غیرمسلمان ) به یکی از دوازده امام علیهم السلام دشنام دهد، یا با آنان دشمنی نماید، نجس است.