ترکیب حکومت دینی به خودی خود گویای آن نیست که دین یا دینداران یا عالمان دینی چه سهمی در حکومت دارند و معیار و ضابطة دینی شدن یک حکومت چیست؟ تفاسیر و تلقیهای مختلفی از این ترکیب، قابل تصور میباشد، هر یک از این تفاسیر در واقع ارائه دهندة مدلی از حکومت دینی است که به بعضی از این تفاسیر و برداشتها اشاره میشود: تفسیر اول: حکومت دین حکومتی است که مؤمنان به دین خاص صاحبان اقتدار سیاسی باشند و مجموعة قدرت سیاسی جامعه و همه سازمانها و نهادهای قدرت به دست متدینان به دین خاص اداره شود. براساس این تفسیر، حکومت دینی مترادف با حکومت دینداران است. تفسیر دوم: حکومت دینی یعنی حکومتی که اقتدار سیاسی جامعه به دست طبقه خاص به نام (رجال دین) باشد. رجال دین کسانی هستند که واسطه معنوی میان عالم الوهیت و ربوبیت و عالم انسانی محسوب میشود و از قدسیت برخوردارند. تفسیر سوم: حکومت دینی، حکومتی است که دین و آموزههای آن در حکومت ایفای نقش میکند. اما حوزة دخالت دین در سیاست و حکومت محدود به قلمرو خاصی است. براساس این تلقی دین به شکل حکومت و نظام سیاسی نظر خاص ندارد. تفسیر چهارم: دولت دینی، دولتی است که از اقتدار سیاسی و حاکمیت خویش به عنوان ابزار مطمئن و نیرومند، جهت تحقق عینی آداب و اخلاق و سلوک دین خاص و تبلیغ و ترویج آن بهره جوید و بر لزوم الهام گرفتن اوامر حکومتی از تعالیم دینی اصرار ندارد. تفسیر پنجم: دولت دینی، دولتی است که کلیه شؤون و جنبههای آن بر گرفته از دین باشد. و هیچ جنبهای از آن رنگ بشری و مدنی نداشته باشد. تفسیر ششم: حکومت دینی، حکومتی است که دین در آن به ذکر اهداف و روشها میپردازد فلذا کلیه شؤون حکومت مدنی و بشری است و بشر بر اساس تجارب و عقل و تدبیر خویش باید نحوة سامان سیاسی خود را معین کند و دین در کلیه این امور ساکت و صامت است. تفسیر هفتم: ترتیب دین و دولت را میتوان به لزوم سنجش امور با دین و عرصههای مختلف حیات سیاسی و اجتماعی تفسیر کرد، بر اساس این تلقی حکومت دینی به ندای دین و پیام و توصیههای آن در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی لبیک میگوید. خواه این ندا و پیام در زمینة ارائه نظام سیاسی باشد و خواه در شیوة حلّ پارهای از معضلات اقتصادی و اجتماعی و یا در مقام ذکر اهداف و ارزشها. هیچ عاملی نمیتواند حوزه و ساحت خاصی را برای دخالت دین در عرصه سیاست و اجتماع تعیین کند و قلمرو و نفوذ و دخالت دین را محدود سازد. این تفسیر به مرجعیت دین در کلیه امور اجتماعی، سیاسی و حکومتی تاکید میورزد و در عین حال راه را در برخی زمینهها برای جنبههای مدنی و سهیم شدن تجارب عقلایی و راهکارهای بشری در اداره جامعه هموار میداند. به نظر می رسد این تفسیر از حکومت دینی درستتر است. فلذا حکومت دینی، حکومتی است که مشروعیت آن از دین و ماهیت آن دینی است و یا پایبند به قوانین و ارزشهای آن دین میباشد و همواره دغدغه اجرای احکام و معارف آن دین را در همه سطوح اعم از فرهنگ، اخلاق و سیاست، اعتقاد و اقتصاد دارد. و تمام امکانات و توان جامعه و کشور را در این جهت به کار میگیرد. اما مقوله دین حکومتی یا دین دولتی، یعنی حکومت از آن دین به عنوان یک ابزار استفاده میکند و برای بقاء و دوام خود آن را تبلیغ و ترویج میکند. در حقیقت دینی که ساخته و پرداخته حکومت میباشد به تعبیر مقام معظم رهبری مثل دین بنی امیه و بنی عباس است، که حکومت بنی امیه و بنی عباس دین را تبلیغ میکردند اما در جهت منافع خودشان. به عبارت دیگر دین دولتی یعنی دین بخشنامهای، توصیه اخلاقی با زور و سرنیزه، مثلاً بخشنامه میکنند که کارمندان دولت باید ظهر حتماً نماز اول وقت بخوانند. این درست نیست چرا که خود خداوند تا دم آفتاب فرصت داده است، حال ما بخشنامه کنیم حتماً اول وقت. که این کار باعث بیزاری افراد میشود. بنابراین دین دولتی آن است دینی است که با بخشنامه و با زور و سرنیزه توسط دولت تبلیغ و ترویج میشود اما حکومت دینی، یعنی حکومتی که بر مبنای دین عمل میکند (همان دیدگاه هفتم). معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. واعظی، احمد، حکومت دینی. 2. متن سخنرانی آیت الله خامنهای در تاریخ 19/9/1379 در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی.
ترکیب حکومت دینی به خودی خود گویای آن نیست که دین یا دینداران یا عالمان دینی چه سهمی در حکومت دارند و معیار و ضابطة دینی شدن یک حکومت چیست؟ تفاسیر و تلقیهای مختلفی از این ترکیب، قابل تصور میباشد، هر یک از این تفاسیر در واقع ارائه دهندة مدلی از حکومت دینی است که به بعضی از این تفاسیر و برداشتها اشاره میشود:
تفسیر اول: حکومت دین حکومتی است که مؤمنان به دین خاص صاحبان اقتدار سیاسی باشند و مجموعة قدرت سیاسی جامعه و همه سازمانها و نهادهای قدرت به دست متدینان به دین خاص اداره شود. براساس این تفسیر، حکومت دینی مترادف با حکومت دینداران است.
تفسیر دوم: حکومت دینی یعنی حکومتی که اقتدار سیاسی جامعه به دست طبقه خاص به نام (رجال دین) باشد. رجال دین کسانی هستند که واسطه معنوی میان عالم الوهیت و ربوبیت و عالم انسانی محسوب میشود و از قدسیت برخوردارند.
تفسیر سوم: حکومت دینی، حکومتی است که دین و آموزههای آن در حکومت ایفای نقش میکند. اما حوزة دخالت دین در سیاست و حکومت محدود به قلمرو خاصی است. براساس این تلقی دین به شکل حکومت و نظام سیاسی نظر خاص ندارد.
تفسیر چهارم: دولت دینی، دولتی است که از اقتدار سیاسی و حاکمیت خویش به عنوان ابزار مطمئن و نیرومند، جهت تحقق عینی آداب و اخلاق و سلوک دین خاص و تبلیغ و ترویج آن بهره جوید و بر لزوم الهام گرفتن اوامر حکومتی از تعالیم دینی اصرار ندارد.
تفسیر پنجم: دولت دینی، دولتی است که کلیه شؤون و جنبههای آن بر گرفته از دین باشد. و هیچ جنبهای از آن رنگ بشری و مدنی نداشته باشد.
تفسیر ششم: حکومت دینی، حکومتی است که دین در آن به ذکر اهداف و روشها میپردازد فلذا کلیه شؤون حکومت مدنی و بشری است و بشر بر اساس تجارب و عقل و تدبیر خویش باید نحوة سامان سیاسی خود را معین کند و دین در کلیه این امور ساکت و صامت است.
تفسیر هفتم: ترتیب دین و دولت را میتوان به لزوم سنجش امور با دین و عرصههای مختلف حیات سیاسی و اجتماعی تفسیر کرد، بر اساس این تلقی حکومت دینی به ندای دین و پیام و توصیههای آن در زمینههای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی لبیک میگوید. خواه این ندا و پیام در زمینة ارائه نظام سیاسی باشد و خواه در شیوة حلّ پارهای از معضلات اقتصادی و اجتماعی و یا در مقام ذکر اهداف و ارزشها. هیچ عاملی نمیتواند حوزه و ساحت خاصی را برای دخالت دین در عرصه سیاست و اجتماع تعیین کند و قلمرو و نفوذ و دخالت دین را محدود سازد. این تفسیر به مرجعیت دین در کلیه امور اجتماعی، سیاسی و حکومتی تاکید میورزد و در عین حال راه را در برخی زمینهها برای جنبههای مدنی و سهیم شدن تجارب عقلایی و راهکارهای بشری در اداره جامعه هموار میداند. به نظر می رسد این تفسیر از حکومت دینی درستتر است. فلذا حکومت دینی، حکومتی است که مشروعیت آن از دین و ماهیت آن دینی است و یا پایبند به قوانین و ارزشهای آن دین میباشد و همواره دغدغه اجرای احکام و معارف آن دین را در همه سطوح اعم از فرهنگ، اخلاق و سیاست، اعتقاد و اقتصاد دارد. و تمام امکانات و توان جامعه و کشور را در این جهت به کار میگیرد. اما مقوله دین حکومتی یا دین دولتی، یعنی حکومت از آن دین به عنوان یک ابزار استفاده میکند و برای بقاء و دوام خود آن را تبلیغ و ترویج میکند. در حقیقت دینی که ساخته و پرداخته حکومت میباشد به تعبیر مقام معظم رهبری مثل دین بنی امیه و بنی عباس است، که حکومت بنی امیه و بنی عباس دین را تبلیغ میکردند اما در جهت منافع خودشان. به عبارت دیگر دین دولتی یعنی دین بخشنامهای، توصیه اخلاقی با زور و سرنیزه، مثلاً بخشنامه میکنند که کارمندان دولت باید ظهر حتماً نماز اول وقت بخوانند. این درست نیست چرا که خود خداوند تا دم آفتاب فرصت داده است، حال ما بخشنامه کنیم حتماً اول وقت. که این کار باعث بیزاری افراد میشود. بنابراین دین دولتی آن است دینی است که با بخشنامه و با زور و سرنیزه توسط دولت تبلیغ و ترویج میشود اما حکومت دینی، یعنی حکومتی که بر مبنای دین عمل میکند (همان دیدگاه هفتم).
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. واعظی، احمد، حکومت دینی.
2. متن سخنرانی آیت الله خامنهای در تاریخ 19/9/1379 در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی.
- [سایر] حکومت دینی چه نوع حکومتی است؟
- [سایر] معنای حکومت دینی چیست؟ حاکمیت متدینان؛ اجرای احکام دینی یا برآمدن همه ارکان حکومت از دین؟
- [سایر] آیا حکومت دینی مقدس است؟ در این صورت فسادهای موجود در چنین حکومتی چگونه پذیرفته می شوند؟
- [سایر] تفاوت «اسلام انقلابی» مورد نظر منافقان با «انقلاب اسلامی» مورد نظر امام و نیز تفاوت «دین حکومتی» با «حکومت دینی» چیست؟
- [سایر] دنیوی کردن دین یا دینی کردن حکومت و سیاست؟
- [سایر] آیا دین دولتی قهراً به حکومت سکولار خواهد انجامید و این همان دموکراسی است؟
- [سایر] اگر دین، امری فردی تلقی شود و حکومت، امری اجتماعی، آیا در این فرض حکومت دینی قابل تصور است؟
- [سایر] در حکومت دینی، نظر و رأی مردم مهمتر است یا احکام دین؟
- [سایر] با توجه به مشکلاتی که در حکومت سبب نارضایتی مردم می شود، بهتر نیست حکومت غیر دینی تشکیل بشود تا مردم از دین زده نشوند؟
- [سایر] مصلحت گرایی در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی چه جایگاهی دارد؟ آیا مصلحت گرایی به مبانی حکومت و ارزشهای دینی ما خدشه وارد نمیکند و باعث کم رنگ شدن این ارزشها نمیشود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب میگردد که منکری معروف یا معروفی منکر شود و یا ستمگری تقویت گردد و یا ستمی بر مسلمانان تحمیل گردد یا چهره دین و عالمان دینی نزد مردم مخدوش گردد، اظهار حق و اعلام آن خصوصا بر عالمان و اجب است و سکوت جایز نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] گرفتن پول از بانکهای دولتی و تصرّف در آن بدون اجازه حاکم شرع و یا وکیل او جائز است.
- [آیت الله خوئی] گرفتن پول از بانکهای دولتی و تصرف در آن بدون اجازه حاکم شرع و یا وکیل او جایز نیست. (1)
- [آیت الله مظاهری] زمینهایی که در اصل آباد بوده مانند جنگلها و نیزارها ملک حکومت اسلامی است و هر کس در آن تصرّف و اصلاح نماید مالک میشود مگر آنکه حکومت اسلامی منع نماید.
- [آیت الله مظاهری] علفها و بوتههای بیابان و ماهیهای دریاها و رودخانهها و پرندگان هوا و حیوانات صحرا و مانند اینها ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی آنها را تصرّف کند مالک میشود مگر اینکه حکومت اسلامی جلوگیری نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .فقیه جامع الشرای ط که ولیّ مسلمین ا ست، از جهت ولا یی و حکومتی می تواند در صورت مصلحت، پرداخت خمس را عفو کند و یا آن را تخفیف بدهد.
- [آیت الله مظاهری] آنچه که در زمینهای موات باشد مانند بوته و درخت و سنگ و معدن و غیره، مانند خود زمین ملک حکومت اسلامی است ولی اگر کسی در آنها تصرّف کند مالک میشود مگر آنکه حکومت اسلامی ممانعت نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اعانت ظلمه و کسانی که با دین و احکام دین، ضدیت و معاندت دارند، تجاوز به حریم دین و حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر حکومت اسلامی معدنی را استخراج کند خمس به آن تعلق نمی گیرد.
- [آیت الله سبحانی] اگر حکومت اسلامی معدنی را استخراج کند، خمس به آن تعلق نمی گیرد. 3 گنج