مردم سالاری دینی به چه معناست؟ لطفا در این مورد توضیحاتی ارائه نمایید؟
برخی این واژه را ترکیب دو اصطلاح وارداتی از ادبیات سیاسی غرب می‌پندارند. یعنی (مردم سالاری) را معادل (دموکراسی) تصور می‌کنند و معنای دموکراسی را از آن برداشت می‌کنند و (دینی) را نیز به معنای (دینی) که در واژگان سیاسی غرب مطرح است، این تلقی نارسا سبب شده است که نوع حکومت در ایران را همچون حکومتهای دموکراتیک غربی تصور کرده و آثار و پیامدهای آن حکومتها را از این حکومت انتظار داشته باشند. در حالی که پس از تحول عظیم انقلاب اسلامی ، اصطلاحاتی مثل جمهوری اسلامی، مردم سالاری دینی و...، هر چند شباهتهایی با برخی واژه‌های غربی داشته باشند، ولی قطعاً معنا و مفهوم جدید و نویی دارند که باید با توجه به انقلاب اسلامی و نظام سیاسی موجود، تعاریف متناسب آنها را یافت. مقام معظم رهبری در تبیین تفاوت مردم‌سالاری دینی با دموکراسی‌های غربی می فرمایند: در اسلام آنچه ما به عنوان حاکمیّت اسلامی شناخته‌ایم و امروز هم بنای کلی جامعه بر آن قرار دارد، مردم‌سالاری دینی است که با دموکراسی‌های رایج غرب در بنیاد اختلاف دارد. ریشة مشروعیّت رأی مردم در دموکراسی‌های رایج دنیا اساساً با مشروعیّت رأی مردم در نظام مردم‌سالاری اسلامی که ما به دنبال آن هستیم و آن را حکومت اسلامی و حاکمیّت اسلامی به حساب می‌آوریم متفاوت است. لذا در روشها تفاوت بین اینهاست).[1] به هرحال،‌این واژه همچون واژة جمهوری اسلامی نوع حکومت را بیان می‌کند، ‌هم بر نقش مردم در حکومت اصرار جدّی دارد و هم در حکومت، ارزشهای جاودانه اسلام را آرمانهای اصلی و نهایی می‌داند. ترکیب این دو ویژگی یعنی نقش مردم در حکومت از سویی و ارزشهای اجتماعی اسلام از سوی دیگر به این معناست که برای مشارکت و حضور مردم در تحقق حکومت اسلامی و استمرار آن، نقشی اساسی قائل است. پس منظور از مردم‌سالاری دینی، مشارکت و حضور اراده‌های مردمی در سرنوشت اجتماعی نظام و حکومت است. مقام رهبری در تعریف این واژه می گویند: (در نظام اسلامی یعنی مردم سالاری دینی مردم انتخاب می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و سرنوشت اداره کشور را به وسیلة منتخبان خودشان در اختیار دارند، امّا این خواست و انتخاب و اراده در سایه هدایت الهی، هرگز بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمی‌برد و از صراط مستقیم خارج نمی‌شود. نکتة اصلی در مردم‌سالاری دینی این است. این یک هدیة انقلاب اسلامی به ملت ایران است. این تجربة جدید و جوانی است.)[2] معظم له همچنین خاطر نشان می کنند: (در قانون اساسی ما و در تعالیم ما و راهنمایی‌های امام (ره)، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأی و خواست مردم در حقیقت هیچ است باید با اتکاء به رأی مردم کسی بر سر کار بیاید. باید با اتکا به ارادة مردم نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی، و انتخابات دیگر مظاهر حضور رأی و اراده و خواست مردم است.)[3] همین مطلب موجب مقبولیت گسترده نظام چه در بُعد داخلی و چه در بُعد بین المللی و جهانی شده و می‌شود. در ایران اسلامی، مردم همان گونه که در واقعیت و عمل نشان داده‌اند،در صحنه‌های گوناگون، وسیع‌ترین و باشکوه‌ترین حضور و مشارکت را داشته‌اند. حضور در انتخاب نوع حکومت، انتخابات قانون اساسی و بازنگری آن، شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و نمایندگان شوراهای شهر که به دفعات تکرار شده است، تنها نمونه‌هایی از حضور اراده‌ها و دخالت مردم در نظام سیاسی و سرنوشت اجتماعی‌شان است. اگر به موارد فوق، مشارکت‌های بسیار گسترده دیگر مثل حضور در دفاع مقدس، شرکت در آیین‌های مذهبی و فرهنگی و... را بیافزاییم، خواهیم دید که جمهوری اسلامی به حضور اراده و خواست مردم متکی بوده و هست. با توجه به این توضیحات، معلوم گشت که مردم سالاری با معنا و مفهومی که در نظام اسلامی داراست، بسیار پررنگ‌تر و برجسته‌تر از واژة مردم‌گرایی است که حتی تحقق حکومت و حاکمیّت دینی منوط به آراء مردمی است.[4] البته اتکاء نظام اسلامی بر نقش و حضور مردم، مطلبی است که ریشه در حکومت نبوی و علوی دارد. در حکومت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله مردم مسلمان نه تنها در ایجاد حکومت اسلامی مدینه سهم اساسی داشتند، ‌بلکه تا پایان عمر شریف آن حضرت، حمایت و اطاعت از اوامر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و همکاری ومشارکت در امور اجتماعی را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی خود می‌شمردند. همچنین در زمان امیر المؤمنین امام علی علیه السّلام حکومت علوی زمانی استقرار یافت که مردم برای بیعت با ایشان از همدیگر سبقت می‌گرفتند. امام علی علیه السّلام نیز در فرمایشات خود این مطلب را ابراز نمودند. نقش بنیادین مردم در تحقق و استمرار حکومت، نکته‌ای است که نظام ولایت فقیه آن را با الهام از حکومت نبوی و علوی همواره مورد توجه و عمل خویش قرار داده است. اضافه بر این، در میثاق ملی کشورمان قانون اساسی نیز برای نقش مردم در حکومت اصولی اختصاص یافته است که در دو فصل (سوم و پنجم) از این قانون، به حقوق ملت و حق حاکمیّت ملی پرداخته است. به علت ضیق مجال، تنها به دو اصل اشاره می‌شود. در اصل ششم قانون اساسی، ادارة امور کشور، با اتکاء به رأی مردم، لازم شمرده شده است: (اصل ششم: در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‌پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد.)[5] و در اصل دیگری، نوع حاکمیّت ملت را در نظام اسلامی بیان می‌کند. بنابراین اصل تفاوت این نوع حاکمیّت با حکومت‌های دیگر در این است که حق حاکمیّت مردم در ایران ریشه در حق حاکمیّت الهی بر جهان و انسان دارد و همان خداست که انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم نموده است. ولی در حکومت‌های دیگر اینگونه نیست: (اصل پنجاه و ششم: حاکمیّت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست وهم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند.)[6] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، آیت الله جوادی آملی. 2. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیت الله مصباح یزدی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379. 3. ولایت فقیه، آیت الله معرفت. 4. نظام معقول، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پیروزمند، تهران، نشر کیهان، 1378. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان، 13/12/1381. [2] . بیانات معظم له پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری، 11/5/1380. [3] . بیانات معظم له در اجتماع زائران مرقد امام خمینی، 14/3/1380. [4] . مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج 1، ص 32. [5] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران. [6] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
عنوان سوال:

مردم سالاری دینی به چه معناست؟ لطفا در این مورد توضیحاتی ارائه نمایید؟


پاسخ:

برخی این واژه را ترکیب دو اصطلاح وارداتی از ادبیات سیاسی غرب می‌پندارند. یعنی (مردم سالاری) را معادل (دموکراسی) تصور می‌کنند و معنای دموکراسی را از آن برداشت می‌کنند و (دینی) را نیز به معنای (دینی) که در واژگان سیاسی غرب مطرح است، این تلقی نارسا سبب شده است که نوع حکومت در ایران را همچون حکومتهای دموکراتیک غربی تصور کرده و آثار و پیامدهای آن حکومتها را از این حکومت انتظار داشته باشند. در حالی که پس از تحول عظیم انقلاب اسلامی ، اصطلاحاتی مثل جمهوری اسلامی، مردم سالاری دینی و...، هر چند شباهتهایی با برخی واژه‌های غربی داشته باشند، ولی قطعاً معنا و مفهوم جدید و نویی دارند که باید با توجه به انقلاب اسلامی و نظام سیاسی موجود، تعاریف متناسب آنها را یافت. مقام معظم رهبری در تبیین تفاوت مردم‌سالاری دینی با دموکراسی‌های غربی می فرمایند:
در اسلام آنچه ما به عنوان حاکمیّت اسلامی شناخته‌ایم و امروز هم بنای کلی جامعه بر آن قرار دارد، مردم‌سالاری دینی است که با دموکراسی‌های رایج غرب در بنیاد اختلاف دارد. ریشة مشروعیّت رأی مردم در دموکراسی‌های رایج دنیا اساساً با مشروعیّت رأی مردم در نظام مردم‌سالاری اسلامی که ما به دنبال آن هستیم و آن را حکومت اسلامی و حاکمیّت اسلامی به حساب می‌آوریم متفاوت است. لذا در روشها تفاوت بین اینهاست).[1]
به هرحال،‌این واژه همچون واژة جمهوری اسلامی نوع حکومت را بیان می‌کند، ‌هم بر نقش مردم در حکومت اصرار جدّی دارد و هم در حکومت، ارزشهای جاودانه اسلام را آرمانهای اصلی و نهایی می‌داند. ترکیب این دو ویژگی یعنی نقش مردم در حکومت از سویی و ارزشهای اجتماعی اسلام از سوی دیگر به این معناست که برای مشارکت و حضور مردم در تحقق حکومت اسلامی و استمرار آن، نقشی اساسی قائل است.
پس منظور از مردم‌سالاری دینی، مشارکت و حضور اراده‌های مردمی در سرنوشت اجتماعی نظام و حکومت است. مقام رهبری در تعریف این واژه می گویند:
(در نظام اسلامی یعنی مردم سالاری دینی مردم انتخاب می‌کنند، تصمیم می‌گیرند و سرنوشت اداره کشور را به وسیلة منتخبان خودشان در اختیار دارند، امّا این خواست و انتخاب و اراده در سایه هدایت الهی، هرگز بیرون جاده صلاح و فلاح راه نمی‌برد و از صراط مستقیم خارج نمی‌شود. نکتة اصلی در مردم‌سالاری دینی این است. این یک هدیة انقلاب اسلامی به ملت ایران است. این تجربة جدید و جوانی است.)[2]
معظم له همچنین خاطر نشان می کنند:
(در قانون اساسی ما و در تعالیم ما و راهنمایی‌های امام (ره)، همیشه بر این نکته تأکید شده است که نظام بدون حمایت و رأی و خواست مردم در حقیقت هیچ است باید با اتکاء به رأی مردم کسی بر سر کار بیاید. باید با اتکا به ارادة مردم نظام حرکت کند. انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات خبرگان، انتخابات مجلس شورای اسلامی، و انتخابات دیگر مظاهر حضور رأی و اراده و خواست مردم است.)[3]
همین مطلب موجب مقبولیت گسترده نظام چه در بُعد داخلی و چه در بُعد بین المللی و جهانی شده و می‌شود. در ایران اسلامی، مردم همان گونه که در واقعیت و عمل نشان داده‌اند،در صحنه‌های گوناگون، وسیع‌ترین و باشکوه‌ترین حضور و مشارکت را داشته‌اند. حضور در انتخاب نوع حکومت، انتخابات قانون اساسی و بازنگری آن، شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان و نمایندگان شوراهای شهر که به دفعات تکرار شده است، تنها نمونه‌هایی از حضور اراده‌ها و دخالت مردم در نظام سیاسی و سرنوشت اجتماعی‌شان است. اگر به موارد فوق، مشارکت‌های بسیار گسترده دیگر مثل حضور در دفاع مقدس، شرکت در آیین‌های مذهبی و فرهنگی و... را بیافزاییم، خواهیم دید که جمهوری اسلامی به حضور اراده و خواست مردم متکی بوده و هست. با توجه به این توضیحات، معلوم گشت که مردم سالاری با معنا و مفهومی که در نظام اسلامی داراست، بسیار پررنگ‌تر و برجسته‌تر از واژة مردم‌گرایی است که حتی تحقق حکومت و حاکمیّت دینی منوط به آراء مردمی است.[4] البته اتکاء نظام اسلامی بر نقش و حضور مردم، مطلبی است که ریشه در حکومت نبوی و علوی دارد. در حکومت پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله مردم مسلمان نه تنها در ایجاد حکومت اسلامی مدینه سهم اساسی داشتند، ‌بلکه تا پایان عمر شریف آن حضرت، حمایت و اطاعت از اوامر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و همکاری ومشارکت در امور اجتماعی را به عنوان یک وظیفه دینی و شرعی خود می‌شمردند. همچنین در زمان امیر المؤمنین امام علی علیه السّلام حکومت علوی زمانی استقرار یافت که مردم برای بیعت با ایشان از همدیگر سبقت می‌گرفتند. امام علی علیه السّلام نیز در فرمایشات خود این مطلب را ابراز نمودند. نقش بنیادین مردم در تحقق و استمرار حکومت، نکته‌ای است که نظام ولایت فقیه آن را با الهام از حکومت نبوی و علوی همواره مورد توجه و عمل خویش قرار داده است.
اضافه بر این، در میثاق ملی کشورمان قانون اساسی نیز برای نقش مردم در حکومت اصولی اختصاص یافته است که در دو فصل (سوم و پنجم) از این قانون، به حقوق ملت و حق حاکمیّت ملی پرداخته است. به علت ضیق مجال، تنها به دو اصل اشاره می‌شود. در اصل ششم قانون اساسی، ادارة امور کشور، با اتکاء به رأی مردم، لازم شمرده شده است:
(اصل ششم: در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود از راه انتخابات: انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‌پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین می‌گردد.)[5]
و در اصل دیگری، نوع حاکمیّت ملت را در نظام اسلامی بیان می‌کند. بنابراین اصل تفاوت این نوع حاکمیّت با حکومت‌های دیگر در این است که حق حاکمیّت مردم در ایران ریشه در حق حاکمیّت الهی بر جهان و انسان دارد و همان خداست که انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم نموده است. ولی در حکومت‌های دیگر اینگونه نیست:
(اصل پنجاه و ششم: حاکمیّت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست وهم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند.)[6]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، آیت الله جوادی آملی.
2. پرسش‌ها و پاسخ‌ها، آیت الله مصباح یزدی، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1379.
3. ولایت فقیه، آیت الله معرفت.
4. نظام معقول، حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پیروزمند، تهران، نشر کیهان، 1378.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس خبرگان، 13/12/1381.
[2] . بیانات معظم له پس از مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری، 11/5/1380.
[3] . بیانات معظم له در اجتماع زائران مرقد امام خمینی، 14/3/1380.
[4] . مصباح یزدی، محمدتقی، پرسشها و پاسخها، ج 1، ص 32.
[5] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
[6] . قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین