اسلام تا چه حد پذیرش و تحمّل مخالفان را به رسمیّت می شناسد؟
ابتدا باید به دو نکته توجّه داشته باشیم: نکته ی اوّل این که تحمّل با پذیرش مساوی نیست، بلکه اعم از آن است؛ یعنی ممکن است عقیده یا رفتار مخالف را نپذیریم، ولی آن را تحمّل کنیم؛ بنا بر این، باید ببینیم اسلام در چه مواردی تحمّل مخالفان و در چه مواردی، علاوه بر تحمّل، پذیرش آنان را مجاز می داند. نکته ی دوم این است که، ما سه دسته از مخالفان را می توانیم از نظر اسلام مورد بررسی قرار دهیم: اوّل. کفّار و مشرکین و به تعبیری، مخالفان عقیدتی؛ دوم. منافقان و مروّجان فساد و تباهی؛ سوم. مخالفان شخصی و سلیقه ای. امّا دسته ی اوّل، یعنی کفار و مشرکین: اگر سردشمنی و عناد با اسلام و مسلمین نداشته باشند، اسلام دستور می دهد با آنان به نرمی رفتار شود؛ البتّه عقاید و رفتارشان را به هیچ وجه نمی پذیرد؛ امّا دستور به تحمّل آنان می دهد. نه تنها تساهل و تسامح در برابر کسانی که سر دشمنی و عناد با اسلام و مسلمانان ندارند رواست، بلکه اسلام بدان سفارش هم می کند تا در سایه ی عطوفت و رأفت اسلامی، قلوب کفّار غیر محارب نرم شده، به طرف اسلام و مسلمانان جذب گردد[1]: لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُواإِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ[2]؛ خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت با کسانی که در دین با شما کارزار نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نکردند، باز نمی دارد؛ زیرا خدا دادگران را دوست می دارد. حتّی توصیه می فرماید که از خیانت های آنان چشم پوشی شود: وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَة مِنْهُمْ إِلاّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الُمحْسِنِینَ[3]؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می شوی، مگر عده ی کمی از آنان؛ پس از آن ها در گذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد. زیرا اینان مستقیماً دشمنی خود را ابراز نمی کنند، هر چند، دست به خیانت های پنهانی می زنند. آیه ی شریفه توصیه می کند که این گونه خیانت ها مورد عفو و گذشت پیامبر قرار گیرد؛ امّا اگر کفار و مشرکین از سر عناد و جنگ و دشمنی با اسلام و مسلمین درآیند، اسلام در مقابل آنان می ایستد و فرمان جهاد و قتال با آنان را صادر می فرماید: وَقاتِلُوا المُشْرِکِینَ کافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کافَّةً[4]؛ با همه ی مشرکین بجنگید همان گونه که آنان با همه ی شما می جنگند!. امّا اسلام با دسته ی دوم، یعنی منافقین و مروّجان تباهی و فساد، اعم از فساد عقیدتی و فکری و فساد عملی و رفتاری، اهل تحمل و سازش نیست تا چه رسد به پذیرش و تسلیم؛ لذا در اجرای حدود الهی کوتاه نمی آید: الزّانِیَةُ وَالزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِاْئَةَ جَلْدَة وَلا تَأْخُذکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ[5]؛به هر کدام از مرد و زن زناکار صد تازیانه بزنید و در اجرای دین الهی هیچ رأفت و مهربانی نسبت به آنان روا مدارید. برای جلوگیری از این فسادها، امر به معروف و نهی از منکر را با تأکیدات بسیار، واجب فرموده است: عن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله): ان اللّه لَیُبْغِض المؤمن الضعیف الذی لا دینَ له، فقیل له و ما المؤمن الذی لا دین لَه؟ قال(صلی الله علیه وآله) الذی لا ینهی عن المنکر؛ از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت شده که فرمود: مؤمن ضعیفی که دین ندارد، مورد غضب خداوند است. سؤال شد: به چه کسی مؤمن بی دین می گویند؟ فرمود: کسی که از منکر و فساد نهی نمی کند.[6] و نیز آن حضرت فرمود: اذا ظهرت البدع فی امّتی فلیظهر العالِم عِلمَه فمَن لم یفعلْ فَعَلَیه لعنة اللّه[7]؛ وقتی امت من دچار بدعت های آشکار شود، دانشمندان باید علم خود را آشکار سازند و هر که چنین نکند لعنت خداوند بر او باد. البته، درست است که امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است؛ امّا هیچ کدام از مراتب آن مستلزم سکوت و سازش مطلق نیست؛ بالاخره، حتّی با اخم کردن و یا ترک نمودن مجلس، باید مخالفت خود را ابراز نمود. امام صادق(علیه السلام) فرمود: لاینبغی للمؤمن أنْ یجلس مجلساً یُعصی اللّه فیه و لایقدر علی تغییره[8]؛ شایسته نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا می شود و او نمی تواند آن مجلس را تغییر دهد. و امّا در مورد دسته ی سوم، یعنی مخالفان شخصی و سلیقه ای، قرآن کریم مسلمانان را به عدل و احسان دعوت نموده و از آنان همواره خواسته است که با یکدیگر در کمال صفا و صمیمیت و نیکی رفتار کنند، تحت تأثیر عواطف، خشم، غضب و تعصّبات قومی و قبیله ای رفتار ننمایند و همواره حق مدار و حق محور باشند. این توصیه، حتّی درباره ی رفتار با غیرمسلمانان هم صادق است و روش قرآن و اسلام نیز آن است که تا جایی که ممکن است با برهان و استدلال و اخلاق و موعظه، اختلافات را حل نمایند: وَلا تَسْتَوِی الحَسَنَةُ وَلا السَّیِّئَةُ إِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَ نَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ[9]؛ و نیکی با بدی یکسان نیست، بدی را با آنچه خود بهتر است دفع کن و پاسخ بده، آن گاه کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی دوستی یکدل می گردد. همان گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در امور شخصی، گذشت می کردند. به عنوان نمونه در این زمینه، ابن سعد از قول عایشه می نویسد: ما خُیِّر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) فی امرین الاّ أخَذَ أیسرهَما ما لم یکن اثماً، فان کان اثماً کان ابعدَ الناس منه؛ و ما انتقم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)لنفسه الاّ ان تنتهک حرمةُ اللّه فینتقم للّه[10]؛ هیچ گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله)میان دو کار اختیار پیدا نمی کرد، مگر آن که آسان ترینش را برمی گزید تا جایی که گناهی در میان نبود، و اگر گناهی در میان می آمد، از همه ی مردم نسبت بدان گناه دورتر بود، و هرگز پیامبر برای ظلمی که به خودش رفته بود، از کسی انتقام نگرفت، مگر زمانی که احترام نواهی خداوند از میان می رفت، در آن صورت برای خدا انتقام می گرفت. و نیز آن حضرت وقتی خبر یا مطلبی را از کسی می شنید، فوراً آن را تکذیب نمی کرد؛ بلکه با مهربانی بدان گوش می سپرد و ابتدا آن را حمل بر صحّت می کرد، تا جایی که مشرکان گفتند او دهن بین است: ... وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ...[11]؛ ... و می گویند او سرا پا گوش است. بگو: گوشِ نیکوست برای شما، به خدا ایمان دارد و مؤمنان را باور می دارد و سخن و مشورت ایشان را با خوش گمانی پذیراست... . بنا بر این، در مورد این دسته از مخالفان، اسلام گاهی علاوه بر تحمّل، پذیرش را نیز روا و بلکه لازم می داند؛ مثلا در سوره ی مبارکه ی شورا در وصف مؤمنانی که به کسب نعمت های نیک و جاودان الهی می رسند، می فرماید: ... و اَمرُهُم شوری بَینَهم ...[12]؛ یکی از اوصاف چنین مؤمنانی این است که در کارهایشان مشورت می کنند. و پیداست که در مشورت، گاهی باید نظر مخالف را پذیرفت و یا مثلا در جایی که کسی انتقاد سازنده ای از انسان می کند و یا عیب او را به او گوشزد می نماید، اسلام سفارش می کند که باید با روی باز این انتقاد را پذیرفت: عن ابی عبدالله الصادق علیه السلام قال: احبّ اخوانی الیّ من اهدی الیّ عیوبی[13]؛ محبوب ترین برادران من کسی است که عیب های مرا به من هدیه نماید. پی نوشتها: [1]. محمدتقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 32. [2]. سوره ی ممتحنه (60)، آیه ی 81. [3]. سوره ی مائده (5)، آیه ی 13. [4]. سوره ی توبه (9)، آیه ی 36. [5]. سوره ی نور (24)، آیه ی 2. [6]. الفروع من الکافی، ج 5، ص 59، ح 15؛ بحارالانوار، ج 72، ص 228، ح 4؛ [7]. اصول کافی، ج 1، باب البدع و الرأی و المقائیس، ح 2. [8]. اصول کافی، ج 2، ص 374، ح 1. [9]. سوره ی فصّلت (41)، آیه ی 34. [10]. محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، ج 1، القسم الثانی، ص 91. [11]. سوره ی توبه (9)، آیه ی 61. [12]. سوره ی شوری (42)، آیه ی 38. [13]. وسایل الشیعه، ج 12، باب 12، ص 25، ح 15547؛ بحارالانوار، ج 78، ص 247، ح 108. منبع: تساهل و تسامح، محمد تقی اسلامی، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).
عنوان سوال:

اسلام تا چه حد پذیرش و تحمّل مخالفان را به رسمیّت می شناسد؟


پاسخ:

ابتدا باید به دو نکته توجّه داشته باشیم:
نکته ی اوّل این که تحمّل با پذیرش مساوی نیست، بلکه اعم از آن است؛ یعنی ممکن است عقیده یا رفتار مخالف را نپذیریم، ولی آن را تحمّل کنیم؛ بنا بر این، باید ببینیم اسلام در چه مواردی تحمّل مخالفان و در چه مواردی، علاوه بر تحمّل، پذیرش آنان را مجاز می داند.
نکته ی دوم این است که، ما سه دسته از مخالفان را می توانیم از نظر اسلام مورد بررسی قرار دهیم:
اوّل. کفّار و مشرکین و به تعبیری، مخالفان عقیدتی؛
دوم. منافقان و مروّجان فساد و تباهی؛
سوم. مخالفان شخصی و سلیقه ای.
امّا دسته ی اوّل، یعنی کفار و مشرکین: اگر سردشمنی و عناد با اسلام و مسلمین نداشته باشند، اسلام دستور می دهد با آنان به نرمی رفتار شود؛ البتّه عقاید و رفتارشان را به هیچ وجه نمی پذیرد؛ امّا دستور به تحمّل آنان می دهد. نه تنها تساهل و تسامح در برابر کسانی که سر دشمنی و عناد با اسلام و مسلمانان ندارند رواست، بلکه اسلام بدان سفارش هم می کند تا در سایه ی عطوفت و رأفت اسلامی، قلوب کفّار غیر محارب نرم شده، به طرف اسلام و مسلمانان جذب گردد[1]:
لا یَنْهاکُمُ اللّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُواإِلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ[2]؛ خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت با کسانی که در دین با شما کارزار نکردند و شما را از خانه هایتان بیرون نکردند، باز نمی دارد؛ زیرا خدا دادگران را دوست می دارد.
حتّی توصیه می فرماید که از خیانت های آنان چشم پوشی شود:
وَلا تَزالُ تَطَّلِعُ عَلی خائِنَة مِنْهُمْ إِلاّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الُمحْسِنِینَ[3]؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه می شوی، مگر عده ی کمی از آنان؛ پس از آن ها در گذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.
زیرا اینان مستقیماً دشمنی خود را ابراز نمی کنند، هر چند، دست به خیانت های پنهانی می زنند. آیه ی شریفه توصیه می کند که این گونه خیانت ها مورد عفو و گذشت پیامبر قرار گیرد؛ امّا اگر کفار و مشرکین از سر عناد و جنگ و دشمنی با اسلام و مسلمین درآیند، اسلام در مقابل آنان می ایستد و فرمان جهاد و قتال با آنان را صادر می فرماید:
وَقاتِلُوا المُشْرِکِینَ کافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کافَّةً[4]؛ با همه ی مشرکین بجنگید همان گونه که آنان با همه ی شما می جنگند!.
امّا اسلام با دسته ی دوم، یعنی منافقین و مروّجان تباهی و فساد، اعم از فساد عقیدتی و فکری و فساد عملی و رفتاری، اهل تحمل و سازش نیست تا چه رسد به پذیرش و تسلیم؛ لذا در اجرای حدود الهی کوتاه نمی آید:
الزّانِیَةُ وَالزّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِد مِنْهُما مِاْئَةَ جَلْدَة وَلا تَأْخُذکُمْ بِهِما رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّهِ[5]؛به هر کدام از مرد و زن زناکار صد تازیانه بزنید و در اجرای دین الهی هیچ رأفت و مهربانی نسبت به آنان روا مدارید.
برای جلوگیری از این فسادها، امر به معروف و نهی از منکر را با تأکیدات بسیار، واجب فرموده است:
عن رسول اللّه(صلی الله علیه وآله): ان اللّه لَیُبْغِض المؤمن الضعیف الذی لا دینَ له، فقیل له و ما المؤمن الذی لا دین لَه؟ قال(صلی الله علیه وآله) الذی لا ینهی عن المنکر؛ از پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) روایت شده که فرمود: مؤمن ضعیفی که دین ندارد، مورد غضب خداوند است. سؤال شد: به چه کسی مؤمن بی دین می گویند؟ فرمود: کسی که از منکر و فساد نهی نمی کند.[6]
و نیز آن حضرت فرمود:
اذا ظهرت البدع فی امّتی فلیظهر العالِم عِلمَه فمَن لم یفعلْ فَعَلَیه لعنة اللّه[7]؛ وقتی امت من دچار بدعت های آشکار شود، دانشمندان باید علم خود را آشکار سازند و هر که چنین نکند لعنت خداوند بر او باد.
البته، درست است که امر به معروف و نهی از منکر دارای مراتبی است؛ امّا هیچ کدام از مراتب آن مستلزم سکوت و سازش مطلق نیست؛ بالاخره، حتّی با اخم کردن و یا ترک نمودن مجلس، باید مخالفت خود را ابراز نمود.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
لاینبغی للمؤمن أنْ یجلس مجلساً یُعصی اللّه فیه و لایقدر علی تغییره[8]؛ شایسته نیست مؤمن در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا می شود و او نمی تواند آن مجلس را تغییر دهد.
و امّا در مورد دسته ی سوم، یعنی مخالفان شخصی و سلیقه ای، قرآن کریم مسلمانان را به عدل و احسان دعوت نموده و از آنان همواره خواسته است که با یکدیگر در کمال صفا و صمیمیت و نیکی رفتار کنند، تحت تأثیر عواطف، خشم، غضب و تعصّبات قومی و قبیله ای رفتار ننمایند و همواره حق مدار و حق محور باشند.
این توصیه، حتّی درباره ی رفتار با غیرمسلمانان هم صادق است و روش قرآن و اسلام نیز آن است که تا جایی که ممکن است با برهان و استدلال و اخلاق و موعظه، اختلافات را حل نمایند:
وَلا تَسْتَوِی الحَسَنَةُ وَلا السَّیِّئَةُ إِدْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَ نَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ[9]؛ و نیکی با بدی یکسان نیست، بدی را با آنچه خود بهتر است دفع کن و پاسخ بده، آن گاه کسی که میان تو و او دشمنی است، گویی
دوستی یکدل می گردد.
همان گونه که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در امور شخصی، گذشت می کردند. به عنوان نمونه در این زمینه، ابن سعد از قول عایشه می نویسد:
ما خُیِّر رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) فی امرین الاّ أخَذَ أیسرهَما ما لم یکن اثماً، فان کان اثماً کان ابعدَ الناس منه؛ و ما انتقم رسول اللّه(صلی الله علیه وآله)لنفسه الاّ ان تنتهک حرمةُ اللّه فینتقم للّه[10]؛ هیچ گاه پیامبر(صلی الله علیه وآله)میان دو کار اختیار پیدا نمی کرد، مگر آن که آسان ترینش را برمی گزید تا جایی که گناهی در میان نبود، و اگر گناهی در میان می آمد، از همه ی مردم نسبت بدان گناه دورتر بود، و هرگز پیامبر برای ظلمی که به خودش رفته بود، از کسی انتقام نگرفت، مگر زمانی که احترام نواهی خداوند از میان می رفت، در آن صورت برای خدا انتقام می گرفت.
و نیز آن حضرت وقتی خبر یا مطلبی را از کسی می شنید، فوراً آن را تکذیب نمی کرد؛ بلکه با مهربانی بدان گوش می سپرد و ابتدا آن را حمل بر صحّت می کرد، تا جایی که مشرکان گفتند او دهن بین است:
... وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ...[11]؛ ... و می گویند او سرا پا گوش است. بگو: گوشِ نیکوست برای شما، به خدا ایمان دارد و مؤمنان را باور می دارد و سخن و مشورت ایشان را با خوش گمانی پذیراست... .
بنا بر این، در مورد این دسته از مخالفان، اسلام گاهی علاوه بر تحمّل، پذیرش را نیز روا و بلکه لازم می داند؛ مثلا در سوره ی مبارکه ی شورا در وصف مؤمنانی که به کسب نعمت های نیک و جاودان الهی می رسند، می فرماید:
... و اَمرُهُم شوری بَینَهم ...[12]؛ یکی از اوصاف چنین مؤمنانی این است که در کارهایشان مشورت می کنند.
و پیداست که در مشورت، گاهی باید نظر مخالف را پذیرفت و یا مثلا در جایی که کسی انتقاد سازنده ای از انسان می کند و یا عیب او را به او گوشزد می نماید، اسلام سفارش می کند که باید با روی باز این انتقاد را پذیرفت:
عن ابی عبدالله الصادق علیه السلام قال: احبّ اخوانی الیّ من اهدی الیّ عیوبی[13]؛ محبوب ترین برادران من کسی است که عیب های مرا به من هدیه نماید.
پی نوشتها:
[1]. محمدتقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها، ج 3، ص 32.
[2]. سوره ی ممتحنه (60)، آیه ی 81.
[3]. سوره ی مائده (5)، آیه ی 13.
[4]. سوره ی توبه (9)، آیه ی 36.
[5]. سوره ی نور (24)، آیه ی 2.
[6]. الفروع من الکافی، ج 5، ص 59، ح 15؛ بحارالانوار، ج 72، ص 228، ح 4؛
[7]. اصول کافی، ج 1، باب البدع و الرأی و المقائیس، ح 2.
[8]. اصول کافی، ج 2، ص 374، ح 1.
[9]. سوره ی فصّلت (41)، آیه ی 34.
[10]. محمد بن سعد؛ الطبقات الکبری، ج 1، القسم الثانی، ص 91.
[11]. سوره ی توبه (9)، آیه ی 61.
[12]. سوره ی شوری (42)، آیه ی 38.
[13]. وسایل الشیعه، ج 12، باب 12، ص 25، ح 15547؛ بحارالانوار، ج 78، ص 247، ح 108.
منبع: تساهل و تسامح، محمد تقی اسلامی، نشر مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه (1381).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین