ولایت داشتن فقیه بر فرزانگان جامعه، امری نامعقول است و هیچ انسان عاقلی به قیّم بودن دیگران ‌بر خود رأی نمی‌دهد.‌‌ ‌
هیچ انسان خردمندی، اختیار خود را به دست افراد خودکامه یا افراد فرزانه‌ای که جامعه را بر اساس ‌اندیشه شخصی خویش اداره می‌کنند نمی‌دهد، ولی رأی دادن به حکومت دین خدا و اجرای آن توسّط ‌انسان‌هایی وارسته و عاقل و دانا که از سوی امامان معصوم (علیهم‌السلام) به نصب خاص یا به نصب عام ‌منصوب شده باشند، نه تنها دور از عقل نیست، بلکه از عقل خالص و ناب سرچشمه می‌گیرد. همان‌گونه که ‌در گذشته گفته شد(1)، ولایتِ فقیه عادل، به معنای ولایت شخص و خواسته‌ها و هواهای نفسانی او نیست، ‌بلکه ولایت فقاهت و عدالت، یعنی حکومت دین و دستور خداوند است که فقیه، فقط مجری آنهاست و حق ‌هیچ‌گونه دخل و تصرفی در احکام الهی را ندارد. از سوی دیگر، نباید توهم نمود که ولایت فقیه، مربوط به امور ‌شخصی زندگی افراد جامعه است و برای آنان تصمیم‌گیری می‌کند؛ زیرا گفته شد(2) که ولایت فقیه، مربوط به ‌امور اجتماعی و اداره جامعه اسلامی است و دخالت ولایت در امور زندگی مردم، تنها در مواردی است که به ‌مصالح عمومی مربوط باشد.‌‌ ‌بنابراین، همان‌گونه که بیعت نمودن مردم با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و ‌امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه)، عین صواب و عقل‌مداری بوده است، رأی دادن مردم به فقیه جامع الشرایطی ‌که منصوب از سوی آنان و مجری احکام الهی است نیز عین صواب است و چنین نظامی، بهترین و ‌تضمین‌شده‌ترین نظام سیاسی در جهان امروز است. پذیرفتن ولایت مالک اشتر (رض)، نشانه فرزانگی مؤمنان ‌عصر بود نه دلیل نابخردی آنان؛ و لذا پذیرش ولایت فقیه نیز از فرزانگی و خردمندی است؛ زیرا در این جهت، ‌فرقی میان منصوب خاص و منصوب عام نیست؛ چرا که معیار نصب، همان فقاهت و عدالت است نه شخص ‌خاص بشری.‌‌ ‌‌ ‌ ‌(1) ر ک: کتاب ولایت فقیه، ص 256.‌ ‌(2) ر ک: همان، ص 250 و ص 410 (پاورقی). ‌ ‌‌‌‌مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 423 و 424)‌
عنوان سوال:

ولایت داشتن فقیه بر فرزانگان جامعه، امری نامعقول است و هیچ انسان عاقلی به قیّم بودن دیگران ‌بر خود رأی نمی‌دهد.‌‌ ‌


پاسخ:

هیچ انسان خردمندی، اختیار خود را به دست افراد خودکامه یا افراد فرزانه‌ای که جامعه را بر اساس ‌اندیشه شخصی خویش اداره می‌کنند نمی‌دهد، ولی رأی دادن به حکومت دین خدا و اجرای آن توسّط ‌انسان‌هایی وارسته و عاقل و دانا که از سوی امامان معصوم (علیهم‌السلام) به نصب خاص یا به نصب عام ‌منصوب شده باشند، نه تنها دور از عقل نیست، بلکه از عقل خالص و ناب سرچشمه می‌گیرد. همان‌گونه که ‌در گذشته گفته شد(1)، ولایتِ فقیه عادل، به معنای ولایت شخص و خواسته‌ها و هواهای نفسانی او نیست، ‌بلکه ولایت فقاهت و عدالت، یعنی حکومت دین و دستور خداوند است که فقیه، فقط مجری آنهاست و حق ‌هیچ‌گونه دخل و تصرفی در احکام الهی را ندارد. از سوی دیگر، نباید توهم نمود که ولایت فقیه، مربوط به امور ‌شخصی زندگی افراد جامعه است و برای آنان تصمیم‌گیری می‌کند؛ زیرا گفته شد(2) که ولایت فقیه، مربوط به ‌امور اجتماعی و اداره جامعه اسلامی است و دخالت ولایت در امور زندگی مردم، تنها در مواردی است که به ‌مصالح عمومی مربوط باشد.‌‌ ‌بنابراین، همان‌گونه که بیعت نمودن مردم با پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و ‌امیرالمؤمنین (سلام‌الله‌علیه)، عین صواب و عقل‌مداری بوده است، رأی دادن مردم به فقیه جامع الشرایطی ‌که منصوب از سوی آنان و مجری احکام الهی است نیز عین صواب است و چنین نظامی، بهترین و ‌تضمین‌شده‌ترین نظام سیاسی در جهان امروز است. پذیرفتن ولایت مالک اشتر (رض)، نشانه فرزانگی مؤمنان ‌عصر بود نه دلیل نابخردی آنان؛ و لذا پذیرش ولایت فقیه نیز از فرزانگی و خردمندی است؛ زیرا در این جهت، ‌فرقی میان منصوب خاص و منصوب عام نیست؛ چرا که معیار نصب، همان فقاهت و عدالت است نه شخص ‌خاص بشری.‌‌ ‌‌

‌(1) ر ک: کتاب ولایت فقیه، ص 256.‌
‌(2) ر ک: همان، ص 250 و ص 410 (پاورقی).

‌‌‌‌مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 423 و 424)‌





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین