در سال دهم هجرت، پیامبر بزرگ اسلام به اصحاب و اقوامشان دستور دادند که آماده زیارت خانه خدا شوند. در نتیجه جمع کثیری از مسلمانان مدینه روستاهای اطراف که تعدادشان را بین نود هزار تا بیش از یکصد و بیست و چها هزار نفر نوشته اند، دور هم گرد آمدند و به همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای انجام مناسک حج عازم مکه معظمه شدند. طبق نقل تاریخ نویسان، بیش از این جمعیت نیز، مردم (مکه) و اهل (یمن) بودند که به همراهی امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای زیارت کعبه به جمع اهل مدینه و اطراف آن پیوستند. این حج که حجة الوداع و حجة الکمال نامیده شده، آخرین حجی است که پیامبر عزیز اسلام(صلی الله علیه وآله) به انجام آن موفق گردید و چندی پس از آن بدرود حیات گفت. فایده سخنی که هنگام جدایی و آخرین لحظات گفته می شود، این است که هم بهتر در ذهن ها می ماند و هم زمینه ادعای نسخ و تغییر حکم را از بین می برد; قطعنامه های پایانیِ تجمعات و وصایای هنگام مرگ نیز از این فایده بهره مند است. چون مناسک حج به پایان رسید و زائران خانه خدا تصمیم به مراجعت گرفتند، در سرزمینی به نام جحفه که راه های مدینه و کشورهای مصر و عراق از آن منشعب می شد، برکه ای به نام غدیرخم وجود داشت. حاجیان در روز پنج شنبه، هجدهم ذی الحجه، به آن مکان رسیدند. در همین روز، پیک وحی در رسید و این آیه را از جانب خداوند بر پیامبرش خواند: (یا أَیُّهَا الرُّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الکَافِرِینَ);[1] ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را به انجام نرسانی، رسالت خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از خطرات مردم مصون می دارد. خدا کافران و جمعیت لجوج را هدایت نمی کند. چون این آیه به پیامبر رسید، ایشان دستور فرمودند که جمعیت در منطقه غدیرخم جمع شوند. حضرت در برابر آفتاب سوزان عربستان، سخنرانی مفصلی ایراد فرمودند و دستور الهی را درباره ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(علیه السلام)را به مردم ابلاغ نمودند. آن گاه علی بن ابی طالب(علیه السلام) را به حاضران معرفی کرده، فرمودند: (من از میان شما می روم و در بین شما دو امانت گرانبها می گذارم که یکی از دیگری مهم تر است. آنها قران و عترت و اهل بیت من می باشند. بنگرید که پس از من چگونه با آنها برخورد می کنید! هان ای مردم! من رهبر شما هستم و علی بن ابی طالب(علیه السلام) بعد از من رهبر شماست. هر کس ولایت او را بپذیرد، ولایت مرا پذیرفته است و کسی که ولایت او را نپذیرد، در واقع ولایت مرا نپذیرفته است. بعد از سخنرانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و نصب علی(علیه السلام) به جانشینی، شعرای اسلام از جمله حسان بن ثابت اشعار ارزنده ای درباره ولایت علی(علیه السلام) ایراد کردند که تاریخ، آنها را به یادگار نگه داشته است. در پایان مراسم، حاضران دسته دسته به خیمه مولای متقیان وارد شدند و دست وی را به نشان بیعت فشردند و ولایتش را تبریک گفتند. نخستین بیعت کنندگان، خلیفه اول و دوم بودند که در دیدار خود اظهار داشتند: (بَخٍّ بَخٍّ لک یا علیٌّ أَصْبَحتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَة;[2] مبارک باد! مبارک باد! بر تو ای علی! اینک تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی). در آیه ابلاغ نکات بسیار حساسی وجود دارد: اولاً، به پیامبر خدا در ابلاغ آن هشدار می دهد; ثانیاً، اهمیت موضوع و هدف ابلاغ چنان مهم است که نرساندن آن کوتاهی در رسالت به شمار می آید; ثالثاً، آیه موضوعی را در بردارد که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) از ابلاغ آن وحشت می کند و ممکن است گروهی دست به خیانت بزنند; رابعاً، در این آیه افراد لجوج و عنادورزی که حکم آیه را نپذیرفتند، کافر خوانده شده اند; خامساً، نشان می دهد که اعلان این قضیه پیش از این از پیامبر خواسته شده بود، ولی چون وقت آن از جهت زمان و مکان دقیقاً تعیین نشده بود، آن حضرت منتظر بود تا در بهترین فرصت مناسب آن را بیان کند، تا این که در غدیرخم مناسبت ترین مکان آن حضرت با تأکید و هشدار الهی مکلف شدند که آن را بیان کنند. چنین چیزی درباره دیگر احکام و دستورات الهی بی سابقه بوده و نشانگر آن است که ابلاغ مسأله ای بسیار اساسی و سرنوشت ساز بوده که موجب فتنه انگیزی و تحریک احساسات قدرت طلبان و حسودان می شده است. حال باید پرسید که موضوع آیه که این همه اهمیت دارد، چیست؟ چه مسأله ای است که اگر پیامبر خدا آن را ابلاغ نکند، رسالت خود را انجام نداده است؟ این موضوع چه قدر مورد توجه است که پیامبر خدا با آن همه قدرت، از خطر منافقان و حاضران می هراسد؟ این موضوع چه قدر در پیشگاه خدا ارزش دارد که نپذیرفتن آن باعث کفر و گسستن از دستگیره توحید است؟ اساساً پس از بیست و سه سال رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در سال دهم هجرت، چه مسأله ای باقی مانده که تا این حد حساس و با ارزش است؟! آری، موضوع، ولایت علی(علیه السلام) است که باید در آستانه رحلت پیامبر برای چندمین بار، آن هم در اجتماع با شکوه حج اعلان گردد و مسلمانان جدید و اشخاصی که هنوز ابلاغ های قبلی رسول خدا را نشنیده اند بشنوند که علی(علیه السلام) جانشین به حق پیامبر است و بدانند که ولایت علوی دنباله رسالت نبوی است. پی نوشتها: [1]. سوره مائده، آیه 67، روایات مختلفی در کتاب های اهل سنّت وارد شده است که این آیه درباره واقعه غدیرخم می باشد; مانند: روح المعانی، آلوسی، ج 6، ص 199 193، (داراحیاء التراث العربی); الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، ج 2، ص 298 299، (دارالمعرفة، 1365 ه ق). [2]. الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 283 282، (دارالکتاب العربی، بیروت، 1379 ه ق); ینابیع المودة، القندوزی، ج 2، ص 249، (دارالاسوة، 1416 ه ق); الامام علی فی آراء الخلفاء، شیخ مهدی فقیه ایمانی، ص 75، (مؤسسة المعارف الاسلامیة 1420 ه ق); کشف الیقین، علامه حلی، تحقیق حسین درگاهی، ص 250، (الطبعة الاولی، 1411 ه ق). www.mazaheb.ir
حدیث غدیر، در چه نقطه ای و برای چه هدفی بیان شده است؟
در سال دهم هجرت، پیامبر بزرگ اسلام به اصحاب و اقوامشان دستور دادند که آماده زیارت خانه خدا شوند. در نتیجه جمع کثیری از مسلمانان مدینه روستاهای اطراف که تعدادشان را بین نود هزار تا بیش از یکصد و بیست و چها هزار نفر نوشته اند، دور هم گرد آمدند و به همراه رسول خدا(صلی الله علیه وآله) برای انجام مناسک حج عازم مکه معظمه شدند. طبق نقل تاریخ نویسان، بیش از این جمعیت نیز، مردم (مکه) و اهل (یمن) بودند که به همراهی امیرالمؤمنین(علیه السلام) برای زیارت کعبه به جمع اهل مدینه و اطراف آن پیوستند.
این حج که حجة الوداع و حجة الکمال نامیده شده، آخرین حجی است که پیامبر عزیز اسلام(صلی الله علیه وآله) به انجام آن موفق گردید و چندی پس از آن بدرود حیات گفت. فایده سخنی که هنگام جدایی و آخرین لحظات گفته می شود، این است که هم بهتر در ذهن ها می ماند و هم زمینه ادعای نسخ و تغییر حکم را از بین می برد; قطعنامه های پایانیِ تجمعات و وصایای هنگام مرگ نیز از این فایده بهره مند است. چون مناسک حج به پایان رسید و زائران خانه خدا تصمیم به مراجعت گرفتند، در سرزمینی به نام جحفه که راه های مدینه و کشورهای مصر و عراق از آن منشعب می شد، برکه ای به نام غدیرخم وجود داشت. حاجیان در روز پنج شنبه، هجدهم ذی الحجه، به آن مکان رسیدند. در همین روز، پیک وحی در رسید و این آیه را از جانب خداوند بر پیامبرش خواند: (یا أَیُّهَا الرُّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الکَافِرِینَ);[1] ای پیامبر! آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را به انجام نرسانی، رسالت خود را انجام نداده ای و خداوند تو را از خطرات مردم مصون می دارد. خدا کافران و جمعیت لجوج را هدایت نمی کند.
چون این آیه به پیامبر رسید، ایشان دستور فرمودند که جمعیت در منطقه غدیرخم جمع شوند. حضرت در برابر آفتاب سوزان عربستان، سخنرانی مفصلی ایراد فرمودند و دستور الهی را درباره ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین(علیه السلام)را به مردم ابلاغ نمودند. آن گاه علی بن ابی طالب(علیه السلام) را به حاضران معرفی کرده، فرمودند: (من از میان شما می روم و در بین شما دو امانت گرانبها می گذارم که یکی از دیگری مهم تر است. آنها قران و عترت و اهل بیت من می باشند.
بنگرید که پس از من چگونه با آنها برخورد می کنید! هان ای مردم! من رهبر شما هستم و علی بن ابی طالب(علیه السلام) بعد از من رهبر شماست. هر کس ولایت او را بپذیرد، ولایت مرا پذیرفته است و کسی که ولایت او را نپذیرد، در واقع ولایت مرا نپذیرفته است.
بعد از سخنرانی پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) و نصب علی(علیه السلام) به جانشینی، شعرای اسلام از جمله حسان بن ثابت اشعار ارزنده ای درباره ولایت علی(علیه السلام) ایراد کردند که تاریخ، آنها را به یادگار نگه داشته است. در پایان مراسم، حاضران دسته دسته به خیمه مولای متقیان وارد شدند و دست وی را به نشان بیعت فشردند و ولایتش را تبریک گفتند. نخستین بیعت کنندگان، خلیفه اول و دوم بودند که در دیدار خود اظهار داشتند: (بَخٍّ بَخٍّ لک یا علیٌّ أَصْبَحتَ مَوْلایَ وَ مَوْلا کُلِّ مُؤمِن وَ مُؤمِنَة;[2] مبارک باد! مبارک باد! بر تو ای علی! اینک تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گردیدی).
در آیه ابلاغ نکات بسیار حساسی وجود دارد:
اولاً، به پیامبر خدا در ابلاغ آن هشدار می دهد; ثانیاً، اهمیت موضوع و هدف ابلاغ چنان مهم است که نرساندن آن کوتاهی در رسالت به شمار می آید; ثالثاً، آیه موضوعی را در بردارد که پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) از ابلاغ آن وحشت می کند و ممکن است گروهی دست به خیانت بزنند; رابعاً، در این آیه افراد لجوج و عنادورزی که حکم آیه را نپذیرفتند، کافر خوانده شده اند; خامساً، نشان می دهد که اعلان این قضیه پیش از این از پیامبر خواسته شده بود، ولی چون وقت آن از جهت زمان و مکان دقیقاً تعیین نشده بود، آن حضرت منتظر بود تا در بهترین فرصت مناسب آن را بیان کند، تا این که در غدیرخم مناسبت ترین مکان آن حضرت با تأکید و هشدار الهی مکلف شدند که آن را بیان کنند. چنین چیزی درباره دیگر احکام و دستورات الهی بی سابقه بوده و نشانگر آن است که ابلاغ مسأله ای بسیار اساسی و سرنوشت ساز بوده که موجب فتنه انگیزی و تحریک احساسات قدرت طلبان و حسودان می شده است. حال باید پرسید که موضوع آیه که این همه اهمیت دارد، چیست؟ چه مسأله ای است که اگر پیامبر خدا آن را ابلاغ نکند، رسالت خود را انجام نداده است؟ این موضوع چه قدر مورد توجه است که پیامبر خدا با آن همه قدرت، از خطر منافقان و حاضران می هراسد؟ این موضوع چه قدر در پیشگاه خدا ارزش دارد که نپذیرفتن آن باعث کفر و گسستن از دستگیره توحید است؟ اساساً پس از بیست و سه سال رسالت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، در سال دهم هجرت، چه مسأله ای باقی مانده که تا این حد حساس و با ارزش است؟!
آری، موضوع، ولایت علی(علیه السلام) است که باید در آستانه رحلت پیامبر برای چندمین بار، آن هم در اجتماع با شکوه حج اعلان گردد و مسلمانان جدید و اشخاصی که هنوز ابلاغ های قبلی رسول خدا را نشنیده اند بشنوند که علی(علیه السلام) جانشین به حق پیامبر است و بدانند که ولایت علوی دنباله رسالت نبوی است.
پی نوشتها:
[1]. سوره مائده، آیه 67، روایات مختلفی در کتاب های اهل سنّت وارد شده است که این آیه درباره واقعه غدیرخم می باشد; مانند: روح المعانی، آلوسی، ج 6، ص 199 193، (داراحیاء التراث العربی); الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، ج 2، ص 298 299، (دارالمعرفة، 1365 ه ق).
[2]. الغدیر، علامه امینی، ج 1، ص 283 282، (دارالکتاب العربی، بیروت، 1379 ه ق); ینابیع المودة، القندوزی، ج 2، ص 249، (دارالاسوة، 1416 ه ق); الامام علی فی آراء الخلفاء، شیخ مهدی فقیه ایمانی، ص 75، (مؤسسة المعارف الاسلامیة 1420 ه ق); کشف الیقین، علامه حلی، تحقیق حسین درگاهی، ص 250، (الطبعة الاولی، 1411 ه ق).
www.mazaheb.ir
- [سایر] خطبه های بی نقطه و بی الف و یک نقطه برای چه گفته شده است؟
- [سایر] حدیث غدیر را بیان کنید؟
- [سایر] خطبه غدیر را بیان کنید؟
- [سایر] راویان حدیث غدیر چه کسانی هستند؟
- [سایر] مقصود از ولی در حدیث غدیر چیست؟
- [سایر] راویان حدیث غدیر چه کسانی هستند؟
- [سایر] آیا حضرت علی (ع) به حدیث غدیر و ماجرای غدیر خم استدلال کرده است؟
- [سایر] آیا حدیث غدیر در نهج البلاغه آمده است؟
- [سایر] آیا حدیث غدیر از طریق زنان هم نقل شده است ؟
- [سایر] آیا حدیث غدیر از طریق زنان هم نقل شده است ؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در صورتی که قبل از انجام مسمّای واجب در خطبه (یعنی حداقلی از واجبات خطبه ها که بتوان آنها را خطبه نامید) عده ای از مأمومین متفرق شوند و کمتر از 4 نفر بمانند و پس از مدت کوتاهی برگردند (به طوری که عدد لازم 5 نفر کامل شود) اگر امام در این فاصله سکوت کرده باشد، پس از مراجعت مأمومین باید از نقطه ای که خطبه را قطع نموده ادامه دهد ولی اگر (با وجود تقلیل مأمومین از حد نصاب لازم) قسمت های واجب خطبه را ادامه داده و جریان امر به صورتی بوده که افراد پراکنده صدای او را نشنیده اند باید پس از مراجعت آنها و تکمیل عدد قسمت های واجب را که در غیاب آنها خوانده اعاده کند و اگر زمان بازگشت مأمومین طولانی باشد به طوری که عرفاً به یکپارچگی خطبه لطمه بزند باید امام خطبه را اعاده کند. چنانچه اگر با ورود مأمومین جدید هم عدد لازم 5 نفر کامل بشود اعاده خطبه ضروری است.
- [آیت الله سبحانی] هرگاه نقطه خاصی از مسجد را برای اعتکاف در نظر بگیرد، اعتکاف در آن نقطه واجب نمی شود. مگر این که آن نقطه از مسجد از فضیلت خاصی برخوردار باشد، در این صورت باید به نیّت خود، جامه عمل بپوشاند.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط مستحبّ آن است که امام درحال خطبه ، سخنی غیرمربوط به خطبه ها نگوید ، اَلْبَتَّه در فاصلة بین خطبه ها ونماز ، سخن گفتن بلامانع است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] احتیاط مستحب آن است که امام در حال خطبه سخنی غیر مربوط به خطبه ها نگوید البته در فاصله بین خطبه ها و نماز، سخن گفتن بلامانع است.
- [آیت الله نوری همدانی] واجب است امام پس از خطبة اوّل مقدار کمی بنشیند وسپس به خطبه دوّم بپردازد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] واجب است امام پس از خطبه اول مقدار کمی بنشیند و سپس به خطبه دوم بپردازد.
- [آیت الله سبحانی] واجب است امام پس از خطبه اوّل کمی بنشیند و سپس به خطبه دوم بپردازد.
- [آیت الله علوی گرگانی] در زمان غائب بودن امام7 مستحبّ است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند و بهتر است که در خطبه عید فطر، احکام زکاْ فطره و در خطبه عید قربان احکام قربانی را بگویند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] در زمان غائب بودن امام (ع) مستحب است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند. و بهتر است که در خطبه عید فطر احکام زکاه فطره و در خطبه عید قربان احکام قربانی را بگویند.
- [آیت الله بروجردی] در زمان غائب بودن امام مستحب است بعد از نماز عید فطر و قربان دو خطبه بخوانند و بهتر است که در خطبة عید فطر احکام زکات فطره و در خطبة عید قربان احکام قربانی را بگویند.