پدیدۀ جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد کردن و تغییر متن حدیث) توسط معاندین و منافقین، از زمان پیامبر(ص) سابقه داشته و نشان دهندۀ نفوذ سود جویان فرصت طلب در صفوف مسلمان است. پیامبر اکرم (ص) نیز برای پیشگیری از آثار سوء این پدیدۀ شوم ، در زمان حیات خود هشدارها داده و صاحبان عقل و انصاف را از آن آگاه نموده اند. ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه هایی برای مقابله با آن ابداع نموده اند. تاریخ حیات فکری مسلمانان نشانگر استفاده از رهنمودهای پیشوایان دینی در همۀ عرصه های دانش از جمله شیوه های اطمینان از درستی آنچه به عنوان احادیث و روایات پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در بین مردم عرضه می شود، است. وجود شیوه های گوناگون دستیابی به درستی حدیث، گواه گسترۀ پهناور این تلاش است که در ادامۀ این مختصر به بعضی از این روش ها اشاره می کنیم. اولا؛ بیشتر روایات شیعه از زمان امام محمد باقر (ع) و امام جعفرصادق (ع) به دست ما رسیده است اگر چه قبل از آن کتاب هایی در زمینۀ حدیث نگاشته شده است ولی عمدۀ آن در این زمان بوده است. شیخ مفید در ضمن حالات امام صادق (ع) در کتاب ارشاد و ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسی در اعلام الوری نوشته اند: کسانی که از ثقات با اختلاف مذاهبشان از امام صادق (ع) روایت کرده اند چهارهزار نفر بوده اند.[1] از این جمع عده ای موفق به تدوین کتب و گرد آوری شدند که بعدها کتاب های آنان به "اصول اربع مائة" معروف گردید، این اصول چهارصدگانه جزء اولین مؤلفات شیعه است. اگر چه از این اصول جز تعداد اندکی باقی نمانده است ولی اکثر روایات منقول در این اصول ضمن کتب اربعه (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب، استبصار) آمده است.[2] در تعریف "اصل" گفته شده آنچه را که راوی بدون واسطه از زبان امام شنیده و ضبط نموده است، ولی چنانچه به واسطۀ کتاب دیگر که از امام اخذ شده مجموعه ای گرد آورد به این مجموعه (فرع) و به مرجع اول (اصل) گویند.[3] از این رو، احتمال زیادی یا نقصان یا فراموشی در این نصوص بسیار کم است. پس مصادر اولیه در حد بالایی از هرگونه جرح پاک است، اگر چه احتمالات دیگر؛ مانند تقیه در روایات و یا وضع کتاب به نام نویسنده ای از نویسندگان اصول، منتفی نیست. اما با توجه به طرق و روش های تحمل حدیث از جمله شنیدن از صاحب کتاب یا قرائت کتاب نزد او یا اجازۀ شیخ به شاگرد در نقل حدیث، احتمال وضع کتاب تا حد مورد قبول عقلاء از بین می رود. این دربارۀ مصادر اصول حدیثی شیعه و دقت و مراقبت در حفظ و نگهداری آنها از هر واضع و دسیسه ای. اما با تمام این دقت ها مسلماً روایاتی که از امام (ع) صادر نشده است وارد کتب شیعی شده است که جهت پالایش آن امور ذیل در تاریخ حدیث شیعه اتفاق افتاده است. همانطور که مدعی مذکور هم معترف است غلات و مفوضه احادیث زیادی را جعل کردند ولی چنین نیست که امروز کتب روایی ما پر از این گونه روایات باشد و هیچ پالایشی بر آن انجام نگرفته باشد، بلکه برعکس این کار در چند مرحله انجام شده است و این پالایش مختص به مسائل رجال شناسی نیست. با توجه به اینکه دو نوع جعل داریم: 1- جعل سند و متن حدیث با هم 2- جعل متن حدیث با سند به ظاهر صحیح (سند صحیح است ولی مربوط به روایت دیگری است)، پالایش احادیث دو نوع می باشد. الف:پالایش متنی و سندی. ب.:پالایش متنی. الف) پالایش متنی و سندی: 1. اولین روشنگری درباره ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان معصوم (ع) انجام گرفت، ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده اند اشاره می فرمودند. عبدالله بن مسکان از بعضی از اصحاب از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: (خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر (ع) دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارۀ ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجۀ بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همۀ امور ما به دست اوست خلع کند).[4] این گونه روشنگری ها باعث طرد سندها و متونی بود که اسماء و افکار این گروه های منحرف در آن وجود داشت. یاران ائمه(ع) و محدثان شیعه با دقت نظر و تیزبینی اینگونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند. 2. این پالایش ها در زمان نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) نیز اتفاق افتاد آنان که اشخاص متخصص و متعهدی بودند همانطور که خود بیان فرموده اند احادیثی را جمع کردند که حجت بین خدا و ایشان باشد.[5] یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی می دانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدماء یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشند[6] که نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث اطمینان از صدور آن از معصوم(ع) است. بهر حال قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین (ع) شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند نه به طور چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل به طور مثال عبدالله بن جبله کنانی (م 219 ه)، محمد بن عیسی یقطینی ، حسن بن محبوب (م 224 ه) و حسن بن علی بن فضال (م 224 ه) و دیگر اصحاب نیز هر کدام کتاب رجالی داشتند.[7] بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در شناخت روات و شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند. ب) پالایش متنی: برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی از این راه ها استفاده شده است: 1- عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان: یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه (ع)، به خصوص اصحاب ائمه(ع) متاخر مانند امام رضا (ع) تا امام عسکری (ع) انجام می دادند. عرضۀ روایات بر معصومین(ع) و اطمینان از صحت و سقم روایات بود. این شیوه که در روایات آن را (عرض الحدیث) می نامند بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی (دورۀ حضور)، جلوه کرده است. در این روش حدیث بر امام معصوم (ع) و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد او عرضه می شود و تأئید یا انکار امام نسبت به کلمات متن حدیث بدست می آید. عرضۀ حدیث جریانی همیشگی و همزاد با نقل حدیث بوده است، در کتاب های کهن حدیث نمونه هایی از عرضۀ حدیث بر امام علی(ع)[8]، امام حسن(ع)[9]، امام حسین(ع)[10] ، امام سجّاد (ع) [11]، امام باقر(ع) [12]، امام صادق(ع)و... به چشم می خورد. عرضۀ مجموعه های متعدد روایی بر امام صادق(ع) نشانگر تشدید این جریان در عصر آن امام همام است. دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعۀ جعفری از شیعۀ زیدی و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخص هایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضۀ مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند. از مهمترین جریانات نادرست این دوره، خط غلوّ است. غالیان افرادی ریاست طلب بودند که برای امامان معصوم(ع) جایگاه و مقامی برتر از جایگاه حقیقی آنان درست کرده و خود را جانشین ایشان می خواندند تا از این راه به مقاصد و اهداف نامبارک خود برسند. و امامان معصوم (ع) نیز از ابتدا متوجه این گروه و انحرافات و خطرات آنان بوده و دیگران را از ضرر آنان آگاه کرده اند که نمونه های متعددی از آن را در کتابهای اصلی رجال و بخصوص رجال کشی در احوال غالیانی چون (ابوالخطاب) و (یونس بن ظبیان) می یابیم.[13] همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا (ع) عرضه کرد که در موردی حضرت احادیث فراوانی را انکار کرد.[14] مانند این در مورد کتب بنی فضّال نیز وارد شده است. که امام حسن عسکری (ع) روایات این کتب را تائید کردند.[15] شیوۀ عرضۀ حدیث موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش که کم هم نبودند از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه بکلی کنار نرفتند. 2- مقابله نسخه ها: این شیوه از قدیم الایام در بین علماء اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین(ع) مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند این روش کوششی است جهت زدودن تحریفها، افزوده ها و کاستیهای عمدی و سهوی. 3-اجازۀ نقل حدیث علمای حدیث، اجازۀ نقل را یکی از مهم ترین طرق تحمل حدیث دانسته اند و به عنوان پشتوانۀ صحّت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادلۀ آن همّت گماشته اند. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می نمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می آوردند.به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث عالیقدر و یکی از چهره‌های درخشان قرن سوم هجری در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری (ع) شرفیاب شود. وی دانشهای مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویش، همچون احمد بن اسحاق قمی (سفیر امام زمان (عج) در شهر قم و ده‌ها تن از چهره‌های درخشان شیعه، فرا گرفت و موفق به تألیف کتاب‌های ارزشمند فقهی و حدیثی شد. او روایات متعددی را از ائمه اطهار (ع) نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب او تربیت شده‌اند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان وی می‌توان ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینی را نام برد که صاحب مطمئن‌ترین کتاب حدیثی شیعه یعنی (کافی) است و کلینی در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است. از فواید مهم اجازۀ روایت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومین(ع) است و معمولاً اساتید در اجازۀ روایی سلسله سند را به یکی از مشایخ بزرگ هم چون ملامحمدتقی مجلسی، شهید اول، علامه حلی و یا شیخ طوسی رسانده و بر او توقف می کنند چون طرق مشایخ بزرگ معلوم است. 4- روش فهرستی: یکی دیگر از این روش ها روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند یعنی روایات را با یک سری از قرائن می سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند. مثلاً چون مسلک قمی ها در غلّو بسیار سختگیرانه بود به طوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز بصائر الدرجات را نقل می کند.[16] با اینکه نویسنده همه محمد بن الحسن الصفّار است، یا ابن ولید تمام رجال کتاب نوادر الحکمة را تأئید می کند ولی چند نفر را استثناء می کند[17] نه اینکه این افراد ضعیف باشند بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده مورد قبول نیست. در این روش هم اگر چه کاری شخصی و اجتهادی است ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است. 5- موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن: یکی دیگر از این روش ها عرضۀ روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمۀ طاهرین (ع) مکرر روایت شده است که فرمودند:"هر گاه از ما حدیثی به شما رسید آنرا بر کتاب خدا عرضه نمائید پس آنرا که موافق قرآن بود بگیرید (بر طبق آن عمل کنید) و آنرا که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید(درستی و نا درستی آنرا از ما بپرسید)."[18] همچنین خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصت طلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حق جو بودند. از نمونه های بارز این حقیقت جویان، (سلیم بن قیس الهلالی) است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و دروغ بستنها به پیامبر دست یافت و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر(ص) تنها از مجرای علم صحیح اهل بیت میسّر است.[19] خلاصه این که امروزه با این تلاش های وافر و پیگیریهای مجدّانه و طاقت فرسا از طرف ائمه (ع) و اصحاب ایشان تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است ولی در عین حال علماء و مجتهدین با عنایت به همۀ این تلاشها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قرائن و شواهد در به دست آوری ملاکهایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بی نیاز نمی دانند، علماء و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است به صاحبانش چه بسا روایات صحیح السند و المتن را به خاطر بعضی از قرائن قطعی قبول نکنند مثلا 1. روایت مخالف قطعی با قرآن باشد. 2. مخالف با اصول مذهب باشد. 3. مورد اعراض علماء امامّیه در طول تاریخ واقع شده باشد. 4. روایات از روی تقیه صادر شده باشد. 5. روایات دارای نشانه های جعل باشد و ... اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علماء و مجتهدین برای قبول یا ردّ یک روایت به کار می گیرند. پی نوشتها: [1] مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص 91. [2] همان. [3] حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات، حدیث، ص 11. [4] مامقانی، تلخیص مقباس الهدایة، ص 156. [5] صدوق، مقدمة، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 3، ناشر جامعه مدرسین. [6] سیفی مازندارانی، علی اکبر، مقیاس الرّوایة فی علم الدرایة، ص 44. [7] مدیرشانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص 56 57. [8] رجال الکشی، ج2، ص692 700؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص562 ، 558. [9] طبقات ابن سعد، ج3، ص 26، به نقل از مسند امام مجتبی(ع( ، ص 535، ح 36 . [10] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص 628؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص187، ح 4798؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص142؛ الجعفریات، ص 5، ح42؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 157، ح530. [11] الکافی، ج 8، ص 15، ح2 . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص559 . رجال الکشی، ص104، شماره 167 [12] الفهرست، شیخ طوسی، ص176، معانی الاخبار، ص382، ح12. [13] رجال الکشی، ص364 ، 546،.363، 292، 291؛ معانی الاخبار، ص 181، ح 1، بحارالانوار، ج 26، ص140، ح12. [14] رجال کشی، ص 224. [15] سبحانی، جعفر ، کلیات فی علم الرجال، ص 278. [16] رجال کشی، ص 251، ترجمه، محمد بن الحسن الصفّارف چاپ داوری. [17] رجال نجاشی، ص 245، ترجمه، محمد بن احمد بن یحیحی، چاپ داوری. [18] تهذیب‌الأحکام ج : 7 ص : 275 رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص وَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا جَاءَکُمْ مِنَّا حَدِیثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ أَوْ رُدُّوهُ عَلَیْنَا [19] برگرفته از مجله علوم حدیث، شماره 6، عبدالهادی مسعودی. http://farsi.islamquest.net
پدیدۀ جعل حدیث و "دس" در احادیث (کم و زیاد کردن و تغییر متن حدیث) توسط معاندین و منافقین، از زمان پیامبر(ص) سابقه داشته و نشان دهندۀ نفوذ سود جویان فرصت طلب در صفوف مسلمان است. پیامبر اکرم (ص) نیز برای پیشگیری از آثار سوء این پدیدۀ شوم ، در زمان حیات خود هشدارها داده و صاحبان عقل و انصاف را از آن آگاه نموده اند. ائمه طاهرین (ع) و به تبع آنان علمای بزر گوار نیز همواره متوجه این خطر بزرگ بوده و شیوه هایی برای مقابله با آن ابداع نموده اند.
تاریخ حیات فکری مسلمانان نشانگر استفاده از رهنمودهای پیشوایان دینی در همۀ عرصه های دانش از جمله شیوه های اطمینان از درستی آنچه به عنوان احادیث و روایات پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در بین مردم عرضه می شود، است. وجود شیوه های گوناگون دستیابی به درستی حدیث، گواه گسترۀ پهناور این تلاش است که در ادامۀ این مختصر به بعضی از این روش ها اشاره می کنیم.
اولا؛ بیشتر روایات شیعه از زمان امام محمد باقر (ع) و امام جعفرصادق (ع) به دست ما رسیده است اگر چه قبل از آن کتاب هایی در زمینۀ حدیث نگاشته شده است ولی عمدۀ آن در این زمان بوده است. شیخ مفید در ضمن حالات امام صادق (ع) در کتاب ارشاد و ابن شهر آشوب در مناقب و طبرسی در اعلام الوری نوشته اند: کسانی که از ثقات با اختلاف مذاهبشان از امام صادق (ع) روایت کرده اند چهارهزار نفر بوده اند.[1] از این جمع عده ای موفق به تدوین کتب و گرد آوری شدند که بعدها کتاب های آنان به "اصول اربع مائة" معروف گردید، این اصول چهارصدگانه جزء اولین مؤلفات شیعه است. اگر چه از این اصول جز تعداد اندکی باقی نمانده است ولی اکثر روایات منقول در این اصول ضمن کتب اربعه (کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب، استبصار) آمده است.[2]
در تعریف "اصل" گفته شده آنچه را که راوی بدون واسطه از زبان امام شنیده و ضبط نموده است، ولی چنانچه به واسطۀ کتاب دیگر که از امام اخذ شده مجموعه ای گرد آورد به این مجموعه (فرع) و به مرجع اول (اصل) گویند.[3] از این رو، احتمال زیادی یا نقصان یا فراموشی در این نصوص بسیار کم است.
پس مصادر اولیه در حد بالایی از هرگونه جرح پاک است، اگر چه احتمالات دیگر؛ مانند تقیه در روایات و یا وضع کتاب به نام نویسنده ای از نویسندگان اصول، منتفی نیست. اما با توجه به طرق و روش های تحمل حدیث از جمله شنیدن از صاحب کتاب یا قرائت کتاب نزد او یا اجازۀ شیخ به شاگرد در نقل حدیث، احتمال وضع کتاب تا حد مورد قبول عقلاء از بین می رود. این دربارۀ مصادر اصول حدیثی شیعه و دقت و مراقبت در حفظ و نگهداری آنها از هر واضع و دسیسه ای. اما با تمام این دقت ها مسلماً روایاتی که از امام (ع) صادر نشده است وارد کتب شیعی شده است که جهت پالایش آن امور ذیل در تاریخ حدیث شیعه اتفاق افتاده است. همانطور که مدعی مذکور هم معترف است غلات و مفوضه احادیث زیادی را جعل کردند ولی چنین نیست که امروز کتب روایی ما پر از این گونه روایات باشد و هیچ پالایشی بر آن انجام نگرفته باشد، بلکه برعکس این کار در چند مرحله انجام شده است و این پالایش مختص به مسائل رجال شناسی نیست.
با توجه به اینکه دو نوع جعل داریم: 1- جعل سند و متن حدیث با هم 2- جعل متن حدیث با سند به ظاهر صحیح (سند صحیح است ولی مربوط به روایت دیگری است)، پالایش احادیث دو نوع می باشد. الف:پالایش متنی و سندی. ب.:پالایش متنی.
الف) پالایش متنی و سندی:
1. اولین روشنگری درباره ورود احادیث جعلی در تراث شیعی توسط خود امامان معصوم (ع) انجام گرفت، ایشان به اشخاصی اشاره می کردند که واضع و جاعل احادیث بودند و در ضمن به نوع افکار و معانی که در احادیث جعل کرده اند اشاره می فرمودند. عبدالله بن مسکان از بعضی از اصحاب از امام صادق (ع) نقل می کند که حضرت فرمود: (خداوند مغیرة بن سعید را لعنت کند، او پیوسته بر پدرم امام باقر (ع) دروغ می بست، خداوند گرمای آتش را به او بچشاند، خداوند لعنت کند کسی را که دربارۀ ما چیزی می گوید که ما نسبت به خود چنین اعتقادی نداشته باشیم، خداوند لعنت کند کسی را که ما را از درجۀ بندگی خداوندی که ما را خلق کرد و به سوی او باز می گردیم و همۀ امور ما به دست اوست خلع کند).[4] این گونه روشنگری ها باعث طرد سندها و متونی بود که اسماء و افکار این گروه های منحرف در آن وجود داشت. یاران ائمه(ع) و محدثان شیعه با دقت نظر و تیزبینی اینگونه انحرافات را تا حد زیادی حذف کردند.
2. این پالایش ها در زمان نویسندگان کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، استبصار، تهذیب) نیز اتفاق افتاد آنان که اشخاص متخصص و متعهدی بودند همانطور که خود بیان فرموده اند احادیثی را جمع کردند که حجت بین خدا و ایشان باشد.[5] یعنی احادیثی که به نظر خودشان صحیح بود. از طرفی می دانیم که اصطلاح صحیح در نزد قدماء یعنی روایتی که از صدور آن اطمینان داشته باشند[6] که نتیجه بررسی سندی و متنی یک حدیث اطمینان از صدور آن از معصوم(ع) است.
بهر حال قبل از کتب رجالی فهرستی اربعه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال طوسی، فهرست طوسی) اصحاب دارای کتب رجالی زیادی بودند. یعنی پالایش احادیث از زمان حضرات معصومین (ع) شروع شد و محدّثین ما با آگاهی از رجال احادیث اقدام به نوشتن احادیث می کردند نه به طور چشم بسته و بدون نقد و جرح و تعدیل به طور مثال عبدالله بن جبله کنانی (م 219 ه)، محمد بن عیسی یقطینی ، حسن بن محبوب (م 224 ه) و حسن بن علی بن فضال (م 224 ه) و دیگر اصحاب نیز هر کدام کتاب رجالی داشتند.[7]
بعد از این، کتب رجالی و فهرستی اربعه تألیف شد که سعی زیادی در شناخت روات و شناخت کتب روایات و صحت استناد آن به نویسندگانش نمودند.
ب) پالایش متنی:
برای پالایش متن احادیث از هر گونه تغییر و تحریف عمدی و غیر عمدی از این راه ها استفاده شده است:
1- عرضۀ حدیث بر امامان و عالمان: یکی از روش های پالایش متنی که اصحاب ائمه (ع)، به خصوص اصحاب ائمه(ع) متاخر مانند امام رضا (ع) تا امام عسکری (ع) انجام می دادند. عرضۀ روایات بر معصومین(ع) و اطمینان از صحت و سقم روایات بود.
این شیوه که در روایات آن را (عرض الحدیث) می نامند بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی (دورۀ حضور)، جلوه کرده است. در این روش حدیث بر امام معصوم (ع) و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد او عرضه می شود و تأئید یا انکار امام نسبت به کلمات متن حدیث بدست می آید.
عرضۀ حدیث جریانی همیشگی و همزاد با نقل حدیث بوده است، در کتاب های کهن حدیث نمونه هایی از عرضۀ حدیث بر امام علی(ع)[8]، امام حسن(ع)[9]، امام حسین(ع)[10] ، امام سجّاد (ع) [11]، امام باقر(ع) [12]، امام صادق(ع)و... به چشم می خورد.
عرضۀ مجموعه های متعدد روایی بر امام صادق(ع) نشانگر تشدید این جریان در عصر آن امام همام است. دوره ای که هویت تشیع، تثبیت شد و شیعۀ جعفری از شیعۀ زیدی و فرقه های مختلف دیگر تمایز یافت. اصحاب و راویان تربیت یافته در این مکتب به عنوان شاخص هایی برای محک زدن درستی هر آنچه به شیعه و امامان او نسبت داده می شد، مطرح شدند و آنان نیز با عرضۀ مجموعه های حدیثی نوشته و یا نقل شده، خود، امنیت میراث شیعی را تضمین کردند.
از مهمترین جریانات نادرست این دوره، خط غلوّ است. غالیان افرادی ریاست طلب بودند که برای امامان معصوم(ع) جایگاه و مقامی برتر از جایگاه حقیقی آنان درست کرده و خود را جانشین ایشان می خواندند تا از این راه به مقاصد و اهداف نامبارک خود برسند. و امامان معصوم (ع) نیز از ابتدا متوجه این گروه و انحرافات و خطرات آنان بوده و دیگران را از ضرر آنان آگاه کرده اند که نمونه های متعددی از آن را در کتابهای اصلی رجال و بخصوص رجال کشی در احوال غالیانی چون (ابوالخطاب) و (یونس بن ظبیان) می یابیم.[13]
همچنین یونس بن عبدالرحمن کتب زیادی از شیعه را محضر امام رضا (ع) عرضه کرد که در موردی حضرت احادیث فراوانی را انکار کرد.[14] مانند این در مورد کتب بنی فضّال نیز وارد شده است. که امام حسن عسکری (ع) روایات این کتب را تائید کردند.[15]
شیوۀ عرضۀ حدیث موجب گشت، ساده اندیشی از دایره حدیث شیعه رخت بربندد و دست جاعلان کوته اندیش که کم هم نبودند از دامان حدیث کوتاه گردد. تنها احساس هولناک ردّ امام نسبت به حدیثی کافی بود که بسیاری از منافقان داخل شده در صفوف شیعه را از کرسی نقل حدیث، پائین کشد و آنان را از حریم پاک آن دور سازد، گرچه بکلی کنار نرفتند.
2- مقابله نسخه ها: این شیوه از قدیم الایام در بین علماء اسلام و اصحاب و یاران پیامبر و ائمه طاهرین(ع) مرسوم بوده که هر چند گاه یک بار نصوص و کتابهای حدیثی و خطی خود را با نوشته های صحیح و اصلی افراد مورد وثوق مقابله و تطبیق می کردند این روش کوششی است جهت زدودن تحریفها، افزوده ها و کاستیهای عمدی و سهوی.
3-اجازۀ نقل حدیث
علمای حدیث، اجازۀ نقل را یکی از مهم ترین طرق تحمل حدیث دانسته اند و به عنوان پشتوانۀ صحّت و درستی نقل احادیث، به اخذ و مبادلۀ آن همّت گماشته اند. بدین صورت که اساتید علم حدیث به طور کتبی یا شفاهی اذن روایت احادیث از خود را به شاگردانشان اعطا می نمودند و معمولاً در این اجازات نام اساتید و مشایخ و تألیفات خود را می آوردند.به عنوان مثال احمد بن ادریس اشعری قمی فقیه نامدار، محدث عالیقدر و یکی از چهرههای درخشان قرن سوم هجری در شهر مقدس قم است که توفیق یافت به محضر پیشوای یازدهم، حضرت امام حسن عسکری (ع) شرفیاب شود. وی دانشهای مختلف را از محضر اساتید و دانشوران نامدار امامیه عصر خویش، همچون احمد بن اسحاق قمی (سفیر امام زمان (عج) در شهر قم و دهها تن از چهرههای درخشان شیعه، فرا گرفت و موفق به تألیف کتابهای ارزشمند فقهی و حدیثی شد. او روایات متعددی را از ائمه اطهار (ع) نقل کرده است. شاگردان دانشمندی در مکتب او تربیت شدهاند و او به آنان اجازه روایت داد. از مهمترین و مشهورترین شاگردان وی میتوان ثقة الاسلام، محمد بن یعقوب کلینی را نام برد که صاحب مطمئنترین کتاب حدیثی شیعه یعنی (کافی) است و کلینی در آن روایات ابن ادریس را بدون واسطه نقل کرده است.
از فواید مهم اجازۀ روایت، اتصال سند اخبار به ائمه معصومین(ع) است و معمولاً اساتید در اجازۀ روایی سلسله سند را به یکی از مشایخ بزرگ هم چون ملامحمدتقی مجلسی، شهید اول، علامه حلی و یا شیخ طوسی رسانده و بر او توقف می کنند چون طرق مشایخ بزرگ معلوم است.
4- روش فهرستی: یکی دیگر از این روش ها روش فهرستی است، قدماء چنین روشی داشتند یعنی روایات را با یک سری از قرائن می سنجیدند آن گاه قبول یا ردّ می کردند. مثلاً چون مسلک قمی ها در غلّو بسیار سختگیرانه بود به طوری که ابن ولید تمام کتب صفار جز بصائر الدرجات را نقل می کند.[16] با اینکه نویسنده همه محمد بن الحسن الصفّار است، یا ابن ولید تمام رجال کتاب نوادر الحکمة را تأئید می کند ولی چند نفر را استثناء می کند[17] نه اینکه این افراد ضعیف باشند بلکه روایتی که با این سند در این کتاب واقع شده مورد قبول نیست.
در این روش هم اگر چه کاری شخصی و اجتهادی است ولی به نوع خود پالایش متنی روایات است.
5- موافقت متن روایات با آموزه های صریح قرآن: یکی دیگر از این روش ها عرضۀ روایات بر آیات قرآن است. از پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمۀ طاهرین (ع) مکرر روایت شده است که فرمودند:"هر گاه از ما حدیثی به شما رسید آنرا بر کتاب خدا عرضه نمائید پس آنرا که موافق قرآن بود بگیرید (بر طبق آن عمل کنید) و آنرا که مخالف قرآن بود کنار بگذارید یا به ما برگردانید(درستی و نا درستی آنرا از ما بپرسید)."[18]
همچنین خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصت طلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حق جو بودند. از نمونه های بارز این حقیقت جویان، (سلیم بن قیس الهلالی) است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و دروغ بستنها به پیامبر دست یافت و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر(ص) تنها از مجرای علم صحیح اهل بیت میسّر است.[19]
خلاصه این که امروزه با این تلاش های وافر و پیگیریهای مجدّانه و طاقت فرسا از طرف ائمه (ع) و اصحاب ایشان تراث غنی و نسبتاً سالمی به دست ما رسیده است ولی در عین حال علماء و مجتهدین با عنایت به همۀ این تلاشها خود را از کاوش سندی و متنی و یافتن قرائن و شواهد در به دست آوری ملاکهایی برای تشخیص روایات صحیح واقعی از دیگر روایات بی نیاز نمی دانند، علماء و مجتهدان با بررسی سند روایات و بررسی صحت انتساب کتب اولیه که روایات کتب اربعه از آنها گردآوری شده است به صاحبانش چه بسا روایات صحیح السند و المتن را به خاطر بعضی از قرائن قطعی قبول نکنند مثلا 1. روایت مخالف قطعی با قرآن باشد. 2. مخالف با اصول مذهب باشد. 3. مورد اعراض علماء امامّیه در طول تاریخ واقع شده باشد. 4. روایات از روی تقیه صادر شده باشد. 5. روایات دارای نشانه های جعل باشد و ...
اینها و دیگر امور بسیار دقیق و فنّی راه هایی است که امروزه علماء و مجتهدین برای قبول یا ردّ یک روایت به کار می گیرند.
پی نوشتها:
[1] مدیر شانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص 91.
[2] همان.
[3] حریری، محمد یوسف، فرهنگ اصطلاحات، حدیث، ص 11.
[4] مامقانی، تلخیص مقباس الهدایة، ص 156.
[5] صدوق، مقدمة، من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 3، ناشر جامعه مدرسین.
[6] سیفی مازندارانی، علی اکبر، مقیاس الرّوایة فی علم الدرایة، ص 44.
[7] مدیرشانه چی، کاظم، تاریخ حدیث، ص 56 57.
[8] رجال الکشی، ج2، ص692 700؛ کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص562 ، 558.
[9] طبقات ابن سعد، ج3، ص 26، به نقل از مسند امام مجتبی(ع( ، ص 535، ح 36 .
[10] کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص 628؛ المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص187، ح 4798؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص142؛ الجعفریات، ص 5، ح42؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 157، ح530.
[11] الکافی، ج 8، ص 15، ح2 . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج2، ص559 . رجال الکشی، ص104، شماره 167
[12] الفهرست، شیخ طوسی، ص176، معانی الاخبار، ص382، ح12.
[13] رجال الکشی، ص364 ، 546،.363، 292، 291؛ معانی الاخبار، ص 181، ح 1، بحارالانوار، ج 26، ص140، ح12.
[14] رجال کشی، ص 224.
[15] سبحانی، جعفر ، کلیات فی علم الرجال، ص 278.
[16] رجال کشی، ص 251، ترجمه، محمد بن الحسن الصفّارف چاپ داوری.
[17] رجال نجاشی، ص 245، ترجمه، محمد بن احمد بن یحیحی، چاپ داوری.
[18] تهذیبالأحکام ج : 7 ص : 275 رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ص وَ عَنِ الْأَئِمَّةِ ع أَنَّهُمْ قَالُوا إِذَا جَاءَکُمْ مِنَّا حَدِیثٌ فَاعْرِضُوهُ عَلَی کِتَابِ اللَّهِ فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللَّهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَهُ فَاطْرَحُوهُ أَوْ رُدُّوهُ عَلَیْنَا
[19] برگرفته از مجله علوم حدیث، شماره 6، عبدالهادی مسعودی.
http://farsi.islamquest.net
- [سایر] علما و مجتهدین از چه راه هایی احادیث صحیح را از احادیث جعلی و تحریف شده تشخیص می دهند؟
- [سایر] از کجا بفهمیم قرآن و احادیث تحریف نشده اند؟ و جعلی نیستند؟
- [سایر] چرا احادیث پالایش نمی شوند تا احادیث جعلی به طور کامل از کتابها حذف شوند؟
- [سایر] آیا روایات بر تحریف قرآن دلالت میکند؟
- [سایر] چند نمونه از احادیث جعلی که در کتب روایی شیعه وارد شده را بنویسید؟
- [سایر] با سلام؛ آیا حدیث (العلم علمان علم الادیان و علم الابدان)، جعلی است؟!
- [سایر] با توجه به اینکه در کتاب کافی احادیث تحریف قرآن آمده آیا جناب کلینی معتقد به تحریف قرآن بوده اند؟
- [آیت الله سبحانی] زمینی را با سند جعلی فروخته ام در حالی که از جعلی بودن آن اطلاع نداشتم آیا معامله صحیح است؟
- [سایر] روایات تحریف قرآن را علمای شیعه متواتر میدانند یا مستفیضه؟
- [سایر] به چه دلیل روایات اسلامی مورد تحریف واقع نشده است؟
- [آیت الله اردبیلی] روزه و سایر عبادات بچّه نابالغی که خوب و بد را تشخیص میدهد صحیح است.
- [آیت الله سبحانی] نوجوان نابالغ که خوب و بد را تشخیص می دهد، اگر اعتکاف کند، اعتکاف او صحیح است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] تقلید به معنای پیروی کردن از دیگری در عقیده یا عمل است و در احکام دینی از کسی باید تقلید کرد که دارای این شرایط باشد: 1 - مرد باشد. 2 - بالغ باشد. 3 - عاقل باشد. 4 - شیعه دوازده امامی باشد. 5 - حلالزاده باشد. 6 - عادل باشد، یعنی از گناهان کبیره، مانند: دروغ، غیبت، تهمت، آدمکشی، رباخواری، ترک نماز و ترک روزه …، از روی ملکه اجتناب کند و مراد از ملکه؛ حالت نفسانیست که انسان را به ترک گناه وادار میکند، گناه صغیره نیز با اصرار بر آن، گناه کبیره محسوب میگردد و نشانه عدالت این است که در ظاهر شخص خوبی باشد؛ یعنی اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند حال او را بپرسند، بگویند: ما خلاف شرعی از او سراغ نداریم. 7 - مجتهد باشد. 8 - اعلم باشد و این در صورتیست که احتمال اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا بدهد. مجتهد اعلم کسیست که از تمام مجتهدهای زمان خود حکم خدا را بهتر بفهمد و برتری این مجتهد از سایر مجتهدین باید به گونهای باشد که متعارف افراد اهل فضل بتوانند آن را تشخیص دهند و اگر هیچ یک از مجتهدین چنین برتری روشنی نداشته باشند از هر یک از مجتهدین طراز اوّل میتوان تقلید نمود. 9 - موثّق باشد، یعنی اشتباهش از متعارف بیشتر نباشد و کسی که حریص به دنیا باشد غالبا موثّق نیست، زیرا حبّ شدید به دنیا باعث اشتباه زیاد در تشخیص میگردد. 10 - زنده باشد (با تفصیلی که در مسأله دهم خواهد آمد).
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر انسان اختلاف بین مجتهدین را در مسائل مورد ابتلا احتمال دهد و یقین داشته باشد که یکی از مجتهدین از دیگران اعلم است ولی نتواند اعلم را تشخیص دهد، باید در صورت امکان احتیاط نماید و اگر احتیاط ممکن نیست، از کسی که به اعلم بودن وی گمان داشته باشد، تقلید کند و اگر گمان نداشته باشد، از هر کسی که احتمال اعلم بودن او را بدهد، میتواند تقلید کند. و اگر یقین نداشته باشد که یکی از مجتهدین از دیگران اعلم است، باید از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد و احتیاط کردن لازم نیست، بلکه اگر احتمال اعلم بودن یکی را بدهد و بداند دیگری از او اعلم نیست، باید از او تقلید نماید، اگر چه گمان داشته باشد که با هم مساویند و اگر هیچ یک از افراد در احتمال اعلم بودن بر دیگری ترجیح نداشته باشد، از یکی از آنها تقلید نماید.
- [آیت الله اردبیلی] پسری که مکلّف نشده ولی خوب و بد را تشخیص میدهد و نماز و روزه خود را به نحو صحیح به جا میآورد، میتواند قضای نماز و روزه پدر خود را بجا آورد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] آدم سفیه (که تشخیص وی در امور مالی از معمول مردم کمتر است) اگر بدون اذن ولیّ نذر کند - مثلاً - چیزی به فقیر بدهد صحیح نیست، مگر این که ولیّ او بعداً نذر را اجازه کند.
- [آیت الله اردبیلی] مشهور بین علما این است که اگر چند نفر در مزدی که از کار خود میگیرند با یکدیگر قرار شرکت بگذارند، مثل آرایشگران که قرار میگذارند هر اندازه مزد گرفتند با هم قسمت کنند، شرکت آنان صحیح نیست؛ امّا اطلاق این حکم اشکال دارد و آنچه که امروزه به نام (شرکت مهندسین) یا (شرکت صیّادان) و مانند آنها مرسوم است، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر دو نفر بخواهند باهم شرکت کنند؛ چنانچه هر کدام مقداری از مال خود را با مال دیگری به طوری مخلوط کند که از یکدیگر تشخیص داده نشود و به عربی یا به زبان دیگر صیغه شرکت را بخوانند؛ یا کاری کنند که معلوم باشد می خواهند با یکدیگر شریک باشند؛ شرکت آنان صحیح است و اگر بشود مال هر کدام را از دیگری تشخیص داد و قرار بگذارند که با آن دو مال؛ تجارت کنند که ربح و ضرر بین آنها مشترک باشد؛ شرکت نسبت به منفعت و ضرر صحیح است.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که وصیّت میکند، باید عاقل و بالغ باشد، ولی بچّه ده سالهای که خوب و بد را تشخیص میدهد، اگر برای کار خوبی مثل ساختن مسجد و پل وصیّت کند، صحیح است و نیز وصیّت کننده باید از روی اختیار وصیّت کند و نیز وصیّت سفیه نسبت به اموالش صحیح نیست، اگرچه حاکم شرع هم او را از تصرّف در اموال خود منع نکرده باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر دو نفر بخواهند با هم شرکت کنند، چنانچه هر کدام مقداری از مال خود را با مال دیگری به طوری مخلوط کنند که عرفاً از یکدیگر تشخیص داده نشود و به عربی یا به زبان دیگر صیغه شرکت را بخوانند، یا کاری کنند که معلوم باشد می خواهند با یکدیگر شریک باشند، شرکت آنان صحیح است.