برای پاسخ، ابتدا لازم است که مواد خود را از دین و معرفت دینی روشن سازیم، تا به تمایز یا عدم تمایز بین دین و معرفت دینی حکم نمائیم، تا این که احیاناً دچار مغالطات اشتراک لفظی نشویم. دین از لحاظ لغوی به معنای اطاعت، جزا، خضوع و تسلیم است. لیکن در این جا معنای لغوی کارساز نیست و باید به معنای اصطلاحی دین بپردازیم. امّا لازم به تذکر است که تعریف دین در این زمان بسیار دشوار است، و تعاریف بسیار گوناگونی برای دین ذکر کردهاند که بعضی از تعاریف چنان دامنه وسیعی دارند که حتی مکاتبی مانند مارکسیسم را هم شامل میشود، و بعضی از تعاریف دارای محدوده کمتری هستند و مصادیق کمتری را شامل میشوند. مشکل اساسی در این جا این است که آیا همه ادیان دارای امر مشترکی هستند تا دین را بر اساس آن امر مشترک تعریف کرد یا خیر؟ بعضیها ادعا کردهاند که امر مشترکی میان همه ادیان وجود ندارد؛ هر چند که چند دین با هم ممکن است مشترکاتی داشته باشند.[1] ما در این جا به بعضی از تعاریف که محل نزاع است میپردازیم: استاد مصباح یزدی در تعریف دین میگوید: (به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان،و دستورات عملی متناسب با این عقاید میباشد).[2] به عبارت دیگر دین مجموعهای از عقاید مطابق با واقع و احکام عملی و اخلاقی که در رسیدن انسان به کمال و سعادت نقش دارند میباشد. در این صورت معرفت دینی عبارت است از دانستههایی درباره بخشهای عقاید، اخلاق و احکام.[3] هم چنین بر اساس تعریف دیگر، دین مجموعه حقایق و ارزشهایی است که از طریق وحی به وسیله کتاب و سنّت جهت هدایت انسانها به دست بشر میرسد، اعم از این که مضامین آن از راههای عادی نیز بدست آید یا این که حسن و عقل و شهود بشری از آن آموزهها محروم باشند.[4] در این صورت آن چه درباره آن میدانیم معرفت دینی است. از این رو همه علوم اسلامی همچون فقه ، کلام، تفسیر و اخلاق که به مجموعه اعتقادات، اخلاق و احکام عملی میپردازد معرفت دینی است. بدین ترتیب از این راه نیز میتوان میان دین و معرفت دینی تمایز قایل شد.[5] به عبارت دیگر میتوان گفت: (معرفت دینی، شناخت و فهم عالمان دین از حقایقی است که از غیر راههای بشری به ست آمده است، اعم از آن که آن شناخت با روش عقلی یا نقلی تحصیل گردد.)[6] بعضیها در تعریف دین گفتهاند که دین عبارت است از کتاب، سنّت و تاریخ زندگی پیشوایان دین.[7] لذا در تعریف معرفت دینی میگویند: مجموعهای از گزارههایی که از راه خاصی به مدد ابزار خاصی با نظر کردن بر متون دینی و احوال و رفتار پیشوایان دینی حاصل آمدهاند.[8] باید در نظر داشت که تعریف یا همسان انگاری دین با کتاب و سنّت خالی از مسامحه و اشکال نیست. زیرا اولاً در اینجا بین دین و متن دینی خلط شده است. میان حقیقت دین و متون دینی تفاوت وجود دارد. دین مجموعه حقایق و ارزشهایی است که متون دین از آن حقایق و ارزشها حکایت میکنند پس بین متون دین و دین، نسبت حاکی و محکی است.[9] ثانیاً آیات منسوخ یا عمومات تخصیص یافته و یا اطلاقات مقید شده قرآنی را با لحاظ عام و مطلق بودنشان نمیتوان جزء دین به حساب آورد هرچند که در متن دینی باشند اگر چه معرفت به این قضایا از آن جهت که در متون دینی آمده‌اند و به دین نسبت داده شدهاند معرفت دینی نامیده شود.[10] ثالثاً بعضی از معارف دینی از راه ادله عقلی بدست میآیند. هر چند که در متون دینی نیامده باشند. و به صرف این که در کتاب و سنّت نیامدهاند، نمیشود گفت که معرفت دینی نیستند.[11] نکتهای که در این جا باید به آن اشاره کرد، این است که مراد از معرفت دینی در این جا معرفت و فهم عالمان دینی به صورت همگانی است. یعنی قضایا وگزارههایی که عموم عالمان دین به جرح و تعدیل آن پرداختهاند و درباره رد یا تأیید آن بحث و گفت و گو کردهاند. همچنین این همگانی بودن، باید به صورت عام استغراقی موضوع معرفت شناسی باشد نه عام مجموعی، تا این که بحثهای او حقیقی باشند نه اعتباری (در عام استغراقی تمام گزارهها و تک تک معرفتهای دینی مدنظر هستند لذا وحدت حقیقی دارند و بحث از آنها بحث حقیقی است ولی در عام مجموعی، مجموع گزارهها و معرفتهای دینی بدون در نظر گرفتن تک تک آنها مورد نظراست و از آن جا که وحدت عام مجموعی وحدت اعتباری است بحث از معارف دینی بصورت عام مجموعی بحثی اعتباری خواهد بود) هم چنین منظور از فهم یا معرفت دینی، فهم هر شخص از دین یا متون دینی نیست، بلکه منظور از فهم و معرفت دینی فهم عالمان آن هم فهم روشمند، متخصّصانه و مضبوط میباشد.[12] مسأله مهمی که باید آن را مورد توجه قرار داد، این است که تمایز بین معلوم بالذات و معلوم بالعرض مطلبی درست و غیرقابل انکار است. و تمایز معرفت دینی از دین از این اصل کلی مستثنی نیست امّا نمیتوان به دلیل تمایز دین و معرفت دینی به نامقدس بودن و حجّت نبودن معرفت دینی فتوا داد. و به صرف تفاوت دین و معرفت دینی به خلوص، حقانیت ومقدس بودن دین و به ناخالصی و غیر مقدس بودن معرفت دینی حکم کرد. و ادعای رئالیستی[13] صاحب نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، با نامقدس شمردن معرفت دینی قابل جمع نیست چرا که مکاتب رئالیستی، برای اثبات واقعگرایی خود ناچار به پذیرش دو اصل میباشند: 1. تمایز عین با ذهن؛ 2. مطابقت فی الجمله صورت ذهنی با عین و خارج.[14] پس پذیرش اصل اوّل و نفی نمودن اصل دوّم نه تنها پارادوکسیکال است.[15] بلکه آن نظریه را از حکمت رئالیسم خارج میسازد و اگر این نظریه مطابقت بعضی از افکار و معارف دینی را بپذیرد، باید به تقدس و خلوص و حقانیّت آنها فتوای معرفت شناسانه بدهد. و اگر چنان اعتراض ننماید، رئالیست نخواهد بود. به عبارت دیگر، تمایز دین و معرفت دینی یک تمایز وجود شناسانه میباشد. یعنی از نظر وجود شناسی، دین ومعرفت دینی دو وجود متمایز دارند. ولی از نظرمعرفت شناسی فی الجمله تطابق دارند لذا در بعضی از احکام، مانند تقدس و خلوص و حقانیّت مشترک میباشند. مخصوصاً با توجه به جملاتی از قبیلِ (دین هر کس فهم اوست از شریعت)[16] بیشتز این تمایز را از دست صاحب نظریه میگیرد، زیرا با این عبارت، دین را همان فهم از شریعت معرفی کرده است.[17] پی نوشتها: [1] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، ص 96، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، چ اوّل، 1379. [2] . محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 11، ناشر: چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چ پنجم، 1380. [3] . محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، ص 27، ناشر: مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، 1381. [4] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 42. [5] . محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، همان، ص 27. [6] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 98. [7] . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 79 و 80، انتشارات صراط، چاپ سوّم. [8] . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 93، انتشارات صراط، چاپ سوّم. [9] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 40. [10] . محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، ص 25. [11] . صادق لاریجانی، معرفت دینی، ص 12، ناشر مرکز ترجمه و نشر کتاب، چ اوّل، 1370. [12] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 98. [13] . صاحب نظریه قبض و بسط خود را رئالیست میداند. منظور از رئالیسم اصالت واقعیت خارجی است و شخص رئالیست. واقعیت خارج از ذهن را قبول دارد برخلاف ایده آلیست که جهان خارج از ظرف ذهن را قبول ندارد. (مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 6، ص 80 و 81). [14] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 125. [15] . منظور از پارادکسیکال بودن این است که خود، خود را نقض میکند زیرا اگر مطابقت فی الجمله ذهن با خارج را قبول نکند ویکسره بگوید که ذهن با خارج مطابقت ندارد، خود این مطلب هم مطابق با واقع و نفش الامر خود نخواهد بود و بیارزش میباشد پس این مطالب خود ارزش و صدق خود را نفی خواهد کرد. [16] . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 178، چ سوّم. [17] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 125. eporsesh.com
برای پاسخ، ابتدا لازم است که مواد خود را از دین و معرفت دینی روشن سازیم، تا به تمایز یا عدم تمایز بین دین و معرفت دینی حکم نمائیم، تا این که احیاناً دچار مغالطات اشتراک لفظی نشویم.
دین از لحاظ لغوی به معنای اطاعت، جزا، خضوع و تسلیم است. لیکن در این جا معنای لغوی کارساز نیست و باید به معنای اصطلاحی دین بپردازیم. امّا لازم به تذکر است که تعریف دین در این زمان بسیار دشوار است، و تعاریف بسیار گوناگونی برای دین ذکر کردهاند که بعضی از تعاریف چنان دامنه وسیعی دارند که حتی مکاتبی مانند مارکسیسم را هم شامل میشود، و بعضی از تعاریف دارای محدوده کمتری هستند و مصادیق کمتری را شامل میشوند. مشکل اساسی در این جا این است که آیا همه ادیان دارای امر مشترکی هستند تا دین را بر اساس آن امر مشترک تعریف کرد یا خیر؟ بعضیها ادعا کردهاند که امر مشترکی میان همه ادیان وجود ندارد؛ هر چند که چند دین با هم ممکن است مشترکاتی داشته باشند.[1] ما در این جا به بعضی از تعاریف که محل نزاع است میپردازیم:
استاد مصباح یزدی در تعریف دین میگوید: (به معنای اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان،و دستورات عملی متناسب با این عقاید میباشد).[2] به عبارت دیگر دین مجموعهای از عقاید مطابق با واقع و احکام عملی و اخلاقی که در رسیدن انسان به کمال و سعادت نقش دارند میباشد. در این صورت معرفت دینی عبارت است از دانستههایی درباره بخشهای عقاید، اخلاق و احکام.[3]
هم چنین بر اساس تعریف دیگر، دین مجموعه حقایق و ارزشهایی است که از طریق وحی به وسیله کتاب و سنّت جهت هدایت انسانها به دست بشر میرسد، اعم از این که مضامین آن از راههای عادی نیز بدست آید یا این که حسن و عقل و شهود بشری از آن آموزهها محروم باشند.[4] در این صورت آن چه درباره آن میدانیم معرفت دینی است. از این رو همه علوم اسلامی همچون فقه ، کلام، تفسیر و اخلاق که به مجموعه اعتقادات، اخلاق و احکام عملی میپردازد معرفت دینی است. بدین ترتیب از این راه نیز میتوان میان دین و معرفت دینی تمایز قایل شد.[5] به عبارت دیگر میتوان گفت: (معرفت دینی، شناخت و فهم عالمان دین از حقایقی است که از غیر راههای بشری به ست آمده است، اعم از آن که آن شناخت با روش عقلی یا نقلی تحصیل گردد.)[6]
بعضیها در تعریف دین گفتهاند که دین عبارت است از کتاب، سنّت و تاریخ زندگی پیشوایان دین.[7] لذا در تعریف معرفت دینی میگویند: مجموعهای از گزارههایی که از راه خاصی به مدد ابزار خاصی با نظر کردن بر متون دینی و احوال و رفتار پیشوایان دینی حاصل آمدهاند.[8]
باید در نظر داشت که تعریف یا همسان انگاری دین با کتاب و سنّت خالی از مسامحه و اشکال نیست. زیرا اولاً در اینجا بین دین و متن دینی خلط شده است. میان حقیقت دین و متون دینی تفاوت وجود دارد. دین مجموعه حقایق و ارزشهایی است که متون دین از آن حقایق و ارزشها حکایت میکنند پس بین متون دین و دین، نسبت حاکی و محکی است.[9] ثانیاً آیات منسوخ یا عمومات تخصیص یافته و یا اطلاقات مقید شده قرآنی را با لحاظ عام و مطلق بودنشان نمیتوان جزء دین به حساب آورد هرچند که در متن دینی باشند اگر چه معرفت به این قضایا از آن جهت که در متون دینی آمدهاند و به دین نسبت داده شدهاند معرفت دینی نامیده شود.[10] ثالثاً بعضی از معارف دینی از راه ادله عقلی بدست میآیند. هر چند که در متون دینی نیامده باشند. و به صرف این که در کتاب و سنّت نیامدهاند، نمیشود گفت که معرفت دینی نیستند.[11]
نکتهای که در این جا باید به آن اشاره کرد، این است که مراد از معرفت دینی در این جا معرفت و فهم عالمان دینی به صورت همگانی است. یعنی قضایا وگزارههایی که عموم عالمان دین به جرح و تعدیل آن پرداختهاند و درباره رد یا تأیید آن بحث و گفت و گو کردهاند. همچنین این همگانی بودن، باید به صورت عام استغراقی موضوع معرفت شناسی باشد نه عام مجموعی، تا این که بحثهای او حقیقی باشند نه اعتباری (در عام استغراقی تمام گزارهها و تک تک معرفتهای دینی مدنظر هستند لذا وحدت حقیقی دارند و بحث از آنها بحث حقیقی است ولی در عام مجموعی، مجموع گزارهها و معرفتهای دینی بدون در نظر گرفتن تک تک آنها مورد نظراست و از آن جا که وحدت عام مجموعی وحدت اعتباری است بحث از معارف دینی بصورت عام مجموعی بحثی اعتباری خواهد بود) هم چنین منظور از فهم یا معرفت دینی، فهم هر شخص از دین یا متون دینی نیست، بلکه منظور از فهم و معرفت دینی فهم عالمان آن هم فهم روشمند، متخصّصانه و مضبوط میباشد.[12]
مسأله مهمی که باید آن را مورد توجه قرار داد، این است که تمایز بین معلوم بالذات و معلوم بالعرض مطلبی درست و غیرقابل انکار است. و تمایز معرفت دینی از دین از این اصل کلی مستثنی نیست امّا نمیتوان به دلیل تمایز دین و معرفت دینی به نامقدس بودن و حجّت نبودن معرفت دینی فتوا داد. و به صرف تفاوت دین و معرفت دینی به خلوص، حقانیت ومقدس بودن دین و به ناخالصی و غیر مقدس بودن معرفت دینی حکم کرد. و ادعای رئالیستی[13] صاحب نظریه قبض و بسط تئوریک شریعت، با نامقدس شمردن معرفت دینی قابل جمع نیست چرا که مکاتب رئالیستی، برای اثبات واقعگرایی خود ناچار به پذیرش دو اصل میباشند: 1. تمایز عین با ذهن؛ 2. مطابقت فی الجمله صورت ذهنی با عین و خارج.[14] پس پذیرش اصل اوّل و نفی نمودن اصل دوّم نه تنها پارادوکسیکال است.[15] بلکه آن نظریه را از حکمت رئالیسم خارج میسازد و اگر این نظریه مطابقت بعضی از افکار و معارف دینی را بپذیرد، باید به تقدس و خلوص و حقانیّت آنها فتوای معرفت شناسانه بدهد. و اگر چنان اعتراض ننماید، رئالیست نخواهد بود. به عبارت دیگر، تمایز دین و معرفت دینی یک تمایز وجود شناسانه میباشد. یعنی از نظر وجود شناسی، دین ومعرفت دینی دو وجود متمایز دارند. ولی از نظرمعرفت شناسی فی الجمله تطابق دارند لذا در بعضی از احکام، مانند تقدس و خلوص و حقانیّت مشترک میباشند. مخصوصاً با توجه به جملاتی از قبیلِ (دین هر کس فهم اوست از شریعت)[16] بیشتز این تمایز را از دست صاحب نظریه میگیرد، زیرا با این عبارت، دین را همان فهم از شریعت معرفی کرده است.[17]
پی نوشتها:
[1] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، ص 96، ناشر: مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگی حوزه علمیه، چ اوّل، 1379.
[2] . محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، ص 11، ناشر: چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات اسلامی، چ پنجم، 1380.
[3] . محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، ص 27، ناشر: مؤسسه آموزش پژوهشی امام خمینی، چاپ چهارم، 1381.
[4] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 42.
[5] . محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، همان، ص 27.
[6] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 98.
[7] . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 79 و 80، انتشارات صراط، چاپ سوّم.
[8] . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 93، انتشارات صراط، چاپ سوّم.
[9] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 40.
[10] . محمد حسین زاده، مبانی معرفت دینی، ص 25.
[11] . صادق لاریجانی، معرفت دینی، ص 12، ناشر مرکز ترجمه و نشر کتاب، چ اوّل، 1370.
[12] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 98.
[13] . صاحب نظریه قبض و بسط خود را رئالیست میداند. منظور از رئالیسم اصالت واقعیت خارجی است و شخص رئالیست. واقعیت خارج از ذهن را قبول دارد برخلاف ایده آلیست که جهان خارج از ظرف ذهن را قبول ندارد. (مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 6، ص 80 و 81).
[14] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 125.
[15] . منظور از پارادکسیکال بودن این است که خود، خود را نقض میکند زیرا اگر مطابقت فی الجمله ذهن با خارج را قبول نکند ویکسره بگوید که ذهن با خارج مطابقت ندارد، خود این مطلب هم مطابق با واقع و نفش الامر خود نخواهد بود و بیارزش میباشد پس این مطالب خود ارزش و صدق خود را نفی خواهد کرد.
[16] . عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، ص 178، چ سوّم.
[17] . عبدالحسین خسرو پناه، کلام جدید، همان، ص 125.
eporsesh.com
- [سایر] شبهه: دین از معرفت دینی متمایز است و صحت عقائد دینی، دچار هیچ مشکل نمی شود.
- [سایر] آیا دین از معرفت دینی متمایز است؟
- [سایر] شبهه: معرفت دینی همان معرفتی بشری است لذا معرفت دینی خالص نخواهد بود.
- [سایر] شبهه: عقل نقش مهم و تعیین کننده در معرفت دینی ندارد.
- [سایر] دلیل وجود این همه شبهه دینی چیست؟ آیا دین غلط است که این همه شبهه دارد؟
- [سایر] احکام دینی زیادی دچار شبهه شده اند، به طور کلی در مقابل این شبهات چه کنیم؟
- [آیت الله خامنه ای] آگاه شدن از کتابهای گمراه کننده و کتابهای ادیان دیگر برای شناخت دین و عقاید آنها به قصد افزایش معرفت و اطلاعات چه حکمی دارد؟
- [سایر] من راجع به مسئله دین و معرفت دینی می خواهم از جناب عالی بپرسم. قطعاً بین این دو تفاوت وجود دارد. دین چیزی مقدسی است که تنها معصومین می توانند آنرا بفهمند. علماء و فقها در استنباط احکام دینی گاهی گرفتار خطا و اشتباه می شوند. آنچه که فهمیدند معرفت دینی است که شاید دچار خطا و اشتباه شده باشند. چه ضمانتی وجود دارد که فهم و برداشت آنها درست باشد؟ آیا فقط معصومین می توانند به حقیقت برسند و حق را بشناسند؟ پس تکلیف ما به عنوان مردم عادی (که از علماء و فقها پیروی می کنیم) چیست؟ با تشکر.
- [سایر] به نظر شما دین، ایمان و تعهد به ارزش ها چه نقشی در معرفت دارد؟ معرفت به معنای کلی؟
- [سایر] نسبت به صحت بعضی از اصول دین شک و تردید دارم ، چگونه این مشکل را حل کنم؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیّت زیاد می دهد مثل اصول دین یامذهب و حفظ قرآن مجید وحفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریّه ، باید ملاحظه اهمیّت شود ، و مجردّ ضرر ، موجب واجب نبودن نمی شود ، پس اگر توقّف داشته باشد ، حفظ عقائد مسلمانان یا حفظ احکام ضروریّه اسلام بر بذل جان و مال ، واجب است بذل آن
- [امام خمینی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدس به آن اهمیت زیاد میدهد مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروریه، باید ملاحظه اهمیت شود، و مجرد ضرر، موجب واجب نبودن نمیشود، پس اگر توقف داشته باشد حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروریه اسلام بر بذل جان و مال، واجب است بذل آن.
- [آیت الله اردبیلی] اگر معروف یا منکر از اموری باشد که شارع مقدّس به آن اهمیّت زیاد میدهد، مثل اصول دین یا مذهب و حفظ قرآن مجید و حفظ عقاید مسلمانان یا احکام ضروری اسلام، باید ملاحظه این اهمیّت بشود و مجرّدِ خوف ضرر، موجب سقوط وجوب آن نمیشود؛ پس اگر حفظ عقاید مسلمانان یا حفظ احکام ضروری اسلام بر بذل جان و مال توقّف داشته باشد، بذل آن واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر آب وضو در ظرف غصبی یا طلا و نقره است، و آب را از آنها بردارد وبصورت ودستها بریزد وضوی او صحیح است وامّا صحت وضو به نحو ارتماسی مشکل است.
- [آیت الله بهجت] پوشیدن لباس ابریشمی برای زن و خنثای مشکل، بنابر اظهر در نماز و غیر نماز اشکال ندارد؛ ولی صحت نماز پسر غیرمکلّف با لباس ابریشمی در حال اختیار، بنابر شرعیت نماز او، محل تأمل است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر داخل شدن بعضی از مؤمنین یا علمای اسلام در دستگاههای ظلمه سبب جلوگیری از مفاسد یا منکراتی شود واجب است قبول این کار، مگر آن که مفسده مهمتری در آن باشد، مثل این که باعث سستی عقاید مردم، یا سلب اعتماد آنها از علمای دین گردد که در این صورت جایز نیست.
- [آیت الله اردبیلی] اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب میگردد که منکری معروف یا معروفی منکر شود و یا ستمگری تقویت گردد و یا ستمی بر مسلمانان تحمیل گردد یا چهره دین و عالمان دینی نزد مردم مخدوش گردد، اظهار حق و اعلام آن خصوصا بر عالمان و اجب است و سکوت جایز نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] شخص کاسب سزاوار است احکام خرید و فروش را یاد بگیرد بلکه در مواردی که یقین یا اطمینان دارد تفصیلا یا اجمالا که در اثر ندانستن مساله به ترک واجب یا ارتکاب حرامی مبتلا می شود یاد گرفتن مسایلی که مورد ابتلای او است لازم است و از حضرت صادق علیه السلام روایت شده کسی که می خواهد تجارت کند باید در دین خود دانا باشد تا بداند چه برای او حلال و چه بر او حرام است و کسی که در دین خود دانا نباشد بعد تجارت کند به معاملات شبهه ناک گرفتار می شود
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر بین کسانی که در یک صف ایستاده اند بچه ممیز یعنی: بچه ای که خوب و بد را می فهمد فاصله شود، در صورتی که بدانند نماز او صحیح است می توانند اقتدا کنند، و اگر شک در صحت نماز او داشته باشند، و فاصله زیاد باشد که اتصال بقیه صف به امام بوسیله آن طفل باشد اقتدا مشکل است، بلی فاصله شدن یک طفل مانع نیست هر چند نماز او باطل باشد.