اولا انسان ناآشنا مانند شخص گیر کرده در هوای مه آلود است. ابتدا که نگاه می کند، هیچ چیز برایش قابل تشخیص نیست. اما کافیست گام بردارد تا مرحله به مرحله، بتواند همه چیز را مشاهده کند. پس باید گام در راه گذاشت تا حقیقت شبهات را دریافت. ثانیا انسان باید قبل از هر چیز شیوه بررسی و کشف حقایق را بیاموزد. و بتواند مطالب اصولی و اساسی را از فرعیات تشخیص دهد. و با شناخت دقیق اصول، تکلیف خود را در فروع مشخص کند. که با تمسک به اصول، می توان فروع را بدون بررسی نیز پذیرفت. ثالثا انسان عاقل ذهن خود را انبار شبهات و سوالات نمی کند تا به جایی برسد که کوهی از ابهام در مقابل خود ببیند. بلکه هر مساله ای که برایش پیش می آید را تحلیل کرده و به اندازه کافی برای جوابش وقت می گذارد. و اگر توان بررسی ندارد، از قرار دادن خود در معرض ابهام های بیشتر پرهیز می کند. رابعا شبهات زیاد نشانه اهمیت دین است که مخالفانش دست از مخالفت نمی کشند و هر روز سعی در تولید شبهه جدید یا بازتولید شبهات قدیمی با ادبیات جدید و متنوع می کنند. کما اینکه حجم زیاد طلای تقلبی به معنای بی ارزش بودن طلا نیست. اما درباره چرایی وجود شبهه، باید توجه کنیم که خدای متعال دنیا را برای امتحان انسان قرار داده است و به انسان اختیار داده که لازمه آن وجود دو راهی است. و دو راهی باید حقیقتا محقق شود. و تمام ملزومات رفتن در مسیر باطل نیز مهیا باشد. از همین رو خدای متعال، علاوه بر اذن به شیطان جهت گمراه کردن، ابزار آن را هم در اختیار شیطان گذاشته است. که یکی از عمومی ترین آنها، شبهات است. که در مقابل هر ندای الهی و دعوت به حق، سخن باطلی نیز ایجاد شده است: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِهِ (52 حج) و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزی تلاوت می نمود، شیطان در تلاوتش القای [شبهه] می کرد. البته تلاش شیطان در شبهه افکنی سبب از بین رفتن حق نمی شده است. و خدا آیات خود را تحکیم می نماید و شبهات جواب داده می شوند: فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ (52 حج) پس خدا آنچه را شیطان القا می کرد محو می گردانید، سپس خدا آیات خود را استوار می ساخت، و خدا دانای حکیم است. و این چرخه ایجاد شبهه و جواب آن، سبب جدا شدن بیمار دلان از مومنان می شود: لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فیِ قُلُوبهِِم مَّرَضٌ وَ الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّلِمِینَ لَفِی شِقَاقِ بَعِیدٍ * وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِلیَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ(54و 53 حج) هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفته اند! و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّی است از سوی پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد و خداوند کسانی را که ایمان آوردند، بسوی صراط مستقیم هدایت می کند. از همین رو کنه شبهات به انتها می رسند و نه شبهه ای بدون پاسخ می ماند. فقط افراد متمایز می شوند و صف مومنان از صف کفار جدا می شود. که عده ای به دنبال طرح شبهات جدید یا بازآفرینی شبهات قبلی یا ترویج آن در قالب های متنوع هستند، و عده ای نیز به شبهات جواب می دهند و به تحکیم آیات الهی مشغول هستند. تا در این میان افراد تازه وارد نیز عیارشان سنجیده شود و به یکی از دو صف ملحق شوند. و طبیعتا هر کدام از لشگر حق یا باطل، از پشتیبانی فرشتگان یا شیاطین بهره مند می شود. که اینها به شکل پنهان و با القای در قلوب کمک می کنند. البته کمکها همیشه به شکل پنهانی و القای قلبی نیست، و همان طور که ممکن است پشتیبانی از حق به شکل ظاهری و با تعلیم آشکار اولیای الهی و وحی باشد، شیطان نیز به صورت آشکار به عده ای شبهه آموزش می دهد. و این مطلب در روایات نیز بیان شده است: محمّد بن عیسی گفت امام عسکری علیه السّلام بدون سابقه قبلی نامهای برایم نوشت به این مضمون: خدا لعنت کند قاسم یقطینی و علی بن حسکه قمی را، شیطان برای او متمثل میشد و به او این حرفهای مزخرف و فریبنده را وحی میکرد. (رجال الکشی، ص 518، ح 996)
اولا انسان ناآشنا مانند شخص گیر کرده در هوای مه آلود است. ابتدا که نگاه می کند، هیچ چیز برایش قابل تشخیص نیست. اما کافیست گام بردارد تا مرحله به مرحله، بتواند همه چیز را مشاهده کند. پس باید گام در راه گذاشت تا حقیقت شبهات را دریافت.
ثانیا انسان باید قبل از هر چیز شیوه بررسی و کشف حقایق را بیاموزد. و بتواند مطالب اصولی و اساسی را از فرعیات تشخیص دهد. و با شناخت دقیق اصول، تکلیف خود را در فروع مشخص کند. که با تمسک به اصول، می توان فروع را بدون بررسی نیز پذیرفت.
ثالثا انسان عاقل ذهن خود را انبار شبهات و سوالات نمی کند تا به جایی برسد که کوهی از ابهام در مقابل خود ببیند. بلکه هر مساله ای که برایش پیش می آید را تحلیل کرده و به اندازه کافی برای جوابش وقت می گذارد. و اگر توان بررسی ندارد، از قرار دادن خود در معرض ابهام های بیشتر پرهیز می کند.
رابعا شبهات زیاد نشانه اهمیت دین است که مخالفانش دست از مخالفت نمی کشند و هر روز سعی در تولید شبهه جدید یا بازتولید شبهات قدیمی با ادبیات جدید و متنوع می کنند. کما اینکه حجم زیاد طلای تقلبی به معنای بی ارزش بودن طلا نیست.
اما درباره چرایی وجود شبهه، باید توجه کنیم که خدای متعال دنیا را برای امتحان انسان قرار داده است و به انسان اختیار داده که لازمه آن وجود دو راهی است. و دو راهی باید حقیقتا محقق شود. و تمام ملزومات رفتن در مسیر باطل نیز مهیا باشد. از همین رو خدای متعال، علاوه بر اذن به شیطان جهت گمراه کردن، ابزار آن را هم در اختیار شیطان گذاشته است. که یکی از عمومی ترین آنها، شبهات است. که در مقابل هر ندای الهی و دعوت به حق، سخن باطلی نیز ایجاد شده است:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّی أَلْقَی الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِهِ (52 حج) و پیش از تو [نیز] هیچ رسول و پیامبری را نفرستادیم جز اینکه هر گاه چیزی تلاوت می نمود، شیطان در تلاوتش القای [شبهه] می کرد.
البته تلاش شیطان در شبهه افکنی سبب از بین رفتن حق نمی شده است. و خدا آیات خود را تحکیم می نماید و شبهات جواب داده می شوند:
فَیَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِی الشَّیْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ (52 حج) پس خدا آنچه را شیطان القا می کرد محو می گردانید، سپس خدا آیات خود را استوار می ساخت، و خدا دانای حکیم است.
و این چرخه ایجاد شبهه و جواب آن، سبب جدا شدن بیمار دلان از مومنان می شود:
لِّیَجْعَلَ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِینَ فیِ قُلُوبهِِم مَّرَضٌ وَ الْقَاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ الظَّلِمِینَ لَفِی شِقَاقِ بَعِیدٍ * وَ لِیَعْلَمَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ فَیُؤْمِنُواْ بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَ إِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِلیَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ(54و 53 حج) هدف این بود که خداوند القای شیطان را آزمونی قرار دهد برای آنها که در دلهایشان بیماری است، و آنها که سنگدلند و ظالمان در عداوت شدید دور از حقّ قرار گرفته اند! و (نیز) هدف این بود که آگاهان بدانند این حقّی است از سوی پروردگارت، و در نتیجه به آن ایمان بیاورند، و دلهایشان در برابر آن خاضع گردد و خداوند کسانی را که ایمان آوردند، بسوی صراط مستقیم هدایت می کند.
از همین رو کنه شبهات به انتها می رسند و نه شبهه ای بدون پاسخ می ماند. فقط افراد متمایز می شوند و صف مومنان از صف کفار جدا می شود. که عده ای به دنبال طرح شبهات جدید یا بازآفرینی شبهات قبلی یا ترویج آن در قالب های متنوع هستند، و عده ای نیز به شبهات جواب می دهند و به تحکیم آیات الهی مشغول هستند. تا در این میان افراد تازه وارد نیز عیارشان سنجیده شود و به یکی از دو صف ملحق شوند. و طبیعتا هر کدام از لشگر حق یا باطل، از پشتیبانی فرشتگان یا شیاطین بهره مند می شود. که اینها به شکل پنهان و با القای در قلوب کمک می کنند.
البته کمکها همیشه به شکل پنهانی و القای قلبی نیست، و همان طور که ممکن است پشتیبانی از حق به شکل ظاهری و با تعلیم آشکار اولیای الهی و وحی باشد، شیطان نیز به صورت آشکار به عده ای شبهه آموزش می دهد. و این مطلب در روایات نیز بیان شده است:
محمّد بن عیسی گفت امام عسکری علیه السّلام بدون سابقه قبلی نامهای برایم نوشت به این مضمون: خدا لعنت کند قاسم یقطینی و علی بن حسکه قمی را، شیطان برای او متمثل میشد و به او این حرفهای مزخرف و فریبنده را وحی میکرد. (رجال الکشی، ص 518، ح 996)
- [سایر] شبهه: دین از معرفت دینی متمایز است و صحت عقائد دینی، دچار هیچ مشکل نمی شود.
- [سایر] شبهه: دین از معرفت دینی متمایز است و صحت عقائد دینی، دچار هیچ مشکل نمی شود.
- [سایر] شبهه: معرفت دینی همان معرفتی بشری است لذا معرفت دینی خالص نخواهد بود.
- [سایر] لازمه حکومت داشتن دین، دنیایی کردن دین است که با زُلالی و قداست دین نمیسازد. به این شبهه پاسخ بدهید.
- [سایر] فرق بین حکومت دینی و دین حکومتی (دین دولتی) چیست؟
- [سایر] دین خاتم چگونه دینی است؟
- [سایر] شبهه: نظریه ایمانگرایی مانع ورود عقل در حوزه ایمان دینی می شود.
- [سایر] شبهه: نظریه ایمانگرایی مانع ورود عقل در حوزه ایمان دینی می شود.
- [سایر] احکام دینی زیادی دچار شبهه شده اند، به طور کلی در مقابل این شبهات چه کنیم؟
- [سایر] شبهه: عقل نقش مهم و تعیین کننده در معرفت دینی ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر چیزی را که سهوا غلط خوانده دوباره به طور صحیح بخواند برای ان غلط سجده سهو واجب نیست
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر چیزی را که غلط خوانده دوباره بطور صحیح بخواند، سجده سهو واجب نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند ، بنابر احتیاط واجب باید صحیح جواب بگوید .
- [آیت الله اردبیلی] اگر در عقد، یک حرف غلط خوانده شود که معنا را عوض کند، عقد باطل است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر چیزی را غلط خوانده و دوباره بطور صحیح بخواند سجده سهو ندارد.
- [آیت الله بهجت] اگر زنی علم پیدا کرد که شوهرش مرده است و شوهر کرد و بعداً شوهر اولش پیدا شد، آن زن زوجه شوهر اول است و نسبت به دومی شبهه است و باید عدّه وطی به شبهه نگه دارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنی آن را عوض کند، عقد باطل است.
- [آیت الله مظاهری] اگر کسی به نمازگزار غلط سلام کند، به طوری که سلام حساب نشود، جواب او واجب نیست.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر در عقد یک حرف غلط خوانده شود که معنی ان را عوض کند عقد باطل است
- [آیت الله نوری همدانی] اگر چیزی را غلط خوانده دوباره به طور صحیح بخواند برای دوباره خواندن آن سجدة سهو واجب نیست .