چگونه میتوان حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالی دارد که همه ادیان بر حق باشند و (پلورالیسم دینی) صحیح باشد؟ در رابطه با مسأله حقانیت ادیان (پلورالیسم دینی ) یا دین واحد، باید چند انگاره را مورد توجه قرار داد:<BR><BR>یک. چیستی حقانیت ادیان<BR>با بررسی نظریه پلورالیسم دینی، میتوان قرائت رایج ادعای حقانیت ادیان را مشتمل بر انگارههای زیر دانست:<BR>1-1. منظور از حقانیت ادیان این است که اعتقادات آنها، صادق و پذیرش و تعبّد به آنها، جایز بوده و موجب رستگاری پیروانشان است.<BR>1-2. منظور از حقانیت ادیان، صرفاً بر حق بودن عَرْضی است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر، سخن بر سر این نیست که آیین هر پیامبری، در زمان خود حق بوده است؛ بلکه همه یا تعدادی از ادیان، در همه زمانها برحقاند.<BR>1-3. حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر بر اساس این انگاره، نمیتوان (بر حق بودن) را درجهبندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهرهمندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و دیگر ادیان نیست.<BR>1-4. منظور از حقانیت ادیان، صرفاً در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه در نگاه پلورالیستی ادیان - با اختلافاتی که دارند - برحقاند؛ یعنی، هم توحید اسلامی بر حق است، هم تثلیث مسیحی، هم ثنویت زرتشتی و هم بیخدایی بوداییگری!<BR><BR>دو. عقل و پلورالیسم دینی<BR>ژرفکاویهای عقلی، بطلان پلورالیسم دینی را آشکار میسازد. این مسأله دلایل متعددی دارد؛ از جمله:<BR>2-1. استلزام تناقض؛ ادیان موجود دارای آموزههایی هستند که بعضی از آنها با یکدیگر در تضاد و یا تناقض میباشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به (تثلیث) - یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس - است! زرتشتیگری نیز به (ثنویت) و دوگانهپرستی گرایش دارد! هر یک از این آموزهها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد، هم دوگانهپرستی و هم سهگانهپرستی؛ چنین چیزی به تناقض میانجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سهانگاری او است.<BR>2-2. خودستیزی ؛ حقانیت همه ادیان، خودستیز است؛ زیرا هر دینی آموزههای مخالف در دینهای دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل میانگارد. بنابراین هر یک از این ادیان - اگر بر حق باشند - باید این ادعایشان نیز حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست میآید و پلورالیسم دینی، با حقانگاری همه ادیان، بطلان همه آنها را نتیجه میدهد. از این رو گفته شده است: پلورالیسم دینی، خود برانداز است و علیه خود حکم میکند.<BR>2-3. استلزام شکاکیت دینی ؛ پنداره پلورالیسم دینی، مبتنی بر نظریه (نسبیت معرفت) و یا شکاکیت است و سرانجامی جز شکاکیت دینی ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم میکند و از دیگر سو، ادیان موجود یکدیگر را نفی میکنند! نتیجه این تعارض، چیزی جز همان شکاکیت و سرگردانی نیست.<BR><BR>سه. معیار دین حق<BR>براساس آنچه گذشت روشن شد که همه ادیان، نمیتوانند از حقانیت مساوی برخوردار باشند؛ اکنون این سؤال پدید میآید که از دیدگاه خرد، چه راهی برای تشخیص دین حق و تمییز آن از دیگر ادیان وجود دارد؟ به عبارت دیگر ملاک حقانیت یک دین و روش سنجش آن، از دیدگاه عقلی چیست؟<BR>در این باره میتوان گفت دینی بر حق است که:<BR>3-1. عقاید و آموزههای آن، نه تنها خردستیز نباشد؛ بلکه به وسیله عقل و برهان مورد تأیید قرار گیرد.<BR>3-2. دارای خاستگاه الهی باشد.<BR>3-3. آموزههای آن تحریف نشده باشد.<BR>3-4. از سوی پیامبران بعدی الهی نسخ نشده باشد.<BR>3-5. از دیگر ادیان موجود، جامعتر و کاملتر باشد.<BR>بررسی تطبیقی ادیان براساس این موارد، تحقیقی گسترده و فراخ دامن میطلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:<BR>الف. مهمترین رکن اساسی یک دین، (خداشناسی) آن است. در این راستا گفتنی است آموزه خداشناسی و توحید جهت آگاهی بیشتر ر.ک:<BR>الف. سید محمدحسین طباطبایی و مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، (قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374 ) ؛<BR>ب. مرتضی مطهری، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374 ). در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی میدهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطالکننده آموزه (تثلیث) و (ثنویت) است. بنابراین همین مسأله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیر الهی (مانند بوداییگری ) و هر دین مشتمل بر شرک (مانند مسیحیت و زرتشتیگری ) کافی است.<BR>ب. بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست دادهاند. همین مسأله باعث شده که آموزههای خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره میشود:<BR><BR>تحریفات عهدین<BR>1. تناقضات ؛ ارنست رنان درباره کتاب مقدس مینویسد: (... اکنون با توجه به مطالعه دقیقی که در کتاب مقدس انجام دادهام، در عین حال که گنجینههایی تاریخی و زیباشناختی بر من نمایان شد، این نکته نیز برای من اثبات شد که این کتاب همچون دیگر کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستانهای دروغین، افسانهها و آثاری که کاملاً نگارش یافته انسان است، وجود دارد). رابرت م. گرنت، دیوید تویسی، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ترجمه و نقد و تطبیق: ابوالفضل ساجدی، ص 298، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1385.<BR>2. اتهامات ناروا به پیامبران ؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پارهای از اتهامات ناروا و غیراخلاقی به برخی از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد!! ر.ک: انجیل یوحنا، 1: 112، سفر تکوین، 30: 3819.<BR>برای آشنایی بیشتر ر.ک:<BR>الف. انیس الاعلام، ج 3 ؛<BR>ب. محمد، صادقی، بشارات عهدین، ص 73 و 177.<BR>این در حالی است که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات میکند.<BR>در عهد قدیم درباره حضرت لوط(ع) آمده است که دخترانش وی را شراب نوشانده، مست کردند و با او همبستر شدند. سفر پیدایش (30 :19 - 38). همچنین داستان شرمآوری درباره حضرت داوود(ع) در عهد قدیم (کتاب دوم سموئیل) آمده است. براساس این داستان وی از پشت بام زن زیبای (اوریا) را دید که در حال شست و شوی خود بود. حضرت داوود(ع) به آن زن علاقهمند شد و به گونهای، اسباب فرستادن اوریا به جنگ و کشته شدن وی را فراهم ساخت و پس از گذشت مدت ماتم فقدان اوریا، همسر او را به خانه خود برد. کتاب دوم سموئیل (3 :11 - 31).<BR>نیز در عهد عتیق آمده است که حضرت سلیمان(ع) بر اثر وسوسه همسران خویش در آخر عمر بتپرست شد. کتاب اول پادشاهان 11.<BR>3. وجود افسانهها ؛ وجود افسانههای بیپایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبههای تحریف آن است؛ از جمله میتوان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد!! سفر پیدایش، 43 : 2330.<BR>(اوریگن) برجستهترین عضو مکتب تفسیری اسکندریه در رابطه با وجود افسانههای غیرعقلانی در عهدین مینویسد: (حتی اناجیل مملو از چنین عباراتی است؛ مانند این جمله که (وقتی که شیطان عیسی را بالای کوهی بلند میبرد تا از آنجا قلمرو کل جهان و عظمت آن را به او نشان دهد) متی (8 :4).... خواننده دقیق صدها عبارت مشابه دیگر در اناجیل مییابد؛ مطالبی که او را متقاعد خواهند ساخت که حوادثی که اصلاً رخ ندادهاند داخل گزارش حوادثی شدهاند که به راستی رخ دادهاند) تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ص 297..<BR>4. گناه جبلی ؛ مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و این گناه به حساب همه فرزندان او نوشته شده است؛ یعنی، انسان ذاتاً با به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا میآید! هر چند پس از آمدن به دنیا هیچ گناهی مرتکب نشود و هرگونه تلاش و عمل او در رهایی از این خطا، سودی نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسی، کفّاره گناه ذاتی و جبلی انسان است! پس انسان نه با اختیار خویش گنهکار و پلید گشته و نه با گزینش اختیاری خود پاک میشود!<BR>5. تقویت ظلم ؛ یکی دیگر از آموزههای نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان، حاکم و سایه خدا در زمیناند!! انجیل متی، 38:5 و اکثر نامههای پولس به رومیان.<BR>وجود آموزههای غیرعقلانی، در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضهای متعدد در متن کتاب مقدس در جلد دوم کتاب (انیس الاعلام)، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس، مورد بررسی قرار گرفته است.<BR>نیز نگا:<BR>الف. حقیقت مسیحیت، (قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361 )، صص 127 - 133<BR>ب. مصطفی زمانی، به سوی اسلام یا آیین کلیسا، (قم: پیام اسلام، 1346 ).، دلیل روشنی بر عدم حقانیت یهودیت و مسیحیت امروزی در برابر اسلام است.<BR>افزون بر آن تحقیقات علمی و زبان شناختی، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهی داده است. توماس میشل - استاد الهیات مسیحی - بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتودوکس، کتابهای مقدس، املای الهی نیست و دارای عصمت لفظی نمیباشد و گاهی نویسندگان بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی را در متن کتاب باقی گذاشتهاند. نگا: توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377 )، صص 23 - 27. (ادیان و مذاهب، حمید رضا شاکرین، کد: 3/500012)
چگونه میتوان حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالی دارد که همه ادیان بر حق باشند و (پلورالیسم دینی) صحیح باشد؟
چگونه میتوان حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالی دارد که همه ادیان بر حق باشند و (پلورالیسم دینی) صحیح باشد؟
در رابطه با مسأله حقانیت ادیان (پلورالیسم دینی ) یا دین واحد، باید چند انگاره را مورد توجه قرار داد:<BR><BR>یک. چیستی حقانیت ادیان<BR>با بررسی نظریه پلورالیسم دینی، میتوان قرائت رایج ادعای حقانیت ادیان را مشتمل بر انگارههای زیر دانست:<BR>1-1. منظور از حقانیت ادیان این است که اعتقادات آنها، صادق و پذیرش و تعبّد به آنها، جایز بوده و موجب رستگاری پیروانشان است.<BR>1-2. منظور از حقانیت ادیان، صرفاً بر حق بودن عَرْضی است؛ نه در طول زمان. به عبارت دیگر، سخن بر سر این نیست که آیین هر پیامبری، در زمان خود حق بوده است؛ بلکه همه یا تعدادی از ادیان، در همه زمانها برحقاند.<BR>1-3. حقانیت ادیان، به طور مساوی است؛ نه دارای مراتب تشکیکی. به عبارت دیگر بر اساس این انگاره، نمیتوان (بر حق بودن) را درجهبندی کرد تا در پرتو آن، دینی، بهرهمندی بیشتری از حقیقت کسب کند و دین دیگر، در رتبه فروتر از آن قرار گیرد. بر اساس این انگاره، هیچ فرقی بین اسلام، یهودیت، مسیحیت و دیگر ادیان نیست.<BR>1-4. منظور از حقانیت ادیان، صرفاً در جهات مشترکشان نیست؛ بلکه در نگاه پلورالیستی ادیان - با اختلافاتی که دارند - برحقاند؛ یعنی، هم توحید اسلامی بر حق است، هم تثلیث مسیحی، هم ثنویت زرتشتی و هم بیخدایی بوداییگری!<BR><BR>دو. عقل و پلورالیسم دینی<BR>ژرفکاویهای عقلی، بطلان پلورالیسم دینی را آشکار میسازد. این مسأله دلایل متعددی دارد؛ از جمله:<BR>2-1. استلزام تناقض؛ ادیان موجود دارای آموزههایی هستند که بعضی از آنها با یکدیگر در تضاد و یا تناقض میباشد. بنابراین حقانیت همه آنها، مستلزم جمع ضدین یا جمع نقیضین است و چنین چیزی محال است. به عنوان مثال آیین اسلام، بر یکتایی خداوند تأکید دارد. در مقابل، مسیحیت قائل به (تثلیث) - یعنی، خدای پدر، خدای پسر و خدای روحالقدس - است! زرتشتیگری نیز به (ثنویت) و دوگانهپرستی گرایش دارد! هر یک از این آموزهها، نافی دیگری است. بنابراین اگر هر سه دین، بر حق باشند، باید هم یکتاپرستی صحیح باشد، هم دوگانهپرستی و هم سهگانهپرستی؛ چنین چیزی به تناقض میانجامد و محال است؛ زیرا یگانگی خداوند، مساوی با نفی دو یا سهانگاری او است.<BR>2-2. خودستیزی ؛ حقانیت همه ادیان، خودستیز است؛ زیرا هر دینی آموزههای مخالف در دینهای دیگر را نفی کرده و یا به طور کلی دین دیگر را باطل میانگارد. بنابراین هر یک از این ادیان - اگر بر حق باشند - باید این ادعایشان نیز حق بوده و مورد قبول قرار گیرد. بنابراین از حقانیت هر دین، بطلان دیگر ادیان به دست میآید و پلورالیسم دینی، با حقانگاری همه ادیان، بطلان همه آنها را نتیجه میدهد. از این رو گفته شده است: پلورالیسم دینی، خود برانداز است و علیه خود حکم میکند.<BR>2-3. استلزام شکاکیت دینی ؛ پنداره پلورالیسم دینی، مبتنی بر نظریه (نسبیت معرفت) و یا شکاکیت است و سرانجامی جز شکاکیت دینی ندارد؛ زیرا این انگاره از سویی، به حقانیت همه ادیان حکم میکند و از دیگر سو، ادیان موجود یکدیگر را نفی میکنند! نتیجه این تعارض، چیزی جز همان شکاکیت و سرگردانی نیست.<BR><BR>سه. معیار دین حق<BR>براساس آنچه گذشت روشن شد که همه ادیان، نمیتوانند از حقانیت مساوی برخوردار باشند؛ اکنون این سؤال پدید میآید که از دیدگاه خرد، چه راهی برای تشخیص دین حق و تمییز آن از دیگر ادیان وجود دارد؟ به عبارت دیگر ملاک حقانیت یک دین و روش سنجش آن، از دیدگاه عقلی چیست؟<BR>در این باره میتوان گفت دینی بر حق است که:<BR>3-1. عقاید و آموزههای آن، نه تنها خردستیز نباشد؛ بلکه به وسیله عقل و برهان مورد تأیید قرار گیرد.<BR>3-2. دارای خاستگاه الهی باشد.<BR>3-3. آموزههای آن تحریف نشده باشد.<BR>3-4. از سوی پیامبران بعدی الهی نسخ نشده باشد.<BR>3-5. از دیگر ادیان موجود، جامعتر و کاملتر باشد.<BR>بررسی تطبیقی ادیان براساس این موارد، تحقیقی گسترده و فراخ دامن میطلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتی در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:<BR>الف. مهمترین رکن اساسی یک دین، (خداشناسی) آن است. در این راستا گفتنی است آموزه خداشناسی و توحید جهت آگاهی بیشتر ر.ک:<BR>الف. سید محمدحسین طباطبایی و مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، (قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374 ) ؛<BR>ب. مرتضی مطهری، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374 ). در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیاری بر آن گواهی میدهد. اثبات توحید به خودی خود، ابطالکننده آموزه (تثلیث) و (ثنویت) است. بنابراین همین مسأله، به تنهایی برای اثبات عدم حقانیت ادیان غیر الهی (مانند بوداییگری ) و هر دین مشتمل بر شرک (مانند مسیحیت و زرتشتیگری ) کافی است.<BR>ب. بسیاری از ادیان، به رغم دارا بودن پیشینه الهی، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیری شده و اصالت خود را از دست دادهاند. همین مسأله باعث شده که آموزههای خردستیز بسیاری در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره میشود:<BR><BR>تحریفات عهدین<BR>1. تناقضات ؛ ارنست رنان درباره کتاب مقدس مینویسد: (... اکنون با توجه به مطالعه دقیقی که در کتاب مقدس انجام دادهام، در عین حال که گنجینههایی تاریخی و زیباشناختی بر من نمایان شد، این نکته نیز برای من اثبات شد که این کتاب همچون دیگر کتب قدیمی از تناقضات، اشتباهات و خطاها مستثنا نیست. در این کتاب داستانهای دروغین، افسانهها و آثاری که کاملاً نگارش یافته انسان است، وجود دارد). رابرت م. گرنت، دیوید تویسی، تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ترجمه و نقد و تطبیق: ابوالفضل ساجدی، ص 298، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1385.<BR>2. اتهامات ناروا به پیامبران ؛ علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادی و اعتقادی در کتاب مقدس، پارهای از اتهامات ناروا و غیراخلاقی به برخی از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد!! ر.ک: انجیل یوحنا، 1: 112، سفر تکوین، 30: 3819.<BR>برای آشنایی بیشتر ر.ک:<BR>الف. انیس الاعلام، ج 3 ؛<BR>ب. محمد، صادقی، بشارات عهدین، ص 73 و 177.<BR>این در حالی است که براهین عقلی لزوم عصمت پیامبران را اثبات میکند.<BR>در عهد قدیم درباره حضرت لوط(ع) آمده است که دخترانش وی را شراب نوشانده، مست کردند و با او همبستر شدند. سفر پیدایش (30 :19 - 38). همچنین داستان شرمآوری درباره حضرت داوود(ع) در عهد قدیم (کتاب دوم سموئیل) آمده است. براساس این داستان وی از پشت بام زن زیبای (اوریا) را دید که در حال شست و شوی خود بود. حضرت داوود(ع) به آن زن علاقهمند شد و به گونهای، اسباب فرستادن اوریا به جنگ و کشته شدن وی را فراهم ساخت و پس از گذشت مدت ماتم فقدان اوریا، همسر او را به خانه خود برد. کتاب دوم سموئیل (3 :11 - 31).<BR>نیز در عهد عتیق آمده است که حضرت سلیمان(ع) بر اثر وسوسه همسران خویش در آخر عمر بتپرست شد. کتاب اول پادشاهان 11.<BR>3. وجود افسانهها ؛ وجود افسانههای بیپایه در کتاب مقدس، یکی دیگر از جنبههای تحریف آن است؛ از جمله میتوان به کشتی گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد!! سفر پیدایش، 43 : 2330.<BR>(اوریگن) برجستهترین عضو مکتب تفسیری اسکندریه در رابطه با وجود افسانههای غیرعقلانی در عهدین مینویسد: (حتی اناجیل مملو از چنین عباراتی است؛ مانند این جمله که (وقتی که شیطان عیسی را بالای کوهی بلند میبرد تا از آنجا قلمرو کل جهان و عظمت آن را به او نشان دهد) متی (8 :4).... خواننده دقیق صدها عبارت مشابه دیگر در اناجیل مییابد؛ مطالبی که او را متقاعد خواهند ساخت که حوادثی که اصلاً رخ ندادهاند داخل گزارش حوادثی شدهاند که به راستی رخ دادهاند) تاریخچه مکاتب تفسیری و هرمنوتیکی کتاب مقدس، ص 297..<BR>4. گناه جبلی ؛ مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و این گناه به حساب همه فرزندان او نوشته شده است؛ یعنی، انسان ذاتاً با به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا میآید! هر چند پس از آمدن به دنیا هیچ گناهی مرتکب نشود و هرگونه تلاش و عمل او در رهایی از این خطا، سودی نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسی، کفّاره گناه ذاتی و جبلی انسان است! پس انسان نه با اختیار خویش گنهکار و پلید گشته و نه با گزینش اختیاری خود پاک میشود!<BR>5. تقویت ظلم ؛ یکی دیگر از آموزههای نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان، حاکم و سایه خدا در زمیناند!! انجیل متی، 38:5 و اکثر نامههای پولس به رومیان.<BR>وجود آموزههای غیرعقلانی، در کنار طرح مسأله تثلیث و تجسیم و وجود تناقضهای متعدد در متن کتاب مقدس در جلد دوم کتاب (انیس الاعلام)، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس، مورد بررسی قرار گرفته است.<BR>نیز نگا:<BR>الف. حقیقت مسیحیت، (قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361 )، صص 127 - 133<BR>ب. مصطفی زمانی، به سوی اسلام یا آیین کلیسا، (قم: پیام اسلام، 1346 ).، دلیل روشنی بر عدم حقانیت یهودیت و مسیحیت امروزی در برابر اسلام است.<BR>افزون بر آن تحقیقات علمی و زبان شناختی، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهی داده است. توماس میشل - استاد الهیات مسیحی - بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتودوکس، کتابهای مقدس، املای الهی نیست و دارای عصمت لفظی نمیباشد و گاهی نویسندگان بشری، نظریات غلط یا اطلاعات اشتباهآمیزی را در متن کتاب باقی گذاشتهاند. نگا: توماس میشل، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377 )، صص 23 - 27. (ادیان و مذاهب، حمید رضا شاکرین، کد: 3/500012)
- [سایر] چگونه میتوان تنها حقانیت اسلام را نسبت به مسیحیت و یهودیت اثبات کرد؟ چه اشکالی دارد که همه ادیان حق باشند و «پلورالیسم دینی» صحیح باشد؟
- [سایر] دیدگاه اسلام و قرآن درباره حقانیت ادیان و پلورالیسم دینی چیست؟ آیا اسلام پیروان دیگر ادیان را اهل دوزخ میداند؟
- [سایر] جایگاه خانواده در اسلام، یهودیت، مسیحیت چگونه است؟
- [سایر] چرا دید ما مسلمانان با یهودیت ناسازگارتر از مسیحیت است؟
- [سایر] نظر اسلام درباره پلورالیسم دینی چیست؟
- [سایر] علل دین گرایی و دین گریزی در ادیان اسلام مسیحیت زرتشت . یهود چیست؟ کدام یک از اعتقادات دینی موجب دین گریزی و یا دین گرایی می شود؟
- [سایر] آیا ادیان دیگر چون مسیحیت و یهودیت به ظهور مصلح آخرالزمان اعتقاد دارند؟ آیا منظور آنها از مصلح آخرالزمان حضرت مهدی (عج) است؟
- [سایر] با توجه به آیه 62 سوره (بقره) آیا میتوان به درستی پلورالیسم دینی معتقد شد؟
- [سایر] نظر اسلام در باره ی پلورالیسم دینی چیست؟[1]
- [سایر] آیا دلیلی وجود دارد که در ادیان قبل از اسلام (یهودیت ومسیحیت) تحریف صورت گرفته؟
- [آیت الله اردبیلی] هیچ مسلمانی نباید نسبت به مسائل و مشکلات سایر مسلمانان بیتفاوت باشد و به اندازه قدرت و توان خود موظّف است در اصلاح امور دینی و دنیایی دیگران اقدام نماید. از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نقل شده است که فرمودند: (کسی که صبح کند در حالی که به امور مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست).(1)
- [آیت الله شبیری زنجانی] زن مسلمان نمیتواند به عقد مرد کافر درآید، مرد مسلمان هم نمیتواند با غیر اهل کتاب و مجوس ازدواج کند، نه به صورت ازدواج دائم و نه به صورت ازدواج موقّت و ظاهراً ازدواج دائم یا موقّت با زن یهودی و نصرانی باطل نیست؛ بلکه مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست به ویژه ازدواج دائم. ازدواج با زن مجوسی به صورت دائم صحیح نیست و به صورت موقّت مکروه و مخالف احتیاط استحبابیست و در صورتی که مرد و زن کافر با یکدیگر ازدواج کنند و سپس شوهر مسلمان شود و زن وی بر دین مسیحیّت یا یهودیّت یا مجوسیّت باقی بماند ازدواج باطل نمیگردد. در مورد اسلام زن یا شوهر احکام چندی وجود دارد که در کتب مفصّل فقهی آمده است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر احتمال صحیح داده شود که سکوت موجب میگردد که منکری معروف یا معروفی منکر شود و یا ستمگری تقویت گردد و یا ستمی بر مسلمانان تحمیل گردد یا چهره دین و عالمان دینی نزد مردم مخدوش گردد، اظهار حق و اعلام آن خصوصا بر عالمان و اجب است و سکوت جایز نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر با عین پولِ خمس نداده جنسی را بخرد ، یعنی به فروشنده بگوید این جنس را به این پول میخرم ، چنانچه فروشنده مسلمان اثنا عشری باشد معامله نسبت به جمیع مال صحیح است ، و به جنسی که به این پول خریده است خمس تعلق میگیرد ، واحتیاجی به اجازه و امضاء حاکم شرع نیست .
- [آیت الله مکارم شیرازی] گوشتهایی که از بازار مسلمانان یا از دست شخص مسلمان گرفته شود خرید و فروشش اشکال ندارد، ولی اگر بداند مسلمانی که آن را از دست کافر گرفته یا از بلاد کفّار آورده تحقیق نکرده که حیوانش مطابق دستور شرع ذبح شده یا نه، خرید و فروش آن باطل و حرام است؛ ولی اگر از مسلمانی گرفته که ظاهراً پایبند شرع است و احتمال می دهد تحقیق کرده باشد معامله اش صحیح است؛ و خریدن چرمهایی که از بلاد کفّار می آورند اشکالی ندارد و پاک است، هر چند با آن نمی توان نماز خواند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مالی را برای بچهای که در شکم مادر است و در آن روح دمیده باشد ولی هنوز به دنیا نیامده وقف کند اشکالی ندارد، همچنین اگر مثلاً وقف فقراء یا طلّاب یک مدرسه خاصّ کند و هنوز فقیر یا طلبهای در آن مدرسه وجود نداشته باشد، ولی اگر مثلاً قید کند که وقف تنها برای کسانی باشد که از سال بعد در این مدرسه ساکن میشوند صحیح نیست، ولی میتوان برای تمام کسانی که در این مدرسه ساکن هستند یا ساکن خواهند شد مالی را وقف کرد، همچنین میتوان مالی را برای زندگان و بعد از آنها برای کسانی که بعداً به دنیا میآیند وقف نماید، مثلاً چیزی را برای اولاد خود وقف کند که بعد از آنان وقف نوههای او باشد و هر دستهای بعد از دسته دیگر از وقف استفاده کند
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اول فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آن بگذراند فقیر نیست. دوم مسکین، و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند. سوم کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند، و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند. چهارم کفاری که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند ولی بعید نیست که اعطاء و دادن این قسم مخصوص به امام علیهالسلام باشد. پنجم خریداری بنده برای آزادکردن. ششم بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم سبیل الله، یعنی هر کار خیر و عمل نیکی که از شارع مقدس نسبت به آن تشویق شده باشد، مثل ساختن مدرسه علوم دینیه و پل و منزلگاه برای مسافرین و زوار و مسجد و دارالایتام و تعظیم شعائر و طبع کتب دینی و نشر معارف اسلامی و هر کاری که موجب تقرب به خداوند متعال و اعلای کلمه اسلام باشد. هشتم ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله مظاهری] اعتکاف یک امر عبادی است که ثواب بسیاری برای آن مترتب شده است و پیامبر گرامیصلی الله علیه وآله وسلم و ائمّه طاهرینعلیهم السلام بارها به جا میآوردند و سفارش برای آن زیاد شده است مخصوصاً در دهه آخر ماه مبارک رمضان، و آن ماندن با قصد اعتکاف و با قصد قربت، سه روز یا بیشتر در مسجد است و در همه اوقات میتوان آن را به جا آورد، مگر در ایّامی که انسان نمیتواند روزه بگیرد و همانطور که میشود برای خود اعتکاف کرد، میتوان نیابت از میّت به طور تبرّعی یا استیجاری به جا آورد بلکه نیابت از زنده به طور تبرّعی یا استیجاری جایز است. و این عبادت شرایطی دارد: اوّل: ایمان. دوّم: عقل، و کسی که جنون ادواری دارد اگر مدّت زیادی در اعتکاف جنون او عود کند اعتکاف او باطل میشود، همچنین اگر مدّت زیادی بیهوش شود. سوّم: چون عمل عبادی مستحبّی است باید با قصد قربت باشد و با قصد استحباب باشد گرچه به واسطه نذر یا استیجار واجب شده باشد و باید قبل از طلوع فجر روز اوّل نیّت کند. چهارم: روزه، و بدون روزه اعتکاف صحیح نیست، بنابراین زن حائض نمیتواند معتکف شود، همچنین در ایّامی که روزه گرفتن حرام است نظیر عید قربان و عید فطر، اعتکاف صحیح نیست. پنجم: باید سه روز یا بیشتر باشد و اگر دو روز ماند، ماندن روز سوّم واجب است. و بعد از سه روز هر چند روزی که بخواهد میتواند بر آن بیفزاید. و ماندن روزهای ششم و نهم و بعد از آن واجب نیست. و روز را باید از طلوع تا مغرب حساب کرد ولی ماندن شبِ اوّل و شبِ چهارم لازم نیست. ششم: باید در مسجد باشد و در هر مسجدی میتوان معتکف شد. ولی اعتکاف در مسجدی که پُر رفت و آمد باشد، افضل است. هفتم: در مورد زنان باید با اذن شوهر باشد. و اذن پدر و مادر برای اولاد شرط نیست ولی اگر نهی کنند باید معتکف نشوند. هشتم: باید به طور مداوم در مسجد بماند و اگر به قصد خروج از اعتکاف، از مسجد بیرون رفت اعتکاف او باطل میشود ولی اگر در حال نسیان یا برای کاری بیرون رود و دو مرتبه برگردد مانعی ندارد، نظیر بیرون رفتن برای تجدید وضو یا غسل یا شرکت در نماز جماعت یا نماز جمعه یا خواندن درس و شرکت در امتحان یا برآوردن حاجتی از مسلمان یا تهیه غذا برای خود یا زن و بچّه و مانند آن، ولی در هر صورت خارج نشدن معتکف از مسجد بهتر است.
- [آیت الله سیستانی] بانک از صاحب اعتبار دو گونه سود میبرد: 1 سودی از خدمات بانکی؛ مانند تعهد به پرداخت بدهی، و ارتباط با صادرکننده کالا. و گرفتن اسناد آن و تحویل آن به خریدار و... میبرد. این نحوه سود گرفتن جایز است؛ زیرا داخل در عقد جُعاله است، یعنی: صاحب اعتبار برای بانک مبلغی در ازای این خدمات تعیین میکند. همچنین میتوان آن را در صورتی که شروط صحت آن را داشته باشد داخل در عقد اجاره دانست. 2 بانک قیمت کالا را از مال خود، نه از حساب مشتری، میپردازد و در قبال عدم مطالبه آن از مشتری تا مدتی معین، سودی به صورت درصدی از کل مبلغ پرداختی بدست میآورد. گفته شده است که این نحو سود گرفتن را میتوان بر اساس عقد جعاله جایز دانست، به این ترتیب که صاحب اعتبار برای بانک مبلغی را در ازای این خدمات تعیین میکند. و ممکن است بر اساس عقد اجاره نیز صحیح باشد اگر شرایط صحّت آن را داشته باشد. ولی واضح است که صاحب اعتبار، تنها ضامن اصل بدهی خود به بانک است، پس گرفتن سود از سوی بانک در قبال دادن مهلت برای پرداخت آن، ربا و حرام است. البته اگر صاحب اعتبار در قبال پرداخت بدهی از سوی بانک، اصل بدهی و سود مدتدار آن را فرضاً دو ماهه به عنوان جُعل قرار دهد، این عقد داخل در جُعاله خواهد بود و در این صورت صحت آن بیوجه نیست. همچنین میتوان برای رهایی از ربوی بودن این معامله و تصحیح گرفتن سود، آن را در عقد بیع وارد کرد. چون بانک قیمت کالا را به ارز خارجی به صادرکننده آن میپردازد، میتواند آن مقدار از ارز خارجی را در ذمه مشتری به مبلغی از پول رایج کشور بفروشد، که معادل آن ارز و سود مورد نظر است، و چون ثمن و مُثمن جنسشان مختلف است، اشکالی ندارد. همه موارد فوق (گذشته)، مربوط بهجایی است که طرف حساب بانک خصوصی باشد؛ و در صورتی که بانک دولتی، یا مشترک باشد، از آنجا که بدهی خواهان اعتبار را از اموال مجهولالمالک میپردازد، شرعاً شخص مدیون بانک نمیشود. لذا تعهد به بازپرداخت اصل بدهی همراه با سود آن، از قبیل ربای حرام به شمار نمیرود.
- [آیت الله سیستانی] وصول سفته و دریافت کارمزد به چند شکل است: 1 استفادهکننده از سفته آن را به بانکی که محالعلیه نیست، میدهد و در قبال پرداخت کارمزدی معین، خواهان وصول مبلغ آن میگردد. ظاهراً این خدمت و دریافت کارمزد در قبال آن جایز است، مشروط بر آنکه بانک فقط سفته را وصول کند، لکن وصول سود ربوی آن جایز نیست، میتوان این کارمزد را از نظر فقهی جُعاله دانست، که طی آن طلبکار خواستار وصول طلب خود از طریق بانک میشود. 2 استفادهکننده سفته، آن را به بانک محالعلیه ارائه میکند، لکن بانک نسبت به امضاکننده آن بدهکار نیست و یا با ارز دیگری جز آنچه بدو حواله شده بدهکار است. در این صورت، جایز است که بانک بابت قبول این حواله با همان شرطی که در مورد قبلی گذشت کارمزدی دریافت کند؛ زیرا پذیرفتن حواله بر آن که بدهکار نیست و یا به جنس دیگری جز آنچه در حواله آمده، بدهکار است، واجب نیست. لذا گرفتن چیزی برای دست کشیدن از این حق و انجام خدمت، اشکالی ندارد. 3 امضاکننده سفته با اشاره به پرداخت وجه آن از حسابی که نزد بانک دارد، آن را به بانک حواله میکند، تا در سررسید آن از حسابش کسر شود و مبلغ آن به حساب دارنده سفته واریز شود و یا نقداً به او پرداخت گردد. در اینجا امضاکننده سفته، طلبکار خود را به بانک که بدهکار خودش است حواله داده است، لذا از نوع حواله به بدهکار به شمار میرود. و موافقت محالعلیه (بانک) با این حواله لازم است و بدون پذیرش آن از طرف بانک، نافذ نیست. لذا برای بانک جایز است که در قبال این حواله و پرداخت بدهی حواله دهنده، کارمزدی دریافت کند.