برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید با حقیقت "عصمت" آشنا شد،[1] تا عصمت در برابر گناه را در افراد معصوم شناخت. علامه طباطبایی می‌فرماید: منظور از "عصمت" وجود امری است در انسان معصوم که باعث حفظ او از وقوع در آنچه که جایز نیست (مثل خطا و معصیت) می‌شود.[2] البته از نظر ایشان، انبیای الاهی (و تمامی اولیا و هدایت شدگان خاص) دارای عصمت مطلق می‌باشند و عصمت خطیئه (و خطا) مصادیق فراوانی را شامل می‌شود که می‌تواند تمامی اقسام عصمت را در برگیرد، لکن به دلیل این که فقط عصمت از گناهان مورد سؤال قرار گرفته است، از پرداختن به تمام جوانب و اقسام عصمت خودداری گردیده است و برای اطلاع افزون‌تر به کتاب‌های مربوط مراجعه گردد.[3] از نظر ایشان "عصمت" نتیجه‌ی علم معصوم به عواقب گناه می‌باشد؛ یعنی علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونه‌ای است که هیچ گاه مغلوب قوای دیگر انسانی نشده، بلکه مسلط بر آنان است.[4] در مورد "عصمت" نظریه‌ی دیگری وجود دارد که می‌گوید: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگی نسبت به جمال و کمال حق به خود اجازه نمی‌دهد که گامی بر خلاف رضای او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درک جمال و جلال او و آگاهی از نعمت‌های بی پایان او در حق وی، آنچنان در روحش خضوع و فروتنی به وجود می‌آورد که هرگز به فکر گناه نمی‌افتد چه رسد به این که مرتکب گناه شود".[5] حاصل این دو نظریه این است که در وجود معصوم ملکه‌ای به وجود می‌آید که پیوسته عصیان و تجری و خلاف کاری را از زندگی طرد کرده و از گناه و لغزش، پاک و محفوظ نگاه می‌دارد. انواع عصمت: عصمت بر دو نوع است: عصمت علمی و عصمت عملی. این دو قسم ذاتاً و حقیقتاً از یکدیگر جدا هستند. ممکن است کسی در ملکه ی علم معصوم باشد[6]، ولی در ملکه ی عمل معصوم نباشد و بالعکس؛ اما عصمتی که در پیامبران است، جامع هر دو است و پیامبران در علم و عمل معصوم اند؛ یعنی هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئی است که هیچ گونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد؛ زیرا به مرحله‌ی عقل مجرد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله وهم و خیال هم تابع عقل‌اند و هرگز در این مرحله وسوسه‌های شیطان راه ندارد؛ زیرا آبشخور جهالت و نادانی و شیطنت‌ها و توهمات تنها منحصر به وهم و خیال است، و محدوده وهم و خیال، همانا وابستگی به جهان طبیعت است، اما در محدوده‌ی عقل ناب شیطان وهم و خیال را نرسد که طرفی ببندد. لذا اگر کسی در اندازه‌ای باشد که از عالم ماده و وهم و خیال و توهمات در گذرد و به سرچشمه‌ی حقایق برسد، امکان "عصمت" می‌یابد و نفس ناطقه ی او در اثر اشتداد وجودی در رتبه‌ی فرشتگان یا برتر قرار می‌گیرد.[7] ذاتی و انحصاری نبودن عصمت: نکته ی دیگری که باید به آن توجه داشت این است که، ملکه ی "عصمت" گرچه تفضل و توفیقی است که از ناحیه‌ی خداوند حاصل می‌شود، لکن ملکه ی عصمت نه ذاتی است و نه انحصاری، بلکه اختیاری است و غیر از پیامبران، دیگران نیز می‌توانند به این ملکه دست یازند؛ زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدت‌های نفسانی برای همگان باز است و دست آوردهای آن عام و برای عموم است. چنان که قرآن می‌فرماید: "ان تتقوا اللَّه یجعل لکم فرقاناً" اگر تقوای الاهی پیشه کنید خدا بر شما فرقان قرار می‌دهد".[8] با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطره‌های نفسانی و شیطانی، و با خوردن غذای حلال، و مراقبه و محاسبه و...، می‌توان در علم و عمل به این ملکه ی شکوه مند رسید و اراده‌ای پولادین کسب کرد. لیکن باید توجه داشت که مقام نبوت و امامت انحصاری است؛ یعنی هر معصومی به آن مقامات دست نمی‌یابد و خداوند پست‌های کلیدی و حساس نمایندگی از طرف خود را به هر کس و حتی به هر معصومی نمی‌دهد.[9] اکتسابی بودن عصمت: کلید جواب به تنافی تفضلی بودن عصمت و ثواب، توجه به این نکته است که عصمت در پیامبران و پیشوایان دین و هر معصوم دیگری ذاتی نیست، بلکه اکتسابی است. منشأ آن ایمان و باور کاملی است که در انسان‌های کامل وجود دارد و همواره خود را در محضر خداوند که همه چیز را می‌داند و به همه‌ی امور احاطه دارد، مشاهده می‌کنند، و لذا صدور گناه از معصومین‌ (ع) ممتتع ذاتی نیست؛ زیرا اگر ممتتع ذاتی و محال بالذات بود، مقدور نمی‌بود و اگر مقدور نمی‌بود، مورد تکلیف قرار نمی‌گرفت. وانگهی، اگر گناه و معصیت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمانبرداری ذاتاً ضروری خواهد شد! و در این صورت، اطاعت نیز مورد تکلیف قرار نمی‌گیرد و دیگر مجال برای انذار و تبشیر ، وعد و وعید باقی نخواهد ماند، و از این روست که فرشتگان مکلف نیستند، چون عصمت ذاتی دارند، نه اختیاری. اما در ملکه ی عصمت اکتسابی و غیر ذاتی، "اختیار" وجود دارد و می‌توان فعل و ترک را قبل از انجام آن به صورت "قضیه ی ممکنه" بر معصوم نسبت داد و هرچند که صدور گناه از معصوم محال عادی است، ولی این یک امتناع بالاختیار است که با داشتن اختیار منافات ندارد. این هم به دلیل این است که معصوم زشتی و قیامت گناه را می‌بیند و خواطرش همه رحمانی است، و نه شیطانی.[10] پس چنین نیست که یک معصوم در قبال گناه نکردنش اجر نداشته باشد، بلکه او نیز یک انسان عادی است: "قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی" ای پیامبر، بگو که من نیز بشری مانند شما هستم ولی به من وحی می‌شود".[11]، ولی با عنایات و تفضلات خداوند و در پرتو ایمان کامل و عشق به خدا و تقوای در سطح‌عالی به مقام عصمت نایل شده است، ولی به هر حال اختیار گناه از او سلب نشده است و هر زمان که بخواهد می‌تواند مرتکب معصیت شود، ولی با اختیار خود و کسب مدد از قدرت الاهی با اراده‌ی قوی‌ای که دارد در مقابل تسویلات نفس اماره و شیطان مقاومت می‌کند و خویشتن را به گناه آلوده نمی‌کند، و در قبال این مبارزه‌ی با هوای نفس اجر خود را می‌برد. و چه بسا بتوان گفت: اجر خوبی‌های یک معصوم و گناه نکردن او مضاعف باشد؛ زیرا خوبی از افرادی که انتظار بالایی از آنان می‌رود دو نتیجه دارد: یکی این که با نفس مبارزه کرده است و دیگر این که هتک حرمت مقام خود را ننموده و آن پست و مقام خود را آبرومند نگاه داشته است. چنان که اگر مرتکب عمل سویی شود، گناه او دو برابر و بلکه چندین برابر محاسبه خواهد شد؛ زیرا اوّلاً مرتکب عمل سوء شده، و ثانیاً هتک حرمت مقام الاهی خود را کرده است، و از این رو در آیات قرآن مشاهده می‌شود که اخطارهای شدیدی به پیامبران داده است که به عنوان مثال به پیامبر خاتم می‌فرماید: "لئن اشرکت لیحبطّن عملک" اگر شرک ورزی تمام اعمال نیک تو تباه خواهد شد".[12] نتیجه این که: عصمت داشتن منافاتی با اجر داشتن نزد خدا ندارد. و فرد معصوم هم به خاطر انجام اعمال نیک، و هم به خاطر خویشتن داری در مقابل گناه و مشتهیات اجر می‌برد. پی نوشتها: [1] ر.ک، نمایه‌های: عصمت انبیا، سؤال 998؛ آیات عصمت و عدم عصمت انبیا در قرآن، سؤال 129؛ عصمت انسان‌های معمولی، سؤال 861. [2] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 134 (کلام فی عصمة الانبیاء). [3] ر.ک: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 3، ص 292 - 197. [4] همان، ج 5، ص 78. [5] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 5، ص 14. [6] لازم به ذکر است، اگر چه عصمت عملی برای دیگران قابل دست رسی است، اما اکثر علما معتقدند که عصمت علمی برای دیگران(غیرمعصوم) قابل دست رسی نیست. [7] این مطالب برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی است. تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 3، ص 202 - 199. [8] انفال، 29. [9] جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 3، ص 208. [10] همان، ص 208 و 209 با تلخیص و اندکی تغییر. [11] کهف، 110. [12] زمر، 65. منبع: http://farsi.islamquest.net
اگر مقام عصمت تفضلی است از ناحیهی خداوند، اجر گناه نکردن یک معصوم و یک غیر معصوم چگونه تبیین میگردد؟
برای روشن شدن پاسخ، ابتدا باید با حقیقت "عصمت" آشنا شد،[1] تا عصمت در برابر گناه را در افراد معصوم شناخت.
علامه طباطبایی میفرماید: منظور از "عصمت" وجود امری است در انسان معصوم که باعث حفظ او از وقوع در آنچه که جایز نیست (مثل خطا و معصیت) میشود.[2] البته از نظر ایشان، انبیای الاهی (و تمامی اولیا و هدایت شدگان خاص) دارای عصمت مطلق میباشند و عصمت خطیئه (و خطا) مصادیق فراوانی را شامل میشود که میتواند تمامی اقسام عصمت را در برگیرد، لکن به دلیل این که فقط عصمت از گناهان مورد سؤال قرار گرفته است، از پرداختن به تمام جوانب و اقسام عصمت خودداری گردیده است و برای اطلاع افزونتر به کتابهای مربوط مراجعه گردد.[3] از نظر ایشان "عصمت" نتیجهی علم معصوم به عواقب گناه میباشد؛ یعنی علم و شعور معصومان به آثار گناهان به گونهای است که هیچ گاه مغلوب قوای دیگر انسانی نشده، بلکه مسلط بر آنان است.[4]
در مورد "عصمت" نظریهی دیگری وجود دارد که میگوید: "معصوم بر اثر بالا بودن مراتب شناخت خداوند متعال و دلباختگی نسبت به جمال و کمال حق به خود اجازه نمیدهد که گامی بر خلاف رضای او بردارد، و عشق و علاقه انسان به معبود و درک جمال و جلال او و آگاهی از نعمتهای بی پایان او در حق وی، آنچنان در روحش خضوع و فروتنی به وجود میآورد که هرگز به فکر گناه نمیافتد چه رسد به این که مرتکب گناه شود".[5]
حاصل این دو نظریه این است که در وجود معصوم ملکهای به وجود میآید که پیوسته عصیان و تجری و خلاف کاری را از زندگی طرد کرده و از گناه و لغزش، پاک و محفوظ نگاه میدارد.
انواع عصمت: عصمت بر دو نوع است: عصمت علمی و عصمت عملی. این دو قسم ذاتاً و حقیقتاً از یکدیگر جدا هستند. ممکن است کسی در ملکه ی علم معصوم باشد[6]، ولی در ملکه ی عمل معصوم نباشد و بالعکس؛ اما عصمتی که در پیامبران است، جامع هر دو است و پیامبران در علم و عمل معصوم اند؛ یعنی هم کردارشان صالح و مطابق با واقع است، هم دانش و علمشان صائب و برخاسته از مبدئی است که هیچ گونه اشتباه و سهو و نسیان در آن راه ندارد؛ زیرا به مرحلهی عقل مجرد و شهود محض و کشف صحیح راه یافته است که در این مرحله وهم و خیال هم تابع عقلاند و هرگز در این مرحله وسوسههای شیطان راه ندارد؛ زیرا آبشخور جهالت و نادانی و شیطنتها و توهمات تنها منحصر به وهم و خیال است، و محدوده وهم و خیال، همانا وابستگی به جهان طبیعت است، اما در محدودهی عقل ناب شیطان وهم و خیال را نرسد که طرفی ببندد. لذا اگر کسی در اندازهای باشد که از عالم ماده و وهم و خیال و توهمات در گذرد و به سرچشمهی حقایق برسد، امکان "عصمت" مییابد و نفس ناطقه ی او در اثر اشتداد وجودی در رتبهی فرشتگان یا برتر قرار میگیرد.[7]
ذاتی و انحصاری نبودن عصمت: نکته ی دیگری که باید به آن توجه داشت این است که، ملکه ی "عصمت" گرچه تفضل و توفیقی است که از ناحیهی خداوند حاصل میشود، لکن ملکه ی عصمت نه ذاتی است و نه انحصاری، بلکه اختیاری است و غیر از پیامبران، دیگران نیز میتوانند به این ملکه دست یازند؛ زیرا راه ریاضت و تلاش و مجاهدتهای نفسانی برای همگان باز است و دست آوردهای آن عام و برای عموم است. چنان که قرآن میفرماید: "ان تتقوا اللَّه یجعل لکم فرقاناً" اگر تقوای الاهی پیشه کنید خدا بر شما فرقان قرار میدهد".[8] با تهذیب نفس و رعایت تقوا و مواظبت بر اعضا و جوارح و خاطرههای نفسانی و شیطانی، و با خوردن غذای حلال، و مراقبه و محاسبه و...، میتوان در علم و عمل به این ملکه ی شکوه مند رسید و ارادهای پولادین کسب کرد.
لیکن باید توجه داشت که مقام نبوت و امامت انحصاری است؛ یعنی هر معصومی به آن مقامات دست نمییابد و خداوند پستهای کلیدی و حساس نمایندگی از طرف خود را به هر کس و حتی به هر معصومی نمیدهد.[9]
اکتسابی بودن عصمت: کلید جواب به تنافی تفضلی بودن عصمت و ثواب، توجه به این نکته است که عصمت در پیامبران و پیشوایان دین و هر معصوم دیگری ذاتی نیست، بلکه اکتسابی است. منشأ آن ایمان و باور کاملی است که در انسانهای کامل وجود دارد و همواره خود را در محضر خداوند که همه چیز را میداند و به همهی امور احاطه دارد، مشاهده میکنند، و لذا صدور گناه از معصومین (ع) ممتتع ذاتی نیست؛ زیرا اگر ممتتع ذاتی و محال بالذات بود، مقدور نمیبود و اگر مقدور نمیبود، مورد تکلیف قرار نمیگرفت.
وانگهی، اگر گناه و معصیت ذاتا محال باشد، اطاعت و فرمانبرداری ذاتاً ضروری خواهد شد! و در این صورت، اطاعت نیز مورد تکلیف قرار نمیگیرد و دیگر مجال برای انذار و تبشیر ، وعد و وعید باقی نخواهد ماند، و از این روست که فرشتگان مکلف نیستند، چون عصمت ذاتی دارند، نه اختیاری.
اما در ملکه ی عصمت اکتسابی و غیر ذاتی، "اختیار" وجود دارد و میتوان فعل و ترک را قبل از انجام آن به صورت "قضیه ی ممکنه" بر معصوم نسبت داد و هرچند که صدور گناه از معصوم محال عادی است، ولی این یک امتناع بالاختیار است که با داشتن اختیار منافات ندارد. این هم به دلیل این است که معصوم زشتی و قیامت گناه را میبیند و خواطرش همه رحمانی است، و نه شیطانی.[10]
پس چنین نیست که یک معصوم در قبال گناه نکردنش اجر نداشته باشد، بلکه او نیز یک انسان عادی است: "قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی" ای پیامبر، بگو که من نیز بشری مانند شما هستم ولی به من وحی میشود".[11]، ولی با عنایات و تفضلات خداوند و در پرتو ایمان کامل و عشق به خدا و تقوای در سطحعالی به مقام عصمت نایل شده است، ولی به هر حال اختیار گناه از او سلب نشده است و هر زمان که بخواهد میتواند مرتکب معصیت شود، ولی با اختیار خود و کسب مدد از قدرت الاهی با ارادهی قویای که دارد در مقابل تسویلات نفس اماره و شیطان مقاومت میکند و خویشتن را به گناه آلوده نمیکند، و در قبال این مبارزهی با هوای نفس اجر خود را میبرد.
و چه بسا بتوان گفت: اجر خوبیهای یک معصوم و گناه نکردن او مضاعف باشد؛ زیرا خوبی از افرادی که انتظار بالایی از آنان میرود دو نتیجه دارد: یکی این که با نفس مبارزه کرده است و دیگر این که هتک حرمت مقام خود را ننموده و آن پست و مقام خود را آبرومند نگاه داشته است. چنان که اگر مرتکب عمل سویی شود، گناه او دو برابر و بلکه چندین برابر محاسبه خواهد شد؛ زیرا اوّلاً مرتکب عمل سوء شده، و ثانیاً هتک حرمت مقام الاهی خود را کرده است، و از این رو در آیات قرآن مشاهده میشود که اخطارهای شدیدی به پیامبران داده است که به عنوان مثال به پیامبر خاتم میفرماید: "لئن اشرکت لیحبطّن عملک" اگر شرک ورزی تمام اعمال نیک تو تباه خواهد شد".[12]
نتیجه این که: عصمت داشتن منافاتی با اجر داشتن نزد خدا ندارد. و فرد معصوم هم به خاطر انجام اعمال نیک، و هم به خاطر خویشتن داری در مقابل گناه و مشتهیات اجر میبرد.
پی نوشتها:
[1] ر.ک، نمایههای: عصمت انبیا، سؤال 998؛ آیات عصمت و عدم عصمت انبیا در قرآن، سؤال 129؛ عصمت انسانهای معمولی، سؤال 861.
[2] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 134 (کلام فی عصمة الانبیاء).
[3] ر.ک: همان، ج 2، ص 136 – 134؛ ج 5، ص 77 - 75؛ جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 3، ص 292 - 197.
[4] همان، ج 5، ص 78.
[5] سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج 5، ص 14.
[6] لازم به ذکر است، اگر چه عصمت عملی برای دیگران قابل دست رسی است، اما اکثر علما معتقدند که عصمت علمی برای دیگران(غیرمعصوم) قابل دست رسی نیست.
[7] این مطالب برگرفته از بیانات استاد جوادی آملی است. تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 3، ص 202 - 199.
[8] انفال، 29.
[9] جوادی آملی، عبداللَّه، تفسیر موضوعی قرآن مجید، ج 3، ص 208.
[10] همان، ص 208 و 209 با تلخیص و اندکی تغییر.
[11] کهف، 110.
[12] زمر، 65.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] اگر مقام عصمت تفضلی است از ناحیه خداوند، اجر گناه نکردن یک معصوم و یک غیر معصوم چگونه تبیین میگردد؟
- [آیت الله جوادی آملی] آیا رعایت نکردن حجاب مقرر شرعی گناه محسوب میگردد؟ اگر گناه میباشد گناه کبیره است یا صغیره؟ در هر فرضی (کبیره یا صغیره بودن) آیا قابل تعزیر میباشد؟
- [سایر] آیا حضرت زهرا س دارای مقام عصمت هستند؟
- [سایر] چطور باید بدونیم اون رسالتی که خدا برامون معین کرده چیه؟ میگن هر کس یه رسالتی داره ایا فقط تکالیف را انجام دادن و گناه نکردن کافیه؟
- [سایر] آیا امامان(علیهم السلام)، قبل از رسیدن به امامتشان دارای مقام عصمت بوده اند؟
- [سایر] در رابطه با مبحث ولایت فقیه موارد و سوالات زیر مطرح است، لطفا روشن بفرمایید: خداوند به دلیل مقام عصمت پیامبر و علم کامل وی که به وحی متصل است، مقام ولایت را به شخص وی می سپارد. با توجه به تفکر شیعه در باب معصومیت امامان شیعه (نداشتن خطا و اشتباه و دارا بودن علم الاهی) سپردن ولایت به آنها با توجه به علم و عصمت قابل قبول است. حال در این مسیر چگونه است که شراط سپردن ولایت از طرف خداوند در ولی فقیهی که نه عصمت دارد و از خطا بری نیست و علم کامل ندارد! آن گاه چگونه است که تمام اختیارات خداوند و پیامبر و معصومین را به شخصی می دهیم که این شرایط را ندارد، نه به وحی متصل است نه عصمت دارد. نه از طرف معصوم انتخاب شده است، نه از خطا در امان است!؟
- [سایر] تبیین مبانی دینی چه دست آوردهایی برای شکوفایی بیشتر جامعه می تواند داشته باشد؟ مخصوصاً با تمرکز سفر مقام معظم رهبری به قم؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا نقاشی کردن عکسهای چهارده معصوم (علیهم السلام) مانعی ندارد و آیا موجب وهن مقام مقدسشان نمی شود؟
- [سایر] اگر خداند عادل است، پس چرا با اعطای «عصمت» عدهای را از گناه مصون کرده است و به مابقی این عصمت را نداده است تا مرتکب گناه شوند؟!
- [آیت الله مکارم شیرازی] در توضیح المسائل حضرت عالی آمده: (کسی که به خاطر ازدواج نکردن به گناه می افتد، واجب است ازدواج نماید.) لطفاً بفرمایید که: الف) آیا منظور از گناه فقط زناست، یا چشم چرانی، خود نمایی زن، عشوه و ناز زن برای مرد نامحرم، و مانند آن را نیز شامل می شود؟ ب) منظور از عبارت (به خاطر ازدواج نکردن به گناه می افتد) کدام یک از این دو حالت زیر است؟ اوّل: اگر به خاطر ازدواج نکردن مرتکب گناه شد، بعد از آن ازدواج بر او واجب می شود. دوّم: وقتی به خاطر ازدواج نکردن میل شدیدی به گناه پیدا کرد، قبل از ارتکاب گناه ازدواج بر او واجب می شود. ج) آیا این حکم (هر کسی که به خاطر ازدواج نکردن به گناه می افتد واجب است ازدواج کند.) اعم از دائم و موقّت است، یا فقط منظور ازدواج دائم است؟
- [آیت الله سیستانی] نذر آن است که انسان برای خدا بر خود واجب کند که کار خیری را بجا آورد ، یا کاری را که نکردن آن بهتر است ترک نماید .
- [آیت الله مکارم شیرازی] (نذر) آن است که کار خیری را برای خدا بر عهده خود قراردهد، یا ترک کاری که نکردن آن بهتر است.
- [آیت الله علوی گرگانی] احکام نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترکنماید.
- [آیت الله مظاهری] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد؛ یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله نوری همدانی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بجا آورد ، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید .
- [آیت الله بروجردی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله خوئی] نذر آن است که انسان بر خود واجب کند که کار خیری را برای خدا بهجا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سبْحان ربی الاْعْلی و بحمْده: پاک و منزه است خداوند بلند مقام من و او را سپاس می گویم.
- [آیت الله سیستانی] در نذر باید صیغه خوانده شود ، و لازم نیست آن را به عربی بخواند ، پس اگر بگوید چنانچه مریض من خوب شود برای خدا بر من است که ده تومان به فقیر بدهم ، نذر او صحیح است ، و اگر بگوید برای خدا نذر کردم چنین کنم ، بنابر احتیاط واجب باید عمل کند ، ولی اگر نام خدا را نبرد و فقط بگوید نذر کردم ، یا نام یکی از اولیای خدا را ببرد نذر صحیح نیست . و نذر اگر صحیح بود و مکلف به نذر خود عمداً عمل نکرد گناه کرده است ، و باید کفاره بدهد ، و کفاره وفا نکردن به نذر مانند کفاره مخالفت قسَم است ، که بعداً خواهد آمد.