آیا صرف خواندن عرفان نظری برای دانشجویان مفید است یا خیر؟
آنچه مهم‌تر است این است که دانشجویان در کنار مطالعات رشته خود، یکسری ‌مباحث اخلاقی را هم مطالعه کنند. عقاید انسان باید به وسیله مواعظ اخلاقی تقویت ‌شود. دعاها، زیارت‌ها، شعرهای آموزنده و امثال اینها هرکدام به نوعی سودمند است و ‌هرکس از هرکدام از این راه‌ها بتواند در جهت بهبود اخلاق خود استفاده کند باید از ‌همان طریق عمل کند.‌ بزرگانی مثل مرحوم فیض کاشانی، صدر المتألهین شیرازی و حکیم سبزواری از ‌کسانی بودند که به خواندن غزل‌های حافظ اهتمام داشتند. انسان وقتی غزلی ‌می‌خواند، احساس الهی پیدا می‌کند و شورش و تبهکاری را کنار می‌گذارد. بعضی با ‌شعر و غزل مأنوسند، بعضی با دعا و مناجات، بعضی با قرآن. البته دعا و قرآن را همه ‌می‌توانند استفاده کنند اما آثار دیگر عمومیت ندارند.‌ ببینید در این سن چه چیزی شما را بیشتر به سمت خدا جذب می‌کند، همان را ‌مغتنم شمارید. مرحوم بوعلی در نمط نهم اشارات می‌نویسد: گاهی عارف احتیاج به ‌نغمه‌ ‌رخم، یعنی آهنگ ملایم دارد که انسان را متعظ کند. وقتی ما در درس مرحوم ‌الهی قمشه‌ای به این قسمت نمط نهم اشارات رسیدیم (سه نفر در آن درس بودیم) در ‌اثنای درس به ذهنمان رسید که وقتی درس تمام شد از استاد اجازه بگیریم که جناب ‌آقای ربانی خراسانی که از علمای بزرگ تهران است (یکی از آن سه نفر) هر شب بعد ‌از درس یکی از غزل‌های استاد را برای ما بخوانند و ایشان هم اجازه دادند.‌ گاه مناجات یک جوان را اداره می‌کند، گاه یک غزل یا قصیده کمبودهای درونی را ‌ترمیم می‌کند. لذتی که انسان از یک غزل خوب می‌برد هرگز از ترانه نمی‌برد، ترانه ‌سمّی است که لذت کاذب ایجاد می‌کند اما غزل شهد است که لذت صادق ایجاد ‌می‌کند و تا آخر پیری با انسان هست. غزل حافظ و سعدی از این قبیل است. مرحوم ‌آقا علی حکیم که تقریباً مربوط به یک قرن قبل است و از حکمای اسلامی است در کتاب ‌‌(سبیل الرشاد فی علم المعاد) می‌گوید: من دیدم در تهران خبر تازه‌ای منتشر شده و ‌می‌گویند در اثر بارندگی شدید سیلی در ابن‌بابویه جاری و بعضی از قبرها ویران شده و ‌قبری درآمده که بدن صاحب آن تازه است و این قبر مربوط به مرحوم ابن بابویه است ‌‌(1).‌ عده‌ای زیادی از مردم شریف تهران رفتند و زیارت نمودند، بعد از چند روز که اوضاع ‌آرام شد، من خودم شخصاً رفتم، دیدم این بدن مطهر تازه است. چه رمزی در کار است ‌که بدن یک انسان 800 900 سال زیر خاک باشد و نپوسد؟ این‌گونه اشخاص خود را با ‌ترانه و سایر گناهان مسموم نکرده‌اند و در حال حیات و بعد از آن برکات الهی شامل حال ‌آنها شده است.‌ به هر حال اگر کسی خود را با ترانه سرگرم کند، همین که سن یک قدری بالا آمد، ‌افت می‌کند و می‌بیند با ذائقه او جور در نمی‌آید، در حالی که با مناجات و غزل انس ‌دیگری دارد. غزل حافظ همیشه می‌ماند و حتی هرچه سن افزایش یابد انسان بیشتر با ‌آن مأنوس می‌شود. بنابراین اگر شما این راه را طی کنید مطلوب است‌.‌ همه می‌دانیم آهنگ‌هایی که طرب‌انگیز است و خوی حیوانی را در ما زنده می‌کند ‌کدام است، هم‌چنین آن آهنگ‌هایی که فرشته منش بودن را در آدم احیا می‌کند، ‌سبکباری به انسان می‌دهد، انسان را از شهوت و غضب دور می‌کند، این‌ها را هم کاملاً ‌تشخیص می‌دهیم. آهنگی هم که مشکوک است انسان گوش نمی‌دهد.‌ آهنگ سه قسم است‌:‌ ‌1‌‌ آن‌هایی که پیام خوبی دارد و حالت روحی و پاکی در انسان ایجاد می‌کند که ‌مشخص است و اشکال ندارد‌.‌ ‌2‌‌ آهنگی که ریتم خاصی دارد و پیداست مربوط به مجلس لهو و لعب است و ‌خوی شهوت را تحریک می‌کند این نامشروع است‌.‌ ‌3‌‌ برخی هم که مشکوک است انسان گوش نمی‌کند. عمده آن است که ما ‌بخواهیم کِیف بکنیم، اگر یک راه صحیح داشته باشیم به دنبال مشکوک نمی‌رویم، همین ‌غزل‌ها و مناجات‌ها را با صدای خوب خواندن که خصیصه ما شیعیان است و به خواندن ‌بیش از نواختن علاقه‌مندیم خیلی به انسان حال می‌دهد و چیز بسیار خوبی است و ‌بیش از آن هم نیاز ما نیست.‌ به ما گفته‌اند کسی که اذان می‌گوید مستحب است صیّتْ یعنی خوش صوت ‌باشد تا نیاز قوه‌ ‌سامعه تأمین بشود. اشعار خوبی هست که با صدای خوش اگر خوانده ‌شود نیاز انسان را تأمین می‌کند‌.‌ اگر کسی این راه را برود می‌بیند کمبودی ندارد، هرگز خود را به ترانه آلوده ‌نمی‌کند. از طرف دیگر اشعاری را فرا‌ ‌گرفته که تا دم پیری برای او گواراست و هرچه ‌سن بالاتر می‌رود بهره‌ ‌او از این اشعار پیام‌دار بیشتر می‌شود‌.‌ سعی کنید منزوی نباشید. یک انزوای ممدوح داریم و یک انزوای مذموم؛ انزوای ‌ممدوح این است که انسان دنیا را کنار بگذارد. این من و ما دنیا است، این چیز مال من ‌است، این مقام مال من است، چرا حرف من را نگفتند، چرا اسم مرا نبردند و… همه ‌حرف‌های کودکانه است و برای کسی سودی ندارد و بالاخره آدم را رسوا می‌کند. ‌انزوای مذموم انزوای از جامعه است که بسیار بد و مذموم است. انسان تا زنده است ‌باید در جامعه باشد و خدمت کند و از خلق خدا جدا نشود.‌ ‌( آیةالله جوادی آملی )‌ ‌(1) ابن بابویه همان مرحوم صدوق بزرگ یعنی صاحب کتاب (من لایحضره الفقیه) است ‌که در شهر ری و پدر بزرگوارش در قم مدفون است و این پدر به خدمت حضرت صاحب ‌الزمان(علیه السّلام) رسیده و به دعای حضرت خداوند آن پسر را به او عطا نموده است.‌
عنوان سوال:

آیا صرف خواندن عرفان نظری برای دانشجویان مفید است یا خیر؟


پاسخ:

آنچه مهم‌تر است این است که دانشجویان در کنار مطالعات رشته خود، یکسری ‌مباحث اخلاقی را هم مطالعه کنند. عقاید انسان باید به وسیله مواعظ اخلاقی تقویت ‌شود. دعاها، زیارت‌ها، شعرهای آموزنده و امثال اینها هرکدام به نوعی سودمند است و ‌هرکس از هرکدام از این راه‌ها بتواند در جهت بهبود اخلاق خود استفاده کند باید از ‌همان طریق عمل کند.‌
بزرگانی مثل مرحوم فیض کاشانی، صدر المتألهین شیرازی و حکیم سبزواری از ‌کسانی بودند که به خواندن غزل‌های حافظ اهتمام داشتند. انسان وقتی غزلی ‌می‌خواند، احساس الهی پیدا می‌کند و شورش و تبهکاری را کنار می‌گذارد. بعضی با ‌شعر و غزل مأنوسند، بعضی با دعا و مناجات، بعضی با قرآن. البته دعا و قرآن را همه ‌می‌توانند استفاده کنند اما آثار دیگر عمومیت ندارند.‌
ببینید در این سن چه چیزی شما را بیشتر به سمت خدا جذب می‌کند، همان را ‌مغتنم شمارید. مرحوم بوعلی در نمط نهم اشارات می‌نویسد: گاهی عارف احتیاج به ‌نغمه‌ ‌رخم، یعنی آهنگ ملایم دارد که انسان را متعظ کند. وقتی ما در درس مرحوم ‌الهی قمشه‌ای به این قسمت نمط نهم اشارات رسیدیم (سه نفر در آن درس بودیم) در ‌اثنای درس به ذهنمان رسید که وقتی درس تمام شد از استاد اجازه بگیریم که جناب ‌آقای ربانی خراسانی که از علمای بزرگ تهران است (یکی از آن سه نفر) هر شب بعد ‌از درس یکی از غزل‌های استاد را برای ما بخوانند و ایشان هم اجازه دادند.‌
گاه مناجات یک جوان را اداره می‌کند، گاه یک غزل یا قصیده کمبودهای درونی را ‌ترمیم می‌کند. لذتی که انسان از یک غزل خوب می‌برد هرگز از ترانه نمی‌برد، ترانه ‌سمّی است که لذت کاذب ایجاد می‌کند اما غزل شهد است که لذت صادق ایجاد ‌می‌کند و تا آخر پیری با انسان هست. غزل حافظ و سعدی از این قبیل است. مرحوم ‌آقا علی حکیم که تقریباً مربوط به یک قرن قبل است و از حکمای اسلامی است در کتاب ‌‌(سبیل الرشاد فی علم المعاد) می‌گوید: من دیدم در تهران خبر تازه‌ای منتشر شده و ‌می‌گویند در اثر بارندگی شدید سیلی در ابن‌بابویه جاری و بعضی از قبرها ویران شده و ‌قبری درآمده که بدن صاحب آن تازه است و این قبر مربوط به مرحوم ابن بابویه است ‌‌(1).‌
عده‌ای زیادی از مردم شریف تهران رفتند و زیارت نمودند، بعد از چند روز که اوضاع ‌آرام شد، من خودم شخصاً رفتم، دیدم این بدن مطهر تازه است. چه رمزی در کار است ‌که بدن یک انسان 800 900 سال زیر خاک باشد و نپوسد؟ این‌گونه اشخاص خود را با ‌ترانه و سایر گناهان مسموم نکرده‌اند و در حال حیات و بعد از آن برکات الهی شامل حال ‌آنها شده است.‌
به هر حال اگر کسی خود را با ترانه سرگرم کند، همین که سن یک قدری بالا آمد، ‌افت می‌کند و می‌بیند با ذائقه او جور در نمی‌آید، در حالی که با مناجات و غزل انس ‌دیگری دارد. غزل حافظ همیشه می‌ماند و حتی هرچه سن افزایش یابد انسان بیشتر با ‌آن مأنوس می‌شود. بنابراین اگر شما این راه را طی کنید مطلوب است‌.‌
همه می‌دانیم آهنگ‌هایی که طرب‌انگیز است و خوی حیوانی را در ما زنده می‌کند ‌کدام است، هم‌چنین آن آهنگ‌هایی که فرشته منش بودن را در آدم احیا می‌کند، ‌سبکباری به انسان می‌دهد، انسان را از شهوت و غضب دور می‌کند، این‌ها را هم کاملاً ‌تشخیص می‌دهیم. آهنگی هم که مشکوک است انسان گوش نمی‌دهد.‌
آهنگ سه قسم است‌:‌
‌1‌‌ آن‌هایی که پیام خوبی دارد و حالت روحی و پاکی در انسان ایجاد می‌کند که ‌مشخص است و اشکال ندارد‌.‌
‌2‌‌ آهنگی که ریتم خاصی دارد و پیداست مربوط به مجلس لهو و لعب است و ‌خوی شهوت را تحریک می‌کند این نامشروع است‌.‌
‌3‌‌ برخی هم که مشکوک است انسان گوش نمی‌کند. عمده آن است که ما ‌بخواهیم کِیف بکنیم، اگر یک راه صحیح داشته باشیم به دنبال مشکوک نمی‌رویم، همین ‌غزل‌ها و مناجات‌ها را با صدای خوب خواندن که خصیصه ما شیعیان است و به خواندن ‌بیش از نواختن علاقه‌مندیم خیلی به انسان حال می‌دهد و چیز بسیار خوبی است و ‌بیش از آن هم نیاز ما نیست.‌
به ما گفته‌اند کسی که اذان می‌گوید مستحب است صیّتْ یعنی خوش صوت ‌باشد تا نیاز قوه‌ ‌سامعه تأمین بشود. اشعار خوبی هست که با صدای خوش اگر خوانده ‌شود نیاز انسان را تأمین می‌کند‌.‌
اگر کسی این راه را برود می‌بیند کمبودی ندارد، هرگز خود را به ترانه آلوده ‌نمی‌کند. از طرف دیگر اشعاری را فرا‌ ‌گرفته که تا دم پیری برای او گواراست و هرچه ‌سن بالاتر می‌رود بهره‌ ‌او از این اشعار پیام‌دار بیشتر می‌شود‌.‌
سعی کنید منزوی نباشید. یک انزوای ممدوح داریم و یک انزوای مذموم؛ انزوای ‌ممدوح این است که انسان دنیا را کنار بگذارد. این من و ما دنیا است، این چیز مال من ‌است، این مقام مال من است، چرا حرف من را نگفتند، چرا اسم مرا نبردند و… همه ‌حرف‌های کودکانه است و برای کسی سودی ندارد و بالاخره آدم را رسوا می‌کند. ‌انزوای مذموم انزوای از جامعه است که بسیار بد و مذموم است. انسان تا زنده است ‌باید در جامعه باشد و خدمت کند و از خلق خدا جدا نشود.‌
‌( آیةالله جوادی آملی )‌
‌(1) ابن بابویه همان مرحوم صدوق بزرگ یعنی صاحب کتاب (من لایحضره الفقیه) است ‌که در شهر ری و پدر بزرگوارش در قم مدفون است و این پدر به خدمت حضرت صاحب ‌الزمان(علیه السّلام) رسیده و به دعای حضرت خداوند آن پسر را به او عطا نموده است.‌





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین