یکم. بر اساس پاره ای از اشارات سالکان، (معرفت به خداوند متعال) شش مرتبه دارد که عالی ترین آن (معرفت فنای در حق) است. اما قبل از آن (معرفت دیدار حق) است. سالک در این مرتبه خود حق را مشاهده می کند و در پرتو حق، ما سوی الله را نظاره گر است. این معرفت خود به سه نوع تقسیم می شود: 1.شهود توحید افعال، 2.شهود توحید صفات، 3.شهود توحید ذات، در این مرتبه (شهود توحید افعال) سالک در مراتب سیر، به مقامی می رسد که هر فعلی را از حق می بیند و افعال سالک در فعل حق محو و فانی می شود. عارف در این مرتبه مصداق آیه شریفه (و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی) (1) می گردد و (و لا موثر فی الوجود الا الله) را به صورت حضوری در می یابد. در مرتبه شهود توحید صفات، سالک از فنای در فعل بالاتر می رود و صفات وجودی اش محو درصفات الهی می شود. در این مقام سالک تمام محامد را به حق باز می گرداند . در مرتبه شهود توحید ذات خودی نیز بر می خیزد. میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز دوم. رسیدن به این مرتبه که از عالی ترین مدارج معرفتی است نیازمند عزمی راسخ، طلبی همیشگی، ریاضتی طاقت فرسا و استادی مجرب است و با یک توصیه و یا بیشتر از آن، محقق نمی گردد. اما در حد پایین و اولیه می توان گفت: باید طالب معرفت به آداب و افعال چنان مقید باشد که هیچ کاری را انجام ندهد؛ مگر به امر و خواست و میل خداوند و هیچ فعلی را ترک نگوید، مگر به نهی و اکراه پروردگار؛ یعنی، امیال خودش را وارد در افعال قرار ندهد و میل و اراده الهی را منشاء افعال خویش بداند. دست و پای خداوند شود؛ نه دست و پای خویشتن و آرزوها و امیال خود. (افعالش) بندگی و عبادت و عبودیت حق باشد؛ نه آثار خواسته های خود. در توحید صفاتی، آراسته به اخلاق، آداب و صفات الهی گردد. رحیم شود؛ چون خداوند ارحم الراحمین است. کریم شود؛ چون حضرت حق اکرم الاکرمین است. قدرتمند گردد؛ چون خداوند قادر متعال است. عالم شود، تا ظهور علم الهی گردد. به بیان دیگر، سعی کند صفات الهی مانند عفو، صبر، تقوا و احسان و... را در وجود خویش جلوه گر سازد و به آنها متصف شود. نسبت به خلق خداوند همچون حضرت حق البته به اندازه مخلوقیت و ظرفیت خویش خدمت کرده، عفو و بخشش و... داشته باشد. راستی کن ای تو فخر راستان! ای تو صدر و من درت را آستان! آستان و صدر در معنی کجاست ما و من کو آن طرف کآن یار ماست ای رهیده جان تو از ما و من ای لطیفه روح اندر مرد و زن! مرد و زن چون یک شود آن یک تویی چونکه یکجا محو شد آنک تویی این من و ما بهر آن بر ساختی تا تو با خود نرد خدمت باختی تا من و توها همه یک جان شوند عاقبت مستغرق جانان شوند. (2) سوم. اگر سالک راه، از گناهان خویش نائب نباشد، به آن مقامات راه پیدا نخواهد کرد. از این رو (توبه از گناهان و آلودگی ها) نخستین قدم در طی طریق و سلوک است. پس از توبه چهره مخالفت و عناد که بر اثر گناهان در نامه عمل آدمی ثبت شده بود کنار رفته و در باطن قیافه آن قطعه می شود: شرمندگی، ندامت، کوچکی، تضرع و اطاعت محض. هنگامی که چنین شد، اثرش آن خواهد بود که گناهان گذشته، تبدیل به حسنات می شود (3) در این صورت نه تنها گناهان گذشته، مانع ارتقا و تعالی آدم و رسیدن به توحید افعالی و صفاتی نخواهد شد؛ بلکه توبه از گناهان، زمینه را برای صعود، بیشتر فراهم خواهد ساخت. گر سیه کردی تو نامه عمر خویش توبه کن زآنها که کردستی تو پیش عمر اگر بگذشت ببخشش این دم است آب توبه ش ده اگر او بی نم است بیخ عمرت را بده آب حیات تا درخت عمر گردد با نبات جمله ماضی ها ازین نیکو شدند زهر پارینه از این گردد چو قند سیئات را مبدل کرد حق تا همه طاعت شود آن ما سبق (4) و (5) پی نوشتها: 1- انفال (8)، آیه 17. 2- مثنوی معنوی، دفتر 1 ابیات 1783-1788. 3- نگا: فرقان (25)، آیه 70 و 71؛ بحار الانوار، ج 7، ص 261 و 262، ح 12؛ و نیز ر. ک: مواقف حشر، ص 91-95. 4- مثنوی معنوی، دفتر 5، ابیات 2221-2225. 5- در خصوص توحید افعالی نگا: تجلی و ظهور در عرفان اسلامی، ص 296-305.
انسان چگونه می تواند همه چیز را خدایی ببیند و به توحید افعالی برسد؟ آیا گناهان گذشته در رسیدن به این مقام تاثیر دارد؟
یکم. بر اساس پاره ای از اشارات سالکان، (معرفت به خداوند متعال) شش مرتبه دارد که عالی ترین آن (معرفت فنای در حق) است. اما قبل از آن (معرفت دیدار حق) است. سالک در این مرتبه خود حق را مشاهده می کند و در پرتو حق، ما سوی الله را نظاره گر است. این معرفت خود به سه نوع تقسیم می شود:
1.شهود توحید افعال،
2.شهود توحید صفات،
3.شهود توحید ذات،
در این مرتبه (شهود توحید افعال) سالک در مراتب سیر، به مقامی می رسد که هر فعلی را از حق می بیند و افعال سالک در فعل حق محو و فانی می شود. عارف در این مرتبه مصداق آیه شریفه (و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی) (1) می گردد و (و لا موثر فی الوجود الا الله) را به صورت حضوری در می یابد. در مرتبه شهود توحید صفات، سالک از فنای در فعل بالاتر می رود و صفات وجودی اش محو درصفات الهی می شود. در این مقام سالک تمام محامد را به حق باز می گرداند . در مرتبه شهود توحید ذات خودی نیز بر می خیزد.
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
دوم. رسیدن به این مرتبه که از عالی ترین مدارج معرفتی است نیازمند عزمی راسخ، طلبی همیشگی، ریاضتی طاقت فرسا و استادی مجرب است و با یک توصیه و یا بیشتر از آن، محقق نمی گردد. اما در حد پایین و اولیه می توان گفت: باید طالب معرفت به آداب و افعال چنان مقید باشد که هیچ کاری را انجام ندهد؛ مگر به امر و خواست و میل خداوند و هیچ فعلی را ترک نگوید، مگر به نهی و اکراه پروردگار؛ یعنی، امیال خودش را وارد در افعال قرار ندهد و میل و اراده الهی را منشاء افعال خویش بداند. دست و پای خداوند شود؛ نه دست و پای خویشتن و آرزوها و امیال خود. (افعالش) بندگی و عبادت و عبودیت حق باشد؛ نه آثار خواسته های خود.
در توحید صفاتی، آراسته به اخلاق، آداب و صفات الهی گردد. رحیم شود؛ چون خداوند ارحم الراحمین است. کریم شود؛ چون حضرت حق اکرم الاکرمین است. قدرتمند گردد؛ چون خداوند قادر متعال است. عالم شود، تا ظهور علم الهی گردد. به بیان دیگر، سعی کند صفات الهی مانند عفو، صبر، تقوا و احسان و... را در وجود خویش جلوه گر سازد و به آنها متصف شود. نسبت به خلق خداوند همچون حضرت حق البته به اندازه مخلوقیت و ظرفیت خویش خدمت کرده، عفو و بخشش و... داشته باشد.
راستی کن ای تو فخر راستان!
ای تو صدر و من درت را آستان!
آستان و صدر در معنی کجاست
ما و من کو آن طرف کآن یار ماست
ای رهیده جان تو از ما و من
ای لطیفه روح اندر مرد و زن!
مرد و زن چون یک شود آن یک تویی
چونکه یکجا محو شد آنک تویی
این من و ما بهر آن بر ساختی
تا تو با خود نرد خدمت باختی
تا من و توها همه یک جان شوند
عاقبت مستغرق جانان شوند. (2)
سوم. اگر سالک راه، از گناهان خویش نائب نباشد، به آن مقامات راه پیدا نخواهد کرد. از این رو (توبه از گناهان و آلودگی ها) نخستین قدم در طی طریق و سلوک است. پس از توبه چهره مخالفت و عناد که بر اثر گناهان در نامه عمل آدمی ثبت شده بود کنار رفته و در باطن قیافه آن قطعه می شود: شرمندگی، ندامت، کوچکی، تضرع و اطاعت محض. هنگامی که چنین شد، اثرش آن خواهد بود که گناهان گذشته، تبدیل به حسنات می شود (3) در این صورت نه تنها گناهان گذشته، مانع ارتقا و تعالی آدم و رسیدن به توحید افعالی و صفاتی نخواهد شد؛ بلکه توبه از گناهان، زمینه را برای صعود، بیشتر فراهم خواهد ساخت.
گر سیه کردی تو نامه عمر خویش
توبه کن زآنها که کردستی تو پیش
عمر اگر بگذشت ببخشش این دم است
آب توبه ش ده اگر او بی نم است
بیخ عمرت را بده آب حیات
تا درخت عمر گردد با نبات
جمله ماضی ها ازین نیکو شدند
زهر پارینه از این گردد چو قند
سیئات را مبدل کرد حق
تا همه طاعت شود آن ما سبق (4) و (5)
پی نوشتها:
1- انفال (8)، آیه 17.
2- مثنوی معنوی، دفتر 1 ابیات 1783-1788.
3- نگا: فرقان (25)، آیه 70 و 71؛ بحار الانوار، ج 7، ص 261 و 262، ح 12؛ و نیز ر. ک: مواقف حشر، ص 91-95.
4- مثنوی معنوی، دفتر 5، ابیات 2221-2225.
5- در خصوص توحید افعالی نگا: تجلی و ظهور در عرفان اسلامی، ص 296-305.
- [سایر] آیا آزادی تکوینی و انتخاب گر بودن انسان با توحید افعالی سازگار است؟
- [سایر] چگونه انسان میتواند به مقام خلیفة اللّهی برسد؟
- [سایر] اگر ما بخواهیم ببینیم تأثیر خدا در زندگی انسان چگونه است، آیا باید خود را محک بزنیم؟ یعنی این که باید ببینیم رفتارمان چقدر خدایی است؟
- [سایر] اگر ما بخواهیم ببینیم تأثیر خدا در زندگی انسان چگونه است، آیا باید خود را محک بزنیم؟ یعنی این که باید ببینیم رفتارمان چقدر خدایی است؟
- [سایر] آیا ربوبیت تنها مخصوص خدای متعال است، یا بندگانی که دارای مقام خلیفة الله هستند، نیز در این زمینه تأثیر و سهمی دارند؟ (البته مراد غیر خالقیت است) اگر این نحوه از تأثیر را دارند؟، لطفا موضوع را به گونه ای که با عقیده توحید تضادی نداشته باشد، توضیح دهید.
- [سایر] راه رسیدن به تکامل چیست؟ یعنی انسان چگونه می تواند بر گناهان و شیطان فائق آید؟
- [سایر] آیا از طریق ادیان دیگر غیر از اسلام، میشود به کمال رسید؟ رسیدن به توحید چه طور؟
- [سایر] آیا از طریق ادیان دیگر غیر از اسلام، میشود به کمال رسید؟ رسیدن به توحید چه طور؟
- [سایر] عواملی که انسان را از توحید باز می دارند کدامند؟
- [سایر] آیا زن میتواند به مقام مرجعیت برسد؟
- [آیت الله مظاهری] اگر انسان خیال کرد کسی یا حیوانی، قصد هجوم به جان یا ناموس یا مال او را دارد و در مقام دفاع، خسارت مالی یا جانی به او وارد کرد، ولی بعد معلوم شد که او چنین قصدی نداشته و انسان اشتباه کرده است در این صورت گناه ندارد ولی ضامن خسارت است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وجود انگشتر و دستبند و مانند آن اگر مانع رسیدن آب نباشد، برای وضو ضرری ندارد و می تواند آن را جابه جا کند تا آب به زیر آن برسد و شسته شود و اگر بعد از وضو، انگشتر یا مانع دیگری در دست ببیند و نداند موقع وضو بوده یا نه،وضوی او صحیح است، به شرط این که احتمال بدهد در حال وضو توجه به این امر داشته است.
- [آیت الله بروجردی] اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را میخورد یا با لباس نجس نماز میخواند، لازم نیست به او بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر انسان ببیند کسی چیز نجسی را می خورد یا لباس نجس نماز می خواند ، لازم نیست به او بگوید .
- [آیت الله بهجت] اگر بهعلت رسیدن مال به حدّ نصاب، مستطیع شود و رسیدن سالِ زکات بعد از زمان حج باشد، حج واجب میشود، و اگر از روی معصیت حج بهجا نیاورد تا سال زکات فرا برسد، زکات واجب میشود، اگرچه بهسبب تقصیر در انجام حج و پرداخت زکات استطاعت او برای حج، در سالهای آینده از بین برود، و اگر فرارسیدن سال زکات قبل از اولین ماه از ماههای سه گانه حج (شوال، ذیقعده و ذیحجه) باشد در این صورت زکات واجب است و حج واجب نمیشود، مگر آنکه با بقیه مال مستطیع برای حج باشد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مسافری که به وطنش برمی گردد وقتی دیوار وطن خود را ببیند و صدای اذان آن را بشنود باید نماز را تمام بخواند ولی مسافری که می خواهد ده روز در محلی بماند وقتی دیوار آنجا را ببیند و صدای اذانش را بشنود بنابر احتیاط واجب باید نماز را تأخیر بیندازد تا به منزل برسد یا نماز را هم شکسته و هم تمام بخواند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که جلوگیری از رسیدن آب به آنها کند، چنانچه بخواهند ظرف وبدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که از رسیدن آب به آن جلوگیری کند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مثلا ظرف یا بدن نجس باشد و بعد به طوری چرب شود که از رسیدن اب به ان جلوگیری کند چنانچه بخواهند ان را اب بکشند باید چربی را بر طرف کنند تا اب به ان برسد
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر ظرف یا بدن نجس باشد، و بعد بطوری چرب شود که از رسیدن آب به آنها جلوگیری کند، چنان چه بخواهند ظرف و بدن را آب بکشند، باید چربی را برطرف کنند تا آب به آنها برسد.