در ابتدا اجازه می خواهم به دو نکته ی کوتاه اشاره کنم و آن گاه به تفاوت فقه اسلامی و علم حقوق بپردازیم: الف: تعریف فقه اسلامی و علم حقوق: مراد از فقه اسلامی، اوامر و نواهی می باشد که مستند به خدای متعال است و از افراد خواسته شده که بر اساس آن ها عمل نمایند؛ مثل اقامه ی نماز؛ و مراد از علم حقوق، علمی است که در صدد تنظیم و تأمین مصالح دنیوی افراد می باشد. حقوق از طریق مجموعه ای از قوانین که توسط مقامی صلاحیت دار وضع می شود این هدف را دنبال می کند.[1] ب: از دیر زمان گرایشی بوده است که این دو حوزه را کاملا از هم تفکیک کنند. بر طبق این گرایش، قلمروِ احکام الهی و دینی محدود است به شعائر و مناسکی که پیروان هر دین در زمان ها و مکان های مخصوصی دارند و هیچ ربطی با شئون دیگر زندگی اجتماعی ندارد و حقوق نیز در بر گیرنده ی مقرراتی است که دولت، اجرای آن ها را برای تأمین امنیت و یا عدالت بر عهده دارد؛ ولی از نظر نظام حقوق اسلام، این تفکیک پذیرفتنی نیست؛[2] زیرا بسیاری از قوانین و مقررات نظام حقوق اسلام، برخاسته از متون فقهی است که نمونه ی آن را در قانون جمهوری اسلامی ایران و قانون مجازات اسلامی می توان یافت. با ذکر این دو مقدمه به تفاوت های علم حقوق و فقه می پردازیم: 1 علم حقوق فقط ناظر به رفتار اجتماعی انسان است؛ یعنی حقوق تنها بر ارتباط انسان با دیگران نظارت می کند در حالی که فقه، هم بر ارتباط انسان با دیگران و هم با خود و هم با خدای خویش نظارت می کند و بنا بر این، حق به مفهوم حقوقی آن، در ماورای امور اجتماعی مصداق ندارد. 2 علم حقوق از ضمانت اجرایی بیرونی برخوردار است؛[3] یعنی نیرویی اجتماعی مثل دولت، مردم را به رعایت آن ها الزام می کند و متخلفان را کیفر می دهد؛ ولی مسائل فقهی لزوماً این چنین نیست. 3 باید و نبایدهای فقهی، ثابت و جاودانی هستند، امّا بایدها و نبایدهای حقوق ، کم و بیش دست خوش تغییرات و دگرگونی هایی می گردند؛ البته بایدهای فقهی، زمانی که تحت عنوان ثانویه قرار گیرد نیز تغییر می کند امّا اگر تحت عناوین اولیه باشد تغییر نمی کند.[4] 4 هدف بایدها و نبایدهای حقوق، تأمین مصالح دنیوی افراد در یک جامعه است؛ مثل برقراری عدالت اجتماعی، نظم و امنیت؛ امّا هدف احکام فقهی، علاوه بر سامان بخشی به رفتارهای این جهان، تأمین کمال نفسانی و رسانیدن انسان به قرب الهی است.[5] 5 قواعد حقوقی ، فقط ظاهر عمل را مورد نظر قرار می دهند و به انگیزه و نیت عامل چندان التفاتی ندارند و حال آن که در احکام فقهی این گونه نیست و در بخش عبادات، نیت نقش کلیدی دارد؛ ولی در احکام غیر عبادی، هر چند داشتن نیت سودمند است ولی لازم نیست و روشن است که در حقوق نیز به قصد فاعل توجه می شود؛ مثلا قاضی تحقیق می کند که آیا این قتل، عمدی بوده است، یا شبه عمد؛ ولی این نیّت غیر از آن چیزی است که در فقه مطرح است. آن چه در فقه مد نظر است، توجه به رضایت الهی است و این که عمل به خاطر رضای او انجام گیرد. 6 فقه و علمِ حقوق، از نظر منبع، مبانی، اهداف، روش مطالعه و تحقیق نیز تفاوت دارند؛ با این توضیحات روشن شد که فقه اسلامی از چند جهت اعم از حقوق است. اول: از جهت موضوع و قلمرو: احکام حقوقی لزوما تنظیم کننده روابط اجتماعی است و به جنبه های فردی نظر ندارد، در حالی که بخشهای زیادی از فقه، احکام فردی را تشکیل می دهد، فقه علاوه بر معاملات و سیاسات مشتمل بر عبادت نیز هست که بیانگر رابطه انسان با خداوند است چیزی که حقوق - در مفهوم مصطلح آن- از آن خالی است. دوم: از جهت ماهیت حکم: مقررات حقوقی همگی با ویژگی الزامی بودن همراه است ولی در فقه امور مستحب، مکروه و مباح نیز وجود دارد که فاقد جنبه الزامی است. سوم: از جهت ضمانت اجرا احکام الزام آور مذکور در فقه، اعم از حقوق است چرا که همه احکام و قواعد حقوقی منطقا می بایست از پشتوانه ضمانت اجرای دولتی بر خوردار باشند. در حالی که فقط بخشی از مقررات الزامی فقه از چنین ویژگی برخوردار هستند و بسیاری از واجبات و محرمات، بر حسب قواعد اولیه، خارج از قلمرو ضمانت اجرای دولتی قرار دارند.[6] بنابراین از نظر منطقی عموم و خصوص مطلق است و حقوق اسلامی بخشی از فقه اسلامی را شامل می شود. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مصباح، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1379، ج اول، ص 18. [2] . همان، ص 18. [3] . همان. [4] . مدنی، سیدجلال الدین، مبانی و کلیات علم حقوق، چاپ سوم، ص 42. [5] . مصباح یزدی، محمدتقی، پیشین، ص 22. [6] . خسروشاهی، قدرت الله، دانش پژوه، مصطفی، فلسفه حقوق، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1379، ص35.
در ابتدا اجازه می خواهم به دو نکته ی کوتاه اشاره کنم و آن گاه به تفاوت فقه اسلامی و علم حقوق بپردازیم:
الف: تعریف فقه اسلامی و علم حقوق: مراد از فقه اسلامی، اوامر و نواهی می باشد که مستند به خدای متعال است و از افراد خواسته شده که بر اساس آن ها عمل نمایند؛ مثل اقامه ی نماز؛ و مراد از علم حقوق، علمی است که در صدد تنظیم و تأمین مصالح دنیوی افراد می باشد. حقوق از طریق مجموعه ای از قوانین که توسط مقامی صلاحیت دار وضع می شود این هدف را دنبال می کند.[1]
ب: از دیر زمان گرایشی بوده است که این دو حوزه را کاملا از هم تفکیک کنند. بر طبق این گرایش، قلمروِ احکام الهی و دینی محدود است به شعائر و مناسکی که پیروان هر دین در زمان ها و مکان های مخصوصی دارند و هیچ ربطی با شئون دیگر زندگی اجتماعی ندارد و حقوق نیز در بر گیرنده ی مقرراتی است که دولت، اجرای آن ها را برای تأمین امنیت و یا عدالت بر عهده دارد؛ ولی از نظر نظام حقوق اسلام، این تفکیک پذیرفتنی نیست؛[2] زیرا بسیاری از قوانین و مقررات نظام حقوق اسلام، برخاسته از متون فقهی است که نمونه ی آن را در قانون جمهوری اسلامی ایران و قانون مجازات اسلامی می توان یافت.
با ذکر این دو مقدمه به تفاوت های علم حقوق و فقه می پردازیم:
1 علم حقوق فقط ناظر به رفتار اجتماعی انسان است؛ یعنی حقوق تنها بر ارتباط انسان با دیگران نظارت می کند در حالی که فقه، هم بر ارتباط انسان با دیگران و هم با خود و هم با خدای خویش نظارت می کند و بنا بر این، حق به مفهوم حقوقی آن، در ماورای امور اجتماعی مصداق ندارد.
2 علم حقوق از ضمانت اجرایی بیرونی برخوردار است؛[3] یعنی نیرویی اجتماعی مثل دولت، مردم را به رعایت آن ها الزام می کند و متخلفان را کیفر می دهد؛ ولی مسائل فقهی لزوماً این چنین نیست.
3 باید و نبایدهای فقهی، ثابت و جاودانی هستند، امّا بایدها و نبایدهای حقوق ، کم و بیش دست خوش تغییرات و دگرگونی هایی می گردند؛ البته بایدهای فقهی، زمانی که تحت عنوان ثانویه قرار گیرد نیز تغییر می کند امّا اگر تحت عناوین اولیه باشد تغییر نمی کند.[4]
4 هدف بایدها و نبایدهای حقوق، تأمین مصالح دنیوی افراد در یک جامعه است؛ مثل برقراری عدالت اجتماعی، نظم و امنیت؛ امّا هدف احکام فقهی، علاوه بر سامان بخشی به رفتارهای این جهان، تأمین کمال نفسانی و رسانیدن انسان به قرب الهی است.[5]
5 قواعد حقوقی ، فقط ظاهر عمل را مورد نظر قرار می دهند و به انگیزه و نیت عامل چندان التفاتی ندارند و حال آن که در احکام فقهی این گونه نیست و در بخش عبادات، نیت نقش کلیدی دارد؛ ولی در احکام غیر عبادی، هر چند داشتن نیت سودمند است ولی لازم نیست و روشن است که در حقوق نیز به قصد فاعل توجه می شود؛ مثلا قاضی تحقیق می کند که آیا این قتل، عمدی بوده است، یا شبه عمد؛ ولی این نیّت غیر از آن چیزی است که در فقه مطرح است. آن چه در فقه مد نظر است، توجه به رضایت الهی است و این که عمل به خاطر رضای او انجام گیرد.
6 فقه و علمِ حقوق، از نظر منبع، مبانی، اهداف، روش مطالعه و تحقیق نیز تفاوت دارند؛ با این توضیحات روشن شد که فقه اسلامی از چند جهت اعم از حقوق است.
اول: از جهت موضوع و قلمرو: احکام حقوقی لزوما تنظیم کننده روابط اجتماعی است و به جنبه های فردی نظر ندارد، در حالی که بخشهای زیادی از فقه، احکام فردی را تشکیل می دهد، فقه علاوه بر معاملات و سیاسات مشتمل بر عبادت نیز هست که بیانگر رابطه انسان با خداوند است چیزی که حقوق - در مفهوم مصطلح آن- از آن خالی است.
دوم: از جهت ماهیت حکم: مقررات حقوقی همگی با ویژگی الزامی بودن همراه است ولی در فقه امور مستحب، مکروه و مباح نیز وجود دارد که فاقد جنبه الزامی است.
سوم: از جهت ضمانت اجرا
احکام الزام آور مذکور در فقه، اعم از حقوق است چرا که همه احکام و قواعد حقوقی منطقا می بایست از پشتوانه ضمانت اجرای دولتی بر خوردار باشند. در حالی که فقط بخشی از مقررات الزامی فقه از چنین ویژگی برخوردار هستند و بسیاری از واجبات و محرمات، بر حسب قواعد اولیه، خارج از قلمرو ضمانت اجرای دولتی قرار دارند.[6]
بنابراین از نظر منطقی عموم و خصوص مطلق است و حقوق اسلامی بخشی از فقه اسلامی را شامل می شود.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مصباح، محمدتقی، حقوق و سیاست در قرآن، قم: انتشارات مؤسسه امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1379، ج اول، ص 18.
[2] . همان، ص 18.
[3] . همان.
[4] . مدنی، سیدجلال الدین، مبانی و کلیات علم حقوق، چاپ سوم، ص 42.
[5] . مصباح یزدی، محمدتقی، پیشین، ص 22.
[6] . خسروشاهی، قدرت الله، دانش پژوه، مصطفی، فلسفه حقوق، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1379، ص35.
- [سایر] وجه تمایز فقه اسلامی و علم حقوق چیست؟ آیا نسبت این دو، عموم و خصوص من وجه می باشد؟
- [سایر] 1. موضوع معرفت شناسی با موضوع فلسفه علم چه فرقی دارد ؟ 2.بین آن دو چه ارتباطی وجود دارد ؟عموم وخصوص مطلق من وجه؟ 3. اگر موضوع فلسفه علم با موضوع معرفت شناسی فرق داشته باشد پس چه کسی مسئله فلسفه علم را به عنوان موضوع مستقل یا علم مستقلی قرار داده است؟
- [آیت الله بهجت] اگر فقیهی در علومی مانند رجال، هیأت، فلسفه و اصول و... از دیگر مجتهدین مقدم باشد، آیا این تسلط می تواند وجه ترجیح او بر مجتهدین دیگر باشد؟
- [سایر] آیا اخلاقیاتی که ذاتی انسان است (منه سجیه و منه نیه) به عنوان ملکه محسوب می شود که در آن صورت نسبت بین ملکه و اخلاق عموم مطلق خواهد بود یا آن که این ذاتیات ملکه محسوب نمی شود چون ملکه به تمرین و ممارست نیاز دارد که در آن صورت نسبت بین اخلاق و ملکه عموم و خصوص من وجه خواهد بود؟
- [سایر] لطفا یک سیر مطالعاتی برای مطالعه مباحث زیر ارائه دهید: کلام اسلامی- فلسفه اسلامی عرفان اسلامی -فقه اسلامی -فلسفه غرب.
- [سایر] خصوصیت و وجه تمایز آخرت و دنیا از لحاظ ویژگی ذرات چیست؟
- [سایر] خصوصیت و وجه تمایز آخرت و دنیا از لحاظ ویژگی ذرات چیست؟
- [سایر] عقاید اشاعره را بیان نموده و وجه تمایز آن را از عقاید اهل حدیث توضیح دهید؟
- [سایر] خصوصیت و وجه تمایز آخرت و دنیا از لحاظ ویژگی ذرات چیست؟
- [سایر] با سلام.وجه تمایز عرفان اسلامی از عرفانهای نوظهور چیست؟ عرفان اسلامی دارای چه شاخصهائی میباشد
- [آیت الله بهجت] اگر صاحب لباس غصبی در خصوص نماز در آن لباس اذن داد و یا به طریقی علم به رضایت او حاصل شد، نماز خواندن در آن لباس صحیح است.
- [آیت الله بهجت] اگر بچه ممیزی که بلوغ او نزدیک است ادعای بلوغ به احتلام کرد، قبول آن بدون بیّنه و قسم خالی از وجه نیست، و همچنین است اگر دو نفر عادل خبر دهند، یا علم و یا اطمینان نزدیک به علم حاصل شود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هیچ فرد مسلمانی نمی تواند به عنوان دستور مافوق، فرمان غیر شرعی او را اجرا نماید و او را در جلو گیری از شعائر اسلام و غصب حقوق و آزادی های مشروعه و کارهای ضد اسلامی، کمک و یاری نماید.
- [آیت الله اردبیلی] انفال یکی از مهمترین منابع مالی و اقتصادی حکومت اسلامی است و حفظ آن از هر گونه تجاوز و آفت و زیان طبیعی و غیر طبیعی، وظیفه همه مردم بخصوص حکومتها میباشد؛ بنابراین برای استفاده افراد از آن و یا فروش آن توسّط حکومتها به دیگران مخصوصا به اجانب باید کاملاً مصلحت عموم مردم ملاحظه گردد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند از زکات، کتابهای دینی و علمی و قرآن و دعا و سایر کتبی که در پیشرفت هدفهای اسلامی مؤثر است بخرد و وقف نماید، خواه وقف عموم کند، یا وقف اشخاص خاص، حتی می تواند بر اولاد خود و کسانی که واجب النفقه او هستند وقف کند، ولی نمی تواند از زکات املاکی بخرد و بر اولاد خود وقف نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله علوی گرگانی] سفتهای که به بانک یا غیر بانک فروخته شود در صورتی که حقیقت داشته باشد وجای خالی نباشد مثل این که کسی جنسی را به دیگریفروخته بمعادل صد هزار ریال طلب، سفته گرفته همان صد هزار ریال طلب خود را به بانک وغیر بانک بعنوان معامله وتملیک واگذار کردن و در مقابل وجه گرفتن با نقیصه که به نسبت مدت طلب واگذاری از مقدار وجه کم مینماید اشکالیندارد.
- [آیت الله خوئی] سفتهای را که به بانک یا غیر بانک فروخته شود درصورتی که حقیقت داشته باشد و جای خالی نباشد مثل کسی جنسی را به دیگری فروخته به معادل صد هزار ریال طلب، سفته گرفته همان صد هزار ریال طلب خود را به بانک و غیر بانک بهعنوان معامله و تملیک واگذار کردن و در مقابل وجه گرفتن با نقیصه که به نسبت مدت طلب واگذاری از مقدار وجه کم مینماید اشکالی ندارد.
- [آیت الله بهجت] اگر زنی علم پیدا کرد که شوهرش مرده است و شوهر کرد و بعداً شوهر اولش پیدا شد، آن زن زوجه شوهر اول است و نسبت به دومی شبهه است و باید عدّه وطی به شبهه نگه دارد.
- [آیت الله بهجت] اگر دو مجتهد یکی اعلم ودیگری اَورَع باشد و در سایر جهات با هم مساوی باشند، اظهر رجوع به اعلم است . و اگر هردو در علم مساوی باشند ولی یکی اَعدَل و اورع از دیگری باشد، ترجیح قول اعدل خالی از وجه نیست.