حضرت معصومه سلام الله علیها یکی ازبانوان بافضیلت و باشخصیت خاندان اهل بیت علیهم السلام میباشد محل تولد و رشد حضرت معصومه سلام الله علیها خاندانی بود که او را با دریایی ازعلم و معرفت روبهرو ساخت. ولی بیش از ده بهار ازعمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا علیه السّلام بود که ناگهان (مأمون) وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نمود. حضرت معصومه سلام الله علیها که بعد از پدرش تنها امیدش یعنی برادرش را از خود دور میدید بسیار آزرده خاطر و افسرده بود و نمیتوانست دوری برادرش را تحمل بکند تا اینکه بعد از یک سال به سوی ایران حرکت کرده اما اینکه علت سفر آن حضرت به ایران چه بوده دقیقاً مشخص نیست اما طبق اقوال و گزارشات موجود تاریخی علت سفر به ایران را اینطوری میتوان بیان کرد. 1 . طبق برخی از گزارشات علت سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران صرفاً جهت دیدار با برادر خودش بوده چون همانطور که قبلاً هم اشاره شد حضرت معصومه بعد از شهادت پدر بزرگوارش علاقه و محبت و وابستگی خاصی به برادر خودش امام رضا علیه السّلام داشت و از محضر علمی و معنوی آن حضرت سود میبرد حال که امام و برادرش را از خود دور میدید نمیتوانست این دوری را تحمل بکند از این رو تصمیم گرفت برای زیارت برادرش از مدینه به مقصد خراسان حرکت بکند و در سال 201 هجری وارد ایران گردید.[1] 2 . طبق نقل دیگر امام رضا علیه السّلام بعد از ورودش به خراسان نامهای خطاب به خواهر گرامیاش فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرمود. امام به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. و حضرت معصومه به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود.[2] از این دو نقل استفاده میشود که حضرت معصومه سلام الله علیها به خاطر وابستگی که به برادر بزرگوار خود داشته و اوضاع مساعد برادرش در خراسان آن حضرت را بر آن داشت تا به برادر خود در خراسان بپیوندد.لذا محقق بزرگوار آقای جعفریان مینویسد: پس از آن آمدن علی بن موسی علیه السّلام به ایران گروههایی از (سادات) راهی ایران شدند. تسامح مأمون در مقابل سختگیری پدرش، نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت و آمدن حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران از جمله، مهاجرتهایی بوده که در رابطه با آمدن امام رضا علیه السّلام به ایران صورت گرفته است.[3] مرعشی هم در این باره مینویسد: سادات از آوازة ولایت امام رضا علیه السّلام و پناهی که مأمون به آن حضرت داده بود، روی به طرف ایران نهادند و مجموع برادران و بنواعمام که به بیش از بیست نفر میرسید به ایران آمده و مورد تکریم واقع شدند.[4] در نتیجه میتوان گفت چند عامل باعث شد که حضرت معصومه به ایران سفر کنند. 1 . علاقه بسیار شدید بین امام رضا علیه السّلام و حضرت معصومه سلام الله علیها که از حد خواهر و برادری خارج شده بود و حضرت معصومه از جهات گوناگونی وابستگی خاصی به برادرش داشت. 2 . موقعیت عالی امام رضا علیه السّلام در دستگاه خلافت مأمون که فرصتی بود برای فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سادات برای تبلیغ تشیع که از هر سو به طرف ایران مهاجرت کردند و مورد محبت مردم قرار گرفتند. 3 . ظلم و ستم وکشتار علویون و سادات توسط دستگاههای خلافت مخصوصاً حجاج باعث شد که اینها به طرف ایران سفر بکنند.[5] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1.امام رضا وایران ،سید حسین حر. 2.بارگاه فاطمه معصومه، میرعظیمی . پی نوشتها: [1] . میرعظیمی، سید جعفر ، بارگاه فاطمه معصومه، چاپ نهضت، ص 24. [2] . محمد مهدی، فقیه محمدی، انوار پراکنده، انتشارات جمکران، ج 6، ص 123. [3] . جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، انتشارات سازمان تبلیغات، ص 162، الاصفهان، مقاتلالطالبین، ص 319. [4] . مرعشی، تاریخ طبرستان، انتشارات گسترده، تهران، ص 277. [5] . کریمان، قصران، انتشارات انجمن آثار ملی، ج 1، ص 171. منبع: اندیشه قم
حضرت معصومه سلام الله علیها یکی ازبانوان بافضیلت و باشخصیت خاندان اهل بیت علیهم السلام میباشد محل تولد و رشد حضرت معصومه سلام الله علیها خاندانی بود که او را با دریایی ازعلم و معرفت روبهرو ساخت.
ولی بیش از ده بهار ازعمر شریفش نگذشته بود که پدر بزرگوارش با زهر جفا در زندان هارون به شهادت رسید و دریایی از غم و اندوه بر قلب شریفش فرو ریخت که در این ایام غم و تنهایی، تنها مایه تسلی او برادرش امام رضا علیه السّلام بود که ناگهان (مأمون) وجود اقدس امام هشتم را از کانون خانواده جدا نمود و به اجبار به خراسان جلب کرد و به اقامت اجباری در خراسان وادار نمود.
حضرت معصومه سلام الله علیها که بعد از پدرش تنها امیدش یعنی برادرش را از خود دور میدید بسیار آزرده خاطر و افسرده بود و نمیتوانست دوری برادرش را تحمل بکند تا اینکه بعد از یک سال به سوی ایران حرکت کرده اما اینکه علت سفر آن حضرت به ایران چه بوده دقیقاً مشخص نیست اما طبق اقوال و گزارشات موجود تاریخی علت سفر به ایران را اینطوری میتوان بیان کرد.
1 . طبق برخی از گزارشات علت سفر حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران صرفاً جهت دیدار با برادر خودش بوده چون همانطور که قبلاً هم اشاره شد حضرت معصومه بعد از شهادت پدر بزرگوارش علاقه و محبت و وابستگی خاصی به برادر خودش امام رضا علیه السّلام داشت و از محضر علمی و معنوی آن حضرت سود میبرد حال که امام و برادرش را از خود دور میدید نمیتوانست این دوری را تحمل بکند از این رو تصمیم گرفت برای زیارت برادرش از مدینه به مقصد خراسان حرکت بکند و در سال 201 هجری وارد ایران گردید.[1]
2 . طبق نقل دیگر امام رضا علیه السّلام بعد از ورودش به خراسان نامهای خطاب به خواهر گرامیاش فاطمه معصومه مرقوم فرمود و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوره ارسال فرمود. امام به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک زمان ممکن آن نوشته را به مدینه برساند. و حضرت معصومه به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر نمود.[2]
از این دو نقل استفاده میشود که حضرت معصومه سلام الله علیها به خاطر وابستگی که به برادر بزرگوار خود داشته و اوضاع مساعد برادرش در خراسان آن حضرت را بر آن داشت تا به برادر خود در خراسان بپیوندد.لذا محقق بزرگوار آقای جعفریان مینویسد: پس از آن آمدن علی بن موسی علیه السّلام به ایران گروههایی از (سادات) راهی ایران شدند. تسامح مأمون در مقابل سختگیری پدرش، نسبت به سادات، در رشد و سربلندی علویان، تأثیر بسزایی داشت و آمدن حضرت معصومه سلام الله علیها به ایران از جمله، مهاجرتهایی بوده که در رابطه با آمدن امام رضا علیه السّلام به ایران صورت گرفته است.[3]
مرعشی هم در این باره مینویسد: سادات از آوازة ولایت امام رضا علیه السّلام و پناهی که مأمون به آن حضرت داده بود، روی به طرف ایران نهادند و مجموع برادران و بنواعمام که به بیش از بیست نفر میرسید به ایران آمده و مورد تکریم واقع شدند.[4]
در نتیجه میتوان گفت چند عامل باعث شد که حضرت معصومه به ایران سفر کنند.
1 . علاقه بسیار شدید بین امام رضا علیه السّلام و حضرت معصومه سلام الله علیها که از حد خواهر و برادری خارج شده بود و حضرت معصومه از جهات گوناگونی وابستگی خاصی به برادرش داشت.
2 . موقعیت عالی امام رضا علیه السّلام در دستگاه خلافت مأمون که فرصتی بود برای فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سادات برای تبلیغ تشیع که از هر سو به طرف ایران مهاجرت کردند و مورد محبت مردم قرار گرفتند.
3 . ظلم و ستم وکشتار علویون و سادات توسط دستگاههای خلافت مخصوصاً حجاج باعث شد که اینها به طرف ایران سفر بکنند.[5]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1.امام رضا وایران ،سید حسین حر.
2.بارگاه فاطمه معصومه، میرعظیمی .
پی نوشتها:
[1] . میرعظیمی، سید جعفر ، بارگاه فاطمه معصومه، چاپ نهضت، ص 24.
[2] . محمد مهدی، فقیه محمدی، انوار پراکنده، انتشارات جمکران، ج 6، ص 123.
[3] . جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، انتشارات سازمان تبلیغات، ص 162، الاصفهان، مقاتلالطالبین، ص 319.
[4] . مرعشی، تاریخ طبرستان، انتشارات گسترده، تهران، ص 277.
[5] . کریمان، قصران، انتشارات انجمن آثار ملی، ج 1، ص 171.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] آیا امام رضا(ع) بعد از شهادت حضرت معصومه(س) به قم سفر کردهاند یا خیر؟ همراهان حضرت معصومه در سفر به ایران چه کسانی بودهاند؟
- [سایر] سفر حضرت معصومه به ایران به دعوت امام رضا(ع) بود یا فرار از خواستگاری مامون؟
- [سایر] حضرت معصومه س چگونه به ایران سفر کرد؟
- [سایر] آیا سفر حضرت معصومه (س)به ایران بدون تدبیر یا با توطئه مامون بود؟
- [سایر] چرا حضرت معصومه (س)از مسیر سفرامام رضا(ع)به ایران نیامدند؟
- [سایر] آیا سفر حضرت معصومه به قم به دستور امام رضا(ع) بود؟
- [سایر] زیارت حضرت معصومه ع چه پاداشی دارد؟
- [سایر] چرا به حضرت معصومه(سلام الله علیها) کریمه اهل بیت می گویند؟
- [سایر] چرا حضرت فاطمه معصومه(س) ازدواج نکردند؟
- [سایر] آیا دختران حضرت امام کاظم(ع) بویژه حضرت معصومه(س) ازدواج کرده اند؟ اگر نه چرا؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).