حضرت رضا علیه السّلام فرمود: ای ابا صلت! این فاجر فردا مرا احضار می کند، هنگام بازگشت اگر سرم پوشانده نباشد با من سخن بگو، جوابت را خواهم داد، ولی اگر سرم را پوشانده باشم با من حرف نزن.[1] مشاهده میکنیم امام رضاعلیه السلام - با این که میدانستند که مأمون او را به شهادت می رساند. – ولی درچه زمانی؟چگونه؟ در این گزارش امام رضا(ع)مسموم شدن خود را به صورت قطعی بیان نکردند. لذا شاید طبق حدیثی باشد که می فرماید: علم امام علیه السلام نسبت به حوادث گذشته، حال و آینده را به صورت بالفعل نیست بلکه شأنی است. (اذا ارادَ الامام ان یعلم شیئا اعلمه اللّه ذلک ؛ هرگاه امام اراده کند چیزی را بداند، خداوند وی را آگاه می کند.)[2] اما اگر بگوییم که امام علیه السلام از زمان شهادت خودشان خبر داشتند: در گزارش چنین آمده است که: ... مامون آب انار مسموم را با دست خودش به رضا(ع) نوشانید[3]...امام (ع) خطاب به ابا صلت فرمود: ای ابا صلت کارخود را کردند. (یعنی زهرم دادند.)[4] ودر گزارش دیگر هم آمده است که: ... مامون به امام رضاعلیه السلام گفت: از این انگور بخور. حضرت(ع) خودداری کردند و فرمود که: مرا از خوردن این انگور معاف دار. مأمون اصرار و پافشاری بسیار کرد و گفت: چارهای وگریزی نیست، چرا نمیخوری؟ شاید نسبت به ما گمان بد ‌داری. آنگاه خوشه انگور را به دست حضرت(ع) داد و چون امام(ع) سه دانه از آن انگور زهر آلود را میل کرد، پس باقی خوشه را بر زمین افکند و از جای خود برخاست. مأمون پرسید: کجا می روی؟ امام(ع) فرمود: به همان جائی که مرا فرستادی.[5] در گزارش اول هیچ اختیاری نبود، نوشاندن زهر بود نه نوشیدن با دست خود و در دومی هم اجبار بود، گریزی نبود ومقاومت معنایی نداشت. چند نکته: 1- اگر امام خودداری می کردند، مأمون افرادی را مأمور میکرد تا امام رضا علیه السلام را به شهادت برسانند و سپس مامون با بهانه هایی آن افراد را به قتل می رساند همانگونه که قبلا هم همین بلا را بر سر وزیرش فضل بن سهل آورده بود. افرادی را اجیر کرد تا فضل را به قتل رسانند پس از انجام ماموریت، مامون دستور داد و گردنهایشان را زدند.[6] آن وقت سوال نمی شد که چرا آن حضرت(ع) - با این که می دانستند که مامون او را به شهادت می رساند. - سم را با دست خودشان نخوردند تا امام با این عمل خود از آلوده شدن چند نفر در ریختن خونشان جلو گیری کنند؟ و مهم تر این که چرا امام(ع) سم را با دست خودشان نخوردند تا از کشته شدن چند انسان توسط مامون جلوگیری نمایند؟ 2- اساسا باید توجه داشت که : الشی ء ما لم یجب ، لم یوجد (هر چیز تا واجب الوجود نگردد، به وجود نمی آید.) بنابراین ، هر فعلی نسبت به فاعل خود ضروری نیست ، بلکه تنها نسبت به علت تامه (که اراده خداوند متعال جزو آن است ) ضروری است . و تحقق الفعل ارادیا و تحت التکلیف ، لاینافی الضروره ، کما فی الافعال الارادیه مع وجود التکالیف فیها. (تحقق فعل و تحت تکلیف بودن آن با ضروری بودن آن منافات ندارد، چنانکه افعال ارادی انسان این گونه هستند، یعنی با اینکه انسان به انجام آنها مکلف است در عین حال ضروری است .) بر این اساس است که ائمه علیهم السلام با اینکه می دانستند شهید می شوند، اقدام به انجام فعل می کردند؛ حضرت امیرالمؤمنان علیه السلام به محراب می رود، و امام حسن و امام رضا علیهم السلام نوشیدنی مسموم یا انار و انگور مسموم تناول می کنند، و حضرت سیدالشهداء علیه السّلام وارد کربلا می شود، و در صدد چارهجویی و دفع قضا و قدر الهی بر نمی آیند. توضیح آنکه : گاهی انسان به علم قطعی و بی بروبرگرد می داند که به فعل اختیاری خود، مثلا در ساعت یازده زهر خواهد خورد و در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و جان خواهد سپرد. گاهی نیز قطعا می داند که به فعل اختیاری و ارادی خود مثلا در ساعت یازده در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و یا هدف تیر و گلوله قرار خواهد گرفت ، ولی این حادثه به وقوع شرط یا شروطی است ، مثلا مشروط به رفتن است ، به گونه ای که اگر برود کشته می شود، و اگر نرود کشته نخواهد شد. در صورت اول چاره جویی معنی ندارد، زیرا انسان خود را در هلاکت واقع می بیند، نه اینکه خود را به هلاکت بیندازد و القاء در تهلکه کند، از این رو خطاب (لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه)[7] (با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید.) اصلا به او متوجه نیست ، و این در صورت دوم تشبث و تمسک به اسباب و در صدد چاره جویی بر آمدن و خودداری کردن از رفتن به سوی هلاکت جا دارد و خطاب (لاتلقوا) به انسان متوجه می شود. حال می گوییم : اقدام ائمه علیهم السلام از قبیل فعل اول است که حتمیت و وقوع فعل را (چه بخواهند چه نخواهند) می دانستند و چاره جویی و نرفتن و اقدام نکردن معنی نداشت ؛ زیرا همه بر خلاف علم قطعی مفروض است . در واقع آیه شریفه فوق نهی از القاء وانداختن خود در تهلکه می کند، ولی قضایای ائمه علیهم السلام وقوع در شهادت است ، نه ایقاع و القاء در تهلکه .(یعنی خود را واقع در شهادت می دیدند، نه اینکه در هلاکت واقع می ساختند.)[8] 3- (در علم رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) (بدا) نیست ؛لذا در برابر اموری که می دانستند واقع خواهد شد، تسلیم بودند و در مقام چاره جویی و رهایی از آن بر نمی آمدند. خداوند متعال می فرماید: (قل : لو کنتم فی بیوتکم ، لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم[9] ؛ بگو: اگر شما در خانه های خود هم بودید، کسانی که کشته شدنشان نوشته شده و حتمی است ، قطعا (با پای خود) در قتلگاه های خویش حاضر می شدند.))[10] (تمامی حوادث عالم، سلسله نظام یافته‌ای است، که محال است یکی از آن حوادث که به منزله یک حلقه از این زنجیر است از جای خودش حذف شود، و جای خود را به چیز دیگر و حادثه‌ای دیگر بدهد. حال اگر فرض کنیم که شخصی به این سلسله یعنی به سراپای حوادث عالم، آن طور که هست و خواهد بود علم داشته باشد، این علم، نسبت هیچ یک از آن حوادث را هر چند اختیاری هم باشد تغییر نمی‌دهد و تاثیری در نسبت آن نمی‌کند. پس علم امام (ع) حادثه ترور خود را به صورت احتمال در نمی آورد، چه علم داشته باشد و چه نداشته باشد، این حادثه شدنی بود، و حال که علم دارد، این علم، تکلیفی برای آن جناب ایجاد نمی‌کند، و او را محکوم به این حکم نمی‌سازد که امروز به خاطر احساس خطر از خوردن سم خودداری کند، و مقاومتی نکند، چون این علم علم به غیب (یعنی شدنی‌ها) است، نه علم عادی تا تکلیف آور باشد.) 4- معمولاً بر روی اتومبیل های دولتی می نویسند: (استفاده اختصاصی ممنوع). یعنی این اتومبیل در اختیار راننده است برای انجام امور اداری، نه کارهای شخصی. یا مسئول نیروی انتظامی یک منطقه، به مأمور تحت امر خود، یک عدد باتوم و کلت(سلاح) می دهد و او هر وقت و هر جا که به او دستور داده شد، از این امکانات استفاده می کند، نه در نزاع های شخصی و یا هر جا که خودِ مأمور مایل باشد . خداوند نیز سه نیرو در اختیار اولیای خود قرار داده است: معجزه، علم غیب و دعای مستجاب. اما اولیای او از این نیروها و امکانات استفاده اختصاصی نمی کنند. اگر انبیا و امامان به وسیله دعا، معجزه و علم غیب، مشکلات خود را حل کنند و به کارهای خود برسند، در آن صورت چگونه می توانند برای دیگران الگو باشند. بلکه لازم است آنها نیز در تحمّل مصیبت ها و شدائد مثل دیگران باشند. آنها تنها حقّ دارند برای دعوت مردم به سوی خدا از معجزه، علم غیب و دعا استفاده کنند، ولی برای رفع مشکلات خودشان خیر. 4- امامان علیهم السلام گر چه از موضوعات خارجی آگاهی کامل دارند و بر فرض اینکه علم آن ها به حقایق اشیاء و موضوعات خارجی، علمی حضوری و بالفعل است و متوقف و مشروط به مشیت نیست، ولی از آن جا که تابع قضا و قدر الهی اند هرگز از مقدّرات خداوند تجاوز و تخطّی نخواهند کرد. نتیجه :حسن بن جهم می گوید: به امام رضا(ع ) عرض کردم ، براستی امیرمؤ منان علی (ع ) قاتل خود را می شناخت و شب قتل و محلی که در آن کشته می شود و محلی که در آن ضربت می خورد را می دانست و خودش چون شیون مرغابیان را در خانه شنید فرمود: ((شیون کنانند که نوحه گران به دنبال آنهایند)) و ام کلثوم به ایشان عرض کرد: کاش امشب درخانه نماز بخواند.پس حضرت از او نپذیرفت و در آن شب بدون اسلحه ، بسیار در بیرون منزل رفت و آمد می کرد و می دانست که ابن ملجم با شمشیر او را می کشد. تعرّض آن حضرت برای چنین واقعه ای به نظر جایز نمی آید!! امام رضا(ع ) در پاسخ فرمود: همه اینها درست است ، ولی خودش اختیار کرد که در آن شب تقدیرات خدای عزوجل جاری شود.[11] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. علم امام ؛ محمد رضا مظفر. 2. امام شناسی، سید محمد حسین تهرانی. پی نوشتها: [1] - شیخ طبرسی‌،إعلام الوری،تهران، اسلامیه‌،1390، چاپ سوم‌، ج‌2،ص82. [2] - شیخ کلینی،الکافی، تحقیق: علی أکبر غفاری، طهران ، دار الکتب الإسلامیة ،1363 ش،چاپ پنجم،ج1،ص258 [3] - (سقاه المأمون الرضا بیده) ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بی تا،ص457 ؛ شیخ مفید، الإرشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413،چاپ اول،ج‌2،ص270 ‌،إعلام الوری، ‌، ج‌2،ص81. [4] - مقاتل الطالبیین، ،ص457. [5] - شیخ صدوق،عیون أخبار الرضا(ع)، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،1404 - 1984 ،ج1،ص272 ؛ فتال نیشابوری،روضة الواعظین ،تحقیق: محمد مهدی السید حسن الخرسان،قم،منشورات الشریف الرضی، ص230؛ ابن شهر آشوب،مناقب آل أبی طالب،نجف اشرف،مطبعة الحیدریة،1376 - 1956،ج3،ص482. [6] - طبری، تاریخ‌طبری،تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم،بیروت،دار التراث ،1387-1967، چاپ دوم،ج‌8،ص:565 [7] - بقره : 195 البته بر فرض تعمیم آیه به مورد انفاق نفس زیرا آیه مربوط به انفاق است و مقصود آن است که انسان هنگام انفاق کردن نباید خود را در هلاکت افکند و به حدّی انفاق کند که خود درمانده شود. [8] - محمد حسین رخشاد،665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی قدس سره ) [9] - آل عمران : 154 [10] - محمد حسین رخشاد،665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی قدس سره ) [11] - کلینی،الکافی، تحقیق: علی أکبر غفاری، طهران ، دار الکتب الإسلامیة ،1363 ش،چاپ پنجم،ج1،ص259. منبع: اندیشه قم
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: ای ابا صلت! این فاجر فردا مرا احضار می کند، هنگام بازگشت اگر سرم پوشانده نباشد با من سخن بگو، جوابت را خواهم داد، ولی اگر سرم را پوشانده باشم با من حرف نزن.[1]
مشاهده میکنیم امام رضاعلیه السلام - با این که میدانستند که مأمون او را به شهادت می رساند. – ولی درچه زمانی؟چگونه؟
در این گزارش امام رضا(ع)مسموم شدن خود را به صورت قطعی بیان نکردند. لذا شاید طبق حدیثی باشد که می فرماید: علم امام علیه السلام نسبت به حوادث گذشته، حال و آینده را به صورت بالفعل نیست بلکه شأنی است. (اذا ارادَ الامام ان یعلم شیئا اعلمه اللّه ذلک ؛ هرگاه امام اراده کند چیزی را بداند، خداوند وی را آگاه می کند.)[2]
اما اگر بگوییم که امام علیه السلام از زمان شهادت خودشان خبر داشتند:
در گزارش چنین آمده است که: ... مامون آب انار مسموم را با دست خودش به رضا(ع) نوشانید[3]...امام (ع) خطاب به ابا صلت فرمود: ای ابا صلت کارخود را کردند. (یعنی زهرم دادند.)[4]
ودر گزارش دیگر هم آمده است که: ... مامون به امام رضاعلیه السلام گفت: از این انگور بخور. حضرت(ع) خودداری کردند و فرمود که: مرا از خوردن این انگور معاف دار. مأمون اصرار و پافشاری بسیار کرد و گفت: چارهای وگریزی نیست، چرا نمیخوری؟ شاید نسبت به ما گمان بد داری. آنگاه خوشه انگور را به دست حضرت(ع) داد و چون امام(ع) سه دانه از آن انگور زهر آلود را میل کرد، پس باقی خوشه را بر زمین افکند و از جای خود برخاست. مأمون پرسید: کجا می روی؟ امام(ع) فرمود: به همان جائی که مرا فرستادی.[5]
در گزارش اول هیچ اختیاری نبود، نوشاندن زهر بود نه نوشیدن با دست خود و در دومی هم اجبار بود، گریزی نبود ومقاومت معنایی نداشت.
چند نکته:
1- اگر امام خودداری می کردند، مأمون افرادی را مأمور میکرد تا امام رضا علیه السلام را به شهادت برسانند و سپس مامون با بهانه هایی آن افراد را به قتل می رساند همانگونه که قبلا هم همین بلا را بر سر وزیرش فضل بن سهل آورده بود. افرادی را اجیر کرد تا فضل را به قتل رسانند پس از انجام ماموریت، مامون دستور داد و گردنهایشان را زدند.[6] آن وقت سوال نمی شد که چرا آن حضرت(ع) - با این که می دانستند که مامون او را به شهادت می رساند. - سم را با دست خودشان نخوردند تا امام با این عمل خود از آلوده شدن چند نفر در ریختن خونشان جلو گیری کنند؟ و مهم تر این که چرا امام(ع) سم را با دست خودشان نخوردند تا از کشته شدن چند انسان توسط مامون جلوگیری نمایند؟
2- اساسا باید توجه داشت که : الشی ء ما لم یجب ، لم یوجد (هر چیز تا واجب الوجود نگردد، به وجود نمی آید.)
بنابراین ، هر فعلی نسبت به فاعل خود ضروری نیست ، بلکه تنها نسبت به علت تامه (که اراده خداوند متعال جزو آن است ) ضروری است . و تحقق الفعل ارادیا و تحت التکلیف ، لاینافی الضروره ، کما فی الافعال الارادیه مع وجود التکالیف فیها. (تحقق فعل و تحت تکلیف بودن آن با ضروری بودن آن منافات ندارد، چنانکه افعال ارادی انسان این گونه هستند، یعنی با اینکه انسان به انجام آنها مکلف است در عین حال ضروری است .)
بر این اساس است که ائمه علیهم السلام با اینکه می دانستند شهید می شوند، اقدام به انجام فعل می کردند؛ حضرت امیرالمؤمنان علیه السلام به محراب می رود، و امام حسن و امام رضا علیهم السلام نوشیدنی مسموم یا انار و انگور مسموم تناول می کنند، و حضرت سیدالشهداء علیه السّلام وارد کربلا می شود، و در صدد چارهجویی و دفع قضا و قدر الهی بر نمی آیند.
توضیح آنکه : گاهی انسان به علم قطعی و بی بروبرگرد می داند که به فعل اختیاری خود، مثلا در ساعت یازده زهر خواهد خورد و در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و جان خواهد سپرد.
گاهی نیز قطعا می داند که به فعل اختیاری و ارادی خود مثلا در ساعت یازده در فلان میدان و یا خیابان تصادف خواهد کرد و یا هدف تیر و گلوله قرار خواهد گرفت ، ولی این حادثه به وقوع شرط یا شروطی است ، مثلا مشروط به رفتن است ، به گونه ای که اگر برود کشته می شود، و اگر نرود کشته نخواهد شد.
در صورت اول چاره جویی معنی ندارد، زیرا انسان خود را در هلاکت واقع می بیند، نه اینکه خود را به هلاکت بیندازد و القاء در تهلکه کند، از این رو خطاب (لاتلقوا بایدیکم الی التهلکه)[7] (با دست خود، خود را به هلاکت نیندازید.) اصلا به او متوجه نیست ، و این در صورت دوم تشبث و تمسک به اسباب و در صدد چاره جویی بر آمدن و خودداری کردن از رفتن به سوی هلاکت جا دارد و خطاب (لاتلقوا) به انسان متوجه می شود.
حال می گوییم : اقدام ائمه علیهم السلام از قبیل فعل اول است که حتمیت و وقوع فعل را (چه بخواهند چه نخواهند) می دانستند و چاره جویی و نرفتن و اقدام نکردن معنی نداشت ؛ زیرا همه بر خلاف علم قطعی مفروض است .
در واقع آیه شریفه فوق نهی از القاء وانداختن خود در تهلکه می کند، ولی قضایای ائمه علیهم السلام وقوع در شهادت است ، نه ایقاع و القاء در تهلکه .(یعنی خود را واقع در شهادت می دیدند، نه اینکه در هلاکت واقع می ساختند.)[8]
3- (در علم رسول خدا(صلی اللّه علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) (بدا) نیست ؛لذا در برابر اموری که می دانستند واقع خواهد شد، تسلیم بودند و در مقام چاره جویی و رهایی از آن بر نمی آمدند. خداوند متعال می فرماید: (قل : لو کنتم فی بیوتکم ، لبرز الذین کتب علیهم القتل الی مضاجعهم[9] ؛ بگو: اگر شما در خانه های خود هم بودید، کسانی که کشته شدنشان نوشته شده و حتمی است ، قطعا (با پای خود) در قتلگاه های خویش حاضر می شدند.))[10]
(تمامی حوادث عالم، سلسله نظام یافتهای است، که محال است یکی از آن حوادث که به منزله یک حلقه از این زنجیر است از جای خودش حذف شود، و جای خود را به چیز دیگر و حادثهای دیگر بدهد. حال اگر فرض کنیم که شخصی به این سلسله یعنی به سراپای حوادث عالم، آن طور که هست و خواهد بود علم داشته باشد، این علم، نسبت هیچ یک از آن حوادث را هر چند اختیاری هم باشد تغییر نمیدهد و تاثیری در نسبت آن نمیکند.
پس علم امام (ع) حادثه ترور خود را به صورت احتمال در نمی آورد، چه علم داشته باشد و چه نداشته باشد، این حادثه شدنی بود، و حال که علم دارد، این علم، تکلیفی برای آن جناب ایجاد نمیکند، و او را محکوم به این حکم نمیسازد که امروز به خاطر احساس خطر از خوردن سم خودداری کند، و مقاومتی نکند، چون این علم علم به غیب (یعنی شدنیها) است، نه علم عادی تا تکلیف آور باشد.)
4- معمولاً بر روی اتومبیل های دولتی می نویسند: (استفاده اختصاصی ممنوع). یعنی این اتومبیل در اختیار راننده است برای انجام امور اداری، نه کارهای شخصی. یا مسئول نیروی انتظامی یک منطقه، به مأمور تحت امر خود، یک عدد باتوم و کلت(سلاح) می دهد و او هر وقت و هر جا که به او دستور داده شد، از این امکانات استفاده می کند، نه در نزاع های شخصی و یا هر جا که خودِ مأمور مایل باشد .
خداوند نیز سه نیرو در اختیار اولیای خود قرار داده است: معجزه، علم غیب و دعای مستجاب. اما اولیای او از این نیروها و امکانات استفاده اختصاصی نمی کنند.
اگر انبیا و امامان به وسیله دعا، معجزه و علم غیب، مشکلات خود را حل کنند و به کارهای خود برسند، در آن صورت چگونه می توانند برای دیگران الگو باشند. بلکه لازم است آنها نیز در تحمّل مصیبت ها و شدائد مثل دیگران باشند.
آنها تنها حقّ دارند برای دعوت مردم به سوی خدا از معجزه، علم غیب و دعا استفاده کنند، ولی برای رفع مشکلات خودشان خیر.
4- امامان علیهم السلام گر چه از موضوعات خارجی آگاهی کامل دارند و بر فرض اینکه علم آن ها به حقایق اشیاء و موضوعات خارجی، علمی حضوری و بالفعل است و متوقف و مشروط به مشیت نیست، ولی از آن جا که تابع قضا و قدر الهی اند هرگز از مقدّرات خداوند تجاوز و تخطّی نخواهند کرد.
نتیجه :حسن بن جهم می گوید: به امام رضا(ع ) عرض کردم ، براستی امیرمؤ منان علی (ع ) قاتل خود را می شناخت و شب قتل و محلی که در آن کشته می شود و محلی که در آن ضربت می خورد را می دانست و خودش چون شیون مرغابیان را در خانه شنید فرمود: ((شیون کنانند که نوحه گران به دنبال آنهایند)) و ام کلثوم به ایشان عرض کرد: کاش امشب درخانه نماز بخواند.پس حضرت از او نپذیرفت و در آن شب بدون اسلحه ، بسیار در بیرون منزل رفت و آمد می کرد و می دانست که ابن ملجم با شمشیر او را می کشد. تعرّض آن حضرت برای چنین واقعه ای به نظر جایز نمی آید!! امام رضا(ع ) در پاسخ فرمود: همه اینها درست است ، ولی خودش اختیار کرد که در آن شب تقدیرات خدای عزوجل جاری شود.[11]
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. علم امام ؛ محمد رضا مظفر.
2. امام شناسی، سید محمد حسین تهرانی.
پی نوشتها:
[1] - شیخ طبرسی،إعلام الوری،تهران، اسلامیه،1390، چاپ سوم، ج2،ص82.
[2] - شیخ کلینی،الکافی، تحقیق: علی أکبر غفاری، طهران ، دار الکتب الإسلامیة ،1363 ش،چاپ پنجم،ج1،ص258
[3] - (سقاه المأمون الرضا بیده) ابو الفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، تحقیق: سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بی تا،ص457 ؛ شیخ مفید، الإرشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413،چاپ اول،ج2،ص270 ،إعلام الوری، ، ج2،ص81.
[4] - مقاتل الطالبیین، ،ص457.
[5] - شیخ صدوق،عیون أخبار الرضا(ع)، تحقیق: حسین اعلمی، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات،1404 - 1984 ،ج1،ص272 ؛ فتال نیشابوری،روضة الواعظین ،تحقیق: محمد مهدی السید حسن الخرسان،قم،منشورات الشریف الرضی، ص230؛ ابن شهر آشوب،مناقب آل أبی طالب،نجف اشرف،مطبعة الحیدریة،1376 - 1956،ج3،ص482.
[6] - طبری، تاریخطبری،تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم،بیروت،دار التراث ،1387-1967، چاپ دوم،ج8،ص:565
[7] - بقره : 195 البته بر فرض تعمیم آیه به مورد انفاق نفس زیرا آیه مربوط به انفاق است و مقصود آن است که انسان هنگام انفاق کردن نباید خود را در هلاکت افکند و به حدّی انفاق کند که خود درمانده شود.
[8] - محمد حسین رخشاد،665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی قدس سره )
[9] - آل عمران : 154
[10] - محمد حسین رخشاد،665 پرسش و پاسخ (در محضر علامه طباطبائی قدس سره )
[11] - کلینی،الکافی، تحقیق: علی أکبر غفاری، طهران ، دار الکتب الإسلامیة ،1363 ش،چاپ پنجم،ج1،ص259.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] چرا امام رضا (ع) ولایتعهدی مامون عباسی را پذیرفت؟
- [سایر] آیا ازدواج امام رضا (ع) با خواهر یا دختر مامون تاییدی بر حکومت مامون محسوب نمی شود.؟
- [سایر] علل فراخوانی امام رضا (ع) از مدینه به مرو توسط مأمون چه بود؟
- [سایر] سفر حضرت معصومه به ایران به دعوت امام رضا(ع) بود یا فرار از خواستگاری مامون؟
- [سایر] علت انتخاب امام رضا (ع) به عنوان ولیعهد از جانب مامون؟علل پذیرفتن حضرت؟
- [سایر] مامون چه مدت پس ازامامت امام رضا (ع) حضرت را به اجبار به مرو آورد؟
- [سایر] آیا پذیرش ولایتعهدی مامون در موقعیت ونقش امام رضا (ع) تاثیر منفی داشت؟
- [سایر] پس از آن که امام رضا(ع) ولیعهد مأمون شناخته شد مردم کجا و چگونه با ایشان بیعت کردند؟
- [سایر] چرا امام رضا(ع) با این که حکومت را حق مسلم خود می دانست با ولیعهدی مأمون موافقت کرد؟
- [سایر] پذیرفتن ولایت عهدی به وسیله حضرت رضا(ع) از طرف مأمون مخالفت با آیه 113 سوره هود است؟
- [آیت الله اردبیلی] قسم خوردن در معامله اگر راست باشد مکروه است و اگر دروغ باشد، حرام است و طبق بیان امیرمؤمنان علیهالسلام : (قسم خوردن در معامله، سبب نابودی برکت میگردد.)(1)
- [آیت الله سبحانی] خوردن خاک و گِل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیّدالشهداء امام حسین(علیه السلام) که از قبر شریف اخذ شود (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] خوردن خاک و گل حرام است، ولی خوردن کمی از تربت پاک حضرت سیدالشهداء امام حسین(علیه السلام) (کمتر از یک نخود) به قصد شفاء اشکال ندارد و همچنین گل داغستان و گل ارمنی که برای معالجه می خورند در صورتی که علاج منحصر به آن باشد جایز است.
- [آیت الله بروجردی] خوردن خاک حرام است، ولی خوردن کمی از تربت حضرت سیدالشهداء عَلَیْهِ السَّلَام برای شفا و خوردن گلِ داغستان و گِل ارمنی برای معالجه اشکال ندارد.
- [آیت الله نوری همدانی] خوردن خاک و گِل حرام است ولی خوردن کمی از تربت حضرت سیّد الشّهدا ( علیه السّلام ) برای شفا، و خوردن گل داغستان و گل ارمنی برای معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشکال ندارد .
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [امام خمینی] خوردن کمی از تربت حضرت سید الشهداء علیه السلام برای شفا، و خوردن گِل داغستان و گِل ارمنی برای معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خوردن خاک حرام است و خوردن گل داغستان و گل ارمنی برای معالجه اشکال ندارد و خوردن کمی از تربت حضرت سیدالشهداء (ع) برای استشفاء جایز است و بهتر این است که تربت را در مقداری از آب مثلا حل نمایند که مستهلک شود و بعدا آن آب را بیاشامند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] خوردن خاک حرام است ولی خوردن کمی از تربت حضرت سید الشهداء (علیه السلام) برای شفا جایز است و بهتر است که تربت را در مقداری آب حل نمایند تا مستهلک شود و بعد آن آب را بیاشامند و خوردن گلِ داغستان و گل ارمنی برای معالجه اگر علاج منحصر به خوردن اینها باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.