چرا امام رضا (ع) ولایتعهدی را پذیرفت؟
پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا علیه السّلام امری اجباری بوده و لذا برای امام دو راه بیش نبوده یا قبول نمی‌کردند که موجب کشته شدن خویش و دیگر علویان می‌شد و یا می‌پذیرفتند واز فرصت ایجاد شده برای اسلام فواید بی شماری عاید می شد ؛ مانند: حفظ نفس خود و دیگر شیعیان، آشنا ساختن مردم با تعالیم اسلامی، افشاء ماهیت مأمون، پاسخ به شبهات دینی که در زمان امام رضا با توجه به شیوع فرهنگ بیگانه از طریق ترجمه متون فراوان بود و خنثی کردن توطئه‌های حکومت عباسیان. امام رضا علیه السّلام ولایتعهدی را از روی اجبار و ناخشنودی پذیرفتند، چراکه در خلال برخی از اظهارات ایشان اشاره به غم و اندوه عمیق امام دارد و نیز نمایانگر سختی و فشاری است که آن حضرت از آن رنج می‌برد که خود دلیل بر عدم رضایت امام از ولایتعهدی است. یاسر خادم روایت می‌کند که امام رضا علیه السّلام هنگامی که در روز جمعه از مسجد بازگشته بود و عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهای خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا، اگر فرج من از این گرفتاری که دچارم به مرگ من است همین ساعت آن را برسان.[1] یا در جایی که کسی سؤال می‌کند، خداوند کارهایت را اصلاح کند چگونه ولایتعهدی را از مأمون پذیرفتی امام فرمودند: عزیر مصر که مشرک و یوسف پیامبر بود ولی مأمون مسلمان و من وصی پیامبرم صلی الله علیه و آله و یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را والی و حاکم کند ولی در حای که من مجبور بودم. و در حدیثی دیگر که امام دستهای خود را به آسمان بلند کرده بود و می‌گفت: پروردگارا تو می‌دانی که من مجبور و مضطرم، مرا مؤاخذه نکن،‌چنانکه بنده و پیغمبرت یوسف را مؤاخذه نکردی[2] حتی وقتی محمدبن عرفه به امام رضا علیه السّلام گفت: ‌ای پسر پیامبر، چه چیزی تو را بر قبول ولایتعهدی واداشت، امام به وی پاسخ داد، همان عواملی که جد مرا وادار به ورود در شوار نمود.[3] همه این گزاره ها حاکی از این است که ولایتعهدی امام از روی اجبار بوده و در چنین موقعیتی در وقت پیشنهاد امر ولایتعهدی از طرف مأمون، برای امام دو راه بیش نبود. راه اول این‌که امام نمی‌پذیرفت و همان طور که خود مأمون بر زبان رانده بود، امام را شهید می‌کرد و بعید نبود که خاصان از شیعه و طرفداران امام را نیز به قتل برساند و با این کار به هدفش که تثبیت قدرت با زور باشد می‌رسید. و حتی باعدم پذیرش امام، بگوید که علی بن موسی قصد داشته در حکومت او توطئه و اخلال کند و احیاناً اقدام امام در نظر دیگران قابل پذیرش نمی‌بود. راه دوم که بهترین راه هم بود که آن پذیرش امر ولایتعهدی بود که خود فوایدی را هم به دنبال داشت و انگیزه‌های امام رضا علیه السّلام هم از پذیرش عبارت بود از: حفظ جان خویش و دیگر یاران و شیعیان، و دیگر قبول ولایتعهدی از طرف امام خود اعتراف زبانی و اقرار عملی عباسیان به این حقیقت بود که علویان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلکه سزاوارترند. چون امام از اهداف مأمون آگاه بود و مشکلات حکومت مأمون را می‌دانست و با اتخاذ این موضع مأمون را در این بازی سیاسی شدیداً برسوایی می‌کشاند، چراکه ابتداء با ابراز مخالفت و اظهار عدم رضایت در مقابل مأمون اهداف او راخنثی کرد و بعد از قبول پیشنهاد مأمون باز فرمود: که من می‌پذیرم به شرطی که هیچ عزل و نصبی بدست من نباشد.[4] و این‌ها خود خط بطلان بر اهداف مأمون بود و برای این‌که مردم ایشان را فراموش نکنند و امید و آرزوهایشان از آنان نگسلد و نیز به خاطر این‌که مردم شایعاتی را که پیرامون آن‌ها ساخته بودند که ایشان فقط دانشمند و فقیهی‌اند که به عمل و اقدامی که در برگیرندة خیر امت باشد اهمیتی نمی‌دهند. و از فواید دیگر پذیرش می‌توان گفت : از آنرو که مردم نیاز مبرم به وجود امام داشتند چراکه در آن روزها امت با جریانات فکری و فرهنگی بیگانه که توسط زنادقه و ملحدین منتشر و شبهات فراوانی را به اساس وبنیان دین وارد می‌ساختوذهن مسلمانان را مشوش می کرد؛ پس بر امام واجب بود که تدبیری داشته و امت را نجات دهد و او در عمل با قبول ولایتعهدی کوتاه مدت خویش این وظیفه را انجام داد. افزون براین ها امام رضا علیه السّلام توانست در دوران ولایتعهدی ماهیت مأمون را برای مردم افشاء کند. و آنان را به واقعیت و هدف‌های نهفته در هر اقدامی که مأمون می‌کرد آگاه ‌ساخت و هر شبهه و تردید را عملاً درباره اهل بیت از بین ‌برد.[5] درنهایت امام رضا علیه السّلام در پی قبول ولایتعهدی فرصت پیدا کرد تا به بیدارسازی امت و آشنا ساختن مردم به تعالیم اسلام بپردازد و این فرصت موجب افزایش نفوذ امام و گسترش پایگاه مردمی او گشت. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. زندگی سیاسی امام رضا(ع)، جعفر مرتضی . 2. مجموعه مقالات کنگره امام رضا(ع). پی نوشتها: [1] . شیخ صدوق،‌ عیون الخبار الرضا، ج2، نشر بیروت، چاپ اول 1404، ص141. [2] . شیخ صدوق، الامالی نشر بیروت، ص72، تحلیلی از زندگانی امام رضا ، محمدجواد فضل الله ترجمه سیدمحمد صادق عارف، نشر آستان قدس رضوی،‌ چاپ سوم 1372، ص97. [3] . همان، عیون اخبار الرضا، ج2، ص152. [4] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج49، چاپ سوم، بیروت 1403، ص134. [5] . جعفر مرتضی عاملی، زندگانی سیاسی امام رضا، ترجمه دفتر انتشارات اسلامی، ناشر کنگره جهانی امام رضا،‌چاپ اول 1365، ص290. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

چرا امام رضا (ع) ولایتعهدی را پذیرفت؟


پاسخ:

پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا علیه السّلام امری اجباری بوده و لذا برای امام دو راه بیش نبوده یا قبول نمی‌کردند که موجب کشته شدن خویش و دیگر علویان می‌شد و یا می‌پذیرفتند واز فرصت ایجاد شده برای اسلام فواید بی شماری عاید می شد ؛ مانند: حفظ نفس خود و دیگر شیعیان، آشنا ساختن مردم با تعالیم اسلامی، افشاء ماهیت مأمون، پاسخ به شبهات دینی که در زمان امام رضا با توجه به شیوع فرهنگ بیگانه از طریق ترجمه متون فراوان بود و خنثی کردن توطئه‌های حکومت عباسیان.
امام رضا علیه السّلام ولایتعهدی را از روی اجبار و ناخشنودی پذیرفتند، چراکه در خلال برخی از اظهارات ایشان اشاره به غم و اندوه عمیق امام دارد و نیز نمایانگر سختی و فشاری است که آن حضرت از آن رنج می‌برد که خود دلیل بر عدم رضایت امام از ولایتعهدی است.
یاسر خادم روایت می‌کند که امام رضا علیه السّلام هنگامی که در روز جمعه از مسجد بازگشته بود و عرق و غبار بر او نشسته بود، دستهای خود را بلند کرد و گفت: پروردگارا، اگر فرج من از این گرفتاری که دچارم به مرگ من است همین ساعت آن را برسان.[1]
یا در جایی که کسی سؤال می‌کند، خداوند کارهایت را اصلاح کند چگونه ولایتعهدی را از مأمون پذیرفتی امام فرمودند: عزیر مصر که مشرک و یوسف پیامبر بود ولی مأمون مسلمان و من وصی پیامبرم صلی الله علیه و آله و یوسف از عزیز مصر درخواست کرد که او را والی و حاکم کند ولی در حای که من مجبور بودم.
و در حدیثی دیگر که امام دستهای خود را به آسمان بلند کرده بود و می‌گفت: پروردگارا تو می‌دانی که من مجبور و مضطرم، مرا مؤاخذه نکن،‌چنانکه بنده و پیغمبرت یوسف را مؤاخذه نکردی[2] حتی وقتی محمدبن عرفه به امام رضا علیه السّلام گفت: ‌ای پسر پیامبر، چه چیزی تو را بر قبول ولایتعهدی واداشت، امام به وی پاسخ داد، همان عواملی که جد مرا وادار به ورود در شوار نمود.[3]
همه این گزاره ها حاکی از این است که ولایتعهدی امام از روی اجبار بوده و در چنین موقعیتی در وقت پیشنهاد امر ولایتعهدی از طرف مأمون، برای امام دو راه بیش نبود. راه اول این‌که امام نمی‌پذیرفت و همان طور که خود مأمون بر زبان رانده بود، امام را شهید می‌کرد و بعید نبود که خاصان از شیعه و طرفداران امام را نیز به قتل برساند و با این کار به هدفش که تثبیت قدرت با زور باشد می‌رسید. و حتی باعدم پذیرش امام، بگوید که علی بن موسی قصد داشته در حکومت او توطئه و اخلال کند و احیاناً اقدام امام در نظر دیگران قابل پذیرش نمی‌بود.
راه دوم که بهترین راه هم بود که آن پذیرش امر ولایتعهدی بود که خود فوایدی را هم به دنبال داشت و انگیزه‌های امام رضا علیه السّلام هم از پذیرش عبارت بود از: حفظ جان خویش و دیگر یاران و شیعیان، و دیگر قبول ولایتعهدی از طرف امام خود اعتراف زبانی و اقرار عملی عباسیان به این حقیقت بود که علویان در امر خلافت صاحب حق هستند و بلکه سزاوارترند.
چون امام از اهداف مأمون آگاه بود و مشکلات حکومت مأمون را می‌دانست و با اتخاذ این موضع مأمون را در این بازی سیاسی شدیداً برسوایی می‌کشاند، چراکه ابتداء با ابراز مخالفت و اظهار عدم رضایت در مقابل مأمون اهداف او راخنثی کرد و بعد از قبول پیشنهاد مأمون باز فرمود: که من می‌پذیرم به شرطی که هیچ عزل و نصبی بدست من نباشد.[4] و این‌ها خود خط بطلان بر اهداف مأمون بود و برای این‌که مردم ایشان را فراموش نکنند و امید و آرزوهایشان از آنان نگسلد و نیز به خاطر این‌که مردم شایعاتی را که پیرامون آن‌ها ساخته بودند که ایشان فقط دانشمند و فقیهی‌اند که به عمل و اقدامی که در برگیرندة خیر امت باشد اهمیتی نمی‌دهند.
و از فواید دیگر پذیرش می‌توان گفت : از آنرو که مردم نیاز مبرم به وجود امام داشتند چراکه در آن روزها امت با جریانات فکری و فرهنگی بیگانه که توسط زنادقه و ملحدین منتشر و شبهات فراوانی را به اساس وبنیان دین وارد می‌ساختوذهن مسلمانان را مشوش می کرد؛ پس بر امام واجب بود که تدبیری داشته و امت را نجات دهد و او در عمل با قبول ولایتعهدی کوتاه مدت خویش این وظیفه را انجام داد.
افزون براین ها امام رضا علیه السّلام توانست در دوران ولایتعهدی ماهیت مأمون را برای مردم افشاء کند. و آنان را به واقعیت و هدف‌های نهفته در هر اقدامی که مأمون می‌کرد آگاه ‌ساخت و هر شبهه و تردید را عملاً درباره اهل بیت از بین ‌برد.[5]
درنهایت امام رضا علیه السّلام در پی قبول ولایتعهدی فرصت پیدا کرد تا به بیدارسازی امت و آشنا ساختن مردم به تعالیم اسلام بپردازد و این فرصت موجب افزایش نفوذ امام و گسترش پایگاه مردمی او گشت.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. زندگی سیاسی امام رضا(ع)، جعفر مرتضی .
2. مجموعه مقالات کنگره امام رضا(ع).

پی نوشتها:
[1] . شیخ صدوق،‌ عیون الخبار الرضا، ج2، نشر بیروت، چاپ اول 1404، ص141.
[2] . شیخ صدوق، الامالی نشر بیروت، ص72، تحلیلی از زندگانی امام رضا ، محمدجواد فضل الله ترجمه سیدمحمد صادق عارف، نشر آستان قدس رضوی،‌ چاپ سوم 1372، ص97.
[3] . همان، عیون اخبار الرضا، ج2، ص152.
[4] . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج49، چاپ سوم، بیروت 1403، ص134.
[5] . جعفر مرتضی عاملی، زندگانی سیاسی امام رضا، ترجمه دفتر انتشارات اسلامی، ناشر کنگره جهانی امام رضا،‌چاپ اول 1365، ص290.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین