در هر نظامی قانونگذار برای مراحل مختلف اجرا و نظارت بر امور خط پایانی در نظر می گیرد تا در آن جا مسئله به انجام رسد و تصمیم گیری نهایی اتخاذ شود چه آن که در غیر این صورت تسلسل پیش خواهد آمد و مسئله لاینحل باقی خواهد ماند به عبارت دیگر (اگر فرض کنیم نهادی به عنوان ناظر بر عملکرد شورای نگهبان معرفی شود آن نهاد نیز با ایراد پاسخگو نبودن رو به رو می گردد لذا باید نهادی دیگر به کارش نظارت کند و همین اشکال درباره ناظر دوم نیز مطرح می گردد و این مشکل با پیش بینی کردن نهادهای نظارتی دیگر پایان نمی پذیرد زیرا این نظارت و پاسخگویی سرانجام یابد درجایی تمام شود در دیگر کشورها این نظارت در نهایت به دادگاه قانون اساسی (در آلمان و روسیه) یا شورای قانون اساسی (فرانسه) و یا دیوان عالی کشور (ژاپن) یا نهاد مشابه دیگری که حرف آخر را می زند و به کسی یا نهادی دیگر پاسخگو نیست ختم می شود در ایران نیز مطابق اصل 99 قانون اساسی این نظارت نهایتاً به شورای نگهبان منتهی می شود.)[1] با این بیان واضح است که این اشکال اختصاص به قانون جمهوری اسلامی ندارد و نسبت به قوانین تمام کشورهای دنیا چنین اشکالی وجود دارد و چون وجود خط پایان در قانون ضروری است لذا چاره ای جزء چنین مکانیزمی در قانون نداریم صرفنظر از این اشکال عام با نگاهی دقیق به قانون اساسی جمهوری اسلامی در می یابیم که راههای متعددی برای نظارت بر عملکرد شورای نگهبان و محدود ساختن قدرت آن در نظر گرفته شده است و این طور نیست که هیچگونه نظارتی بر عملکرد شورای نگهبان وجود نداشته باشد. مکانیزم های نظارت بر شورای نگهبان 1. مقام معظم رهبری با تعیین فقهای شورای نگهبان و مجلس و قوه قضائیه با تعیین شش عضو حقوقدان به طور مستقیم و مستمر بر ترکیب شورای نگهبان و عملکرد آن به طور غیرمستقیم و مستمر تأثیر می گذارند و این همان چیزی است که از آن به نظارت تأسیسی تعبیر می شود بر طبق قانون اساسی[2] (به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی به نام شورای نگهبان با ترکیب زیر تشکیل می شود: الف- شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز که انتخاب این عده با مقام رهبری است. ب- شش نفر حقوقدان در رشته های مختلف حقوقی، از میان حقوقدانان مسلمانی که به وسیله رئیس قوه قضائیه به مجلس شورای اسلامی معرفی می شوند و با رأی مجلس انتخاب می گردند.) (تعیین فقهای شورای نگهبان که از وظایف و اختیارات رهبری است در حقیقت مبیّن حضور فعال رهبری در مقام ولایت فقیه در قوه مقننه و کلیه مراکزی است که به نحوی در تصویب قوانین و مقررات کشور مؤثرند.)[3] 2. مقام رهبری با استفاده از اختیاری که قانون اساسی[4] به وی بخشیده است در موارد خاص به منظور رفع معضلات نظام می تواند از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام عملکرد شورای نگهبان را با محدودیت ها و نظارت هایی روبه رو سازد. 3. وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام که در قانون اساسی[5] پیش بینی شده است، سبب محدودیت عملکرد شورای نگهبان به گونه ای که از چارچوب مصلحت نظام و جامعه خارج نشود و یک نحوه نظارت بر آن است. 4. از آنجا که (مطابق اصل 91 قانون اساسی شرط فقهای شورای نگهبان، عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز است این شرط مصونیت اعضای شورای نگهبان را از انحراف تضمین خواهد کرد.)[6] و این به عنوان نظارت درونی در کنار نظارت های بیرونی عاملی جهت کنترل عملکرد شورای نگهبان است. (از امتیازات قانون اساسی جمهوری اسلامی به پیروی از نظام سیاسی اسلام تکیه بر عدالت و تقوا در حاکم اسلامی به عنوان نظارت درونی است چنان که برای سایر مسؤولان بلندپایه نظام همچون رئیس قوه قضائیه و فقهای شورای نگهبان نیز عدالت و تقوا لازم است.)[7] لذا کسانی که تلاش می کنند تا در نظام اسلامی دقیقاً همان اهرم های نظارتی بیرونی به کار گرفته در سایر نظام های جهان را اعمال کنند از این نکته اساسی غافل اند که در آن نظام های سیاسی نظارت درونی جایگاهی ندارد. لذا کفه نظارت های بیرونی را سنگین کرده اند اما در نظام اسلامی کنترل و نظارت درونی یک اصل بنیادی است علاوه بر اینکه بر طبق قانون اساسی[8] (تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان و تشخیص عدم تعارض آنها با قانون اساسی بر عهده اکثریت همه اعضای شورای نگهبان است) و وقتی ملاک اکثریت این مجموعه باشد احتمال خطا و اشتباه یا سوء استفاده تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا می کند که قابل اعتناء و توجه نیست. بنابراین اشکال پاسخگو نبودن شورای نگهبان و عدم نظارت بر عملکرد آن نه از جهت حقوقی و نه از جهت منطقی و نه از جهت واقعی وارد نیست زیرا اولا: به دلیل ضرورت وجود فصل الخطاب و حدّ یقف در نظارت و لزوم تسلسل چاره ای جز این نیست که نهاد نظارت به شورای نگهبان منتهی شود ثانیاً: نظارت تأسیسی مقام رهبری و مجلس و قوه قضائیه مشترکاً با تعیین اعضای شورای نگهبان عامل کنترلی بر ترکیب و عملکرد شورای نگهبان است. ثالثاً: مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در موارد خاصی عامل محدودیت و نظارت بر عملکرد شورای نگهبان است. رابعاً: وجود صفات ویژه ای همچون عدالت در فقهای شورای نگهبان به عنوان نظارت درونی مصونیت آنها را از انحراف تضمین خواهد نمود. پی نوشتها: [1]. محمد رضا مرندی، نظارت استصوابی و شبهه دور، (مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر 79)، ص 35. [2]. قانون اساسی، اصل 91. [3]. عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، (انتشارات امیرکبیر تهران، 77)، ج 1، ص 387. [4]. قانون اساسی، اصل 110، بند 8. [5]. قانون اساسی، اصل 112. [6]. عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، (انتشارات امیرکبیر، تهران 77)، ج 1، ص 398. [7]. مجموعه مقالات، امام خمینی(ره)، و حکومت اسلامی (نهادهای سیاسی و اصول مدنی)، (انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره). [8]. قانون اساسی، اصل 96. منبع: اندیشه قم
چرا بر عملکرد شورای نگهبان نظارت نمی شود و این نهاد در برابر هیچ مرجع قانونی پاسخگو نیست؟
در هر نظامی قانونگذار برای مراحل مختلف اجرا و نظارت بر امور خط پایانی در نظر می گیرد تا در آن جا مسئله به انجام رسد و تصمیم گیری نهایی اتخاذ شود چه آن که در غیر این صورت تسلسل پیش خواهد آمد و مسئله لاینحل باقی خواهد ماند به عبارت دیگر (اگر فرض کنیم نهادی به عنوان ناظر بر عملکرد شورای نگهبان معرفی شود آن نهاد نیز با ایراد پاسخگو نبودن رو به رو می گردد لذا باید نهادی دیگر به کارش نظارت کند و همین اشکال درباره ناظر دوم نیز مطرح می گردد و این مشکل با پیش بینی کردن نهادهای نظارتی دیگر پایان نمی پذیرد زیرا این نظارت و پاسخگویی سرانجام یابد درجایی تمام شود در دیگر کشورها این نظارت در نهایت به دادگاه قانون اساسی (در آلمان و روسیه) یا شورای قانون اساسی (فرانسه) و یا دیوان عالی کشور (ژاپن) یا نهاد مشابه دیگری که حرف آخر را می زند و به کسی یا نهادی دیگر پاسخگو نیست ختم می شود در ایران نیز مطابق اصل 99 قانون اساسی این نظارت نهایتاً به شورای نگهبان منتهی می شود.)[1] با این بیان واضح است که این اشکال اختصاص به قانون جمهوری اسلامی ندارد و نسبت به قوانین تمام کشورهای دنیا چنین اشکالی وجود دارد و چون وجود خط پایان در قانون ضروری است لذا چاره ای جزء چنین مکانیزمی در قانون نداریم صرفنظر از این اشکال عام با نگاهی دقیق به قانون اساسی جمهوری اسلامی در می یابیم که راههای متعددی برای نظارت بر عملکرد شورای نگهبان و محدود ساختن قدرت آن در نظر گرفته شده است و این طور نیست که هیچگونه نظارتی بر عملکرد شورای نگهبان وجود نداشته باشد.
مکانیزم های نظارت بر شورای نگهبان
1. مقام معظم رهبری با تعیین فقهای شورای نگهبان و مجلس و قوه قضائیه با تعیین شش عضو حقوقدان به طور مستقیم و مستمر بر ترکیب شورای نگهبان و عملکرد آن به طور غیرمستقیم و مستمر تأثیر می گذارند و این همان چیزی است که از آن به نظارت تأسیسی تعبیر می شود بر طبق قانون اساسی[2] (به منظور پاسداری از احکام اسلام و قانون اساسی از نظر عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با آنها، شورایی به نام شورای نگهبان با ترکیب زیر تشکیل می شود:
الف- شش نفر از فقهای عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز که انتخاب این عده با مقام رهبری است.
ب- شش نفر حقوقدان در رشته های مختلف حقوقی، از میان حقوقدانان مسلمانی که به وسیله رئیس قوه قضائیه به مجلس شورای اسلامی معرفی می شوند و با رأی مجلس انتخاب می گردند.) (تعیین فقهای شورای نگهبان که از وظایف و اختیارات رهبری است در حقیقت مبیّن حضور فعال رهبری در مقام ولایت فقیه در قوه مقننه و کلیه مراکزی است که به نحوی در تصویب قوانین و مقررات کشور مؤثرند.)[3]
2. مقام رهبری با استفاده از اختیاری که قانون اساسی[4] به وی بخشیده است در موارد خاص به منظور رفع معضلات نظام می تواند از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام عملکرد شورای نگهبان را با محدودیت ها و نظارت هایی روبه رو سازد.
3. وجود مجمع تشخیص مصلحت نظام که در قانون اساسی[5] پیش بینی شده است، سبب محدودیت عملکرد شورای نگهبان به گونه ای که از چارچوب مصلحت نظام و جامعه خارج نشود و یک نحوه نظارت بر آن است.
4. از آنجا که (مطابق اصل 91 قانون اساسی شرط فقهای شورای نگهبان، عادل و آگاه به مقتضیات زمان و مسائل روز است این شرط مصونیت اعضای شورای نگهبان را از انحراف تضمین خواهد کرد.)[6] و این به عنوان نظارت درونی در کنار نظارت های بیرونی عاملی جهت کنترل عملکرد شورای نگهبان است. (از امتیازات قانون اساسی جمهوری اسلامی به پیروی از نظام سیاسی اسلام تکیه بر عدالت و تقوا در حاکم اسلامی به عنوان نظارت درونی است چنان که برای سایر مسؤولان بلندپایه نظام همچون رئیس قوه قضائیه و فقهای شورای نگهبان نیز عدالت و تقوا لازم است.)[7] لذا کسانی که تلاش می کنند تا در نظام اسلامی دقیقاً همان اهرم های نظارتی بیرونی به کار گرفته در سایر نظام های جهان را اعمال کنند از این نکته اساسی غافل اند که در آن نظام های سیاسی نظارت درونی جایگاهی ندارد. لذا کفه نظارت های بیرونی را سنگین کرده اند اما در نظام اسلامی کنترل و نظارت درونی یک اصل بنیادی است علاوه بر اینکه بر طبق قانون اساسی[8] (تشخیص عدم مغایرت مصوبات مجلس شورای اسلامی با احکام اسلام با اکثریت فقهای شورای نگهبان و تشخیص عدم تعارض آنها با قانون اساسی بر عهده اکثریت همه اعضای شورای نگهبان است) و وقتی ملاک اکثریت این مجموعه باشد احتمال خطا و اشتباه یا سوء استفاده تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا می کند که قابل اعتناء و توجه نیست.
بنابراین اشکال پاسخگو نبودن شورای نگهبان و عدم نظارت بر عملکرد آن نه از جهت حقوقی و نه از جهت منطقی و نه از جهت واقعی وارد نیست زیرا اولا: به دلیل ضرورت وجود فصل الخطاب و حدّ یقف در نظارت و لزوم تسلسل چاره ای جز این نیست که نهاد نظارت به شورای نگهبان منتهی شود ثانیاً: نظارت تأسیسی مقام رهبری و مجلس و قوه قضائیه مشترکاً با تعیین اعضای شورای نگهبان عامل کنترلی بر ترکیب و عملکرد شورای نگهبان است.
ثالثاً: مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در موارد خاصی عامل محدودیت و نظارت بر عملکرد شورای نگهبان است. رابعاً: وجود صفات ویژه ای همچون عدالت در فقهای شورای نگهبان به عنوان نظارت درونی مصونیت آنها را از انحراف تضمین خواهد نمود.
پی نوشتها:
[1]. محمد رضا مرندی، نظارت استصوابی و شبهه دور، (مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر 79)، ص 35.
[2]. قانون اساسی، اصل 91.
[3]. عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، (انتشارات امیرکبیر تهران، 77)، ج 1، ص 387.
[4]. قانون اساسی، اصل 110، بند 8.
[5]. قانون اساسی، اصل 112.
[6]. عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، (انتشارات امیرکبیر، تهران 77)، ج 1، ص 398.
[7]. مجموعه مقالات، امام خمینی(ره)، و حکومت اسلامی (نهادهای سیاسی و اصول مدنی)، (انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).
[8]. قانون اساسی، اصل 96.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] چرا بر عملکرد شورای نگهبان نظارت نمی شود و این نهاد در برابر هیچ مرجع قانونی پاسخگو نیست؟
- [سایر] چرا بر عملکرد شورای نگهبان نظارت نمی شود و این نهاد در برابر هیچ مرجع قانونی پاسخگو نیست؟
- [سایر] نظارت شورای نگهبان بر انتخابات مجلس شورای اسلامی چگونه است؟
- [سایر] مراد از نظارت استصوابی شورای نگهبان چیست؟
- [سایر] آیا نظارت شورای نگهبان استصوابی است؟
- [سایر] مراد از نظارت استصوابی شورای نگهبان چیست؟
- [سایر] آیا نظارت شورای نگهبان استصوابی است؟
- [سایر] آیا نظارت شورای نگهبان استصوابی است؟
- [سایر] مراد از نظارت استصوابی شورای نگهبان چیست؟
- [سایر] مراد از نظارت استصوابی شورای نگهبان چیست؟
- [آیت الله جوادی آملی] .در صورت احتمال زوال برخی از شرایط صحت تقلید, یا احتمال عوض شدن فتوای مرجع, میتوان به فتوای سابق او عمل کرد و جستجو لازم نیست؛ چنانچه بعداً ثابت شود که فتوای مرجع تقلید یا شرایط او عوض شده بود, باید نسبت به گذشته, مطابق فتوای جدید یا فتوای مرجع جدید عمل کرد.
- [آیت الله بهجت] شخصی که مقلد مرجعی بوده و بعد از وفات او بر طبق نظر مرجعی دیگر بر تقلید باقی مانده، ولی در بعضی از فتاوی ( از قبیل بلاد کبیره و شب مهتاب یا هرمسأله دیگر ) به مرجع دوم عدول کرده، بعد از وفات مرجع دوم، در صورت بقاء، نمی تواند در این مسائل به مرجع اول برگردد ولی می تواند به تقلید مرجع دوم باقی باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر مرجع تقلید در مسألهای فتوا دهد و پیش از آن یا پس از آن احتیاط کند، مثلاً بفرماید )نماز جمعه در روز جمعه کافی است و احتیاطاً چهار رکعت ظهر را هم بخواند( که آن را احتیاط مستحب گویند مقلّد او نمیتواند به فتوای مرجع دیگر عمل کند, مگر آنکه فتوای مرجع دیگر به احتیاطْ نزدیکتر باشد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر در مسأله به فتوای مرجع تقلیدی عمل کرد و بعد از وفات وی در همان مسأله به فتوای مجتهد مطلق زنده رفتار نمود، دوباره نمیتواند آن را برابر فتوای مرجع متوفّا انجام دهد, مگر آنکه مجتهد مطلقِ زنده, در آنمسأله, فقط احتیاط کرده و مقلّد مدتی برابر آن عمل کرده باشد; در این حال, مقلّد میتواند دوباره به فتوای مرجع متوفّا رفتار کند.
- [آیت الله مظاهری] در زمانی که در اعلمیّتِ مجتهدین اختلاف باشد یا مجتهدِ اعلم وجود نداشته باشد، مکلّف میتواند از هر مجتهدِ جامع الشرایطی تقلید کند. همچنین در چنین شرایطی از دو مرجع و یا بیشتر میشود تقلید کرد و رجوع از مرجعی به مرجع دیگر نیز جایز است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] وقتی فتوای مرجع تقلید تغییر کرد عمل کردن مقلّد به فتوای قبلی جایز نیست ولی اگر فتوای قبلی مطابق احتیاط باشد عمل به آن بنابر احتیاط مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی بخواهد وجوهات شرعیّه¬ی خود را به مجتهدی که از او تقلید نمی کند بدهد در صورتی جایز است که مرجع تقلیدش اجازه دهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .هرگاه برای مقلّد مطلبی پیش آید که فتوای مرجع تقلید خود را در آن باره نمیداند, اگر ممکن است, صبر کند تا فتوای مرجع او معلوم شود و اگر صبر ممکن نیست, مانند آنکه در اثنای نماز مسألهای پدید آمد که حکم آن را نمیداند, در صورت امکان احتیاط، برابر آن عمل نماید و در صورت عدم امکانِ احتیاط، اگر انجام دادن عملْ محذوری ندارد, آن را به پایان برساند, پس ازآگاهی به فتوای مرجع، اگر فتوا مخالف عمل بود, باید آن را دوباره انجام دهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .تقلید مجتهد متوفّا در ابتدا جایز نیست؛ ولی بقای بر تقلید میت, اشکال ندارد و بقای بر تقلید مجتهد میت باید به فتوای مجتهد مطلق زنده باشد; خواه فرد به آن عمل کرده باشد یا نه. اگر مجتهد متوفّا اعلم باشد، بقای بر تقلید او احتیاطاً واجب است و اگر مجتهد زنده اعلم باشد، عدول از مجتهد متوفا به مرجع زنده, واجب است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر کسی فتوای مرجعی را بدون اشتباه برای مقلد او بگوید، چنانچه فتوای آن مرجع عوض شد, لازم نیست به او خبر دهد؛ ولی اگر در نقل فتوا اشتباه کند، در صورت امکان, لازم است مقلّد را آگاه کند. البتهوجوب تعلیمِ جاهل نسبت به مرجع و ناقل فتوا و عالِم دیگر, محفوظ است.