خلاصه پرسش: دلایل اغلب لشکرکشی ها و ازدواجهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گسترش اسلام بوده است ...
شرح پرسش: دلایل اغلب لشکرکشی ها و ازدواجهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گسترش اسلام بوده است در حالی که عیسی مسیح سه سال بیشتر پیامبر نبود لشکرکشی نکرد و برای تبلیغ دینش ازدواجی نکرد پس چرا مسیحیت گستره بسیار وسیعتری نسبت به اسلام دارد هم چنین جمعیت آنان بیشتر است و مسیحیان در دین خود مسیحی ترند تا ما در مسلمانی خود؟ پاسخ: اسلام آخرین و کامل ترین دین خدا است که با رسالت پیامبر آخرالزمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم برای هدایت بشر آمده در حالی که ایمان به همه پیامبران علیهم السلام از جمله حضرت عیسی مسیح علیه السلام را لازم و انکار هر یکی از آنان را موجب کفر دانسته و فرق و تفاوت در بین آنان را جائز نمی داند. قرآن کریم در این رابطه می فرماید: (بگویید ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شد و آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید و هم چنین به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی شویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم).[1] بعد از این مقدمه کوتاه در مقام پاسخ به سوال توجه به امور زیر لازم است: 1 هر یک از ازدواج های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دلایل و عوامل خاص خود را داشته است که به برخی از آنها اشاره می شود: الف: یکی از این عوامل پیشنهاد خود زنان بر ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. و اولین زنی که این پیشنهاد را نمود حضرت خدیجه سلام الله علیها بود و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم آن را پذیرفت. و نیز برخی از زنان دیگر عرب به خاطر بیوه بودن و بی شوهر بودن شان با پیشنهاد خودشان با رسول خدا ازدواج نموده اند. مثل عزیه بنت دودان و ام حبیبه دختر ابی سفیان و زینب دختر جحش. ب: یکی دیگر از عوامل اساسی ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بوده که پدران دختران به خاطر ایجاد رابطۀ خانوادگی با رسول خدا دختران شان را به عقد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در می آورده اند مثل ابوبکر، عمر که دختران شان را به ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آورده بودند. ج: یکی از عوامل دیگری که در ازدواج های رسول خدا نقش داشته است، کشته شدن شوهران برخی از زنان در جنگ بوده و به خاطر به عهده گرفتن سرپرستی یتیمان و بازماندگان آنان پیامبر خدا با برخی از این زنها ازدواج نموده است.[2] 2 تمام جنگ های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جنبه تدافعی داشته است چون بعد از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه مشرکان و یهودیان آن را تحمل نکرده و از هر طرف با بهانه های مختلف بر کیان اسلام تجاوز نموده و متعرض مسلمانان می شدند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز برای سرکوبی آنان تحت عنوان غزوه یا سریه با آنان می جنگیدند. بزرگترین جنگ های رسول خدا جنگ بدر، احد، احزاب (خندق) و خیبر بوده است که همگی با تجاوز دشمنان شکل گرفته اند. و سایر غزوه ها و سریه ها به گفته عبدالحسین زرین کوب بعد از این که دشمنان متعرض مسلمین می شده اند، محقق گردیده اند.[3] 3 از دیدگاه اسلام حضرت مسیح علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هر دو از پیامبران اولوالعزم بوده که در طول هم برای یک دین و یک هدف مبعوث شده اند و در عرض هم قرار نداشته اند تا مورد مقایسه قرار گیرند و گفته شود کدام یک بهتر از دیگری است؛ بلکه بر مبانی دین اسلام لازمه ایمان به حضرت مسیح علیه السلام و دین او، ایمان به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و دینش می باشد و بالعکس و روی این جهت اصل مقایسه در بین آنان با ایجاد تفاوت در رسالت و آموزه های دینی آنان غیر معقول است؛ بلکه ملازم با شرک و انکار خدای واحد می باشد. چون در صورت مقایسه باید ملتزم شد که این دو دین از دو منشاء جداگانه آمده و هر پیامبری از طرف خدای خود پیامبر و رسول بوده است. بلی مسیحیت رایج را می توان با اسلام مقایسه نمود چون منشاء واحدی با اسلام ندارد. 4 اکثریت و تعداد زیاد در هیچ چیزی مدرک و معیار حقانیت نیست تا چه رسد که دلیل بر حقانیت یک دین و عقیده قرار گیرد، زیرا هیچ رابطه منطقی بین آنها وجود ندارد، بلکه برخلاف این پندار، تاریخ گواهی می دهد که اکثریت مردم به ویژه در امور اعتقادی و دینی در بیشتر موارد به انحراف، و کژی و به سوی ناخالصی رفته اند. این است که اولاً ماهیت حق و باطل مقتضی این تناسب می باشد زیرا در حوزه باطل و انحراف هیچ محدودیتی وجود ندارد تا باعث کاهش دامنه آن گردد. اما در حوزه حق محدودیت ها و شرایطی برای حفظ و بقای حق از ناخالصی ها و انحرافات وجود دارد. ثانیاً حق گرایی ملازم با هدایت و کمال است بنابراین پیروان حق برای کسب تکامل و سعادت نیاز به مؤونه و هزینه فکری دارد برخلاف پیروان باطل که به هیچ مؤونه و هزینه ای به جز انکار حق، نیازی ندارند. ثالثاً حق گرایی متناسب با بعد انسان و عقل بشری است و در مقابل، طبع حیوانی و شهوات نفسانی و توهمات خیالی انسان را به سوی باطل می کشاند. اینها عوامل و دلایل کثرت و زیاد بودن اهل باطل و انحراف می باشند و لذا در طول تاریخ بشر، هدایت شدگان و پیروان حق در مقابل پیروان باطل خیلی کم بوده اند. قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاراتی دارد در برخی از آیات آمده است که: (عده کمی از بندگان من شکرگزارند)[4] و (بیشتر مردم شکر به جا نمی گذارند)[5] و (اکثر مردم نمی دانند)[6] و (اکثر مردم ایمان نمی آورند)[7] و (اکثر انسان ها به مجادله می پردازند)[8] و ... 5 حضرت مسیح علیه السلام در تثبیت و ترویج دین خدا به علت دشمنی یهود و بنی اسرائیل فرصت کافی نداشت زیرا یهود و بنی اسرائیل تصمیم قتل او را گرفتند و به علت همین وضعیت منفی اجتماعی و حاکمیت شرک و الحاد نتوانست بیشتر از سه سال به تبلیغ دین خدا بپردازد و لذا خداوند به علت کفران و دشمنی قوم بنی اسرائیل، او را به آسمان برد. امروز مسیحیانی که 33درصد جمعیت دنیا را تشکیل می دهند حتی یک نفرشان هم پیرو حضرت مسیح نیست و به هیچ اصل و فرع دین حضرت مسیح علیه السلام ایمان ندارند بلکه می توان گفت مؤمنین واقعی به حضرت مسیح علیه السلام و دین او همین مسلمانانی هستند که در قالب آموزه های دین اسلام به او و کتابش ایمان دارند. زیرا عقاید مسیحیان از قبیل تثلیث، نفی شریعت و نبود حرام و حلال در بین آنان و ... هیچ ربطی به مسیح و دین او ندارد تا چه رسد که گفته شود مسیحیت با تبلیغ سه سال حضرت مسیح فراگیر شده و اکثریت مردم را به خود جذب نموده است. بلکه به دلایل قطعی این آیین ساخته و پرداخته پولس و امثال اوست که در دنیا به نام دین مسیح علیه السلام معروف گردیده است و با جنگ های بی شمار و استعمار کشورها توسط حکام مسیحی گسترش پیدا نموده است و امروز هم شاهد تجاوزات بی شرمانه آنان در کشورهای اسلامی هستیم. 6 اما اینکه مسیحیان در دین خود مسیحی ترند تا ما در مسلمانی مان، این هم چیزی نیست که برتری مسیحیت رایج را بر اسلام ثابت کند زیرا اگر توجه شود حتی آلت پرستان و گاو پرستان، بت پرستان و ... در دنیا وجود دارند که بر آیین و رسم و رسومات شان شدیداً پای بند می باشند در حالی که بطلان این آیین ها و عقاید آنان به ضرورت عقل روشن است. پای بندی مردم به دین و آیین شان چیزی است و حقانیت دین و آموزه های اعتقادی آن، چیز دیگری است و هیچ ربطی با هم ندارند. و روی همین جهت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره پیروان خود و پیروان معاویه می فرماید: (ای کاش شما را نمی دیدم شگفتا، شگفتا به خدا سوگند این حقیقت قلب انسان را می میراند و غم و اندوه می آفریند که آنها (پیروان معاویه) در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق این چنین پراکنده و متفرق، روی شما زشت باد و همواره غم و غصه قرین تان ...) [9] ثانیاً دلیلی وجود ندارد که مسیحیان در مسیحی بودن شان استوارتر و پایبند ترند بلکه اکثریت آنان حتی به آموزه های کتاب مقدس شان عمل نمی کنند. پس نتیجه این می شود که ما به حکم عقل موظف هستیم که عقاید و آموزه های مسیحیت را با عقاید و آموزه های دین مبین اسلام بسنجیم و مقایسه کنیم تا بعد از آن بدست آوریم که کدام یکی بر دیگری می چربد و کدام یکی بر طبق موازین عقل و عقلا مردم را به سوی سعادت و کمال دنیا و آخرت رهنمون می شود. اموری که در سوال مطرح شده کوچکترین نقشی در این حوزه نمی تواند داشته باشد. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 صد مقاله سلطانی، سلطان الواعظین شیرازی. 2 مسیحیت، علی آل اسحق. 3 فروغ ابدیت، آیت الله جعفر سبحانی. پی نوشتها: [1]. بقره / 136 و آل عمران / 84. [2]. ر.ک: شیخ نجاح طائی، ازواج النبی و بناته ، ص 87، دار الهدی لاحیاء التراث، اول، 1422 ق. [3]. ر.ک: عبدالحسین زرین کوب، بامداد اسلام، بخش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه. [4]. سباء / 13. [5]. بقره / 243. [6]. اعراف / 187. [7]. هود / 17. [8]. کهف / 54. [9]. نهج البلاغه، خطبه 27، تحقیق محمد عبده، بیروت، دار المعرفه، ج 1، ص 69. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

خلاصه پرسش: دلایل اغلب لشکرکشی ها و ازدواجهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گسترش اسلام بوده است ...


پاسخ:

شرح پرسش:
دلایل اغلب لشکرکشی ها و ازدواجهای پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) گسترش اسلام بوده است در حالی که عیسی مسیح سه سال بیشتر پیامبر نبود لشکرکشی نکرد و برای تبلیغ دینش ازدواجی نکرد پس چرا مسیحیت گستره بسیار وسیعتری نسبت به اسلام دارد هم چنین جمعیت آنان بیشتر است و مسیحیان در دین خود مسیحی ترند تا ما در مسلمانی خود؟

پاسخ:
اسلام آخرین و کامل ترین دین خدا است که با رسالت پیامبر آخرالزمان محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم برای هدایت بشر آمده در حالی که ایمان به همه پیامبران علیهم السلام از جمله حضرت عیسی مسیح علیه السلام را لازم و انکار هر یکی از آنان را موجب کفر دانسته و فرق و تفاوت در بین آنان را جائز نمی داند. قرآن کریم در این رابطه می فرماید: (بگویید ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شد و آنچه بر ابراهیم و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید و هم چنین به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایی قائل نمی شویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم).[1]
بعد از این مقدمه کوتاه در مقام پاسخ به سوال توجه به امور زیر لازم است:
1 هر یک از ازدواج های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دلایل و عوامل خاص خود را داشته است که به برخی از آنها اشاره می شود:
الف: یکی از این عوامل پیشنهاد خود زنان بر ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوده است. و اولین زنی که این پیشنهاد را نمود حضرت خدیجه سلام الله علیها بود و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم آن را پذیرفت. و نیز برخی از زنان دیگر عرب به خاطر بیوه بودن و بی شوهر بودن شان با پیشنهاد خودشان با رسول خدا ازدواج نموده اند. مثل عزیه بنت دودان و ام حبیبه دختر ابی سفیان و زینب دختر جحش.
ب: یکی دیگر از عوامل اساسی ازدواج پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این بوده که پدران دختران به خاطر ایجاد رابطۀ خانوادگی با رسول خدا دختران شان را به عقد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در می آورده اند مثل ابوبکر، عمر که دختران شان را به ازدواج رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در آورده بودند.
ج: یکی از عوامل دیگری که در ازدواج های رسول خدا نقش داشته است، کشته شدن شوهران برخی از زنان در جنگ بوده و به خاطر به عهده گرفتن سرپرستی یتیمان و بازماندگان آنان پیامبر خدا با برخی از این زنها ازدواج نموده است.[2]
2 تمام جنگ های پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم جنبه تدافعی داشته است چون بعد از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه مشرکان و یهودیان آن را تحمل نکرده و از هر طرف با بهانه های مختلف بر کیان اسلام تجاوز نموده و متعرض مسلمانان می شدند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز برای سرکوبی آنان تحت عنوان غزوه یا سریه با آنان می جنگیدند. بزرگترین جنگ های رسول خدا جنگ بدر، احد، احزاب (خندق) و خیبر بوده است که همگی با تجاوز دشمنان شکل گرفته اند. و سایر غزوه ها و سریه ها به گفته عبدالحسین زرین کوب بعد از این که دشمنان متعرض مسلمین می شده اند، محقق گردیده اند.[3]
3 از دیدگاه اسلام حضرت مسیح علیه السلام و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هر دو از پیامبران اولوالعزم بوده که در طول هم برای یک دین و یک هدف مبعوث شده اند و در عرض هم قرار نداشته اند تا مورد مقایسه قرار گیرند و گفته شود کدام یک بهتر از دیگری است؛ بلکه بر مبانی دین اسلام لازمه ایمان به حضرت مسیح علیه السلام و دین او، ایمان به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و دینش می باشد و بالعکس و روی این جهت اصل مقایسه در بین آنان با ایجاد تفاوت در رسالت و آموزه های دینی آنان غیر معقول است؛ بلکه ملازم با شرک و انکار خدای واحد می باشد. چون در صورت مقایسه باید ملتزم شد که این دو دین از دو منشاء جداگانه آمده و هر پیامبری از طرف خدای خود پیامبر و رسول بوده است. بلی مسیحیت رایج را می توان با اسلام مقایسه نمود چون منشاء واحدی با اسلام ندارد.
4 اکثریت و تعداد زیاد در هیچ چیزی مدرک و معیار حقانیت نیست تا چه رسد که دلیل بر حقانیت یک دین و عقیده قرار گیرد، زیرا هیچ رابطه منطقی بین آنها وجود ندارد، بلکه برخلاف این پندار، تاریخ گواهی می دهد که اکثریت مردم به ویژه در امور اعتقادی و دینی در بیشتر موارد به انحراف، و کژی و به سوی ناخالصی رفته اند. این است که اولاً ماهیت حق و باطل مقتضی این تناسب می باشد زیرا در حوزه باطل و انحراف هیچ محدودیتی وجود ندارد تا باعث کاهش دامنه آن گردد. اما در حوزه حق محدودیت ها و شرایطی برای حفظ و بقای حق از ناخالصی ها و انحرافات وجود دارد. ثانیاً حق گرایی ملازم با هدایت و کمال است بنابراین پیروان حق برای کسب تکامل و سعادت نیاز به مؤونه و هزینه فکری دارد برخلاف پیروان باطل که به هیچ مؤونه و هزینه ای به جز انکار حق، نیازی ندارند. ثالثاً حق گرایی متناسب با بعد انسان و عقل بشری است و در مقابل، طبع حیوانی و شهوات نفسانی و توهمات خیالی انسان را به سوی باطل می کشاند. اینها عوامل و دلایل کثرت و زیاد بودن اهل باطل و انحراف می باشند و لذا در طول تاریخ بشر، هدایت شدگان و پیروان حق در مقابل پیروان باطل خیلی کم بوده اند.
قرآن کریم نیز به این حقیقت اشاراتی دارد در برخی از آیات آمده است که: (عده کمی از بندگان من شکرگزارند)[4] و (بیشتر مردم شکر به جا نمی گذارند)[5] و (اکثر مردم نمی دانند)[6] و (اکثر مردم ایمان نمی آورند)[7] و (اکثر انسان ها به مجادله می پردازند)[8] و ...
5 حضرت مسیح علیه السلام در تثبیت و ترویج دین خدا به علت دشمنی یهود و بنی اسرائیل فرصت کافی نداشت زیرا یهود و بنی اسرائیل تصمیم قتل او را گرفتند و به علت همین وضعیت منفی اجتماعی و حاکمیت شرک و الحاد نتوانست بیشتر از سه سال به تبلیغ دین خدا بپردازد و لذا خداوند به علت کفران و دشمنی قوم بنی اسرائیل، او را به آسمان برد. امروز مسیحیانی که 33درصد جمعیت دنیا را تشکیل می دهند حتی یک نفرشان هم پیرو حضرت مسیح نیست و به هیچ اصل و فرع دین حضرت مسیح علیه السلام ایمان ندارند بلکه می توان گفت مؤمنین واقعی به حضرت مسیح علیه السلام و دین او همین مسلمانانی هستند که در قالب آموزه های دین اسلام به او و کتابش ایمان دارند. زیرا عقاید مسیحیان از قبیل تثلیث، نفی شریعت و نبود حرام و حلال در بین آنان و ... هیچ ربطی به مسیح و دین او ندارد تا چه رسد که گفته شود مسیحیت با تبلیغ سه سال حضرت مسیح فراگیر شده و اکثریت مردم را به خود جذب نموده است. بلکه به دلایل قطعی این آیین ساخته و پرداخته پولس و امثال اوست که در دنیا به نام دین مسیح علیه السلام معروف گردیده است و با جنگ های بی شمار و استعمار کشورها توسط حکام مسیحی گسترش پیدا نموده است و امروز هم شاهد تجاوزات بی شرمانه آنان در کشورهای اسلامی هستیم.
6 اما اینکه مسیحیان در دین خود مسیحی ترند تا ما در مسلمانی مان، این هم چیزی نیست که برتری مسیحیت رایج را بر اسلام ثابت کند زیرا اگر توجه شود حتی آلت پرستان و گاو پرستان، بت پرستان و ... در دنیا وجود دارند که بر آیین و رسم و رسومات شان شدیداً پای بند می باشند در حالی که بطلان این آیین ها و عقاید آنان به ضرورت عقل روشن است. پای بندی مردم به دین و آیین شان چیزی است و حقانیت دین و آموزه های اعتقادی آن، چیز دیگری است و هیچ ربطی با هم ندارند. و روی همین جهت است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره پیروان خود و پیروان معاویه می فرماید: (ای کاش شما را نمی دیدم شگفتا، شگفتا به خدا سوگند این حقیقت قلب انسان را می میراند و غم و اندوه می آفریند که آنها (پیروان معاویه) در مسیر باطل خود این چنین متحدند و شما در راه حق این چنین پراکنده و متفرق، روی شما زشت باد و همواره غم و غصه قرین تان ...) [9] ثانیاً دلیلی وجود ندارد که مسیحیان در مسیحی بودن شان استوارتر و پایبند ترند بلکه اکثریت آنان حتی به آموزه های کتاب مقدس شان عمل نمی کنند.
پس نتیجه این می شود که ما به حکم عقل موظف هستیم که عقاید و آموزه های مسیحیت را با عقاید و آموزه های دین مبین اسلام بسنجیم و مقایسه کنیم تا بعد از آن بدست آوریم که کدام یکی بر دیگری می چربد و کدام یکی بر طبق موازین عقل و عقلا مردم را به سوی سعادت و کمال دنیا و آخرت رهنمون می شود. اموری که در سوال مطرح شده کوچکترین نقشی در این حوزه نمی تواند داشته باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 صد مقاله سلطانی، سلطان الواعظین شیرازی.
2 مسیحیت، علی آل اسحق.
3 فروغ ابدیت، آیت الله جعفر سبحانی.

پی نوشتها:
[1]. بقره / 136 و آل عمران / 84.
[2]. ر.ک: شیخ نجاح طائی، ازواج النبی و بناته ، ص 87، دار الهدی لاحیاء التراث، اول، 1422 ق.
[3]. ر.ک: عبدالحسین زرین کوب، بامداد اسلام، بخش پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مدینه.
[4]. سباء / 13.
[5]. بقره / 243.
[6]. اعراف / 187.
[7]. هود / 17.
[8]. کهف / 54.
[9]. نهج البلاغه، خطبه 27، تحقیق محمد عبده، بیروت، دار المعرفه، ج 1، ص 69.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین