حضرت فاطمة زهرا (س) به عنوان دختر پیامبر، همسر امیر مومنان، همچنین به استناد سابقة حضور هجده ساله در خانة پیامبر (البته به اعتقاد اهل سنت) و احادیثی که عموم محدثان اهل سنت در شأن آن حضرت روایت کرده اند؛ از برجسته ترین اصحاب پیامبر در نزد اهل سنت محسوب می شود. شاهد این قضیه تألیف کتبی مختص فضایل آن حضرت در طول تاریخ توسط اهل سنت است. که از معروفترین آنها می توان (الثغور الباسمه فی مناقب فاطمه)[1] تألیف (جلال الدین سیوطی) متوفی 909 ه و همچنین (فاطمة الزهرا و الفاطمیون)[2] تألیف (عباس محمود العقاد) نویسندة معاصر مصری اشاره کرد. ولی مسأله ای که به عنوان چالشی در راستای اعتقاد به (عدالت صحابه) توسط فاطمه زهرا (س) مطرح شده است این است که: این صحابی جلیل القدر بعد از وفات پدرش با جریان حاکم در راه احقاق حق خود و امیر مؤمنان با ابوبکر و عمر و ... بود، به مبارزه پرداخت؛ در این جاست که اهل سنت در نظریة کلامی خود دچار تناقض می شوند و برای حل آن چاره ای جز کتمان، توجیه و یا انکار برای خود نمی بینند. اول: کتمان: راحت ترین و بی درد سرترین راه در این مورد، کتمان و پوشاندن قضایای مسأله دار و شک برانگیز آن حضرت و اکتفا به نقل موضوعات فرعی در زندگانی آن حضرت است. کاربرد این شیوه را می توان در آثار وهابی های معاصر و کتبی که در کشور عربستان دربارة زندگانی حضرت زهرا (س) منتشر شده، به وضوح یافت. در حقیقت این گروه با روحیة (سلفی گری) خود نمی تواند از حضرت فاطمه به عنوان یکی از برجسته ترین افراد (سلف صالح) یاد نکند ولی در عوض نمی تواند هم به قضایایی که به قداست (سلف های صالح) دیگر لطمه می زند، اشاره کند. مروری بر کتبی که این گروه دربارة حضرت زهرا (س) نوشته اند نشان می دهد آنان سعی کرده اند در نوشتن زندگینامه آن حضرت، صرفاً به نقل موضوعات فرعی و غیر مهم در فضایل و زندگانی آن حضرت اکتفا کرده و هیچ گونه اشاره ای به قضایای مسأله دار آن حضرت نکنند. از جملة این کتاب ها می توان به (انها فاطمه الزهراء) نوشته (دکتر محمد عبده یمانی) اشاره کرد؛ او در این کتاب هر چند که سعی کرده هر حادثه ای را که کمترین مناسبتی با زندگانی زهرا (س) داشته بیاورد (مانند ازدواج پدرش با حفصه،[3] ازدواج خواهرش ام کلثوم،[4] فوت برادرش ابراهیم و...) ولی هیچ گونه اشاره ای به قضایای بعد از فوت پیامبر و اعتراضات زهرا (س) به ابوبکر و نارضایتی او از آنان نکرده است. البته او تعدادی از احادیث مناقب حضرت فاطمه (س) را در ابوابی چون (خصائص الزهراء)[5] و (کیف نحب الزهراء)[6] آورده است ولی مشکل اصلی کتاب این است که سعی کرده است با عبارت پردازی و جملات تصنعی کتاب را نوعاً با بحث های فرعی مانند (ازدواج او با علی علیه السّلام )[7] یا (فقه السیدة الفاطمة)[8] حجیم کند. شاید تنها نکته ای که در این کتاب 360 صفحه ای آن هم با قطع وزیری می تواند اشاره کوچکی به آن مسایل خاص باشد، این است که از جملة وصایای حضرت زهرا (س) به علی علیه السّلام را در دفن شدن آن حضرت به هنگام شب در (بقیع)[9] است. کتاب دیگر در این دسته: (فاطمه بنت رسول الله سیدة نساء هذه الامة) به قلم (دکتر عبدالعزیز بن عبد الفتاح قاری) استاد دانشگاه اسلامی مدینه است. او نیز با اینکه تعدادی از احادیث فضائل حضرت فاطمه (س) مانند (انها فاطمة بضعة منی) یا (ما رأیت احداً قط افضل من فاطمة غیر ابیها)[10] را در کتاب آورده ولی کوچک ترین اشاره ای به قضایای بعد از رحلت پیامبر و چگونگی وفات آن حضرت ندارد. دوم توجیه: در راستای مُحِقّ و موجّه دانستن تمامی صحابه، طرفداران (عدالت صحابه) چاره ای جز توجیه کلیه رفتارها و اعمال (سلف صالح) ندارند. مروری بر کتبی که نویسندگان معاصر مصری دربارة زندگینامه حضرت زهرا (س) نوشته اند، نشان می دهد، که آنان هر چند شجاعانه نقل های تاریخی حوادث بعد از رحلت پیامبر را آورده اند، ولی همگی در مقام پاسخگویی به چرایی اقدامات حضرت زهرا در برابر خلیفة اول دست به توجیه هر دو طرف زده اند. از جملة این کتاب ها می توان به (فاطمة الزهرا، توفیق ابوعلم)[11] (فاطمة الزهراء والفاطمیون، عباس محمود العقاد)،[12] (حیاة فاطمه، محمود شبلی)[13]، (فاطمة الزهراء، مأمون غریب)[14] و (فاطمة الزهراء، عبدالفتاح عبدالمقصود)[15] اشاره کرد. نویسندگان این کتب نوعاً به نام و نسب حضرت زهرا، شخصیت او،[16] بلاغت و فصاحتش،[17] فضائل و مناقبی که در شأن آن حضرت وارد شده است.[18] و مباحثی از این قبیل پرداخته اند. دربارة حوادث رخ داده بعد از رحلت پیامبر فقط به قضایای جمع شدن عده ای از صحابه در خانة علی و زهرا و همچنین اعتراض حضرت زهرا به ابوبکر دربارة غصب فدک اشاره کرده اند و با توجیه از کنار آن گذشته اند ولی هیچ کدام اشاره ای به هجوم به خانة حضرت و صدمات وارده به ایشان نکرده اند. دربارة علت فوت حضرت هم اکثراً ضعف بدنی حضرت و همچنین تألمات روحی ناشی از رحلت پیامبر را ذکر کرده اند. مثلاً عباس محمود عقاد می نویسد: (کانت الزهراء نحیلة سمراء، یمازج لونها شحوب فی کثیر من الاوقات)[19] اما همه آنان دربارة قضایای روی داده بین آن حضرت و ابوبکر دست به توجیه زده اند: محمود شبلی این حادثه را ناشی از اختلاف فقهی میان آن دو می داند: (فقهان کریمان عظیمان، فقه فاطمه علیها السلام و فقه ابی بکر (رض)، هی تری رأیا و هو یری رأیا، و کلاهما حریص علی الحق یبتغی وجه الله)[20] (مأمون غریب)[21] و (توفیق ابوعلم)[22] نیز به همین راه رفته اند. (عباس محمود عقاد) بحث را گسترده تر آورده است: ابتدا روایتی را می آورد که در آن ابوبکر در جواب ادعای حضرت فاطمه (س) ادعا می کند از پیامبر شنیده است: (اننا معشر الانبیاء لانورث، ما ترکناه صدقة)[23] ولی بعد از آن روایتی را می آورد که در آن به نوعی میان حضرت فاطمه و ابوبکر توافق صورت گرفته است: (حضرت فاطمه به ابوبکر می گوید: (فدک را پیامبر به من بخشیده است) ابوبکر می گوید: چه شاهدی داری؟ حضرت زهرا (س) امام علی و ام ایمن را به عنوان شاهد معرفی کرد. در عوض عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف شهادت می دهند که پیامبر عواید آن را میان فقرا تقسیم می کرد. در اینجا ابوبکر می گوید: (همة شما راست می گویید، پیامبر از فدک هم مخارج فاطمه را می داد و هم میان فقرا تقسیم می کرد.) در جواب حضرت فاطمه (س)، ابوبکر را به خدا قسم می دهد که همان گونه انجام دهد و ابوبکر هم قبول می کند. بعد از او، عمر و عثمان و علی هم اینگونه انجام می دادند.[24] او در ادامه روایت معروفی را که ابوبکر و عمر از ترس غضب فاطمه به دیدار او می روند را آورده است که در آن حضرت فاطمه می فرماید: (فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما أرضیتمانی...) و ابوبکر از شدت ناراحتی در میان مردم درخواست فسخ بیعت را می کند: (لا حاجة لی فی بیعتکم، اقیلونی بیعتی).[25] عقاد در اینجاست که به دلیل تضادی که بین روایات مختلف می بیند، ناچار به توجیه می شود. اساس حرف او این است که نه ابوبکر و نه فاطمه هیچ کدام دنبال نفع شخصی نبودند: (ان الزهراء أجل من أن تطلب ما لیس لها بحق، و ان الصدیق اجل من ان یسلبها حقها الذی تقوم البینة علیه ...)[26] در میان نویسندگانی که ذکر شد، عبدالفتاح عبدالمقصود منصف تر به نظر می رسد. او هر چند اقدامات متقابل ابوبکر و زهرا را از باب اجتهاد دانسته و هر دو را تبرئه می کند،[27] ولی آنکه اجتهادش خطا بوده را ابوبکر معرفی می کند و زهرا را در ادعایش به حق می داند.[28] و البته به مقدار کافی از خلیفة اول هم دفاع می کند: (اگر چه از سوی ابوبکر فرمانی شتابزده سر زد و بخشیدن فدک به فاطمه را نپذیرفت... اما آیا نمی توان دید که آن پیر در این فرمان شتابزده معذور و ناگزیر است؟ آیا می پنداری ابوبکر در راستگویی فاطمه دستخوش دو دلی شد؟ هرگز! این محال است. زیرا ابوبکر می داند فاطمه پاره تن پیامبر است... هرگز شایسته نیست جانشین پیامبر خدا را با این تهمت گزاف سرزنش نمود، تهمت دروغ زن شمردن زهرا، دور باد از زهرا! و دور باد از ابوبکر!)[29] او در ادامه به ذکر بعضی از توجیهاتی که در مورد علت عمل ابوبکر از سوی اهل سنت ابراز شده می پردازد مانند: ابوبکر از بخشیدن فدک به فاطمه از سوی پیامبر آگاهی نداشت و یا (اختلاف میان ابوبکر و فاطمه در تفسیر سخن خدا و پیامبر بود) یا (ابوبکر هراس داشت راه فتنه جویی و نیرنگ بازی در پیش روی منافقان گشوده شود و گویند: جانشین پیامبر از دخت پیامبر جانب داری کرد.) ولی در انتها شجاعانه (اساس حکم ابوبکر در بازداشت فاطمه از فدک را باطل می داند.)[30] (عبدالفتاح عبدالمقصود) بحث فدک را بسیار دراز دامن در کتابش گسترده است و ما خلاصه ای از بحث حدود 230 صفحه ای کتاب را آوردیم. او در کتاب دیگرش (السقیفة والخلافة) هم اشاراتی در این باب (هر چند با صراحت کمتر) دارد.[31] سوم انکار: در این میان نیز عده ای به کلی منکر قضایای اختلاف بین زهرا و ابوبکر شده و دلیل نقل چنین وقایعی را (نتیجة رقابتی که پس از خلفای راشدین میان امویان و هاشمیان پدید آمده است) می دانند. از جملة این افراد (عبدالعزیز نعمانی) است. او با نگارش مقاله ای با عنوان (حضرت فاطمه زهرا از ولادت تا افسانة شهادت)[32] به کلی منکر آن قضایا شده و می نویسد: (برخی آگاهانه یا ناآگاهانه شهادت حضرت فاطمه زهرا (رضی الله عنها) را عنوان می نمایند تا از این رهگذر مظلومیت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله را به اثبات برسانند، غافل از آنکه جعل چنین داستانی، توهین به مقام شامخ حضرت علی (رض) و هتک حرمت خاندان پیامبر اسلام محسوب می شود. او حتی دربارة اینکه چه کسی بر حضرت فاطمه نماز خواند، به اختلاف روایات، حضرت علی یا حضرت ابوبکر را معرفی می کند.[33] شخص دیگر (سعد محمود رستم) نویسنده سوری (مناقب آل سیدنا محمد: علی و فاطمه و الحسن والحسین) است. او در این کتاب با اینکه سعی کرده است تمامی احادیث و فضایل اهل بیت را از کتب معتبر اهل سنت بیاورد ولی روایتی می آورد که: (ابوبکر در بیماری حضرت زهرا از علی اجازه خواست که به عیادت حضرت زهرا (س) برود. امام علی اجازه داد و او به نزد حضرت فاطمه رفت: (و اعتذر الیها و کلمها فرضیت عنه)[34] چهارم ذکر مناقب: عده ای دیگر از نویسندگان اهل سنت در ادامة موج مناقب نویسی به تألیف کتب فضایل و مناقب اهل بیت پرداخته اند و در این کتب احادیث فضایل اهل بیت و از جمله حضرت زهرا را از کتب حدیث و تاریخ اهل سنت جمع کرده اند. از این جمله می توان به (ینابیع المودة لذوی القربی)، تألیف (سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (1220 – 1294 ه) اشاره کرد. او در این کتاب بابی را با عنوان (فی فضائل فاطمه (س)) دارد و در آن 16 حدیث در فضایل حضرت فاطمه از طریق اهل سنت آورده است.[35] (سید مؤمن شبلنجی) از علمای قرن سیزدهم مصر هم در کتاب (نور الابصار) احادیثی را در فضایل فاطمه (س) آورده است.[36] (محمود فؤاد عبدالباقی) با تخریج فصوص حدیثی از امهات کتب حدیث اهل سنت (بدون هیچ گونه شرح و توضیحی) کتاب (مناقب علی و الحسنین و امهما فاطمة الزهراء) را تألیف کرده است.[37] او در این کتاب روایات مربوط به حضرت زهرا را در 22 باب جمع آوری کرده است. نتیجه گیری: جهت گیری اهل سنت معاصر را دربارة حضرت زهرا در 4 گروه می توان تقسیم بندی کرد. (البته هر 4 گروه در اصل ذکر فضائل و مناقب آن حضرت مشترک هستند): 1. کتمان حوادث بعد از رحلت پیامبر 2. توجیه 3. انکار 4. جریان مناقب نویسی معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فاطمه، شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی ، ترجمه افتخارزاده. 2. چشمه در بستر، سید مسعود پور سید آقایی. پی نوشتها: [1] . سیوطی، جلال الدین، الثغور الباسمة، مصر، دارالصحابه للتراث، 1411 ه . [2] . العقاد، عباس محمد، فاطمة الزهراء والفاطمیون، بیروت، مکتبة العصریة، بی تا. [3] . یمانی، محمد عبده، انها فاطمة الزهراء، جده، دارالقبلة، الطبعة الثانیة، 1418 ه ، صص 201 – 202. [4] . همان، صص 194 تا 196. [5] . همان، صص 339 تا 346. [6] . همان، صص 312 تا 321. [7] . همان، صص 151 تا 166. [8] . همان، صص 327 تا 331. [9] . همان، ص 333. [10] . قاری، عبدالعزیز بن عبدالفتاح، فاطمه بنت رسول الله سیدة نساء هذه الامة، مکتبة الدار بالمدینة المنورة، الطبعة الثالثة، 1413 ه ، ص 26. [11] . ابوعلم، توفیق، فاطمة الزهراء، مصر، دارالمعارف، الطبعة السابعة، بیتا. [12] . العقاد، عباس محمود، فاطمة الزهراء والفاطمیون، بیروت، مکتبة العصریة، بی تا. [13] . شبلی، محمود، حیاة فاطمة، بیروت، دارالجیل، الطبعة الثاثه، 1409 ه. [14] . غریب، مأمون، فاطمة الزهراء، قاهره، دار الافاق العربیة، الطبعة الاولی، 1419 ه. [15] . ترجمه شده با عنوان: (فاطمه زهرا در پرتو خورشید محمدی، ترجمة سید حمید طبیبیان، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1381ش، در 2 جلد. [16] . محمود شبلی، پیشین، صص 347 تا 367 و عباس محمود العقاد، پیشین، صص 52 – 55. [17] . توفیق ابوعلم، پیشین، ص 159. [18] . مأمون غریب، پیشین، ص 33. [19] . عباس محمود عقاد، پیشین، ص 49 و همچنین توفیق ابوعلم، پیشین، ص 200. [20] . محمود شبلی، پیشین، ص 319. [21] . مأمون غریب، پیشین، صص 85 و 86. [22] . توفیق ابو علم، پیشین، ص 185 به بعد. [23] . عباس محمود العقاد، پیشین، ص 43. [24] . همان، ص 44. [25] . همان، ص 45. [26] . همان، ص 45. [27] . عبدالفتاح عبدالمقصود، پیشین، ج 2، ص 360. [28] . همان، ج 2، ص 309. [29] . همان، ج 2، صص 316 تا 318 [30] . همان، ج 2، صص 299 الی 532. [31] . (خاستگاه خلافت: ترجمة السقیفة والخلافة، ترجمة سید حسن افتخارزاده، تهران، نشر آفاق، چاپ اول، 1376 ش، صص 398 الی 403. [32] . چاپ شده در فصلنامة (ندای اسلام) حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان، پاییز 1379، ش 3، صص 17 تا 27. [33] . همان، ص 23. [34] . سعد محمود رستم، مناقب آل سیدنا محمد، حلب سوریه، دارالقلم العربی، چاپ اول، 1423 ه ، ص 194. [35] . قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق: سید علی جمال اشرف الحسینی، قم، دارالاسوة، چاپ دوم، 1422 ه ، ج2، ص319 – 324. [36] . شبلنجی، سید مؤمن، نور الابصار فی مناقب آل النبی المختار، قم، منشورات الشریف الرضی، بی تا، ص 223. [37] . محمد فؤاد عبدالباقی، مناقب علی والحسنین و امهما فاطمة الزهرا، قاهره، دارالحدیث، چاپ اول، 1423 ه . منبع: اندیشه قم
حضرت فاطمة زهرا (س) به عنوان دختر پیامبر، همسر امیر مومنان، همچنین به استناد سابقة حضور هجده ساله در خانة پیامبر (البته به اعتقاد اهل سنت) و احادیثی که عموم محدثان اهل سنت در شأن آن حضرت روایت کرده اند؛ از برجسته ترین اصحاب پیامبر در نزد اهل سنت محسوب می شود. شاهد این قضیه تألیف کتبی مختص فضایل آن حضرت در طول تاریخ توسط اهل سنت است. که از معروفترین آنها می توان (الثغور الباسمه فی مناقب فاطمه)[1] تألیف (جلال الدین سیوطی) متوفی 909 ه و همچنین (فاطمة الزهرا و الفاطمیون)[2] تألیف (عباس محمود العقاد) نویسندة معاصر مصری اشاره کرد.
ولی مسأله ای که به عنوان چالشی در راستای اعتقاد به (عدالت صحابه) توسط فاطمه زهرا (س) مطرح شده است این است که: این صحابی جلیل القدر بعد از وفات پدرش با جریان حاکم در راه احقاق حق خود و امیر مؤمنان با ابوبکر و عمر و ... بود، به مبارزه پرداخت؛ در این جاست که اهل سنت در نظریة کلامی خود دچار تناقض می شوند و برای حل آن چاره ای جز کتمان، توجیه و یا انکار برای خود نمی بینند.
اول: کتمان: راحت ترین و بی درد سرترین راه در این مورد، کتمان و پوشاندن قضایای مسأله دار و شک برانگیز آن حضرت و اکتفا به نقل موضوعات فرعی در زندگانی آن حضرت است. کاربرد این شیوه را می توان در آثار وهابی های معاصر و کتبی که در کشور عربستان دربارة زندگانی حضرت زهرا (س) منتشر شده، به وضوح یافت. در حقیقت این گروه با روحیة (سلفی گری) خود نمی تواند از حضرت فاطمه به عنوان یکی از برجسته ترین افراد (سلف صالح) یاد نکند ولی در عوض نمی تواند هم به قضایایی که به قداست (سلف های صالح) دیگر لطمه می زند، اشاره کند.
مروری بر کتبی که این گروه دربارة حضرت زهرا (س) نوشته اند نشان می دهد آنان سعی کرده اند در نوشتن زندگینامه آن حضرت، صرفاً به نقل موضوعات فرعی و غیر مهم در فضایل و زندگانی آن حضرت اکتفا کرده و هیچ گونه اشاره ای به قضایای مسأله دار آن حضرت نکنند.
از جملة این کتاب ها می توان به (انها فاطمه الزهراء) نوشته (دکتر محمد عبده یمانی) اشاره کرد؛ او در این کتاب هر چند که سعی کرده هر حادثه ای را که کمترین مناسبتی با زندگانی زهرا (س) داشته بیاورد (مانند ازدواج پدرش با حفصه،[3] ازدواج خواهرش ام کلثوم،[4] فوت برادرش ابراهیم و...) ولی هیچ گونه اشاره ای به قضایای بعد از فوت پیامبر و اعتراضات زهرا (س) به ابوبکر و نارضایتی او از آنان نکرده است. البته او تعدادی از احادیث مناقب حضرت فاطمه (س) را در ابوابی چون (خصائص الزهراء)[5] و (کیف نحب الزهراء)[6] آورده است ولی مشکل اصلی کتاب این است که سعی کرده است با عبارت پردازی و جملات تصنعی کتاب را نوعاً با بحث های فرعی مانند (ازدواج او با علی علیه السّلام )[7] یا (فقه السیدة الفاطمة)[8] حجیم کند.
شاید تنها نکته ای که در این کتاب 360 صفحه ای آن هم با قطع وزیری می تواند اشاره کوچکی به آن مسایل خاص باشد، این است که از جملة وصایای حضرت زهرا (س) به علی علیه السّلام را در دفن شدن آن حضرت به هنگام شب در (بقیع)[9] است.
کتاب دیگر در این دسته: (فاطمه بنت رسول الله سیدة نساء هذه الامة) به قلم (دکتر عبدالعزیز بن عبد الفتاح قاری) استاد دانشگاه اسلامی مدینه است. او نیز با اینکه تعدادی از احادیث فضائل حضرت فاطمه (س) مانند (انها فاطمة بضعة منی) یا (ما رأیت احداً قط افضل من فاطمة غیر ابیها)[10] را در کتاب آورده ولی کوچک ترین اشاره ای به قضایای بعد از رحلت پیامبر و چگونگی وفات آن حضرت ندارد.
دوم توجیه: در راستای مُحِقّ و موجّه دانستن تمامی صحابه، طرفداران (عدالت صحابه) چاره ای جز توجیه کلیه رفتارها و اعمال (سلف صالح) ندارند. مروری بر کتبی که نویسندگان معاصر مصری دربارة زندگینامه حضرت زهرا (س) نوشته اند، نشان می دهد، که آنان هر چند شجاعانه نقل های تاریخی حوادث بعد از رحلت پیامبر را آورده اند، ولی همگی در مقام پاسخگویی به چرایی اقدامات حضرت زهرا در برابر خلیفة اول دست به توجیه هر دو طرف زده اند.
از جملة این کتاب ها می توان به (فاطمة الزهرا، توفیق ابوعلم)[11] (فاطمة الزهراء والفاطمیون، عباس محمود العقاد)،[12] (حیاة فاطمه، محمود شبلی)[13]، (فاطمة الزهراء، مأمون غریب)[14] و (فاطمة الزهراء، عبدالفتاح عبدالمقصود)[15] اشاره کرد.
نویسندگان این کتب نوعاً به نام و نسب حضرت زهرا، شخصیت او،[16] بلاغت و فصاحتش،[17] فضائل و مناقبی که در شأن آن حضرت وارد شده است.[18] و مباحثی از این قبیل پرداخته اند. دربارة حوادث رخ داده بعد از رحلت پیامبر فقط به قضایای جمع شدن عده ای از صحابه در خانة علی و زهرا و همچنین اعتراض حضرت زهرا به ابوبکر دربارة غصب فدک اشاره کرده اند و با توجیه از کنار آن گذشته اند ولی هیچ کدام اشاره ای به هجوم به خانة حضرت و صدمات وارده به ایشان نکرده اند.
دربارة علت فوت حضرت هم اکثراً ضعف بدنی حضرت و همچنین تألمات روحی ناشی از رحلت پیامبر را ذکر کرده اند. مثلاً عباس محمود عقاد می نویسد: (کانت الزهراء نحیلة سمراء، یمازج لونها شحوب فی کثیر من الاوقات)[19]
اما همه آنان دربارة قضایای روی داده بین آن حضرت و ابوبکر دست به توجیه زده اند:
محمود شبلی این حادثه را ناشی از اختلاف فقهی میان آن دو می داند: (فقهان کریمان عظیمان، فقه فاطمه علیها السلام و فقه ابی بکر (رض)، هی تری رأیا و هو یری رأیا، و کلاهما حریص علی الحق یبتغی وجه الله)[20]
(مأمون غریب)[21] و (توفیق ابوعلم)[22] نیز به همین راه رفته اند. (عباس محمود عقاد) بحث را گسترده تر آورده است: ابتدا روایتی را می آورد که در آن ابوبکر در جواب ادعای حضرت فاطمه (س) ادعا می کند از پیامبر شنیده است: (اننا معشر الانبیاء لانورث، ما ترکناه صدقة)[23] ولی بعد از آن روایتی را می آورد که در آن به نوعی میان حضرت فاطمه و ابوبکر توافق صورت گرفته است:
(حضرت فاطمه به ابوبکر می گوید: (فدک را پیامبر به من بخشیده است)
ابوبکر می گوید: چه شاهدی داری؟ حضرت زهرا (س) امام علی و ام ایمن را به عنوان شاهد معرفی کرد. در عوض عمر بن خطاب و عبدالرحمن بن عوف شهادت می دهند که پیامبر عواید آن را میان فقرا تقسیم می کرد.
در اینجا ابوبکر می گوید: (همة شما راست می گویید، پیامبر از فدک هم مخارج فاطمه را می داد و هم میان فقرا تقسیم می کرد.) در جواب حضرت فاطمه (س)، ابوبکر را به خدا قسم می دهد که همان گونه انجام دهد و ابوبکر هم قبول می کند. بعد از او، عمر و عثمان و علی هم اینگونه انجام می دادند.[24]
او در ادامه روایت معروفی را که ابوبکر و عمر از ترس غضب فاطمه به دیدار او می روند را آورده است که در آن حضرت فاطمه می فرماید: (فانی اشهد الله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما أرضیتمانی...) و ابوبکر از شدت ناراحتی در میان مردم درخواست فسخ بیعت را می کند: (لا حاجة لی فی بیعتکم، اقیلونی بیعتی).[25]
عقاد در اینجاست که به دلیل تضادی که بین روایات مختلف می بیند، ناچار به توجیه می شود. اساس حرف او این است که نه ابوبکر و نه فاطمه هیچ کدام دنبال نفع شخصی نبودند: (ان الزهراء أجل من أن تطلب ما لیس لها بحق، و ان الصدیق اجل من ان یسلبها حقها الذی تقوم البینة علیه ...)[26]
در میان نویسندگانی که ذکر شد، عبدالفتاح عبدالمقصود منصف تر به نظر می رسد. او هر چند اقدامات متقابل ابوبکر و زهرا را از باب اجتهاد دانسته و هر دو را تبرئه می کند،[27] ولی آنکه اجتهادش خطا بوده را ابوبکر معرفی می کند و زهرا را در ادعایش به حق می داند.[28] و البته به مقدار کافی از خلیفة اول هم دفاع می کند:
(اگر چه از سوی ابوبکر فرمانی شتابزده سر زد و بخشیدن فدک به فاطمه را نپذیرفت... اما آیا نمی توان دید که آن پیر در این فرمان شتابزده معذور و ناگزیر است؟ آیا می پنداری ابوبکر در راستگویی فاطمه دستخوش دو دلی شد؟ هرگز! این محال است. زیرا ابوبکر می داند فاطمه پاره تن پیامبر است... هرگز شایسته نیست جانشین پیامبر خدا را با این تهمت گزاف سرزنش نمود، تهمت دروغ زن شمردن زهرا، دور باد از زهرا! و دور باد از ابوبکر!)[29]
او در ادامه به ذکر بعضی از توجیهاتی که در مورد علت عمل ابوبکر از سوی اهل سنت ابراز شده می پردازد مانند: ابوبکر از بخشیدن فدک به فاطمه از سوی پیامبر آگاهی نداشت و یا (اختلاف میان ابوبکر و فاطمه در تفسیر سخن خدا و پیامبر بود) یا (ابوبکر هراس داشت راه فتنه جویی و نیرنگ بازی در پیش روی منافقان گشوده شود و گویند: جانشین پیامبر از دخت پیامبر جانب داری کرد.) ولی در انتها شجاعانه (اساس حکم ابوبکر در بازداشت فاطمه از فدک را باطل می داند.)[30]
(عبدالفتاح عبدالمقصود) بحث فدک را بسیار دراز دامن در کتابش گسترده است و ما خلاصه ای از بحث حدود 230 صفحه ای کتاب را آوردیم. او در کتاب دیگرش (السقیفة والخلافة) هم اشاراتی در این باب (هر چند با صراحت کمتر) دارد.[31]
سوم انکار: در این میان نیز عده ای به کلی منکر قضایای اختلاف بین زهرا و ابوبکر شده و دلیل نقل چنین وقایعی را (نتیجة رقابتی که پس از خلفای راشدین میان امویان و هاشمیان پدید آمده است) می دانند. از جملة این افراد (عبدالعزیز نعمانی) است. او با نگارش مقاله ای با عنوان (حضرت فاطمه زهرا از ولادت تا افسانة شهادت)[32] به کلی منکر آن قضایا شده و می نویسد: (برخی آگاهانه یا ناآگاهانه شهادت حضرت فاطمه زهرا (رضی الله عنها) را عنوان می نمایند تا از این رهگذر مظلومیت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله را به اثبات برسانند، غافل از آنکه جعل چنین داستانی، توهین به مقام شامخ حضرت علی (رض) و هتک حرمت خاندان پیامبر اسلام محسوب می شود.
او حتی دربارة اینکه چه کسی بر حضرت فاطمه نماز خواند، به اختلاف روایات، حضرت علی یا حضرت ابوبکر را معرفی می کند.[33]
شخص دیگر (سعد محمود رستم) نویسنده سوری (مناقب آل سیدنا محمد: علی و فاطمه و الحسن والحسین) است. او در این کتاب با اینکه سعی کرده است تمامی احادیث و فضایل اهل بیت را از کتب معتبر اهل سنت بیاورد ولی روایتی می آورد که: (ابوبکر در بیماری حضرت زهرا از علی اجازه خواست که به عیادت حضرت زهرا (س) برود. امام علی اجازه داد و او به نزد حضرت فاطمه رفت: (و اعتذر الیها و کلمها فرضیت عنه)[34]
چهارم ذکر مناقب: عده ای دیگر از نویسندگان اهل سنت در ادامة موج مناقب نویسی به تألیف کتب فضایل و مناقب اهل بیت پرداخته اند و در این کتب احادیث فضایل اهل بیت و از جمله حضرت زهرا را از کتب حدیث و تاریخ اهل سنت جمع کرده اند.
از این جمله می توان به (ینابیع المودة لذوی القربی)، تألیف (سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی (1220 – 1294 ه) اشاره کرد. او در این کتاب بابی را با عنوان (فی فضائل فاطمه (س)) دارد و در آن 16 حدیث در فضایل حضرت فاطمه از طریق اهل سنت آورده است.[35]
(سید مؤمن شبلنجی) از علمای قرن سیزدهم مصر هم در کتاب (نور الابصار) احادیثی را در فضایل فاطمه (س) آورده است.[36]
(محمود فؤاد عبدالباقی) با تخریج فصوص حدیثی از امهات کتب حدیث اهل سنت (بدون هیچ گونه شرح و توضیحی) کتاب (مناقب علی و الحسنین و امهما فاطمة الزهراء) را تألیف کرده است.[37] او در این کتاب روایات مربوط به حضرت زهرا را در 22 باب جمع آوری کرده است.
نتیجه گیری: جهت گیری اهل سنت معاصر را دربارة حضرت زهرا در 4 گروه می توان تقسیم بندی کرد. (البته هر 4 گروه در اصل ذکر فضائل و مناقب آن حضرت مشترک هستند):
1. کتمان حوادث بعد از رحلت پیامبر 2. توجیه 3. انکار 4. جریان مناقب نویسی
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فاطمه، شادمانی دل پیامبر، احمد رحمانی همدانی ، ترجمه افتخارزاده.
2. چشمه در بستر، سید مسعود پور سید آقایی.
پی نوشتها:
[1] . سیوطی، جلال الدین، الثغور الباسمة، مصر، دارالصحابه للتراث، 1411 ه .
[2] . العقاد، عباس محمد، فاطمة الزهراء والفاطمیون، بیروت، مکتبة العصریة، بی تا.
[3] . یمانی، محمد عبده، انها فاطمة الزهراء، جده، دارالقبلة، الطبعة الثانیة، 1418 ه ، صص 201 – 202.
[4] . همان، صص 194 تا 196.
[5] . همان، صص 339 تا 346.
[6] . همان، صص 312 تا 321.
[7] . همان، صص 151 تا 166.
[8] . همان، صص 327 تا 331.
[9] . همان، ص 333.
[10] . قاری، عبدالعزیز بن عبدالفتاح، فاطمه بنت رسول الله سیدة نساء هذه الامة، مکتبة الدار بالمدینة المنورة، الطبعة الثالثة، 1413 ه ، ص 26.
[11] . ابوعلم، توفیق، فاطمة الزهراء، مصر، دارالمعارف، الطبعة السابعة، بیتا.
[12] . العقاد، عباس محمود، فاطمة الزهراء والفاطمیون، بیروت، مکتبة العصریة، بی تا.
[13] . شبلی، محمود، حیاة فاطمة، بیروت، دارالجیل، الطبعة الثاثه، 1409 ه.
[14] . غریب، مأمون، فاطمة الزهراء، قاهره، دار الافاق العربیة، الطبعة الاولی، 1419 ه.
[15] . ترجمه شده با عنوان: (فاطمه زهرا در پرتو خورشید محمدی، ترجمة سید حمید طبیبیان، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، 1381ش، در 2 جلد.
[16] . محمود شبلی، پیشین، صص 347 تا 367 و عباس محمود العقاد، پیشین، صص 52 – 55.
[17] . توفیق ابوعلم، پیشین، ص 159.
[18] . مأمون غریب، پیشین، ص 33.
[19] . عباس محمود عقاد، پیشین، ص 49 و همچنین توفیق ابوعلم، پیشین، ص 200.
[20] . محمود شبلی، پیشین، ص 319.
[21] . مأمون غریب، پیشین، صص 85 و 86.
[22] . توفیق ابو علم، پیشین، ص 185 به بعد.
[23] . عباس محمود العقاد، پیشین، ص 43.
[24] . همان، ص 44.
[25] . همان، ص 45.
[26] . همان، ص 45.
[27] . عبدالفتاح عبدالمقصود، پیشین، ج 2، ص 360.
[28] . همان، ج 2، ص 309.
[29] . همان، ج 2، صص 316 تا 318
[30] . همان، ج 2، صص 299 الی 532.
[31] . (خاستگاه خلافت: ترجمة السقیفة والخلافة، ترجمة سید حسن افتخارزاده، تهران، نشر آفاق، چاپ اول، 1376 ش، صص 398 الی 403.
[32] . چاپ شده در فصلنامة (ندای اسلام) حوزه علمیه دارالعلوم زاهدان، پاییز 1379، ش 3، صص 17 تا 27.
[33] . همان، ص 23.
[34] . سعد محمود رستم، مناقب آل سیدنا محمد، حلب سوریه، دارالقلم العربی، چاپ اول، 1423 ه ، ص 194.
[35] . قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده لذوی القربی، تحقیق: سید علی جمال اشرف الحسینی، قم، دارالاسوة، چاپ دوم، 1422 ه ، ج2، ص319 – 324.
[36] . شبلنجی، سید مؤمن، نور الابصار فی مناقب آل النبی المختار، قم، منشورات الشریف الرضی، بی تا، ص 223.
[37] . محمد فؤاد عبدالباقی، مناقب علی والحسنین و امهما فاطمة الزهرا، قاهره، دارالحدیث، چاپ اول، 1423 ه .
منبع: اندیشه قم
- [سایر] نظر مورخان و محققان اهل سنت بعد از قرن 12 درباره حضرت زهرا چیست؟
- [سایر] چه مدرک معتبر سنی پسندی برای ماجرای شهادت حضرت زهرا(علیها السلام) وجود دارد؟
- [سایر] آیا در کتابهای اهلسنّت درباره یورش به خانه حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) اشارهای شده است؟
- [سایر] چگونگی شهادت خانم فاطمه زهرا از دیدگاه اهل سنت رابیان کنید.
- [سایر] دیدگاه و اعتقاد اهل سنت پیرامون شخصیت حضرت زهرا(س) چیست؟
- [سایر] از علت شهادت حضرت فاطمه(س) در کتابهای اهل تسنن چیزی بیان شده است؟
- [سایر] در منابع اهل سنت شهادت حضرت زهرا س چگونه نقل شده است؟
- [سایر] شهادت حضرت زهرا (س) طبق منابع اهل سنت چگونه بوده است؟
- [سایر] شهادت حضرت زهرا (س) طبق منابع اهل سنت چگونه بوده است؟
- [سایر] کتب اهل سنت در مورد مقام و منزلت حضرت زهرا س چه نقلی دارد؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بروجردی] اگر شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید:(زَوجَتی فاطِمَةَ خالَعْتُها علی ما بَذَلَتْ هی طالِقٌ). (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است. )
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).