آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در غزوه تبوک به شهر تبوک حمله کردند ؟ پس چرا گفته اند ، حضرت هیچگاه آغازگر جنگ نبوده است؟
سرزمین شام، در شمال جزیرة العرب بود و قریش به دلیل رفت و آمد به آن، آشنایی کاملی با این سرزمین داشت داشت. به همین دلیل اگر قرار بود اسلام گسترش یابد، اوّلین منطقه مورد نظر، همان شامات و حداقل مناطقی از آن بود که در شمال حجاز قرار داشت. می دانیم که اصطلاح شامات، شامل مناطق وسیعی است که امروزه کشورهایی چون سوریه، اردن، فلسطین و لبنان را شامل می شود. پیش از غزوه تبوک در جریان جنگ موته، یک اقدام نسبتا محدود صورت گرفت که حاصلی جز شکست رزمندگان اسلام در برنداشت. اکنون پس از فتح مکه لازم بود تا سپاهی عظیم بدان سوی حرکت کرده و حضور قاطع حجاز اسلامی را در منطقه شامات، به نمایش بگذارد.[1] به علاوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خبر یافت که دولت روم، سپاه عظیمی فراهم کرده و هرقل، جیره یک سال سپاهیان خود را پرداخته و قبیله های (لخم)، (جذام)، (عامله) و (غسّان) را نیز آماده جنگ با مسلمانان ساخته است.[2] چنین خبری برای مسلمانان که در برابر سپاهیان شام، نیروی اندکی داشتند، تا اندازه ای نگران کننده بود. آنان می بایست به تناسب، سپاه بزرگی فراهم آورند و طبعا چنین اقدامی نمی توانست در پنهانی صورت گیرد.[3] بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمایندگانی را به مناطق مختلف و از جمله مکّه فرستادند تا مردم را برای این سفر آماده کنند. آن حضرت، مقصد را بیان کرد و به عنوان یک تکلیف شرعی از مسلمانان خواست تا در آن شرکت کنند. صرف نظر از این که این حرکت نظامی، مربوط به رویا رویی با رومیان می شد، از جهاتی نیز یک آزمایش برای مسلمانان و آشکار کردن منویات باطنی آنان بود دلیلش نیز آن بود که سفر مزبور در فصلی بسیار گرم، در راهی بسیار طولانی و با وجود مشقات فراوان و درست در زمان رسیدن محصولات و وقتی بود که مردم علاقمند بودند تا زیر سایه درختانشان بنشینند.[4] مشکل سفر تا آن جا بود که آن را به حق (جیش العسرة) نامیده اند.[5] به هر حال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با زحمت زیاد توانست، لشکری 30 هزار نفری فراهم سازد. آن حضرت علی علیه السلام را در مدینه جانشین خود ساخت و به سوی تبوک، حرکت کرد.[6] سرانجام آن حضرت با سپاهیان عظیمش پس از تحمل زحمات طاقت فرسا به سرزمین تبوک گام نهاد، امّا اثری از اجتماع و سپاه روم ندید. گویا سران روم، از افزونی سپاه اسلام و شهامت و فداکاری کم نظیر آنان، که نمونه کوچک آن را در نبرد (موته). از نزدیک مشاهده کرده بودند، آگاهی یافته و صلاح دیده بودند که سپاه خویش را به داخل کشورشان باز گردانند و در عمل، خبر اجتماع بر ضد مسلمانان را تکذیب کرده و چنین وانمود کنند که هرگز فکر حمله ای در مغز آنان نبوده و این گزارش شایعه ای بیش نبوده است. و از این طریق، بی طرفی خود را نسبت به جریانات و حوادثی که در عربستان رخ می دهد، ثابت کنند.[7] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدّت 20 روز در منطقه تبوک ماند و پس از آن بدون آن که برخوردی با دشمن روی دهد، به مدینه بازگشت، در مدّتی که آن حضرت در تبوک بود، سریه ای را به فرماندهی خالد بن ولید به سوی منطقه دومة الجندل اعزام نمود. حاکم آن ناحیه اکیدر بن عبدالملک از قبیله کنده، وابسته به شاهان غسّافی شام و نصرانی مذهب بود. خالد موفق شد، اکیدر را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیاورد. وی به احتمال زیاد مسلمان شد هم چنین در این غزوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار دادهای گوناگونی با سران بعضی از قبایل منعقد ساخت.[8] ارزیابی سفر تبوک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این لشکر کشی پر مشقت و طاقت فرسا، اگر چه با دشمن روبرو نشد و نبردی نکرد، ولی یک سلسله بهره های معنوی عائد وی گردید. اولا: حیثیت و جایگاه لشکریان اسلام را بالا برد و عظمت و قدرت خود را در قلوب ساکنان حجاز و مرزبانان شام مستحکم کرد و دوست و دشمن فهمیدند که قدرت نظامی اسلام به جائی رسیده است که می تواند با بزرگترین قدرت های جهان مقابله و به اصطلاح دست و پنجه نرم کند و رعب و هراسی در دل آنها بیفکند. انتشار این مطلب (لشکرکشی و مأنور نظامی به سوی تبوک) در میان قبیله های مختلف عرب، که روح عصیانگری و طغیان جزو خمیره آنان بود، موجب شد که فکر طغیان و مخالفت را برای مدّتی از مغز خود بیرون برند. از این رو، پس از بازگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه، نمایندگان قبیله هایی که تا آن روز، سر تسلیم فرود نیاورده بودند، وارد مدینه شده، اسلام و اطاعت خود را ابراز داشتند. ثانیا: مسلمانان با بستن پیمان های گوناگونی با مرزبانان حجاز و شام، ایمنی این منطقه را تأمین کرده و مطمئن شدند که سران آن ها با سپاه روم، همکاری نخواهند کرد. ثالثا: در این بسیج عمومی، مؤمن و منافق از یکدیگر شناخته شده و تصفیه عمیقی در جمعیت مسلمانان به عمل آمد.[9] بنابراین، غزوه تبوک، حمله به شهر تبوک نبود، زیرا اصولا شهری به نام تبوک وجود نداشت بلکه تبوک نام منطقه ای بود. از طرفی دیگر، هیچ درگیری و کشت و کشتار پیش نیامد و به اصطلاح خونی بر زمین ریخته نشد، نکته دیگر این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای مقابله با حمله احتمالی رومیان، دست به این لشکر کشی و مأنور نظامی زد نکته آخر این که عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همانند مأنور های نظامی امروزی بود که در همه کشورها اجراء می شود و هدف از آن ایجاد آمادگی در رزمندگان و دفع تهدیدات احتمالی و ترساندن دشمن است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 تاریخ تحلیلی اسلام ،مهدی پیشوایی. 2 سیره صحیح پیامبر(ص) ترجمه دکتر سپهری . پی نوشتها: [1]. جعفریان، رسول، سیره رسول خدا (ص)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ دوم، 1382ش، ص644. [2]. مسعود، التنبیه و الاشراف، قاهره، دارالصاوی، بی تا، ص235؛ آیتی، دکتر محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (ص) به کوشش دکتر گرجی، ابوالقاسم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش، 619. [3]. کعب بن مالک می گوید: رسول خدا (ص) در غزوات گذشته، خبر مربوط به مقصد را پنهان نگاه می دانست، امّا این بار چنین نکرد؛ زیرا سفری دشوار بود و مردم می بایست خود را آماده می کردند (محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1405ق، ج2، ص167؛ ابن ابی شیبه، المصنف، بیروت، دارالتاج، چاپ اول، 1409ق، ج7، ص422. [4]. سبحانی، جعفر فروغ ابدیت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ شانزدهم، 1378ش، ج2، ص387؛ ابن هشام، السیرة النبویة، به تحقیق مصطفی السقاء و... بیروت دارالمعرفة، چاپ اوّل، 1403ق، ج4، ص516. [5]. یعنی لشکر کشی و مأنور نظامی سخت و طاقت فرسا. [6]. موته در اردن امروزی واقع است که قبلا جعفر طیار در آن شهید شده بود. [7]. فروغ ابدیت، همان، ج2، ص399 و 400. [8]. سیرة رسول خدا (ص) همان، ص652 و 653. [9]. فروغ ابدیت، همان، ج2، ص403 و 404. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

آیا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در غزوه تبوک به شهر تبوک حمله کردند ؟ پس چرا گفته اند ، حضرت هیچگاه آغازگر جنگ نبوده است؟


پاسخ:

سرزمین شام، در شمال جزیرة العرب بود و قریش به دلیل رفت و آمد به آن، آشنایی کاملی با این سرزمین داشت داشت. به همین دلیل اگر قرار بود اسلام گسترش یابد، اوّلین منطقه مورد نظر، همان شامات و حداقل مناطقی از آن بود که در شمال حجاز قرار داشت.
می دانیم که اصطلاح شامات، شامل مناطق وسیعی است که امروزه کشورهایی چون سوریه، اردن، فلسطین و لبنان را شامل می شود. پیش از غزوه تبوک در جریان جنگ موته، یک اقدام نسبتا محدود صورت گرفت که حاصلی جز شکست رزمندگان اسلام در برنداشت. اکنون پس از فتح مکه لازم بود تا سپاهی عظیم بدان سوی حرکت کرده و حضور قاطع حجاز اسلامی را در منطقه شامات، به نمایش بگذارد.[1]
به علاوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خبر یافت که دولت روم، سپاه عظیمی فراهم کرده و هرقل، جیره یک سال سپاهیان خود را پرداخته و قبیله های (لخم)، (جذام)، (عامله) و (غسّان) را نیز آماده جنگ با مسلمانان ساخته است.[2]
چنین خبری برای مسلمانان که در برابر سپاهیان شام، نیروی اندکی داشتند، تا اندازه ای نگران کننده بود. آنان می بایست به تناسب، سپاه بزرگی فراهم آورند و طبعا چنین اقدامی نمی توانست در پنهانی صورت گیرد.[3] بنابراین، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمایندگانی را به مناطق مختلف و از جمله مکّه فرستادند تا مردم را برای این سفر آماده کنند. آن حضرت، مقصد را بیان کرد و به عنوان یک تکلیف شرعی از مسلمانان خواست تا در آن شرکت کنند.
صرف نظر از این که این حرکت نظامی، مربوط به رویا رویی با رومیان می شد، از جهاتی نیز یک آزمایش برای مسلمانان و آشکار کردن منویات باطنی آنان بود دلیلش نیز آن بود که سفر مزبور در فصلی بسیار گرم، در راهی بسیار طولانی و با وجود مشقات فراوان و درست در زمان رسیدن محصولات و وقتی بود که مردم علاقمند بودند تا زیر سایه درختانشان بنشینند.[4] مشکل سفر تا آن جا بود که آن را به حق (جیش العسرة) نامیده اند.[5]
به هر حال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با زحمت زیاد توانست، لشکری 30 هزار نفری فراهم سازد. آن حضرت علی علیه السلام را در مدینه جانشین خود ساخت و به سوی تبوک، حرکت کرد.[6] سرانجام آن حضرت با سپاهیان عظیمش پس از تحمل زحمات طاقت فرسا به سرزمین تبوک گام نهاد، امّا اثری از اجتماع و سپاه روم ندید. گویا سران روم، از افزونی سپاه اسلام و شهامت و فداکاری کم نظیر آنان، که نمونه کوچک آن را در نبرد (موته). از نزدیک مشاهده کرده بودند، آگاهی یافته و صلاح دیده بودند که سپاه خویش را به داخل کشورشان باز گردانند و در عمل، خبر اجتماع بر ضد مسلمانان را تکذیب کرده و چنین وانمود کنند که هرگز فکر حمله ای در مغز آنان نبوده و این گزارش شایعه ای بیش نبوده است. و از این طریق، بی طرفی خود را نسبت به جریانات و حوادثی که در عربستان رخ می دهد، ثابت کنند.[7]
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به مدّت 20 روز در منطقه تبوک ماند و پس از آن بدون آن که برخوردی با دشمن روی دهد، به مدینه بازگشت، در مدّتی که آن حضرت در تبوک بود، سریه ای را به فرماندهی خالد بن ولید به سوی منطقه دومة الجندل اعزام نمود. حاکم آن ناحیه اکیدر بن عبدالملک از قبیله کنده، وابسته به شاهان غسّافی شام و نصرانی مذهب بود.
خالد موفق شد، اکیدر را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیاورد. وی به احتمال زیاد مسلمان شد هم چنین در این غزوه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرار دادهای گوناگونی با سران بعضی از قبایل منعقد ساخت.[8]

ارزیابی سفر تبوک
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این لشکر کشی پر مشقت و طاقت فرسا، اگر چه با دشمن روبرو نشد و نبردی نکرد، ولی یک سلسله بهره های معنوی عائد وی گردید.
اولا: حیثیت و جایگاه لشکریان اسلام را بالا برد و عظمت و قدرت خود را در قلوب ساکنان حجاز و مرزبانان شام مستحکم کرد و دوست و دشمن فهمیدند که قدرت نظامی اسلام به جائی رسیده است که می تواند با بزرگترین قدرت های جهان مقابله و به اصطلاح دست و پنجه نرم کند و رعب و هراسی در دل آنها بیفکند.
انتشار این مطلب (لشکرکشی و مأنور نظامی به سوی تبوک) در میان قبیله های مختلف عرب، که روح عصیانگری و طغیان جزو خمیره آنان بود، موجب شد که فکر طغیان و مخالفت را برای مدّتی از مغز خود بیرون برند. از این رو، پس از بازگشت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به مدینه، نمایندگان قبیله هایی که تا آن روز، سر تسلیم فرود نیاورده بودند، وارد مدینه شده، اسلام و اطاعت خود را ابراز داشتند.
ثانیا: مسلمانان با بستن پیمان های گوناگونی با مرزبانان حجاز و شام، ایمنی این منطقه را تأمین کرده و مطمئن شدند که سران آن ها با سپاه روم، همکاری نخواهند کرد.
ثالثا: در این بسیج عمومی، مؤمن و منافق از یکدیگر شناخته شده و تصفیه عمیقی در جمعیت مسلمانان به عمل آمد.[9]
بنابراین، غزوه تبوک، حمله به شهر تبوک نبود، زیرا اصولا شهری به نام تبوک وجود نداشت بلکه تبوک نام منطقه ای بود. از طرفی دیگر، هیچ درگیری و کشت و کشتار پیش نیامد و به اصطلاح خونی بر زمین ریخته نشد، نکته دیگر این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای مقابله با حمله احتمالی رومیان، دست به این لشکر کشی و مأنور نظامی زد نکته آخر این که عمل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم همانند مأنور های نظامی امروزی بود که در همه کشورها اجراء می شود و هدف از آن ایجاد آمادگی در رزمندگان و دفع تهدیدات احتمالی و ترساندن دشمن است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 تاریخ تحلیلی اسلام ،مهدی پیشوایی.
2 سیره صحیح پیامبر(ص) ترجمه دکتر سپهری .

پی نوشتها:
[1]. جعفریان، رسول، سیره رسول خدا (ص)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ دوم، 1382ش، ص644.
[2]. مسعود، التنبیه و الاشراف، قاهره، دارالصاوی، بی تا، ص235؛ آیتی، دکتر محمد ابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام (ص) به کوشش دکتر گرجی، ابوالقاسم، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1366ش، 619.
[3]. کعب بن مالک می گوید: رسول خدا (ص) در غزوات گذشته، خبر مربوط به مقصد را پنهان نگاه می دانست، امّا این بار چنین نکرد؛ زیرا سفری دشوار بود و مردم می بایست خود را آماده می کردند (محمد بن سعد، طبقات الکبری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1405ق، ج2، ص167؛ ابن ابی شیبه، المصنف، بیروت، دارالتاج، چاپ اول، 1409ق، ج7، ص422.
[4]. سبحانی، جعفر فروغ ابدیت، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ شانزدهم، 1378ش، ج2، ص387؛ ابن هشام، السیرة النبویة، به تحقیق مصطفی السقاء و... بیروت دارالمعرفة، چاپ اوّل، 1403ق، ج4، ص516.
[5]. یعنی لشکر کشی و مأنور نظامی سخت و طاقت فرسا.
[6]. موته در اردن امروزی واقع است که قبلا جعفر طیار در آن شهید شده بود.
[7]. فروغ ابدیت، همان، ج2، ص399 و 400.
[8]. سیرة رسول خدا (ص) همان، ص652 و 653.
[9]. فروغ ابدیت، همان، ج2، ص403 و 404.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین