خودتان سرنوشت را رقم بزنیدیادآوری این نکته بهخودتان میتواند به شما کمک کند که حتی در موقعیتهای فوقالعاده استرسزا، خونسردی خود را حفظ کنید. سعی نکنید نقش اول نمایشی غمانگیز را بازی کنید. وقتی مشکلی استرسزا پیش میآید بهخودتان بگویید: دنیا به آخر نرسیده! این کار به شما کمک میکند تا بر اوضاع تسلط یابید.با دیگران به توافق برسیدقبول کنید که شاید همیشه به چیزی که میخواهید نرسید؛ زیرا این پذیرش استرس را کاهش میدهد.جسور باشید نه ستیزهجوتفاوت بسیاری بین جسارت و ستیزهجویی وجود دارد. با این حال اغلب افراد این دو را با هم اشتباه میکنند. برای حفظ جسارت نیازی به بالا بردن صدا یا پررویی نیست تفاوت این دو را از یکدیگر تشخیص دهید و به این ترتیب از استرس خود بکاهید.برای خود ارزش قائل شویداین مهمترین نکته در کنترل استرس است. معنایش این است که یاد بگیرید به دیگران اجازه ندهید که شما را گول بزنند، تهدید کنند. اگر نمیدانید که چگونه با این مشکل روبهرو شوید از افرادی که آنها را تحسین میکنید، کمک بگیرید. دقت کنید که آنها چگونه بر اوضاع تسلط پیدا میکنند و به چه نحو با آنچه شما دشوار میدانید کنار میآیند.کلمه نه را بر زبان آوریدافرادی که نمیتوانند به دوستان و همکاران خود (نه) بگویند، کسانی هستند که به سادگی دچار استرس میشوند زیرا برای خود فرصت یا شرایط مناسب را فراهم نمیکنند. آموختن اینکه چگونه پاسخ منفی بدهید راه بسیار خوبی است برای اینکه بهخودتان اطمینان ببخشید.بهخود فرصت بیشتری بدهیدمدیریت زمان راهحلی ضروری در بازی استرس است قبل از اینکه هر شغل مهم یا کار بزرگی را بپذیرید، ببینید که چگونه میتوانید برای زمانی که دراختیار دارید بهنحو احسن برنامهریزی کنید تا بدون عجله به همه کارهای خود برسید.نفسهای عمیق بکشید کشیدن نفس عمیق به این نحو است که ریه ها کاملاً پرشده و عمل رساندن اکسیژن حیاتی به مغز سریعتر صورت گیرد. به این منظوراز راه بینی آهسته و عمیق نفس بکشید و حس کنید که هوا در تمام بندبند وجودتان جریان می یابد سپس کم کم به مدت طولانی هوا را بیرون بدهید . ضمن انجام این کار بگذارید هر چه هوا هست بیرون بیایدتاشکمتان تخت شده وآه بکشید.به هنگام دم باید تصور کنیدهوایی که تنفس می کنید احساس آرامش و آسایش رابرای بدنتان به ارمغان می آورد و هنگام بازدم بایدبه این فکرباشیدکه چگونه فشارعصبی برطرف می شود.به کارهای خود نظم و ترتیب ببخشیدیکی از دلایل اصلی ایجاد استرس، رعایت نکردن نظم و ترتیب است. درصورتی که خاطره بدی در ذهنتان باقی مانده آنها را بنویسید. عادت کنید که هر روز هر کاری را که مجبور به انجام دادن آنها هستید، یادداشت کنید. به این ترتیب آن کارها را فراموش نخواهید کرد.زمان نگرانی خود را محدود کنیداوقات نگرانی خود را محدود کنید و این قانون را برای خود بگذارید که به هر شکلی فقط 20 دقیقه فکر کنید اگر بعد از گذشت این مدت هیچ راهحلی پیدا نکردید بهخودتان استراحت دهید و بعداً دوباره به موضوع برگردید.بیشتر ورزش کنیدورزش باعث ترشح مسکنهای طبیعی اندروفینها در بدن میشود که شما را سرحال میکند و هفتهای سه روز ورزش کنید آن هم بهمدت 20 دقیقه خستگی و اضطراب را از شما دور میکند.به اندازه کافی بخوابیدهر فرد باید 8 ساعت در روز بخوابد. اگر بیشتر یا کمتر از این مقدار بخوابید نهتنها نسبت به تأثیرات استرس حساسیت بیشتری از خود نشان میدهید بلکه تمام روز دچار تندخویی میشوید.متوجه رژیم غذایی خود باشیدیک رژیم غذایی متعادل نه تنها برای وزن و سلامت عمومی شما خوب است، بلکه روش خوبی برای مدیریت استرس و اضطراب به اثبات رسیده است. شما نباید به خودتان گرسنگی و پرهیز بیرویه از غذا را تحمیل کنید. توجه کنید که همیشه صبحانه بخورید، زیرا خوردن مواد غذایی غنی از کلسیم، فسفر، و منیزیم تا حد زیادی در کاهش استرس کمک میکند!کاهش مصرف کافئینمحدود کردن نوشیدنیهای کافئیندار در محدودکردن علائم اضطراب مفید است. کافئین خود منجر به مشکلات خواب نیز میگردد، که به طور ثانوی میتواند اضطراببرانگیز باشد.ویتامین بیگرفتن ویتامین (بی) اضافی در نبرد با اضطراب و استرس شما را کمک میکند. اکثر داکتران توصیه به افزایش مصرف مواد غذایی سرشار از ویتامین (بی) میکنند، زیرا واضح شده است که این ویتامینها خواص آرامشبخش نیز دارند.
بدلیل مسائل کوچک و بی اهمیت اضطراب و استرس شدید بهم دست میده و هرچقدر هم تلاش میکنم که به کار و مشکلاتش فکر نکنم ولی نمیتونم. مدام تو دلم آشوبه و اصلا آرامش ندارم در محیط کار لطفا کمکم کنید.
خودتان سرنوشت را رقم بزنیدیادآوری این نکته بهخودتان میتواند به شما کمک کند که حتی در موقعیتهای فوقالعاده استرسزا، خونسردی خود را حفظ کنید. سعی نکنید نقش اول نمایشی غمانگیز را بازی کنید. وقتی مشکلی استرسزا پیش میآید بهخودتان بگویید: دنیا به آخر نرسیده! این کار به شما کمک میکند تا بر اوضاع تسلط یابید.با دیگران به توافق برسیدقبول کنید که شاید همیشه به چیزی که میخواهید نرسید؛ زیرا این پذیرش استرس را کاهش میدهد.جسور باشید نه ستیزهجوتفاوت بسیاری بین جسارت و ستیزهجویی وجود دارد. با این حال اغلب افراد این دو را با هم اشتباه میکنند. برای حفظ جسارت نیازی به بالا بردن صدا یا پررویی نیست تفاوت این دو را از یکدیگر تشخیص دهید و به این ترتیب از استرس خود بکاهید.برای خود ارزش قائل شویداین مهمترین نکته در کنترل استرس است. معنایش این است که یاد بگیرید به دیگران اجازه ندهید که شما را گول بزنند، تهدید کنند. اگر نمیدانید که چگونه با این مشکل روبهرو شوید از افرادی که آنها را تحسین میکنید، کمک بگیرید. دقت کنید که آنها چگونه بر اوضاع تسلط پیدا میکنند و به چه نحو با آنچه شما دشوار میدانید کنار میآیند.کلمه نه را بر زبان آوریدافرادی که نمیتوانند به دوستان و همکاران خود (نه) بگویند، کسانی هستند که به سادگی دچار استرس میشوند زیرا برای خود فرصت یا شرایط مناسب را فراهم نمیکنند. آموختن اینکه چگونه پاسخ منفی بدهید راه بسیار خوبی است برای اینکه بهخودتان اطمینان ببخشید.بهخود فرصت بیشتری بدهیدمدیریت زمان راهحلی ضروری در بازی استرس است قبل از اینکه هر شغل مهم یا کار بزرگی را بپذیرید، ببینید که چگونه میتوانید برای زمانی که دراختیار دارید بهنحو احسن برنامهریزی کنید تا بدون عجله به همه کارهای خود برسید.نفسهای عمیق بکشید کشیدن نفس عمیق به این نحو است که ریه ها کاملاً پرشده و عمل رساندن اکسیژن حیاتی به مغز سریعتر صورت گیرد. به این منظوراز راه بینی آهسته و عمیق نفس بکشید و حس کنید که هوا در تمام بندبند وجودتان جریان می یابد سپس کم کم به مدت طولانی هوا را بیرون بدهید . ضمن انجام این کار بگذارید هر چه هوا هست بیرون بیایدتاشکمتان تخت شده وآه بکشید.به هنگام دم باید تصور کنیدهوایی که تنفس می کنید احساس آرامش و آسایش رابرای بدنتان به ارمغان می آورد و هنگام بازدم بایدبه این فکرباشیدکه چگونه فشارعصبی برطرف می شود.به کارهای خود نظم و ترتیب ببخشیدیکی از دلایل اصلی ایجاد استرس، رعایت نکردن نظم و ترتیب است. درصورتی که خاطره بدی در ذهنتان باقی مانده آنها را بنویسید. عادت کنید که هر روز هر کاری را که مجبور به انجام دادن آنها هستید، یادداشت کنید. به این ترتیب آن کارها را فراموش نخواهید کرد.زمان نگرانی خود را محدود کنیداوقات نگرانی خود را محدود کنید و این قانون را برای خود بگذارید که به هر شکلی فقط 20 دقیقه فکر کنید اگر بعد از گذشت این مدت هیچ راهحلی پیدا نکردید بهخودتان استراحت دهید و بعداً دوباره به موضوع برگردید.بیشتر ورزش کنیدورزش باعث ترشح مسکنهای طبیعی اندروفینها در بدن میشود که شما را سرحال میکند و هفتهای سه روز ورزش کنید آن هم بهمدت 20 دقیقه خستگی و اضطراب را از شما دور میکند.به اندازه کافی بخوابیدهر فرد باید 8 ساعت در روز بخوابد. اگر بیشتر یا کمتر از این مقدار بخوابید نهتنها نسبت به تأثیرات استرس حساسیت بیشتری از خود نشان میدهید بلکه تمام روز دچار تندخویی میشوید.متوجه رژیم غذایی خود باشیدیک رژیم غذایی متعادل نه تنها برای وزن و سلامت عمومی شما خوب است، بلکه روش خوبی برای مدیریت استرس و اضطراب به اثبات رسیده است. شما نباید به خودتان گرسنگی و پرهیز بیرویه از غذا را تحمیل کنید. توجه کنید که همیشه صبحانه بخورید، زیرا خوردن مواد غذایی غنی از کلسیم، فسفر، و منیزیم تا حد زیادی در کاهش استرس کمک میکند!کاهش مصرف کافئینمحدود کردن نوشیدنیهای کافئیندار در محدودکردن علائم اضطراب مفید است. کافئین خود منجر به مشکلات خواب نیز میگردد، که به طور ثانوی میتواند اضطراببرانگیز باشد.ویتامین بیگرفتن ویتامین (بی) اضافی در نبرد با اضطراب و استرس شما را کمک میکند. اکثر داکتران توصیه به افزایش مصرف مواد غذایی سرشار از ویتامین (بی) میکنند، زیرا واضح شده است که این ویتامینها خواص آرامشبخش نیز دارند.
- [سایر] سلام من هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم هیچ چیز من و به وجد نمیاره از خودم بدم میاد همیشه بدون دلیل اضطراب دارم و حالت تهوع بهم دست میده هیچ اشتیاقی برای انجام هیچ کاری ندارم. میخوام بمیرم از همه بدم میاد. دیگه نمیتونم تحمل کنم خواهش میکنم کمکم کنید.
- [سایر] سلام. من قبلا این مشکلم را مطرح کردم ولی جوابی نگرفتم. مشکل من ترس و اضطراب بسیار زیادی هست که در مکان های بسیار شلوغ بمن دست میده. دلیلش هم اتفاق بدی هست که در مکان شلوغ برایم افتاده. از اون موقع تا الان اگر مجبور بشم در مکان شلوغ باشم در تمام مدت از استرس عذاب میکشم. هرچقدر سعی میکنم بخودم مسلط بشم نمیتونم و بقیه را میبینم که خیلی با آرامش هستند. دائم تصور اتفاقات بدی را میکنم که ممکنه رخ بده. دوم: من از رفتن به سفر همیشه استرس دارم.از تصادف بشدت وحشت دارم و همیشه در شرف رفتن به سفر اضطراب شدید دارم. اصلا هم تجربه تصادف نداشتم. بیشتر وقتی استرس میگیرم که هوا بارندگی داشته باشد.ی سرعت بالا باشد یا جاده ترافیک باشد. برای مقابله با استرسبیجا چکار کنم؟
- [سایر] سلام خسته نباشید.. مشکلی دارم که نمیدونم چی کار کنم... راه حلی براش پیدا نکردم امیدوارم بتونید کمکم کنید... یکی از مشکلاتم این است که وقتی از مسافرت برمیگردم احساس غم شدیدی پیدا میکنم .... نمیدونم چی کار کنم هر چه هم می گردم علتشو پیدا نمی کنم.... البته با این مشکلم کنار می آیم ولی این یکی مشکلم واقعا راه حلی براش ندارم ... خیلی عصبانیم می کنه و احساس استرس شدید بهم دست میده.. اونم اینکه زمانی 12 سال داشتم یه اتفاق خیلی بد واسم افتاد... اون خاطره چند ماهه که دوباره به یادم می آید الان 5 سال ازش گذشته ولی همش میاد تو ذهنم... هر دفعه هم ناراحت ترم میکنه... واقعا نمی دونم چی کار کنم هر کار میکنم بهش فکر نکنم میاد تو ذهنم... تو رو خدا کمکم کنید....
- [سایر] سلام خسته نباشید اسمم زهراس و 24 سالمه. تک دخترم و فرزند وسط و دو برادر دارم .دانشجوی کارشناسی علوم کامپیوتر پیام نورم. بعد 5 سال درس خوندن و تلاش هیچی نصیبم نشده و هنوز درسم تموم نشده. تا این سن هنوز هیچ کاری نکردم هیچ قدمی برنداشتم برای زندگیم. حسابی احساس بیهوده بودن میکنم. نه کاری نه هنری نه مدرکی... حسابی خالی و پوچم معنی زندگیمو نمیفهمم فقط روز و شبا رو رد میکنم. دوستای زیادی ندارم راستش اصلا حوصله دوستامم ندارم . نمیدونم باید با این همه احساس بیهودگی و پوچی چیکار کنم؟ راستش من شعر میگم تازگیا با یه شاعر اشنا شدم و اون گفت که بچسبم به شعر گفتن و اونم کمکم میکنه تا به قول خودش سری و سرا بشم ولی اصلا نمیتونم ... شایدم نمیخوام ... خیلی گنگ و گیجم نمدونم چرا برای هر چی تلاش میکنم نتیجه معکوس میده ... تصمیم گرفتم دیگه تلاش نکنم دیگه خودمو به اب و اتیش نزنم و فقط بذارم عمرم بگذره :( کمکم میکنید؟
- [سایر] با سلام خدمت خانوم دکتر کهتری. از شما تمنا دارم به سوال من جواب کامل دهید و پاسخ آن را در لینک عمومی بگذارید. من حدوده 2سال است که حس عجیبی در وجودم احساس میکنم.مشکل این است که من در هنگام خوابیدن و یا در مکان های شلوغ بصورت ناگهانی احساس میکنم که الانی که من بمیرم یا فکر میکنم که الان یه اتفاق ناگواری برای من رخ خواهد داد.مثلا الان قلبم وای میسته یا بی هوش میشم.در این مواقع نفس تنگی بهم دست میده.احساس سنگینی در قفسه ی سینه میکنم..خیلی میترسم و اضطراب و تشویش بهم دست میده.خیلی احساس بدیه.وقتی با خانواده میریم سفر به خاطر اینکه از خونه دور میشیم به من استرس میاد.قلبم بشدت میزنه بطوری که دست چپم کرخت میشه.در گلو احساس سوزش هم دارم.تیک عصبی هم دارم.شبها نمیتونم بخوابم عرق سرد روی بدبنم جاری میشه.اضطراب و نگرانی از اینکه الان میمیرم منو بشدت اذیت میکنه.من خیلی از این احساس لعنتی خسته شدم .خواهش میکنم کمکم کنید.این چندمین بار است که از شما سوال میپرسم.ولی نمیتونم به پاسخ سوالم دسترسی پیدا کنم.لطفا پاسخ سوال مرا در صفحه ی نخست بگذارید. و e-mailمن کار نمیکند .با تشکرات فراوان از شما
- [سایر] من دختری 26 ساله هستم که به تازگی (تقریبا 5 ماه )عروسی کردم. قبل از آن به مدت 10 ماه دوران نامزدی داشتم که در این دوران شدیدا تحت فشار خانواده خودم بودم، اما به هر حال این دوران گذشت و الان در خانه خودم باهمسرم که واقعا مهربان و دوست داشتنی است زندگی میکنم ، تقریبا با هم مشکل خاصی نداریم ،شاید مسائل جزیی که زود هم برطرف میشود! قبل از مراسم عروسی کار میکردم ، اما بعد از آن سر کار نرفتم و 4 ماه خانه بودم ،شرایط خوب بود به جز خانواده ام که اذیتم میکردندو شاید ساعتها فکرم را مشغول میکردند یا اشک میریختم . تصمیم گرفتم دوباره برگردم سر کار تا هم سرگرم باشم و هم پس اندازی داشته باشم یک کار جدید پیدا کردم و الان یک ماهی است که کار میکنم ، محیط کار جدید اصلا صمیمی نیست ولی کم کم دارم عادت میکنم ، مشغول کار شدم، یه وقتایی خیلی ناراحت میشم ولی یه وقتایی هم توجه نمیکنم، ولی الان دقیقا یک ماهه که شبها نخوابیدم،خودم که کلافه شدم هیچ احساس میکنم شوهرم را هم کلافه کردم! نمیدونم چیم شده؟اضطراب خونمو دارم ، ولی شوهرم اصلا سختگیر نیست، از یه طرف دلم نمیخواد بی مصرف باشم از طرف دیگه دلم میخواد خونه باشم،دیگه از خوابیدن میترسم! هر شب استرس دارم و عذاب میکشم!
- [سایر] خانم کهتری عزیز ، با سلام در ارتباط با سوال 764962 .من پسر فعال و پر انرژی هستم.ارتباطم با همه زیاده.همیشه از زندگیم لذت بردم.اما الان چندین ماهه به دلیل دچار شدن به این افکار مزاحم زندگی برام سخت و عذاب آور شده.وقتی یک فکر وسواسی سراغم میاد دچار تپش قلب شدید سر درد و بعضی مواقع هم حالم به هم میخوره و ...و خانوادم همه نگران من هستن که چرا اینجوری شدم.اما هیچ کس از دل من خبر نداره که بیماری من روانیه نه جسمانی.الان هم زمان امتحانتم هست و اصلا نمیتونم درس بخونم.چون وضع جسمانیم و روحیم جوریه که تعریف کردم. چندین جلسه پیش روانشناس رفتم و کمکم کرد که مقابله کنم.خوب بود .اما وقتی افکار مزاحم رو اهمیت نمیدم به یک شکل جدید خودشونو نشون میدن. ((مثلا موقع غذا خوردن یک احساس بهم میگه اگه یک دونه برنج از قاشقم افتاد یعنی زمان ازدواج برادرم من میمیرم...)) من اهمیت نمیدم در ظاهر.اما انگار دستم نا خواسته به سمت تکرار اون عمل میره تا اون احساس ازم دور بشه. وقتی که بار اول فکر وسواسی به سراغم میاد بهش عمل نکنم تا 1 ساعت بعد کاملا از ذهنم دور میشه.اما اگه فقط یک بار بهش عمل بکنم دیگه نمیتونم ترکش کنم و بارها و بارها تکرار میکنم و متاسفانه همیشه بار اول ناخواسته پیش میاد.(مثل مثال قاشق که گفتم) انگار منتظرم بهم یه چیزی مثل وحی به من بگه این افکار حقیقت نداره که دیگه تکرار نکنم و هر چی روانشناس میگه این افکار پوچ هستند احساس میکنم روانشناس حس درونی من رو نمیدونه که احساس میکنم واقعا مثلا فلان اتفاق رخ میده و چون اینو میدونم که آدم با فکر کردن به یک مثلا ممکنه براش اتفاق بیفته یه چیزی مثل تکنولوژی فکر ،همش نگرانم نکنه این افکار بد من هم اتفاق بیافتن. دیگه واقغا زندگی کردن برام سخت شده لطفا کمکم کنید
- [سایر] سلام من دختری بودم که قبلا حتی یه تار موم بیرون نبود یا حداقل انقدر از خدا خجالت میکشیدم که این کار رو نکنم اما الان برعکس قبل شده از خدام خجالت می کشم اما نمیتونم دست از کارام بکشم من با پسری دوست هستم که باش رابطه هم داشتم اما الان خیلی پشیمونم و میخوام توبه کنم اما میدونم که خدا توبه من رو قبول نمی کنه چون خیلی پست هستم کمکم کنید که بتونم گذشتم رو جبران کنم برام دعا کنید که هم بتونم گذشتم رو جبران کنم و هم ایندم رو درست کنم راه صحیح زندگی رو پیش برم کمکم کنید و برام دعا کنید دعا التماس دعا تو رو خدا فقط بهم نگید که خیلی ادم پستی هستی راه درست تو به ای که واقعا توبه باشه رو بهم نشون بدید ممنون
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. بنده از زمان نوجوانی دچار گودی و کبودی شدید دور چشم بودم،. به حدی که هرجا میرم توجه دیگران رو جلب میکنه. خیلی از افراد این مشکل رو به خود ارضایی ربط میدن. من از نوجوانی گاهی خود ارضایی میکردم. در صورتی که خیلیها رو میشناسم با اینکه این کار رو انجام میدن ولی علایمی در چهره شون وجود نداره. البته فکر میکنم غلبه ی سودا هم داشته باشم. با مصرف سردی ها مثل خیار و عدس بلافاصله حالت کرختی و بی حالی بهم دست میده. البته حالت خستگی رو خیلی مواقع دارم، مخصوصا صبح ها که بیدار میشوم. اندام لاغری ندارم و اتفاقا کمی هم اضافه وزن دارم. معمولا ذهن آشفته ای هم دارم و زیاد به مسایل بی اهمیت فکر میکنم. ممنون میشم من رو راهنمایی بفرمایید. سپاسگزارم
- [سایر] سلام <br />وقت بخیر <br />من اصن حالم خوب نیست همیشه نگرانم دلشوره دارم به همه چیز بد که از بچگی تا حالا برام افتاده فکر میکنم قلبم تند تند میزنه همه ماهای سال سرمامیخورم همیشه سردرد دارم معدم درد میکنه استخون درد دارم اصن اشتها ندارم روزها میشه لب به غذا نمیزنم همدم فقط شده سیگار استرس و نگرانی داره از پا درم میاره وزنم شده50 کیلو کمتر پیش میاد که حالم خوب باشه.وقتی به وضعیت جسمی و روحی خودم فکر میکنم بیشتر عصبی و نگران میشم. وضعیت کارم نامشخص تو محیط کار مشکل دارم گاهی فک میکنم بخاطر اونه و باید از سرکار دربیام ولی فکر و نگرانی بیکاری بازم بهمم میریزه.کلن ادم نگرانی شدم حتی گاهی از نگرانی نمیتونم موبایلمو جواب بدم<br />از شما خواهش میکنم بهم کمک کنید.حداقل بهم بگید پیش چه دکتری باید برم.خواهش میکنم چون من واقعا به سلامتی نیاز دارم خیلی باخودم مبارزه میکنم و به خودم روحیه میدم ولی دیگه کلافه شدم.باتشکر<br /><br />ایران-گیلان-تالش/تو مغازه پسرخالم که به اصطلاح دفتر ارائه اینترنت کار میکنم و همه مشکلات مشتریا گردن منه و همه فقط منو میشناسن ینی ی مشکل پیش بیاد فقط به من زنگ میزنن/مجرد/افراد خانواده: مادرم من خواهرم برادرم/وضعیت اقتصادی فرهنگی اجتماعی متوسط /پدرم حدود ده سالی میشه فوت شده مادرم سرپرست خانوادست<br /><br />