اکثر روزها دارای دلشوره هستم مخصوصا در اواخر روز به طوری که احساس ناتوانی و ضعف می کنم لطفا مرا راهنمایی کنید.
باسلامدوست گرامی اضطراب، از باورهای غلط و افکار منفی ناشی می شود. روان شناسان به طور کلی سعی دارند با ارائه ی نگرشی مثبت به افراد و تفسیر واقع بینانه از پدیده ها و رویدادهای زندگی، از اضطراب و نگرانی و احساس پوچی در زندگی، جلوگیری شود. این نوع شناخت باعث می شود انسان، جهان هستی را پدیده ی نظام مند، درهم تنیده و دارای قانون بداند که حتی در پس پدیده های به ظاهر ناخوشایند و متناقض نیز نوعی اراده، تدبیر و معنا نهفته است. از این رو، در انسان معتقد به دین، احساس آشفتگی، پوچی و بی معنایی کمتر رخ نمی دهد. از طرف دیگر قبل از هر چیز لازم است ارتباطی میان افکار و طرز احساس خود پیدا کنید. احساس نگرانی شما از آن روست که به خود پیامهای منفی مخابره می کنید. با نوشتن افکار منفی از اشتباه بودن و مخرب بودنشان مطلع می گردید. نظر به اینکه این افکار و این خیالات را در ذهن خود نگه می دارید، در حیطه قدرت شماست که از آنها خلاص شوید..برای رفع این مشکل باید ابتدا افکار منفی شما ثبت شده و در ضمن مشخص شود که این افکار با چه مقدار فراوانی و در چه موقعیتهایی به ذهن شما خطور می کند.در افرادی مانند شما بهترین راهبرد درمانی شناسایی آن باورهایی است که باعث بروز این مشکل شده است. البته باید توجه داشت که یافتن این باورها چندان کار راحتی نیست و احتمالا نیازمند به کمک تخصصی باشید. اما در هر حال در اولین اقدام سعی می کنم برای شما توضیح دهم که چگونه می توانید به این نتیجه برسید.یک دفتر یادداشت بردارید و ان را (موقتا) به سه ستون تقسیم کنید.ستون اول را "اتفاقی که افتاده" نام گذاری کنیدستن دوم را"احساسی که دارم" نامگذاری کنیدو ستون سوم را"فکری که از ذهنم می گذرد" نامگذاری کنید.شما باید به مدت یک الی دو هفته وقت خود را صرف پر کردن این جدول کنید. بعد از این مدت متوجه خواهید شد که چه رویدادهایی باعث چه احساساتی در شما شده و متعاقب آن چه فکری از ذهن شما عبور می کند. شناسایی این افکار بسیار مهم است. بعد شناخت این افکار نوبت به این می رسد که شما اگر افکار منفی به ذهن تان خطور می کند، این افکار را با افکار مثبت پاسخ دهید تا بر فرآیند شناختی تان کنترل بیشتری پیداکنید. ضمنا هر گاه این افکار مخرب به ذهن تان خطور کرد به سرعت تغییر وضعیت داده و کاری مفید و موثر را درپیش گیرید و یا مثلا از روشهای کنترل اضطراب مانند شیوه های تنفسی بهره ببرید:تنفس دیافراگمیدر این تمرین فرد با روش موزونی آهسته و به طور عمیق نفس می کشد . در هر دم فرد از ماهیچه های دیافراگمی برای کشیدن عمیق اکسیژن به درون ششها استفاده می کند.در این روش فرد می نشیند، می ایستد یا دراز می کشد. در حالت راحت چشم ها بسته است و فرد به ارامی به مدت سه تا پنج ثانیه نفس می کشد تا ششها پر شود.ماهیچه دیافراگمی هنگام تنفس شکم را منبسط می کند. سپس فرد به ارامی به مدت سه تا پنج ثانیه هوا را بیرون می دهد در نتیجه ماهیچه دیافراگمی کشیده می شود. لازم به ذکر است که در هنگام این تمرین توجه شما به تنفس تان باشد. زمانی که فرد توانست در اثر این تمرین اضطراب خود را کاهش دهد، پس از آن می تواند کاهش برانگیختگی در موقعیت های ایجاد کننده اضطراب زا به کار ببرد.با تشکر از تماس شما
عنوان سوال:

اکثر روزها دارای دلشوره هستم مخصوصا در اواخر روز به طوری که احساس ناتوانی و ضعف می کنم لطفا مرا راهنمایی کنید.


پاسخ:

باسلامدوست گرامی اضطراب، از باورهای غلط و افکار منفی ناشی می شود. روان شناسان به طور کلی سعی دارند با ارائه ی نگرشی مثبت به افراد و تفسیر واقع بینانه از پدیده ها و رویدادهای زندگی، از اضطراب و نگرانی و احساس پوچی در زندگی، جلوگیری شود. این نوع شناخت باعث می شود انسان، جهان هستی را پدیده ی نظام مند، درهم تنیده و دارای قانون بداند که حتی در پس پدیده های به ظاهر ناخوشایند و متناقض نیز نوعی اراده، تدبیر و معنا نهفته است. از این رو، در انسان معتقد به دین، احساس آشفتگی، پوچی و بی معنایی کمتر رخ نمی دهد. از طرف دیگر قبل از هر چیز لازم است ارتباطی میان افکار و طرز احساس خود پیدا کنید. احساس نگرانی شما از آن روست که به خود پیامهای منفی مخابره می کنید. با نوشتن افکار منفی از اشتباه بودن و مخرب بودنشان مطلع می گردید. نظر به اینکه این افکار و این خیالات را در ذهن خود نگه می دارید، در حیطه قدرت شماست که از آنها خلاص شوید..برای رفع این مشکل باید ابتدا افکار منفی شما ثبت شده و در ضمن مشخص شود که این افکار با چه مقدار فراوانی و در چه موقعیتهایی به ذهن شما خطور می کند.در افرادی مانند شما بهترین راهبرد درمانی شناسایی آن باورهایی است که باعث بروز این مشکل شده است. البته باید توجه داشت که یافتن این باورها چندان کار راحتی نیست و احتمالا نیازمند به کمک تخصصی باشید. اما در هر حال در اولین اقدام سعی می کنم برای شما توضیح دهم که چگونه می توانید به این نتیجه برسید.یک دفتر یادداشت بردارید و ان را (موقتا) به سه ستون تقسیم کنید.ستون اول را "اتفاقی که افتاده" نام گذاری کنیدستن دوم را"احساسی که دارم" نامگذاری کنیدو ستون سوم را"فکری که از ذهنم می گذرد" نامگذاری کنید.شما باید به مدت یک الی دو هفته وقت خود را صرف پر کردن این جدول کنید. بعد از این مدت متوجه خواهید شد که چه رویدادهایی باعث چه احساساتی در شما شده و متعاقب آن چه فکری از ذهن شما عبور می کند. شناسایی این افکار بسیار مهم است. بعد شناخت این افکار نوبت به این می رسد که شما اگر افکار منفی به ذهن تان خطور می کند، این افکار را با افکار مثبت پاسخ دهید تا بر فرآیند شناختی تان کنترل بیشتری پیداکنید. ضمنا هر گاه این افکار مخرب به ذهن تان خطور کرد به سرعت تغییر وضعیت داده و کاری مفید و موثر را درپیش گیرید و یا مثلا از روشهای کنترل اضطراب مانند شیوه های تنفسی بهره ببرید:تنفس دیافراگمیدر این تمرین فرد با روش موزونی آهسته و به طور عمیق نفس می کشد . در هر دم فرد از ماهیچه های دیافراگمی برای کشیدن عمیق اکسیژن به درون ششها استفاده می کند.در این روش فرد می نشیند، می ایستد یا دراز می کشد. در حالت راحت چشم ها بسته است و فرد به ارامی به مدت سه تا پنج ثانیه نفس می کشد تا ششها پر شود.ماهیچه دیافراگمی هنگام تنفس شکم را منبسط می کند. سپس فرد به ارامی به مدت سه تا پنج ثانیه هوا را بیرون می دهد در نتیجه ماهیچه دیافراگمی کشیده می شود. لازم به ذکر است که در هنگام این تمرین توجه شما به تنفس تان باشد. زمانی که فرد توانست در اثر این تمرین اضطراب خود را کاهش دهد، پس از آن می تواند کاهش برانگیختگی در موقعیت های ایجاد کننده اضطراب زا به کار ببرد.با تشکر از تماس شما





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین