باسلامدوست گرامی عمدتا در درمان وسواس موکندن از روشهای رفتاری بازدارنده استفاده می شود یعنی شما باید شرایطی را ایجاد کنید که امکان تکرار این عمل به حداقل و سپس به صفر برسد.مثلا ابتدا شما باید مشخص کنید که در چه موقعیتهایی این رفتار بیشتر تکرار می شود. این موقعیتها را شناسایی کنید و سپس از روشهای بازدارنده استفاده کنید.مثلا وقتی بررسی کردید و دیدید که در هنگام مطالعه، در هنگام تماشای تلویزیون و .. این رفتار بیشتر سر می زند قبل از این که در این موقعیتها قرار گیرید از دستکش استفاده کنید تا امکان کندن موهای سر تان وجود نداشته باشد.برخی از روانشناسان هم استفاده از کلاههای تنگ نخی، مانند کلاهایی که در زیر مقنعه و روسری استفاده می شود را توصیه می کنند.همچنین این رفتار عمدتا در زمان بیکاری و در زمانی که دستها خالی و بلا استفاده است رخ می دهد. لذا شما همواره باید برای دستان خود مشغولیتی قرار دهید. مثلا در هنگام مطالعه دایما یادداشت برداری کنید، در هنگام دیدن فیلم از گوی های تمدد اعصاب و یا بافتن بافتنی، استفاده از حلقه های تقویت کننده دست و انگشت و .. استفاده کنید تا از شدت این رفتارتان کاسته شود.ضمنا مراجعه حضوری نزد روان شناس را فراموش نکنید.با تشکر از تماس شما
من از بچگی وسواس کندن مو داشتم و الانم که متاهلم بازم همین مشکل ادامه دارد چیکار کنم که این عادت بدم ترک بشود؟
باسلامدوست گرامی عمدتا در درمان وسواس موکندن از روشهای رفتاری بازدارنده استفاده می شود یعنی شما باید شرایطی را ایجاد کنید که امکان تکرار این عمل به حداقل و سپس به صفر برسد.مثلا ابتدا شما باید مشخص کنید که در چه موقعیتهایی این رفتار بیشتر تکرار می شود. این موقعیتها را شناسایی کنید و سپس از روشهای بازدارنده استفاده کنید.مثلا وقتی بررسی کردید و دیدید که در هنگام مطالعه، در هنگام تماشای تلویزیون و .. این رفتار بیشتر سر می زند قبل از این که در این موقعیتها قرار گیرید از دستکش استفاده کنید تا امکان کندن موهای سر تان وجود نداشته باشد.برخی از روانشناسان هم استفاده از کلاههای تنگ نخی، مانند کلاهایی که در زیر مقنعه و روسری استفاده می شود را توصیه می کنند.همچنین این رفتار عمدتا در زمان بیکاری و در زمانی که دستها خالی و بلا استفاده است رخ می دهد. لذا شما همواره باید برای دستان خود مشغولیتی قرار دهید. مثلا در هنگام مطالعه دایما یادداشت برداری کنید، در هنگام دیدن فیلم از گوی های تمدد اعصاب و یا بافتن بافتنی، استفاده از حلقه های تقویت کننده دست و انگشت و .. استفاده کنید تا از شدت این رفتارتان کاسته شود.ضمنا مراجعه حضوری نزد روان شناس را فراموش نکنید.با تشکر از تماس شما
- [سایر] من یک کاری رو وقتی میخوام انجام بدم دو سه بار اون کار رو انجام میدم ایا من وسواس دارم اگه دارم چجوری میشه این عادت ترک کرد؟
- [سایر] با سلام چند وقتی هست دچار وسواس فکری شدم یک کاری را چندین بار انجام میدم تا زمانی ادامه میدم که شخصی مد نظر ذهنم به ذهنم بیاد این حالت بسیار تو زندگی روز مره ام تاثیر گذاشته نمیتوننم ترک کنم چون میترسم اتفاق بدی میفته چیکار کنم خیلی سخته تو این شرایط سر کار کار کردن و خیلی چیزای دیگه کمکم کنید به راهنماییتون نیازمندم ممنون در پاسخ های عمومی پاسخ بدید ممنون
- [سایر] با سلام و خسته نباشید من عادت بسیار بدی دارم که اعصابم را به هم میریزد و آن این است که دائم در حال خاراندن سرم هستم بدون اینکه کوچکترین خارشی داشته باشد،قبل از این عادت داشتم با ناخن به دندانهایم ضربه میزدم به سختی این عادت را ترک کردم ولی این عادت جایگزین آن شد.این مساله هنگام کتاب خواندن چند برابر میشود. از علل پیدایش این عادت به دو عامل میتوانم اشاره کنم :یکی اینکه تو بچگی مامانم با موهام بازی میکرد و من آرامش میگرفتم و راحت میخوابیدم و دیگر اینکه یکی از دوستان من این عادت را داشت و من خیلی بدم میامد به همین دلیل فکر من را مشغول کرده بود. لطفا من را راهنمایی کنید
- [سایر] با عرض سلام من از سال سوم راهنمایی شروع به کندن ابروهام کردم و این موضوع با رفتن به مدرسه نمونه دولتی تشدید شد و در این چند سال گاهی برای یه مدت ترک می کردم اما بعد از اون دوباره شروع می کردم الان حدود سه ماه به طور جدی تصمیم گرفتم ترک کنم توی این سه ماه بعضی از روزها اصلا نمی کنم و بعضی روز ها یکی -دوتا ولی هفته های اول اوضاع خیلی بد بود اما چیزی که هست نسبت به قبل خیلی کم شده سوال من از شما اینکه این روند و ادامه بدم به تنهایی کمک کننده هست یانه ناگفته نمونه من قبلا دارو مصرف کردم نتیجه نگرفتم واعتقادی به دارو ندارم اگر راهکار مفیدی دارید بفرمایید ممنون میشم.
- [سایر] باسلام شوهر من تو دوران عقد که یک و نیم سال بود هراز گاهی سیگار میکشید اما الان که 5 ماهه عروسی کردیم تقریبا یک ماه هست که هرروز یه دونه سیگار میکشه و این منو خیلی عذابم میده تو دوران عقدمون قول داده بود که سیگارشو ترک کنه و حدود 6 ماه سیگار نکشید اما الان زیاد شده من نمیتونم با سیگار کشیدنش کنار بیام به نظرتون من چیکار باید بکنم البته یادآور میشم که تو خانواده ما اصلا افراد سیگاری همیشه بد تلقی شدن یعنی پدرم اصلا دختر به سیگاری نمیده و ما فکر نمیکردیم که ایشون سیگار میکشن پسر همکار بابام هست و من روز خواستگاری که پرسیدم در مورد سیگارش گفتند که سیگار نمیکشند الان که بهش میگم چرا اون موقع اونطوری گفتی میگه اون وقت به من جواب رد میدادی هرموقع بوی سیگار میده من کلافه و عصبانی میشم چون هم از بوش بدم میاد هم اینکه از بچگی احساس بدی نسبت به افراد سیگاری داشتم
- [سایر] با سلام من یک دختر دانشجو هستم و مجرد. اول خیلی خوشحال بودم که تونسته بودم بار اول در رشته که دوست دارم قبول شم ولی بعد از خوندم دو ترم و هر دو ترم مشروط شدم بد جوری حالم گرفته شد دیگه نمی تونم تو روی پدر و مادرم نگاه کنم چون دانشگاه ازاد میرم و با این وضع درسی خراب از انها خجالت می کشم ولی پدرم مادرم اصلا به روی خودشان نمی اورند و می گویند ترم بعد جبران می کنی. خیلی از خودم بدم میاید دیگه از هیچی لذت نمی برم کارم شده فقط خوابیدن و الکی تو اینترنت چرخیدن.همش دلشوره دارم و منتظر شنیدن خبر بد خانم کهتری خواهش می کنم کمکم کنید بد جوری سر درگم شدم من قبلا هم با شما مشاوره کرده بودن با کد 738450 که یک مدت کوتاه این عادت را ترک کردم ولی دوباره این عادت به سراغم امده نمی دانم چیکار کنم کمکم کنید ببخشد که زیادی پر حرفی کردم.با تشکر
- [سایر] سلام.خیلی ممنونم که جوابمو دادین.شما بهم پیشنهاد دادین با خانواده صحبت کنم ولی مشکل من اینجاست که نمیتونم این مسئله رو بهشون بگم.اونا از قبل بهم گفتن که فکر این مسئله رو فعلا از سرم بیرون کنم.از یه طرف با خودم یجورایی درگیرم نمیتونم مسیر زندگیمو مشخص کنم.فکر می کنم که اگه ازدواج کنم تا حد زیادی مسیر آینده من مشخص میشه مثلا میدونم کجا برم سرکار برای چی کار میکنم.هم اینکه طرفم به من اون انرژی و انگیزه رو میده که ادامه تحصیل بدم.البته فکر نکنین من از ازدواج یه مدینه فاضله ساختم نه تا حد زیادی میدونم زندگی چه سختی هایی داره ولی تحمل این سختی ها اگه با هدف باشه خیلی شیرینه.و چون هدفی دارم بهتر درس میخونم.ولی خانواده من درست برعکس اینو بهم میگن اونا میگن اگه ازدواج کنی مشغولیات زندگی نمیذاره درس بخونی.منم فکر میکنم اگه اینجوری بشه چی.آخه من تو یه رشته خوب و توی یه دانشگاه خوب درس خوندم بدم نمیاد ادامه تحصیل بدم ولی همونطور که گفتم از طرفی احساس میکنم خیلی پا در هوام و بی هدفم، و اینکه اصلا دیگه توانشو ندارم اینکه دوباره برم دانشگاه بازم تنها باشم.آیا واقعا اونطوریه که خانوادم میگن.با خودم میگم اونا فقط واسه اینکه پز ارشد بودن منو بدن اینقدر اصرار میکنن.چطور باید برا زندگیم تصمیم بگیرم؟
- [سایر] من چند وقت پیش در مورد یک موضوعی که بی ربط به قانون و مقررات کشور نبود یک سوالی رو از مرجع تقلیدم پرسیدم که نظر ایشان مبنی بر جایز بودن عمل به همان موضوع بود که برخلاف مقررات است اما چون که این عمل نتیجه مستمر دارد و تا آخر عمرم ادامه دارد دچار یک وسواس خیلی خیلی شدید شده ام که نه می توانم آن عمل را ترک بکنم به علت اهمیت زیادی که در زندگیم دارد و نه می توانم طبق فتوای ایشان عمل بکنم. خواهش می کنم راهنمایی بفرمایید که آیا اصلاً فتوا می تواند خلاف مقررات باشد و اگر شخصی در یک مرحله ای طبق این فتوا عمل بکند با توجه به این که هر مرحله مقدمه مرحله دیگر است در ادامه چه طور می تواند طبق مقرراتی عمل بکند که یک مرحله آن را به طور غیر قامونی و بر طبق فتوا گذرانده است؟ خواهش می کنم اگر می خواهید مشکل من حل بشود به طور مفصل و مستدل جواب بدهید.
- [سایر] با سلام.من مدتی قبل به یک عطاری مراجعه کردم.به من گفت که بلغمی مزاجم و منو به خوردن خوراکیهای گرم راهنمایی کرد.البته زبونمم سفید شده و طعم دهانمم ترش مزه شده.ولی مشکلم اینجاست که مدتیه ک سفیدیه چشمم مقداری زرد شده که فک میکنم از کبدم باشه.حالا موندم که چیکار کنم ایا هنوز به خوردن گرمیها ادامه بدم؟راستی گفت مشکل صفرا هم دارم.یه راهنمایی دیگه هم میخواستم ازتون.اینکه من تا چند ماه پیش صورت پری داشتم اما مدتیه ک صورتم لاغر شده و پوستم داره شل میشه لطفا یه روغن گیاهیه مالشی واسه پر شدن صورتم و همچنین روغن گیاهی مالشی واسه چاق شدنه بدنم بهم معرفی کنید.اخه من چاق که میشم فقط بالا تنم چاق میشه و پایین تنم لاغره که اون عطار گفت دلیلشم همین طبع بلغمی هستش.ممنون
- [سایر] سلام <br />وقت بخیر <br />من اصن حالم خوب نیست همیشه نگرانم دلشوره دارم به همه چیز بد که از بچگی تا حالا برام افتاده فکر میکنم قلبم تند تند میزنه همه ماهای سال سرمامیخورم همیشه سردرد دارم معدم درد میکنه استخون درد دارم اصن اشتها ندارم روزها میشه لب به غذا نمیزنم همدم فقط شده سیگار استرس و نگرانی داره از پا درم میاره وزنم شده50 کیلو کمتر پیش میاد که حالم خوب باشه.وقتی به وضعیت جسمی و روحی خودم فکر میکنم بیشتر عصبی و نگران میشم. وضعیت کارم نامشخص تو محیط کار مشکل دارم گاهی فک میکنم بخاطر اونه و باید از سرکار دربیام ولی فکر و نگرانی بیکاری بازم بهمم میریزه.کلن ادم نگرانی شدم حتی گاهی از نگرانی نمیتونم موبایلمو جواب بدم<br />از شما خواهش میکنم بهم کمک کنید.حداقل بهم بگید پیش چه دکتری باید برم.خواهش میکنم چون من واقعا به سلامتی نیاز دارم خیلی باخودم مبارزه میکنم و به خودم روحیه میدم ولی دیگه کلافه شدم.باتشکر<br /><br />ایران-گیلان-تالش/تو مغازه پسرخالم که به اصطلاح دفتر ارائه اینترنت کار میکنم و همه مشکلات مشتریا گردن منه و همه فقط منو میشناسن ینی ی مشکل پیش بیاد فقط به من زنگ میزنن/مجرد/افراد خانواده: مادرم من خواهرم برادرم/وضعیت اقتصادی فرهنگی اجتماعی متوسط /پدرم حدود ده سالی میشه فوت شده مادرم سرپرست خانوادست<br /><br />