نسخ به معنای باطل اعلام نمودن یک چیز و جایگزین کردن چیز دیگری به جای آن است. مثل آنکه تصمیمی را لغو کنیم و تصمیم جدیدی بگیریم. (النَّسْخ: إِبطال الشیء و إِقامة آخر مقامه : لسان العرب، ج3، ص: 61 - النَّسْخُ: إزالةُ شَیْءٍ بِشَیْءٍ یَتَعَقَّبُه : المفردات فی غریب القرآن، ص: 801) ما در زندگی خود با نمونه هایی از این تغییر موضع ها مواجه هستیم. مثلا در زمان تعطیلات نوروز پلیس اعلام می کند که هر گونه جا به جایی لوازم منزل ممنوع می باشد و پس از اتمام تعطیلات نوروز ممنوعیت بیان شده نسخ می شود و جواز اثاث کشی جای آن را می گیرد. یا در زمانی که فلان محصول خاص در کشور به ثمر می رسد، دولت واردات آن را ممنوع کرده و پس از آنکه فصل برداشت و عرضه محصول داخلی به اتمام می رسد، قانون ممنوعیت را لغو کرده و اجازه واردات را می دهد. اما در بعضی از موارد تغییر تصمیم توام با نوعی اشتباه و کسب اطلاع بیشتر است. مثلا دانشجویی رشته تحصیلی الف را انتخاب می کند، اما بعد از مدتی متوجه می شود که آن رشته با هدف او تناسب زیادی ندارد و رشته اش را تغییر می دهد. که این نوع تغییر حاکی از اشتباه سابق می باشد. شاید عده ای به خاطر نوع دوم تغییر مواضع، و ابتلای بیشتر به آن گمان می کنند که تغییر کردن تصمیم و دستور خدای نمی تواند صحیح باشد. در حالی که با توجه به تغییر شرایط جامعه و نیازها و مصالح مردم، نسخ در بعضی موارد منطقی و لازم است. و در دین نیز نمونه هایی از نسخ را مشاهده می کنیم. مثل آنکه ابتدا مسلمانان به سمت بیت المقدس نماز می خواندند اما بعدها دستور داده می شود تا نماز به سمت کعبه خوانده شود. ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ (106 بقره) هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم. آیا نمیدانستی که خداوند بر هر چیز توانا است؟! البته باید توجه نمود که ما نمی توانیم خود را در حد خدای متعال در نظر گرفته و با تکیه به فهم ناقص خود، مصالح را ارزیابی کنیم و ادعای نسخ دستورات دینی را داشته باشیم. بلکه تنها زمانی می توانیم ادعای نسخ را داشته باشیم که دلیل نقلی درون دینی از آن حکایت کند.
نسخ به معنای باطل اعلام نمودن یک چیز و جایگزین کردن چیز دیگری به جای آن است. مثل آنکه تصمیمی را لغو کنیم و تصمیم جدیدی بگیریم. (النَّسْخ: إِبطال الشیء و إِقامة آخر مقامه : لسان العرب، ج3، ص: 61 - النَّسْخُ: إزالةُ شَیْءٍ بِشَیْءٍ یَتَعَقَّبُه : المفردات فی غریب القرآن، ص: 801)
ما در زندگی خود با نمونه هایی از این تغییر موضع ها مواجه هستیم. مثلا در زمان تعطیلات نوروز پلیس اعلام می کند که هر گونه جا به جایی لوازم منزل ممنوع می باشد و پس از اتمام تعطیلات نوروز ممنوعیت بیان شده نسخ می شود و جواز اثاث کشی جای آن را می گیرد. یا در زمانی که فلان محصول خاص در کشور به ثمر می رسد، دولت واردات آن را ممنوع کرده و پس از آنکه فصل برداشت و عرضه محصول داخلی به اتمام می رسد، قانون ممنوعیت را لغو کرده و اجازه واردات را می دهد.
اما در بعضی از موارد تغییر تصمیم توام با نوعی اشتباه و کسب اطلاع بیشتر است. مثلا دانشجویی رشته تحصیلی الف را انتخاب می کند، اما بعد از مدتی متوجه می شود که آن رشته با هدف او تناسب زیادی ندارد و رشته اش را تغییر می دهد. که این نوع تغییر حاکی از اشتباه سابق می باشد.
شاید عده ای به خاطر نوع دوم تغییر مواضع، و ابتلای بیشتر به آن گمان می کنند که تغییر کردن تصمیم و دستور خدای نمی تواند صحیح باشد. در حالی که با توجه به تغییر شرایط جامعه و نیازها و مصالح مردم، نسخ در بعضی موارد منطقی و لازم است. و در دین نیز نمونه هایی از نسخ را مشاهده می کنیم. مثل آنکه ابتدا مسلمانان به سمت بیت المقدس نماز می خواندند اما بعدها دستور داده می شود تا نماز به سمت کعبه خوانده شود.
ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ (106 بقره) هر حکمی را نسخ کنیم، و یا نسخ آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم. آیا نمیدانستی که خداوند بر هر چیز توانا است؟!
البته باید توجه نمود که ما نمی توانیم خود را در حد خدای متعال در نظر گرفته و با تکیه به فهم ناقص خود، مصالح را ارزیابی کنیم و ادعای نسخ دستورات دینی را داشته باشیم. بلکه تنها زمانی می توانیم ادعای نسخ را داشته باشیم که دلیل نقلی درون دینی از آن حکایت کند.
- [سایر] نظر حضرت آیت الله خویی(ره) را درباره تعداد آیات ناسخ و منسوخ مرقوم فرمایید.
- [سایر] چگونه ممکن است حکمی از احکام الهی نسخ شود (علت نسخ)؟
- [سایر] در کدام آیات نسخ واقع شده است؟
- [سایر] آیا نسخ قرآن به سنّت جایز است؟
- [سایر] آیا نسخ قرآن به سنّت جایز است؟
- [سایر] آیا نسخ آیات که در قرآن نیز به آن تصریح شده است ( بقره - 106 )، نشان دهنده اختلاف نظر و اختلاف احکام قرآنی نیست ؟
- [سایر] معنا، شرایط و اقسام سخ و نسخ در قرآن چیست؟
- [سایر] ناسخ و منسوخ را با مثال شرح دهید.
- [سایر] نسخ و فلسفه آن چیست؟
- [سایر] در مورد نسخ توضیح دهید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] لازم نیست آنچه را علمای تجوید برای بهتر خوانی قرآن ذکر کرده اند رعایت کند، بلکه لازم است طوری بخواند که بگویند عربی صحیح است هرچند رعایت دستورات تجوید بهتر است.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خودداری کنند و اگر قرآن دست اوست ، در صورت امکان از او بگیرند .
- [آیت الله بهجت] احتیاط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خودداری کنند و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند.
- [امام خمینی] احتیاط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خودداری کنند و اگر قرآن دست اوست در صورت امکان از او بگیرند.
- [آیت الله اردبیلی] احتیاط واجب آن است که از دادن قرآن به کافر خودداری کنند و اگر قرآن در دست اوست، در صورت امکان از او بگیرند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] جواب سلام را باید به قصد جواب بگوید، نه به قصد قرائت بعضی از آیات قرآن و مانند آن.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] از اقسام ظلم، ظلم به نفس است که قرآن شریف مکرراً به آن تذکّر داده است: (وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ)[1] (و هر کس از حدود الهی تجاوز کند، پس به تحقیق بر خویشتن ظلم کرده است.) و مراد از آن، مخالفت پروردگار عالم است در ترک واجبات و یا ارتکاب محرّمات که شقاوت را برای خود تهیه میکند، بلکه در ترک مستحبّات که خود را محروم از فیوضات الهی میکند. [1]. طلاق، 1.
- [آیت الله بهجت] محل دو خطبه در نماز عید فطر و قربان بعد از نماز است و هر خطبه بنابر احوط باید مشتمل بر همان چیزهایی باشد که خطبه جمعه مشتمل بر آن است؛ یعنی: حمد و ثنای الهی و شهادتین و سفارش به تقوا و قرائت سوره کوتاه قرآن و نشستن امام بین دو خطبه.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در خطبه اول واجب است حمد الهی، گر چه به هر لفظی که حمد الهی محسوب شود جائز است، ولی احتیاط مستحب آن است که به لفظ جلاله (الله) باشد و احتیاط واجب آن است که پس از آن به ثنای الهی بپردازد و سپس به پیغمبر اسلام درود فرستد، و واجب است مردم را به تقوی سفارش کند و یک سوره کوچک از قرآن را بخواند. و در خطبه دوم نیز حمد و ثنای الهی (به صورتی که ذکر شد) و درود بر پیغمبر اسلام واجب است. و احتیاط واجب آن است که در این خطبه نیز به تقوی سفارش کند و سوره کوچکی از قرآن تلاوت نماید. و احتیاط مستحب و مؤکد آن است که در خطبه دوم پس از درود بر پیغمبر(صلی الله علیه وآله) به ائمه معصومین(علیهم السلام) نیز درود فرستد و برای مؤمنین استغفار کند. و بهتر است از خطبه های منسوب به امیر المؤمنین(علیه السلام) یا آنچه از ائمه معصومین(علیهم السلام)وارد شده انتخاب کند.