(وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبیِّ وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا؛[اسراء/85] و از تو درباره (روح) سؤال می کنند، بگو: (روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!) ( روح" از نظر لغت در اصل به معنی" نفس" و " دویدن" است، بعضی تصریح کرده اند که روح و ریح (باد) هر دو از یک معنی مشتق شده است، و اگر روح انسان که گوهر مستقل مجردی است به این نام نامیده شده به خاطر آنست که از نظر تحرک و حیات آفرینی و ناپیدا بودن همچون نفس و باد است.)[1] ( روح" به طوری که در لغت معرفی شده به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می شود.)[2] این لغت در قرآن برای مصادیق بسیاری به کار برده شده است: 1- نیرویی که به پیامبران و مومنین کمک می کرده 2- فرشته ای خاص 3- موجودی غیر فرشتگان و همراه آن ها 4- قرآن و وحی آسمانی 5- جوهره انسان 6- سبب حیات در گیاهان و حیوانات که در تمام این موارد اصل معنایی که در بالا ذکر شد، وجود دارد. البته در بعضی از مصادیق اختلاف نظر وجود دارد به عنوان نمونه بعضی روح را به معنای خود وحی نمی دانند و آیه ای که توسط سایر مفسرین مورد استناد در این مورد قرار گرفته را به فرشته نازل کننده وحی باز می گردانند در تفسیر نمونه مصادیق همراه با استناد به آیات این گونه بیان شده است: گاهی به معنی روح مقدسی است که پیامبران را در انجام رسالتشان تقویت می کرده، مانند آیه 253 بقره (وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ ما دلائل روشن در اختیار عیسی بن مریم قرار دادیم و او را با روح القدس تقویت نمودیم). گاه به نیروی معنوی الهی که مؤمنان را تقویت میکند اطلاق شده، مانند آیه 22 مجادله (أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ آنها کسانی هستند که خدا ایمان را در قلبشان نوشته و به روح الهی تاییدشان کرده است). زمانی به معنی" فرشته مخصوص وحی" آمده و با عنوان" امین" توصیف شده، مانند آیه 193 سوره شعراء (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ؛ این قرآن را روح الامین بر قلب تو نازل کرد تا از انذار کنندگان باشی). و گاه به معنی فرشته بزرگی از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقی برتر از فرشتگان آمده، مانند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ؛[قدر/4] در شب قدر فرشتگان، و روح، به فرمان پروردگارشان برای تقدیر امور نازل می شوند) و در آیه 38 سوره نبا نیز می خوانیم (یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا؛ در روز رستاخیز روح فرشتگان در یک صف قیام می کنند)، و گاه به معنی قرآن یا وحی آسمانی آمده است مانند (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا؛[شوری/52] این گونه وحی به سوی تو فرستادیم، روحی که از فرمان ما است). و بالآخره زمانی هم به معنی روح انسانی آمده است، چنان که در آیات آفرینش آدم می خوانیم: (ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ؛[سجده/9] سپس آدم را نظام بخشید و از روح خود در آن دمید) و همچنین (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ؛[حجر/29] هنگامی که آفرینش آدم را نظام بخشیدم و از روحم در او دمیدم برای او سجده کنید)[3] هر کدام از این مصادیق در حقیقت روح شریک هستند که ماهیت آن از عالم امر است بنابراین در آن تدریج وجود ندارد. بر خلاف عالم خلق که همراه با تدریج است. و ما نیز اطلاع چندانی از ابعاد مختلف این حقیقت و آثار آن نداریم. ( بیان حقیقت روح، و اینکه روح از مقوله امر است، ... علم به روح که خداوند به شما داده اندکی از بسیار است، زیرا روح موقعیتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز میدهد که بسیار بدیع و عجیب است، و شما از آن آثار بی خبرید.)[4] [1]. تفسیر نمونه، ج12، ص: 251. [2]. ترجمه المیزان، ج13، ص: 270. [3]. تفسیر نمونه، ج12، ص: 251. [4]. ترجمه المیزان، ج13، ص: 276.
(وَ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبیِّ وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا؛[اسراء/85] و از تو درباره (روح) سؤال می کنند، بگو: (روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!)
( روح" از نظر لغت در اصل به معنی" نفس" و " دویدن" است، بعضی تصریح کرده اند که روح و ریح (باد) هر دو از یک معنی مشتق شده است، و اگر روح انسان که گوهر مستقل مجردی است به این نام نامیده شده به خاطر آنست که از نظر تحرک و حیات آفرینی و ناپیدا بودن همچون نفس و باد است.)[1]
( روح" به طوری که در لغت معرفی شده به معنای مبدأ حیات است که جاندار به وسیله آن قادر بر احساس و حرکت ارادی می شود.)[2]
این لغت در قرآن برای مصادیق بسیاری به کار برده شده است: 1- نیرویی که به پیامبران و مومنین کمک می کرده 2- فرشته ای خاص 3- موجودی غیر فرشتگان و همراه آن ها 4- قرآن و وحی آسمانی 5- جوهره انسان 6- سبب حیات در گیاهان و حیوانات
که در تمام این موارد اصل معنایی که در بالا ذکر شد، وجود دارد. البته در بعضی از مصادیق اختلاف نظر وجود دارد به عنوان نمونه بعضی روح را به معنای خود وحی نمی دانند و آیه ای که توسط سایر مفسرین مورد استناد در این مورد قرار گرفته را به فرشته نازل کننده وحی باز می گردانند در تفسیر نمونه مصادیق همراه با استناد به آیات این گونه بیان شده است:
گاهی به معنی روح مقدسی است که پیامبران را در انجام رسالتشان تقویت می کرده، مانند آیه 253 بقره (وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ؛ ما دلائل روشن در اختیار عیسی بن مریم قرار دادیم و او را با روح القدس تقویت نمودیم).
گاه به نیروی معنوی الهی که مؤمنان را تقویت میکند اطلاق شده، مانند آیه 22 مجادله (أُولئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ آنها کسانی هستند که خدا ایمان را در قلبشان نوشته و به روح الهی تاییدشان کرده است).
زمانی به معنی" فرشته مخصوص وحی" آمده و با عنوان" امین" توصیف شده، مانند آیه 193 سوره شعراء (نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ؛ این قرآن را روح الامین بر قلب تو نازل کرد تا از انذار کنندگان باشی).
و گاه به معنی فرشته بزرگی از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقی برتر از فرشتگان آمده، مانند (تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ؛[قدر/4] در شب قدر فرشتگان، و روح، به فرمان پروردگارشان برای تقدیر امور نازل می شوند) و در آیه 38 سوره نبا نیز می خوانیم (یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَةُ صَفًّا؛ در روز رستاخیز روح فرشتگان در یک صف قیام می کنند)،
و گاه به معنی قرآن یا وحی آسمانی آمده است مانند (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا؛[شوری/52] این گونه وحی به سوی تو فرستادیم، روحی که از فرمان ما است).
و بالآخره زمانی هم به معنی روح انسانی آمده است، چنان که در آیات آفرینش آدم می خوانیم: (ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ؛[سجده/9] سپس آدم را نظام بخشید و از روح خود در آن دمید) و همچنین (فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ ساجِدِینَ؛[حجر/29] هنگامی که آفرینش آدم را نظام بخشیدم و از روحم در او دمیدم برای او سجده کنید)[3]
هر کدام از این مصادیق در حقیقت روح شریک هستند که ماهیت آن از عالم امر است بنابراین در آن تدریج وجود ندارد. بر خلاف عالم خلق که همراه با تدریج است. و ما نیز اطلاع چندانی از ابعاد مختلف این حقیقت و آثار آن نداریم.
( بیان حقیقت روح، و اینکه روح از مقوله امر است، ... علم به روح که خداوند به شما داده اندکی از بسیار است، زیرا روح موقعیتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز میدهد که بسیار بدیع و عجیب است، و شما از آن آثار بی خبرید.)[4]
[1]. تفسیر نمونه، ج12، ص: 251.
[2]. ترجمه المیزان، ج13، ص: 270.
[3]. تفسیر نمونه، ج12، ص: 251.
[4]. ترجمه المیزان، ج13، ص: 276.
- [سایر] منظور از تأیید عیسی توسط روح القدس در قرآن چیست؟
- [سایر] منظور از تأیید عیسی توسط روح القدس در قرآن چیست؟
- [سایر] منظور قرآن از هر نفسی چشنده مرگ است، چیست؟ نفس به چه گفته می شود؟ آیا منظور روح میباشد یا جسم انسان است؟
- [سایر] آیا منظور از روح ، روح القدس ، روح الامین ، جبرئیل است؟
- [سایر] منظور از روح در آیه «یوم یقوم الروح» چیست؟
- [سایر] منظور از "روح خدا" که در انسان دمیده شده چیست؟
- [سایر] منظور از شاخ عدم (در اشعار امام خمینی-ره-) چیست؟
- [سایر] منظور از اینکه می گویند امام خمینی احیاگر دین بود چیست؟
- [سایر] منظور از اینکه می گویند امام خمینی احیاگر دین بود چیست؟
- [سایر] سلام منظور از (صعق من فی السموات والارض) بیهوشی روح است یا بیهوشی جسم؟ موفق باشید
- [آیت الله وحید خراسانی] زینت کردن مسجد به طلا و صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد بنابر احتیاط واجب جایز نیست و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را به طلا زینت کنند و همچنین نباید بنابر احتیاط صورت چیزهائی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، ولی نقّاشی چیزهائی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله بهجت] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزی را نقاشی کنند و بکشند، مخصوصاً چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، که در غیر مسجد هم اشکال دارد، و احتمال دارد نماز خواندن در این مساجد هم مکروه باشد؛ ولی نوشتن قرآن و احادیث صحیحه در مسجد مانعی ندارد.
- [آیت الله سبحانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند. و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . زینت کردن مسجد به طلا حرام است بنابر احتیاط واجب، و هم چنین است نقش کردن مسجد به صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد، مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله نوری همدانی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت یزهائی که مثل انسان و حیوان روح در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهائی که روح ندارد ، مثل گل و بوته مکروه است .
- [امام خمینی] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند. و همچنین نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد در مسجد نقش کنند، و نقاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته، مکروه است.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب نباید مسجد را با طلا زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزهایی را که مثل انسان و حیوان روح دارند، در مسجد نقش کنند و نقاشی چیزهایی که روح ندارند، مثل گُل و بوته مکروه است.
- [آیت الله بروجردی] زینت کردن مسجد به طلا حرام است و بنا بر احتیاط واجب نباید صورت چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، در مسجد نقش کنند و نقّاشی چیزهایی که روح ندارد مثل گل و بوته مکروه است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اجزای مردار که روح ندارد مانند پشم و مو و ناخن پاک است، ولی استخوان و قسمتی از دندان و شاخ که روح دارد یعنی اگر آسیبی به آن برسد ناراحت می شود، اشکال دارد.