(وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛[مومنون/62] و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی کنیم و نزد ما کتابی است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن می گوید و به آنان هیچ ستمی نمی شود.) این آیه در صدد بیان عدل الهی است که از هر کس به اندازه توان او انتظار دارد، و بیش از توان به کسی تکلیف نخواهد کرد. مثلا خدای متعال هرگز بر کسی که توان ایستادن ندارد، تکلیف نمی کند که ایستاده نماز بخواند! بلکه نماز نشسته یا خوابیده را نیز از او می پذیرد! یا اگر کسی آب در اختیار نداشته باشد، مامور نمی شود که حتما وضوء بگیرد، بلکه تیمم نیز برای او کافی است. بنابراین وسع می تواند محدوده تکالیف را بیان کند. و از سویی نیز وسعت و توانایی انسان روشن است. و در احکام و فتاوای مراجع تقلید به خوبی و به طور مصداقی بیان می شود. البته ممکن است نفس انسان و شیطان او را فریب دهند و در جایی به او القاء کنند که این حکم از تکلیف تو خارج است و بر تو لازم نیست. اما باید توجه کرد که تنها زمانی تکلیف از دوش ما ساقط می شود که واقعا نتوانیم آن را انجام دهیم و سخت بودن با نشدنی بودن کاملا متفاوت است و خدای متعال وجود سختی را نفی نکرده و اصل معنای تکلیف نیز به سختی دلالت دارد. (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا؛[بقره/214] می پندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیان شما آمده، بر سر شما نیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند.) (هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً؛[احزاب/11] آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند!) (وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛[بقره/155] قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان!) راه حل خنثی کردن توطئه های نفس اماره و شیطان، مقایسه کردن است! کسی که تصور می کند، دیگر حتی یک گام نیز نمی تواند بردارد، می فهمد که اگر گرگ دنبالش کند، حتی چند کیلومتر دیگر نیز توان دویدن دارد! کسی که تصور می کند حتی هزار تومان نمی تواند به برادر دینی فقیر خود کمک کند، می بیند که برای طفل بیمار خود می تواند حتی صد میلیون تومان نیز تهیه کند! کسی که تصور می کند فرصتی برای تلاوت قرآن و دعا ندارد، می بیند که چقدر برای تماشای فیلم و ... فرصت دارد. بنابراین با این نوع مقایسه ها می توانیم توان واقعی خود را بیابیم و بدانیم که خدای متعال به ما نیز ارفاق فراوانی نیز کرده است. چون خیلی از اموری که واقعا در توان ما هست، اما مشقت زیادی دارد، به ما تکلیف نشده است. وسع با طاقت متفاوت است و اصر نیز بر گذشتگان تکلیف شده است: (رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا؛[بقره/286] پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی!)
خدا فرموده بیش از توانمان بر ما تکلیفی ندارد، از کجا بفهمیم که وسع ما کجاست؟
(وَ لا نُکَلِّفُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها وَ لَدَیْنا کِتابٌ یَنْطِقُ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ؛[مومنون/62] و ما هیچ کس را جز به اندازه تواناییش تکلیف نمی کنیم و نزد ما کتابی است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن می گوید و به آنان هیچ ستمی نمی شود.)
این آیه در صدد بیان عدل الهی است که از هر کس به اندازه توان او انتظار دارد، و بیش از توان به کسی تکلیف نخواهد کرد. مثلا خدای متعال هرگز بر کسی که توان ایستادن ندارد، تکلیف نمی کند که ایستاده نماز بخواند! بلکه نماز نشسته یا خوابیده را نیز از او می پذیرد! یا اگر کسی آب در اختیار نداشته باشد، مامور نمی شود که حتما وضوء بگیرد، بلکه تیمم نیز برای او کافی است.
بنابراین وسع می تواند محدوده تکالیف را بیان کند. و از سویی نیز وسعت و توانایی انسان روشن است. و در احکام و فتاوای مراجع تقلید به خوبی و به طور مصداقی بیان می شود.
البته ممکن است نفس انسان و شیطان او را فریب دهند و در جایی به او القاء کنند که این حکم از تکلیف تو خارج است و بر تو لازم نیست. اما باید توجه کرد که تنها زمانی تکلیف از دوش ما ساقط می شود که واقعا نتوانیم آن را انجام دهیم و سخت بودن با نشدنی بودن کاملا متفاوت است و خدای متعال وجود سختی را نفی نکرده و اصل معنای تکلیف نیز به سختی دلالت دارد.
(أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا؛[بقره/214] می پندارید که به بهشت خواهید رفت؟ و هنوز آنچه بر سر پیشینیان شما آمده، بر سر شما نیامده؟ به ایشان سختی و رنج رسید و متزلزل شدند.)
(هُنالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً؛[احزاب/11] آنجا بود که مؤمنان آزمایش شدند و تکان سختی خوردند!)
(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ؛[بقره/155] قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه ها، آزمایش می کنیم و بشارت ده به استقامت کنندگان!)
راه حل خنثی کردن توطئه های نفس اماره و شیطان، مقایسه کردن است! کسی که تصور می کند، دیگر حتی یک گام نیز نمی تواند بردارد، می فهمد که اگر گرگ دنبالش کند، حتی چند کیلومتر دیگر نیز توان دویدن دارد! کسی که تصور می کند حتی هزار تومان نمی تواند به برادر دینی فقیر خود کمک کند، می بیند که برای طفل بیمار خود می تواند حتی صد میلیون تومان نیز تهیه کند! کسی که تصور می کند فرصتی برای تلاوت قرآن و دعا ندارد، می بیند که چقدر برای تماشای فیلم و ... فرصت دارد.
بنابراین با این نوع مقایسه ها می توانیم توان واقعی خود را بیابیم و بدانیم که خدای متعال به ما نیز ارفاق فراوانی نیز کرده است. چون خیلی از اموری که واقعا در توان ما هست، اما مشقت زیادی دارد، به ما تکلیف نشده است. وسع با طاقت متفاوت است و اصر نیز بر گذشتگان تکلیف شده است:
(رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا؛[بقره/286] پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی!)
- [سایر] خواهشمند است در خصوص آیه ( ولا یکلف الله نفسا الا وسعها) بفرمایید: 1. وسع هر انسان به چه معنی است و چگونه تعیین می شود و چه عواملی در تعیین آن دخالت دارند؟ 2. چرا وسع انسانها متفاوت افریده شده است؟ 3.هر انسان چگونه می تواند بفهمد که گستره وسع اش تا چه حد است و خداوند چه تکلیفی براساس آن از وی انتظار دارد؟
- [سایر] از کجا بفهمیم خدا ما را دوست دارد؟
- [آیت الله وحید خراسانی] در مناسک فرموده اید کسی که بین صفا و مروه سعی می کند واجب است در هنگامی که به طرف مروه در حرکت است توجهش به مروه باشد وبالعکس ایا این وجوب توجه تکلیفی است و یا وضعی و تکلیفی
- [سایر] خداوند درباره فایدههای قرآن چه فرموده است؟
- [سایر] آیا باید خود را بیش از اندازه ی توانمان برای مهمان به زحمت اندازیم؟
- [سایر] چرا خداوند تکلیف را بر دوش انسان گذاشته است ولی حیوانات تکلیفی ندارند ؟
- [سایر] چگونه باید بفهمیم که خداوند گناهان ما را بخشیده در صورتی که توبه کرده ایم ولی احساس سنگینی و گناه می کنیم ؟
- [سایر] از کجا بفهمیم خدا ما را یاری می رساند و با ما است؟ حتّی اگر مسیر را اشتباه می رویم، آیا ما را کمک می کند؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مورد زینت کردن زن در حال احرام فرموده اید: (اگر به قصد بقاء زینت قبل از احرام زینت کند، و اثرش پس از احرام نیز باقی باشد، اشکال دارد) آیا حکم مزبور تکلیفی است، یا وضعی؟
- [سایر] در خصوص آیات محکم و متشابه که خداوند فرموده: «تأویل آن به عهدة خداوند است...» توضیح دهید؟
- [آیت الله وحید خراسانی] در عهد هم مثل نذر باید صیغه خوانده شود و متعلق عهد نباید مرجوح باشد ولی اعتبار رجحان در متعلق ان چنانکه مشهور فرموده اند محل اشکال است
- [آیت الله سیستانی] اگر پدر یا مادر نذر کند که دختر خود را به سید ، یا کس دیگری شوهر دهد ، نذر آنان نسبت به دختر اعتبار ندارد و تکلیفی بر او ثابت نمیکند .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر از روزه دار بپرسند که آیا پیغمبر (ص) چنین مطلبی فرموده اند و او جائی که در جواب باید بگوید نه؛ عمدا بگوید بلی؛ یا جائی که باید بگوید بلی عمدا بگوید نه؛ روزه اش باطل می شود.
- [آیت الله مظاهری] قطع رحم (یعنی بریدن از خویشان) یکی از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف کراراً قاطع رحم را لعن فرموده است: (اولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّار)[1] (برای آنان لعنت و بدی سرای آخرت میباشد.)
- [آیت الله جوادی آملی] .مهریه زن , چنانچه بیش از (مهر السنة ) باشد , بنا بر احتیاط واجب خمس دارد . اگرچه بعضی از فقها به صورت مطلق فرموده اند : (مهریه به احتیاط مستحب, خمس دارد). خمس مال میّت
- [آیت الله اردبیلی] کعبه معظّمه اوّلین خانه و قبله مردمان و مایه برکت و هدایت جهانیان و پناهگاه واردان و نشانهای از ابراهیم خلیلالرّحمان علیهالسلام است. مردمان به دعوت عامّ ابراهیم علیهالسلام به اشتیاق چون پرندگانی که به آشیانه خویش برمیگردند، برای ابراز فروتنی در مقابل عظمت و بزرگی خداوند و گواهی به عزّت او، در جایگاه پیامبران به گونه فرشتگان عرش بر دورش طواف میکنند. خداوند سبحان آن خانه را عَلَم اسلام و حجّ آن را واجب و احترامش را لازم دانست(1). کعبه وسیله قوام و قیام مردم است(2) و مظهر وحدت و مشهد منفعت و وعدهگاه اخلاص و دوری از مظاهر دنیوی و توکّل بر خداوند است؛ امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: (خداوند در تشریع فریضه حج مردم را به چیزی امر کرد که علاوه بر تعبّد و اطاعت دینی، مشتمل بر مصالح و منافع دنیوی نیز هست.)(3) پس بر آنان که توانایی دارند، واجب است خالصانه متوجّه ذات حق گردند و آن چنانکه خداوند فرموده است، حج و عمره را بجا آورند که انجام دادن آن، برکت و ترک آن، هلاکت و تباهی همگان است.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله اردبیلی] بر هر مکلفی واجب است تکالیف شریعت اسلام را آن چنانکه متوجه او میباشد انجام دهد. شرایط تکلیف چند چیز است: الف (بلوغ)؛ نشانه بالغ شدن دختر یا پسر یکی از سه چیز است: اوّل:روییدن موی زبر و درشت زیر شکم و بالای عورت. دوم: بیرون آمدن منی در خواب یا بیداری. سوم:برای پسر تمام شدن پانزده سال قمری هر چند وقتی سیزده سال او تمام شد، خوب است بنابر احتیاط مستحب واجبات را بجا آورد و از کارهای حرام اجتناب کند و زنهای نامحرم نیز خودشان را از او بپوشانند و برای دختر تمام شدن نه سال قمری، و اگر سن دختر معلوم نباشد و آبستن شود یا خونی ببیند که صفات حیض را داشته باشد، حکم میشود که قبلاً بالغ شده است. ب (عقل)؛ پس دیوانه تکلیفی ندارد. ج (توانایی انجام تکلیف و اختیار)؛ پس شخصی که به طور کلّی از انجام وظایف خود عاجز است، تکلیفی ندارد.
- [امام خمینی] نذر آن است که انسان ملتزم شود که کار خیری را برای خدا به جا آورد، یا کاری را که نکردن آن بهتر است برای خدا ترک نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر از روزه دار بپرسند که آیا پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین مطلبی فرموده اند و او جائی که در جواب باید بگوید نه، عمداً بگوید بلی، یا جائی که باید بگوید بلی عمداً بگوید نه روزه اش باطل می شود.