خدای متعال موجودی حکیم و قدیر است به مقتضای قدرت او هیچ کس نمی تواند از سلطنتش خارج شود و حتی گناهکاران نیز با قدرتی که از او دریافت کرده اند می توانند گناه کنند همان گونه که شیطان با اذن خدای متعال زنده مانده و مشغول گمراه کردن مردم است. وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا یُعْجِزُونَ (59 انفال) آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،) پیش بردهاند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفتهاند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد! و حتی همین گناهکاری آنها با توجه به تسلط حتمی خدای متعال بر آنها نیز می تواند به معنای تشدید عقوبت آنها باشد. وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ (178 آل عمران) آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت میدهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها، عذاب خوارکنندهای (آماده شده) است. و به مقتضای حکمت، خدای متعال در عذاب گناهکاران شتاب نمی کند. چرا که شتاب در مجازات با داشتن اختیار انسان منافات دارد. اختیار انسان وقتی معنا دارد که بتواند بر سر دو راهی قرار گرفته و به انتخاب کفر یا ایمان بپردازد. اما اگر به محض ایجاد شدن بیراهه ظلم و بدعت خدای متعال عذابش را نازل کند، اصلا راه کفر در بین بشر برقرار نخواهد شد. و همگان تنها یک راه در پیش روی خود خواهند دید. علاوه بر این خدای متعال در گذشته نیز به محض صدور گناه از کسی عذابش را نازل نکرده است. بلکه همیشه فرصت های طولانی به گناهکاران داده است و شاید ما به دلیل غفلت از زندگی ابدی پس از مرگ، تصور می کنیم که باید فورا ظلم ها سرکوب شود و .. در حالی که اگر کسی به وجود آخرت یقین داشته باشد می فهمد که زندگی این سو بخش کوچکی از حقیقت ماست و برای جبران ظلم ها و تنبیه ظالمان فرصت بسیار است. در پایان برای اصلاح تصورمان از عذاب های الهی، داستان طوفان نوح از زبان امام صادق (ع) بیان می شود تا روشن باشد که خدای متعال هیچ وقت در عذاب ظالمان و گناهکاران شتاب نکرده و نمی کند. وقتی که خداوند نبوّت نوح (ع) را ظاهر فرمود و پیروان آن حضرت نسبت به فرج و گشایش یقین یافتند آزار و بلیّه کفّار به شدّت رسید و آنها نوح را آنقدر زدند که بیهوش و خونین بر زمین افتاد و تا سه روز خون از گوشهایش جاری بود، سپس بهوش آمد و این امر سیصد سال بعد از بعثت او واقع شد و او در طیّ این مدّت شب و روز به دعوت آنان مشغول بود، وقتی آنها را پنهان و سرّی دعوت می کرد او را اجابت نمی کردند وقتی آنان را آشکارا دعوت می فرمود، اعراض می کردند و روی میگ رداندند، آنگاه نوح تصمیم گرفت که آنان را نفرین کند و بعد از نماز صبح به قصد نفرین روی زمین نشست که ناگهان گروهی فرشته از آسمان هفتم نازل شده و بر او سلام کردند و به او گفتند: ای پیامبر خدا ما از تو حاجتی داریم و آن این است که نفرین بر قومت را به تأخیر بیاندازی نوح گفت: من نفرین را بر آنان را سیصد سال تأخیر انداختم و آنگاه به قصد دعوت به سوی قوم خود بازگشت امّا همان رویّه ادامه داشت، نوح همچنان با صبوری دعوت می کرد و آنها با سنگدلی از او اعراض کرده و او را آزار می دادند، تا اینکه سیصد سال دیگر هم سپری شد و نوح از ایمان آنها مأیوس شد، پس در هنگام ظهر به قصد نفرین بر آنها روی زمین نشست، این بار گروهی از ملائکه آسمان ششم بر او نازل شده و به او سلام کردند و همان درخواست گروه اوّل را مطرح کردند و نوح هم پاسخ آنها را همان طور که پاسخ گروه اوّل را داده بود، مطرح کرد و مجددا مدّت سیصد سال به دعوت قومش مشغول شد تا اینکه نهصد سال کامل شد که او مشغول دعوت بود و آنها او را اجابت نمی کردند، در این زمان پیروان او از آزار و اذیّت کافران و طاغوتها به او شکایت کردند و از او خواستند تا برای فرج ایشان دعا کند، آنگاه نوح با اجابت درخواست آنان به دعا و نماز مشغول شد، در آن وقت جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند تبارک و تعالی دعوت تو را اجابت کرده، پس به پیروانت بگو که خرما بخورند و هسته آن را بکارند و از آن مواظبت کنند تا وقتی که به بار بنشیند و وقتی که چنین شد زمان فرج فرا رسیده است، نوح این مطلب را به آنان ابلاغ کرد و آنها خوشحال شدند و به این کار اشتغال یافتند، وقتی درختان به بار نشست از نوح خواستند که وعده خود را در باره فرج عملی سازد و نوح این مطلب را از خداوند درخواست کرد، خداوند مجددا فرمان داد که آنان خرما بخورند و هسته آن را بکارند تا وقتی که به بار نشیند و نپندارند که وعده ما خلاف است، در این موقع یک سوّم آنها مرتدّ شدند و نوح را انکار کردند، امّا دو سوّم باقی ماندند و به کاشتن درخت مشغول شدند، وقتی درختان به ثمر رسیدند آنها به نزد نوح آمدند و از او درخواست محقّق شدن وعده الهی را نمودند، مجددا خداوند وعده را موکول نمود به خوردن خرما و کاشتن هسته آن و به ثمر رسیدن درخت خرما، این بار یک سوّم دیگر هم مرتدّ شدند و فقط یک سوّم باقی ماندند که اینها با پایداری باز هم به کاشت درخت مشغول شدند، وقتی درختان به بار نشست به نزد نوح آمدند و گفتند: ای نوح به جز تعداد کمی از ما بر ایمان خود باقی نمانده اند و ما از تأخیر فرج بیمناکیم و می ترسیم که هلاک شویم، در این زمان نوح به نماز و دعا پرداخت و گفت: پروردگارا جز همین عدّه اندک کسی از یاران من باقی نمانده و من می ترسم مرگ آنها فرا رسد و فرج و گشایش را مشاهده نکنند، خدای متعال به او وحی کرد که: همانا من دعای تو را مستجاب کردم، پس به ساخت کشتی بپرداز و فاصله بین اجابت دعای او تا وقوع طوفان پنجاه سال بود . (کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص: 134)
اگر خدا هست چرا مانند گذشته عذابش را بر سر گناهکاران نازل نمی کند؟
خدای متعال موجودی حکیم و قدیر است به مقتضای قدرت او هیچ کس نمی تواند از سلطنتش خارج شود و حتی گناهکاران نیز با قدرتی که از او دریافت کرده اند می توانند گناه کنند همان گونه که شیطان با اذن خدای متعال زنده مانده و مشغول گمراه کردن مردم است.
وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لا یُعْجِزُونَ (59 انفال) آنها که راه کفر پیش گرفتند، گمان نکنند (با این اعمال،) پیش بردهاند (و از قلمرو کیفر ما، بیرون رفتهاند)! آنها هرگز ما را ناتوان نخواهند کرد!
و حتی همین گناهکاری آنها با توجه به تسلط حتمی خدای متعال بر آنها نیز می تواند به معنای تشدید عقوبت آنها باشد.
وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ (178 آل عمران) آنها که کافر شدند، (و راه طغیان پیش گرفتند،) تصور نکنند اگر به آنان مهلت میدهیم، به سودشان است! ما به آنان مهلت میدهیم فقط برای اینکه بر گناهان خود بیفزایند و برای آنها، عذاب خوارکنندهای (آماده شده) است.
و به مقتضای حکمت، خدای متعال در عذاب گناهکاران شتاب نمی کند. چرا که شتاب در مجازات با داشتن اختیار انسان منافات دارد. اختیار انسان وقتی معنا دارد که بتواند بر سر دو راهی قرار گرفته و به انتخاب کفر یا ایمان بپردازد. اما اگر به محض ایجاد شدن بیراهه ظلم و بدعت خدای متعال عذابش را نازل کند، اصلا راه کفر در بین بشر برقرار نخواهد شد. و همگان تنها یک راه در پیش روی خود خواهند دید.
علاوه بر این خدای متعال در گذشته نیز به محض صدور گناه از کسی عذابش را نازل نکرده است. بلکه همیشه فرصت های طولانی به گناهکاران داده است و شاید ما به دلیل غفلت از زندگی ابدی پس از مرگ، تصور می کنیم که باید فورا ظلم ها سرکوب شود و .. در حالی که اگر کسی به وجود آخرت یقین داشته باشد می فهمد که زندگی این سو بخش کوچکی از حقیقت ماست و برای جبران ظلم ها و تنبیه ظالمان فرصت بسیار است.
در پایان برای اصلاح تصورمان از عذاب های الهی، داستان طوفان نوح از زبان امام صادق (ع) بیان می شود تا روشن باشد که خدای متعال هیچ وقت در عذاب ظالمان و گناهکاران شتاب نکرده و نمی کند.
وقتی که خداوند نبوّت نوح (ع) را ظاهر فرمود و پیروان آن حضرت نسبت به فرج و گشایش یقین یافتند آزار و بلیّه کفّار به شدّت رسید و آنها نوح را آنقدر زدند که بیهوش و خونین بر زمین افتاد و تا سه روز خون از گوشهایش جاری بود، سپس بهوش آمد و این امر سیصد سال بعد از بعثت او واقع شد و او در طیّ این مدّت شب و روز به دعوت آنان مشغول بود،
وقتی آنها را پنهان و سرّی دعوت می کرد او را اجابت نمی کردند وقتی آنان را آشکارا دعوت می فرمود، اعراض می کردند و روی میگ رداندند، آنگاه نوح تصمیم گرفت که آنان را نفرین کند
و بعد از نماز صبح به قصد نفرین روی زمین نشست که ناگهان گروهی فرشته از آسمان هفتم نازل شده و بر او سلام کردند و به او گفتند: ای پیامبر خدا ما از تو حاجتی داریم و آن این است که نفرین بر قومت را به تأخیر بیاندازی
نوح گفت: من نفرین را بر آنان را سیصد سال تأخیر انداختم و آنگاه به قصد دعوت به سوی قوم خود بازگشت امّا همان رویّه ادامه داشت، نوح همچنان با صبوری دعوت می کرد و آنها با سنگدلی از او اعراض کرده و او را آزار می دادند، تا اینکه سیصد سال دیگر هم سپری شد و نوح از ایمان آنها مأیوس شد،
پس در هنگام ظهر به قصد نفرین بر آنها روی زمین نشست، این بار گروهی از ملائکه آسمان ششم بر او نازل شده و به او سلام کردند و همان درخواست گروه اوّل را مطرح کردند و نوح هم پاسخ آنها را همان طور که پاسخ گروه اوّل را داده بود، مطرح کرد و مجددا مدّت سیصد سال به دعوت قومش مشغول شد تا اینکه نهصد سال کامل شد که او مشغول دعوت بود و آنها او را اجابت نمی کردند، در این زمان پیروان او از آزار و اذیّت کافران و طاغوتها به او شکایت کردند و از او خواستند تا برای فرج ایشان دعا کند، آنگاه نوح با اجابت درخواست آنان به دعا و نماز مشغول شد،
در آن وقت جبرئیل نازل شد و گفت: خداوند تبارک و تعالی دعوت تو را اجابت کرده، پس به پیروانت بگو که خرما بخورند و هسته آن را بکارند و از آن مواظبت کنند تا وقتی که به بار بنشیند و وقتی که چنین شد زمان فرج فرا رسیده است، نوح این مطلب را به آنان ابلاغ کرد و آنها خوشحال شدند و به این کار اشتغال یافتند، وقتی درختان به بار نشست از نوح خواستند که وعده خود را در باره فرج عملی سازد و نوح این مطلب را از خداوند درخواست کرد،
خداوند مجددا فرمان داد که آنان خرما بخورند و هسته آن را بکارند تا وقتی که به بار نشیند و نپندارند که وعده ما خلاف است، در این موقع یک سوّم آنها مرتدّ شدند و نوح را انکار کردند، امّا دو سوّم باقی ماندند و به کاشتن درخت مشغول شدند، وقتی درختان به ثمر رسیدند آنها به نزد نوح آمدند و از او درخواست محقّق شدن وعده الهی را نمودند،
مجددا خداوند وعده را موکول نمود به خوردن خرما و کاشتن هسته آن و به ثمر رسیدن درخت خرما، این بار یک سوّم دیگر هم مرتدّ شدند و فقط یک سوّم باقی ماندند که اینها با پایداری باز هم به کاشت درخت مشغول شدند، وقتی درختان به بار نشست به نزد نوح آمدند و گفتند: ای نوح به جز تعداد کمی از ما بر ایمان خود باقی نمانده اند و ما از تأخیر فرج بیمناکیم و می ترسیم که هلاک شویم، در این زمان نوح به نماز و دعا پرداخت و گفت: پروردگارا جز همین عدّه اندک کسی از یاران من باقی نمانده و من می ترسم مرگ آنها فرا رسد و فرج و گشایش را مشاهده نکنند،
خدای متعال به او وحی کرد که: همانا من دعای تو را مستجاب کردم، پس به ساخت کشتی بپرداز و فاصله بین اجابت دعای او تا وقوع طوفان پنجاه سال بود . (کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص: 134)
- [سایر] چرا خدای متعال مانند گذشته عذاب خود را بر گناهکاران نازل نمی کند؟
- [سایر] چرا خداوند متعال قرآن را نازل کرد؟
- [سایر] آیا قرآن ازطرف خدا نازل شده یا نوشته انسان است؟
- [سایر] آیا گناهکاران از دوزخ آزاد می شوند؟
- [سایر] آیا قرآن واقعا از جانب خدا نازل شده است؟
- [سایر] چرا دین اسلام از همان ابتدا بر آدم(ع) نازل نشد؟ و چرا خداوند متعال ادیان مختلف و گوناگونی را نازل نمود تا منشاء این همه اختلاف شود؟
- [سایر] نوشابه ی گناهکاران در جهنم چه می باشد؟
- [سایر] چگونه خداوند غیر مادی، قرآن و وحی را که از نوع الفاظ است نازل کرده است ؟
- [سایر] چگونه گناهکاران را به درون دوزخ پرتاب می کنند؟
- [سایر] چگونه در دنیا ،جهنم، گناهکاران را احاطه می کند؟
- [آیت الله اردبیلی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اوّل:کسی که سر حیوان را میبرد مرد باشد یا زن باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم نکند و بچّه مسلمان هم اگر ممیّز باشد، یعنی خوب و بد را بفهمد، میتواند سر حیوان را ببرد. دوم:سرِ حیوان را با کارد تیز ببرند و کارد باید از فلزی باشد که معمولاً با آن چاقو میسازند؛ ولی چنانچه پیدا نشود و به گونهای باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز، میشود سر آن را برید. سوم:در هنگام سر بریدن، جلوی بدن حیوان باید رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود؛ ولی اگر فراموش کند یا مسأله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد. چهارم:وقتی که میخواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد، به نیّت سر بریدن نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید: (بسم الله) کافی است و اگر بدون قصدِ سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. پنجم:حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلاً چشم یا دُم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین بزند تا معلوم شود زنده بوده است.
- [آیت الله سبحانی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد، چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نکند. و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر آن را ببرد. دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوم در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند حیوان حرام می شود ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند; یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد و احتیاط واجب این است اگر کسی سر می برد او نیز رو به قبله باشد. چهارم وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد; به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید بسم الله کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. بهتر است هر موقع یادش آمد، نام خدا را بگوید. پنجم حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند. اگر چه مثلاً چشم یادم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده. دستور کشتن شتر:
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول کسی که سر حیوان را میبرد؛ چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله نکند، و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد، یعنی خوب و بد را بفهمد، میتواند سر حیوان را ببرد. دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و محتاج به ذبح حیوان باشند با چیز تیزی که چهار رگ را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز میشود سر حیوان را برید. سوم در موقع سر بریدن، صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد، و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود؛ ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد. چهارم وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن نام خدا را ببرد، و همین قدر که بگوید (بِسْمِ اللهِ) یا (اَلْحَمْدُ للهِ) یا (اَللهُ اَکْبَرُ) کافی است، و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود، و گوشت آن هم حرام است؛ و همچنین است اگر از روی جهل به مسأله نام خدا را نبرد، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. پنجم حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند، و یا آن که به اندازه معمول خون از بدنش بیرون آید.
- [آیت الله نوری همدانی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد : اوّل : کسی که یر حیوان را می برد چه مرد باشد ، چه زن ، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نکند . و بچّه مسلمان هم اگر ممیّز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد می تواند سر آن را ببرد . دوّم : سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد ، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد ، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند ، مانند شیشه و سنگ تیز ، می شود سر آن را برید . سوّم : در موقع سر بریدن ، گلو و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد ، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند ، حیوان حرام می شود ، و همچنین در صورتی که مسأله را نداند و حیوان را رو به قبله نکند ، ولی اگر فراموش کند یا قبله را اشتباه کند ، یا نداند قبله کدام طرف است ، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند ، اشکال ندارد . و احتیاط واجب آن است که کسی که سر حیوان را می بُرد نیز رو به قبله باشد . چهارم : وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد ، یل کارد به گلویش بگذارد ؛ به نیّت سر بریدن ، نام خدا را ببرد و همینقدر که بگوید بِسْمِ اللهِ یا اَلْحَمْدُلِلهِ یا اَللهُ اَکْبَرُ کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد ، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است ، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد . پنجم : حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند اگر چه مثلاً چشم یا دُم خود را حرکت دهد ، یا پای خود را به زمین زند یا خون به طوری که در موقع سر بریدن حیوان متعارف است بیرون بیاید که معلوم شود زنده بوده است . دستور کشتن شتر :
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه چند مرغ یا چند حیوان را باهم سر ببرند یک بسم الله برای همه آنها کافی است، همچنین هرگاه با ماشین، تعداد زیادی حیوان را در زمان واحد (با وجود شرایط دیگر) سر ببرند یک بسم الله کفایت می کند و اگر ماشین مرتباً کار می کند احتیاط آن است مرتباً نام خدا را تکرار کنند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: 1 ذبح کننده بنابر احتیاط واجب باید مسلمان باشد، ناصبی ها یعنی کسانی که با اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) دشمنی دارند در حکم کفارند. 2 باید سر حیوان را با جسم تیزی که از آهن، یا فلز دیگر باشد ببرند، ولی اگر احتیاج به ذبح باشد و آهن پیدا نشود، یا اگر سر حیوان را نبرند می میرد و دسترسی به آهن نیست، با هر چیز تیزی که رگها را بتواند جدا کند (مانند شیشه و سنگ و چوب تیز) می شود آن را ذبح کرد. 3 در موقع سر بریدن باید جلو بدن حیوان رو به قبله باشد و اگر عمداً رو به قبله نکنند حیوان حرام می شود، ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله یا اشتباه کردن قبله، حیوان را به سمتی غیر از قبله سر ببرند حرام نیست. 4 هنگام سر بریدن باید نام خدا را ببرد همین قدر که بگوید (بسم الله) یا (سبْحان الله) یا بگوید (لا اله الا الله) کافی است و به زبان فارسی یا هر زبان دیگر نیز جایز است، ولی اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد کافی نیست و در صورتی که از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. 5 باید حیوان بعد از سر بریدن حرکتی کند اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده و احتیاط واجب آن است که خون به مقدار کافی از آن بیرون بریزد.
- [آیت الله علوی گرگانی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اوّل - کسی که سر حیوان را میبرد چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد واظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر نکند وبچه مسلمان هم اگر ممیّز باشد یعنی خوب وبد را بفهمد میتواند سر حیوان را ببرد; دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد ولی چنانچه آهن پیدا نشود وطوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه وسنگ تیز، میشود سر آن را برید; سوم - در موقع سر بریدن، محل بریدن وشکم حیوان رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود ولی اگر فراموش کند یا مسأله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد; چهارم - وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد، به نیّت سر بریدن، نام خدا را ببرد وهمینقدر که بگوید بسم ا& کافی است و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود وگوشت آن هم حرام است ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد; پنجم - حیوان بعد از سر بریدن حرکت بکند، اگرچه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین زند و نیز احتیاط مستحبّ آن است که به اندازه معمول خون از بدن حیوان بیرون آید ولی اکتفأ به آن به تنهایی مشکل است در صورتی که علم به زنده بودن حیوان قبل از ذبح نداشته باشیم.
- [امام خمینی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول : کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نکند و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد،می تواند سر حیوان را ببرد. دوم: سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوم:در موقع سر بریدن جلوی بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام می شود، ولی اگر فراموش کند، یا مساله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است،یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد. چهارم: وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید: "بسم الله" کافی است واگر بدون قصد سر بریدن، نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. پنجم: حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده است.
- [آیت الله بروجردی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد:اوّل:کسی که سر حیوان را میبرد چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نکند و بچّهی مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد میتواند سر حیوان را ببرد.دوم:سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز میشود سر آن را برید.سوم:در موقع سر بریدن صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود، ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد.چهارم:وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید:(بسم الله) کافیست و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد.پنجم - حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند و نیز احتیاط واجب آن است که به اندازهی معمول خون از بدن حیوان بیرون آید.
- [آیت الله بهجت] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: 1 کسی که سر حیوان را میبُرد، چه مرد باشد یا زن و یا بچه ممیز، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهلبیت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نکند. و مرتدّ از مسلمین، غُلاة، خوارج و منکر ضروریات اسلام، محکوم به حکم کافر است. 2 سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، یا ذبح آن حیوان عرفاً برای انسان ضرورت داشته باشد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز، میشود سر آن را برید. بلکه اگر آلت ذبح غیر آهن باشد ولی در حدّت و استحکام و تیزی و اطّرادِ تا آخر ذبح مثل آهن باشد به نحو یقین، بعید نیست به الغاء خصوصیت ملحق به آهن باشد. 3 در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد، و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود، ولی اگر فراموش کند، یا مسئله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، بنابر اظهر، اشکال ندارد. 4 وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همینقدر که بگوید (بسم اللّه) کافی است، و اگر بدون قصد سر بریدن، نام خدا را ببرد آن حیوان، بنابر اظهر پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. 5 حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلاً چشم یا دُم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده، و لازم نیست خون از بدنش خارج شود.