شاید برای درک صحیح جواب این مطلب بهتر است، دقت کنیم فرق عالم با دیگران چیست. چرا که عالمان، نژادی متمایز از سایر مردم نیستند. و تنها تفاوت شان در شناخت بیشتری است که به دست آورده اند و چه بسا برای تحصیل این شناخت، دهها سال عمر خود را صرف نموده اند. پس بین اینکه قرآن و حدیث در دسترس باشد، با آنکه شناختی قابل قبول از آنها به دست آمده باشد، فرق بسیاری است. مثل فرقی که بین صاحب یک لغت نامه با شخص مسلط به آن زبان وجود دارد. قطعا کسی که شناختش از زبان غیر مادر زادی خود، صرفا در حد شناخت یک لغت نامه است، با کسی که به آن زبان غیر مادرزادی مسلط است، بسیار فرق می کند. شخص اول برای هر آنچه می خواهد ترجمه کند، باید به لغت نامه مراجعه کند و وقت قابل توجهی صرف کند، ضمن آنکه ممکن است به دلیل عدم آشنایی با قواعد یا عدم توانایی تفکیک بین معانی متعدد یک کلمه، در نهایت نتواند به ترجمه ای صحیح برسد. اما شخص مسلط بر زبان می تواند بسیار سریع ترجمه ای صحیح ارائه کند. عالم مسائل دینی نیز همین گونه است. او می تواند در نگاه اول یا با صرف زمان بسیار کم، صحیح یا غلط بودن اندیشه ای را تشخیص دهد، حال آنکه دیگران حتی اگر به قرآن و حدیث مراجعه کنند، ممکن است به خاطر عدم شناخت قواعد مورد نیاز نتوانند به نتیجه برسند. گذشته از آنکه یک مساله اضلاع و ابعاد گوناگونی دارد و نمی توان با مراجعه صرف به گوشه ای از متون دینی به شناختی قابل اعتماد در آن مساله دست یافت. در واقع بحث یک نوع مهارت نیز مطرح است که به تدریج حاصل می شود. از همین رو تاکید بسیاری بر نقش علما در مقابله با بدعت ها و گمراهی ها شده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند : عالم، هفتاد درجه بر عابد برتری دارد که فاصله هر درجه از دیگری به اندازه ای است که یک اسب هفتاد سال بدود. علت این برتری آن است که شیطان در میان مردم بدعتی می گذارد و دانشمند به آن پی می برد و مردم را از آن نهی می کند، اما عابد سرگرم عبادت خود است و به بدعت نه توجهی دارد و نه آن را می شناسد. روضة الواعظین : 17. و مردم چنان به همراهی با علما تشویق شده اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند : (نگریستن به چهره عالم، عبادت است. بحار الأنوار : 1/195/14) و از طرف مقابل نیز تلاش شیطان و گروههای انحرافی را می بینیم که سعی می کنند اشخاص را ابتدا از ارتباط با علما جدا کرده و با دور نگاه داشتن آنها، سخنان خود را به نوعی بقبولانند. و برای این کار از انواع ترفندها حساب می کنند. مثل انگ زدن به علما و بدنام کردن آنها با تهمت های مختلف، نسبت دادن انگیزه های غیر واقعی به علما در جایی که علیه منحرفان موضع گیری کرده اند یا القای این مطلب که باید اندیشه های دریافتی را مخفی بدارد و ... کما اینکه معمولا سعی می کنند اندیشه هایشان را به تدریج القا کنند و ابتدا حرفهایی عوام پسند و فریبنده مطرح می کنند و بعد که شخص را با ترفندهایی پایبند نمودند، کم کم آن اندیشه های منحرفانه اصلی مد نظرشان را القاء کنند که در این موارد همگان باید توجه کنند که باطل همیشه خود را پشت شعارهایی زیبا و لایه هایی از حقیقت مخفی می کند. از همین رو شناخت سیستمی تفکرات، یا هسته اصلی آن برای موضع گیری بسیار لازم است و کسی که توانایی این کار را ندارد، باید بسیار احتیاط کند تا به دام منحرفان و بدعت گزاران نیفتد.
شاید برای درک صحیح جواب این مطلب بهتر است، دقت کنیم فرق عالم با دیگران چیست. چرا که عالمان، نژادی متمایز از سایر مردم نیستند. و تنها تفاوت شان در شناخت بیشتری است که به دست آورده اند و چه بسا برای تحصیل این شناخت، دهها سال عمر خود را صرف نموده اند.
پس بین اینکه قرآن و حدیث در دسترس باشد، با آنکه شناختی قابل قبول از آنها به دست آمده باشد، فرق بسیاری است. مثل فرقی که بین صاحب یک لغت نامه با شخص مسلط به آن زبان وجود دارد. قطعا کسی که شناختش از زبان غیر مادر زادی خود، صرفا در حد شناخت یک لغت نامه است، با کسی که به آن زبان غیر مادرزادی مسلط است، بسیار فرق می کند. شخص اول برای هر آنچه می خواهد ترجمه کند، باید به لغت نامه مراجعه کند و وقت قابل توجهی صرف کند، ضمن آنکه ممکن است به دلیل عدم آشنایی با قواعد یا عدم توانایی تفکیک بین معانی متعدد یک کلمه، در نهایت نتواند به ترجمه ای صحیح برسد. اما شخص مسلط بر زبان می تواند بسیار سریع ترجمه ای صحیح ارائه کند.
عالم مسائل دینی نیز همین گونه است. او می تواند در نگاه اول یا با صرف زمان بسیار کم، صحیح یا غلط بودن اندیشه ای را تشخیص دهد، حال آنکه دیگران حتی اگر به قرآن و حدیث مراجعه کنند، ممکن است به خاطر عدم شناخت قواعد مورد نیاز نتوانند به نتیجه برسند. گذشته از آنکه یک مساله اضلاع و ابعاد گوناگونی دارد و نمی توان با مراجعه صرف به گوشه ای از متون دینی به شناختی قابل اعتماد در آن مساله دست یافت. در واقع بحث یک نوع مهارت نیز مطرح است که به تدریج حاصل می شود.
از همین رو تاکید بسیاری بر نقش علما در مقابله با بدعت ها و گمراهی ها شده است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند : عالم، هفتاد درجه بر عابد برتری دارد که فاصله هر درجه از دیگری به اندازه ای است که یک اسب هفتاد سال بدود. علت این برتری آن است که شیطان در میان مردم بدعتی می گذارد و دانشمند به آن پی می برد و مردم را از آن نهی می کند، اما عابد سرگرم عبادت خود است و به بدعت نه توجهی دارد و نه آن را می شناسد. روضة الواعظین : 17.
و مردم چنان به همراهی با علما تشویق شده اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند : (نگریستن به چهره عالم، عبادت است. بحار الأنوار : 1/195/14)
و از طرف مقابل نیز تلاش شیطان و گروههای انحرافی را می بینیم که سعی می کنند اشخاص را ابتدا از ارتباط با علما جدا کرده و با دور نگاه داشتن آنها، سخنان خود را به نوعی بقبولانند. و برای این کار از انواع ترفندها حساب می کنند.
مثل انگ زدن به علما و بدنام کردن آنها با تهمت های مختلف، نسبت دادن انگیزه های غیر واقعی به علما در جایی که علیه منحرفان موضع گیری کرده اند یا القای این مطلب که باید اندیشه های دریافتی را مخفی بدارد و ...
کما اینکه معمولا سعی می کنند اندیشه هایشان را به تدریج القا کنند و ابتدا حرفهایی عوام پسند و فریبنده مطرح می کنند و بعد که شخص را با ترفندهایی پایبند نمودند، کم کم آن اندیشه های منحرفانه اصلی مد نظرشان را القاء کنند که در این موارد همگان باید توجه کنند که باطل همیشه خود را پشت شعارهایی زیبا و لایه هایی از حقیقت مخفی می کند.
از همین رو شناخت سیستمی تفکرات، یا هسته اصلی آن برای موضع گیری بسیار لازم است و کسی که توانایی این کار را ندارد، باید بسیار احتیاط کند تا به دام منحرفان و بدعت گزاران نیفتد.
- [سایر] با توجه به این که قرآن کریم، کتاب مبین (آشکار) و هدایت است، چه نیازی به تفسیر دارد؟
- [سایر] در مورد ذکر یونسیه: (لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)، مطالب فراوانی از عرفا و علما موجود است. آیا در احادیث هم به آن اشاره شده است؟ اذکاری که علما تجویز میکنند، تا چه حد از متن احادیث و قرآن اخذ شده است؟
- [سایر] با توجه به اینکه در کتاب کافی احادیث تحریف قرآن آمده آیا جناب کلینی معتقد به تحریف قرآن بوده اند؟
- [سایر] علما و مجتهدین از چه راه هایی احادیث صحیح را از احادیث جعلی و تحریف شده تشخیص می دهند؟
- [سایر] مبانی و بایستههای اخلاق پزشکی با توجه به قرآن و روایات چیست؟
- [سایر] با توجه به آیات و روایات لطفاً بفرمایید شأن و فضیلت ائمه بالاتر است یا قرآن؟
- [سایر] علما و مجتهدین از چه راه هایی احادیث صحیح را از احادیث جعلی و تحریف شده تشخیص می دهند؟
- [سایر] آیا درست است که زمین بدون امام باقی نمی ماند؟
- [سایر] با وجود قرآن چه نیازی به دعا داریم؟
- [سایر] با وجود قرآن چه نیازی به دعا داریم؟
- [آیت الله سبحانی] اگر مسجد خراب شود، عرصه آن به حال وقف باقی می ماند، و همچنین اگر خانه ای که برای گروهی وقف بوده ویران گردد، عرصه آن به عنوان صدقه مطلقه باقی می ماند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر وصیت به واجب و مستحب بکند امور واجب مقدم می شود و اگر از ثلث باقی ماند صرف امور مستحبه می شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر درخت بید و چنار بکارد یا قالی بزند جزء درآمد سالی است که وقت فروش آنها است لذا اگر در آن سال صرف مؤونه نشد و عین یا پول آن باقی ماند در آخر سال باید تخمیس شود. شاخه ها یا منافعی که معمولاً در هر سال از آن استفاده می کنند جزء درآمد همان سال محسوب می شود که اگر تا آخر سال باقی ماند باید تخمیس شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر مالک بازارع قرار بگذارد که مقداری از حاصل برای او (مالک) باشد و بقیّه را بین خودشان تقسیم کنند، چنانچه بدانند که بعد از برداشتن آن مقدار، چیزی باقی می ماند مزارعه صحیح است.
- [آیت الله وحید خراسانی] خونی که در جوف ذبیحه بعد از کشتن ان به طریق شرعی باقی می ماند اگر خون به مقدار متعارف خارج شده باشد چنان که در مساله گذشت پاک است
- [آیت الله بهجت] هرگاه به سبب گرمی هوا یا جهات دیگر هیچ رطوبتی در اعضا برای مسح باقی نمی ماند ، بنا بر احتیاط واجب هم با آب خارج مسح کند و هم بعد از وضو تیمم کند .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] خونی که در جوف ذبیحه بعد از کشتن آن به طریق شرعی باقی می ماند؛ چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاک است چنانکه در مسأله (98) گذشت.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر مالک با زارع قرار بگذارد که مقداری از حاصل برای او باشد و بقیّه را بین خودشان قسمت کنند ، اگر بدانند که بعد از برداشتن آن مقدار ، چیزی باقی می ماند مُزارَعَه صحیح است .
- [آیت الله سبحانی] اگر مالک با زارع قرار بگذارد که مقداری از حاصل برای او باشد و بقیه را بین خودشان قسمت کنند، چنانچه بدانند که بعد از برداشتن آن مقدار، چیزی باقی می ماند مزارعه صحیح است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر مالک با زارع قرار بگذارد که مقداری از حاصل برای او باشد و بقیه را بین خودشان قسمت کنند؛ چنانچه بدانند که بعد از برداشتن آن مقدار چیزی باقی می ماند؛ مزارعه صحیح است.