در اسلام، شرافت و کرامت انسان ها، به نسب آنها مربوط نیست. بلکه کرامت و شرف هر انسانی در گرو اعمال خود اوست: (یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ[حجرات/13] ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!) امام علی علیه السلام می فرمایند: چنگ زدن به کانونهای فضیلت، از کمال شرافت است.[1] حضرت علی (ع) می فرمایند: هر آن کس که پَستی اَدَبش او را پست گرداند شرافت تبارش او را بلندی نمی بخشد.[2] حتی در جایی که شرف ائمه یاد می شود، اهل بیت (علیهم السلام) علت آن را ذکر می کنند تا مردم بدانند که سبب اصلی شرف چیست: مردی بحضرت رضا (ع) عرض کرد بخدا قسم که در روی زمین از جهت پدر احدی با شرف تر از تو نیست آن بزرگوار فرمود تقوی پدران مرا مشرف ساخت و اطاعت خدا ایشان را بهره مند گردانید.[3] اما وقتی یک شخص در مقام انتساب به اهل بیت دیده می شود، (سید بودن او مد نظر است) احترام بیشتر به او، جهت در نظر گرفتن نسبت اوست. و دلیلی برای پاسداشت حرمت اهل بیت (علیهم السلام) می باشد. همانگونه که اگر فرزند یکی از دوستان عزیز خود را ببینیم، به خاطر پدرش او را تکریم می کنیم. اگر چه هیچ نوع عمل خلاف ظابطه ای انجام ندهیم. این نوع مواجهه سبب تکریم شعائر است و یاد اهل بیت (علیهم السلام) را در جامعه زنده تر می کند و از همین جهت نیکوست. با توجه به این توضیحات، می توانیم به بعضی از فرق ها بین سادات و غیر آنها دقت کنیم و بنگریم که علی رغم این فرق ها، بی عدالتی ای بی آن ها و سایر افراد جامعه به وجود نمی آید: 1. در زمینۀ مالی: نیمی از خمس به سادات اختصاص داده شده است. اما این فرق، سبب بی عدالتی نیست، چونکه : اولاً: سهمی که در خمس برای سادات معین شده فقط به نیازمندان آنها اختصاص مییابد، آن هم به اندازه رفع نیاز آن ها، بنابراین تنها از کار افتادگان، بیماران، کودکان یتیم و یا افراد دیگری که به علّتی مشکل مادی از نظر هزینه زندگی پیدا کردهاند، حق استفاده از آن را دارند. ثانیاً: مستمندان و نیازمندان سادات، حق استفاده از زکات را ندارند و زکات برای جبران نیازهای مالی غیر سادات است. در واقع سادات منبع مالی متفاوتی دارند، نه اینکه حق بیشتری داشته باشند. ثالثاً: اگر سهم سادات در خمس، از نیازمندی سادات موجود بیشتر باشد، باید آن را به بیت المال ملحق کرد و در مصارف دیگر مصرف نمود. این فرق می تواند حکمت هایی داشته باشد مثل اینکه بهانهای به دست مخالفان نیفتد که پیامبر(ص) خویشان خود را بر اموال عمومی مسلط کرده است، چون زکات مالیاتی است که حکومت از مردم اخذ می کند. و البته دلایل این تفاوت هر چه باشد، منجر به بی عدالتی نمی شود. حتی شاید سادات در این فرق احساس محرومیت نیز بکنند: امام صادق ع میفرمایند:" جمعی از بنی هاشم به خدمت پیامبر ص رسیدند و تقاضا کردند که آنها را مامور جمعآوری زکات چهار پایان کنند و و گفتند این سهمی را که خداوند برای جمعآوری کنندگان زکات تعیین کرده است، ما به آن سزاوارتریم پیامبر ص فرمود: ای" بنی عبد المطلب" زکات نه برای من حلال است، و نه برای شما ولی من به جای این محرومیت به شما وعده شفاعت میدهم .... شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضی باشید (و کار به امر زکات نداشته باشید) آنها گفتند راضی شدیم.[4] [ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 182؛ دارالکتب الاسلامیة/ پرسشها و پاسخهای مذهبی، آیت اللّه مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص 168 172، انتشارات نسل جوان.] 2. در امور و مناصب اجتماعی: در این زمینه هیچ فرقی بین سادات و غیر آنها نیست. و قرار گرفتن امامت در خاندان پیامبر (ص) نیز دلیل اختصاص جایگاه ویژه به خاندان پیامبر (ص) به دلیل انتساب خانوادگی آنها نیست. امامت نیاز به عصمت دارد و عصمت را تنها خدای متعال تشخیص می دهد و شخص آن را متعین می کند. و دلیل کسب این جایگاه، طهارت شخص و دوری او از هر نوع آلودگی است. و دقت در درخواست حضرت ابراهیم (ع) از خدا، برای امام شدن ذریه اش و پاسخ خدای متعال نشان می دهد که در این امر، رابطه خانوادگی تعیین کننده نیست. (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ[بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!) ابراهیم عرض کرد: (از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)) خداوند فرمود: (پیمان من، به ستمکاران نمی رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)) 3. در فضایل و پاداش اخروی: در این مساله، انتساب خانوادگی به پیامبر (ص) تنها سبب سنگین تر شدن، مسئولیت ها می شود. همانگونه که قرآن این مساله را درباره زنان پیامبر (ص) بیان کرده است: (یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً * وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً[احزاب/30-31] ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و این برای خدا آسان است. * و هر کس از شما برای خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزی پرارزشی برای او آماده کرده ایم.)[5] امام رضا (ع) در جایی که متوجه می شوند، برادرشان بر دیگران به دلیل نسبش فخر می فروشد، به ملاک اصلی توجه می دهند که تنها عمل خود شخص معتبر است و می فرمایند: اینکه موسی بن جعفر علیهما السّلام پدرت اطاعت خدا کند، روزها را روزه بگیرد و شبها را بنماز و عبادت پردازد و تو معصیت و نافرمانی خدا کنی، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوی باشید و جزای هر دو بهشت باشد، پس بدون تردید تو عزیزتر از او در نزد خدا باشی (چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بی طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفته ای در حالی که این گونه نیست) آری علیّ بن الحسین علیهما السّلام فرموده است: برای نیکوکار ما دو چندان پاداش و اجر است و برای بدکار ما دو چندان عذاب و جریمه.[6] در موضعی دیگر امام رضا (ع) به برادر خود که مرتکب اعمال خلافی شده است، این گونه می فرمایند: ای زید از خدا پروا کن و بدان که ما این موقعیّت را نزد خدا و خلق بدست نیاوردیم مگر از راه تقوی و پرهیزکاری، و هر کس تقوی نداشته باشد و فرمان خدا را رعایت نکند از ما هرگز نخواهد بود، و ما نیز از او نیستیم.[7] [1]. غرر الحکم: 9357. [2]. غرر الحکم: 8142. [3]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 236. [4]. وسائل الشیعه، ج 6، ص 186 به نقل از تفسیر نمونه. [5]. ر.ک: بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی، ص 55، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلام / پیام قرآن، آیت...مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 194، ج 9، ص 27، دارالکتب الاسلامیة. [6]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 232. [7]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 234.
در اسلام، شرافت و کرامت انسان ها، به نسب آنها مربوط نیست. بلکه کرامت و شرف هر انسانی در گرو اعمال خود اوست:
(یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ[حجرات/13] ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!)
امام علی علیه السلام می فرمایند: چنگ زدن به کانونهای فضیلت، از کمال شرافت است.[1]
حضرت علی (ع) می فرمایند: هر آن کس که پَستی اَدَبش او را پست گرداند شرافت تبارش او را بلندی نمی بخشد.[2]
حتی در جایی که شرف ائمه یاد می شود، اهل بیت (علیهم السلام) علت آن را ذکر می کنند تا مردم بدانند که سبب اصلی شرف چیست: مردی بحضرت رضا (ع) عرض کرد بخدا قسم که در روی زمین از جهت پدر احدی با شرف تر از تو نیست آن بزرگوار فرمود تقوی پدران مرا مشرف ساخت و اطاعت خدا ایشان را بهره مند گردانید.[3]
اما وقتی یک شخص در مقام انتساب به اهل بیت دیده می شود، (سید بودن او مد نظر است) احترام بیشتر به او، جهت در نظر گرفتن نسبت اوست. و دلیلی برای پاسداشت حرمت اهل بیت (علیهم السلام) می باشد. همانگونه که اگر فرزند یکی از دوستان عزیز خود را ببینیم، به خاطر پدرش او را تکریم می کنیم. اگر چه هیچ نوع عمل خلاف ظابطه ای انجام ندهیم.
این نوع مواجهه سبب تکریم شعائر است و یاد اهل بیت (علیهم السلام) را در جامعه زنده تر می کند و از همین جهت نیکوست.
با توجه به این توضیحات، می توانیم به بعضی از فرق ها بین سادات و غیر آنها دقت کنیم و بنگریم که علی رغم این فرق ها، بی عدالتی ای بی آن ها و سایر افراد جامعه به وجود نمی آید:
1. در زمینۀ مالی: نیمی از خمس به سادات اختصاص داده شده است. اما این فرق، سبب بی عدالتی نیست، چونکه :
اولاً: سهمی که در خمس برای سادات معین شده فقط به نیازمندان آنها اختصاص مییابد، آن هم به اندازه رفع نیاز آن ها، بنابراین تنها از کار افتادگان، بیماران، کودکان یتیم و یا افراد دیگری که به علّتی مشکل مادی از نظر هزینه زندگی پیدا کردهاند، حق استفاده از آن را دارند.
ثانیاً: مستمندان و نیازمندان سادات، حق استفاده از زکات را ندارند و زکات برای جبران نیازهای مالی غیر سادات است. در واقع سادات منبع مالی متفاوتی دارند، نه اینکه حق بیشتری داشته باشند.
ثالثاً: اگر سهم سادات در خمس، از نیازمندی سادات موجود بیشتر باشد، باید آن را به بیت المال ملحق کرد و در مصارف دیگر مصرف نمود.
این فرق می تواند حکمت هایی داشته باشد مثل اینکه بهانهای به دست مخالفان نیفتد که پیامبر(ص) خویشان خود را بر اموال عمومی مسلط کرده است، چون زکات مالیاتی است که حکومت از مردم اخذ می کند. و البته دلایل این تفاوت هر چه باشد، منجر به بی عدالتی نمی شود.
حتی شاید سادات در این فرق احساس محرومیت نیز بکنند: امام صادق ع میفرمایند:" جمعی از بنی هاشم به خدمت پیامبر ص رسیدند و تقاضا کردند که آنها را مامور جمعآوری زکات چهار پایان کنند و و گفتند این سهمی را که خداوند برای جمعآوری کنندگان زکات تعیین کرده است، ما به آن سزاوارتریم پیامبر ص فرمود: ای" بنی عبد المطلب" زکات نه برای من حلال است، و نه برای شما ولی من به جای این محرومیت به شما وعده شفاعت میدهم .... شما به آنچه خداوند و پیامبر برایتان تعیین کرده راضی باشید (و کار به امر زکات نداشته باشید) آنها گفتند راضی شدیم.[4]
[ر.ک: تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 182؛ دارالکتب الاسلامیة/ پرسشها و پاسخهای مذهبی، آیت اللّه مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص 168 172، انتشارات نسل جوان.]
2. در امور و مناصب اجتماعی: در این زمینه هیچ فرقی بین سادات و غیر آنها نیست. و قرار گرفتن امامت در خاندان پیامبر (ص) نیز دلیل اختصاص جایگاه ویژه به خاندان پیامبر (ص) به دلیل انتساب خانوادگی آنها نیست. امامت نیاز به عصمت دارد و عصمت را تنها خدای متعال تشخیص می دهد و شخص آن را متعین می کند. و دلیل کسب این جایگاه، طهارت شخص و دوری او از هر نوع آلودگی است. و دقت در درخواست حضرت ابراهیم (ع) از خدا، برای امام شدن ذریه اش و پاسخ خدای متعال نشان می دهد که در این امر، رابطه خانوادگی تعیین کننده نیست.
(وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ[بقره/124] (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایشها برآمد. خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!) ابراهیم عرض کرد: (از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)) خداوند فرمود: (پیمان من، به ستمکاران نمی رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند))
3. در فضایل و پاداش اخروی: در این مساله، انتساب خانوادگی به پیامبر (ص) تنها سبب سنگین تر شدن، مسئولیت ها می شود. همانگونه که قرآن این مساله را درباره زنان پیامبر (ص) بیان کرده است:
(یا نِساءَ النَّبِیِّ مَنْ یَأْتِ مِنْکُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَیِّنَةٍ یُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ کانَ ذلِکَ عَلَی اللَّهِ یَسیراً * وَ مَنْ یَقْنُتْ مِنْکُنَّ لِلَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَیْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً کَریماً[احزاب/30-31] ای همسران پیامبر! هر کدام از شما گناه آشکار و فاحشی مرتکب شود، عذاب او دوچندان خواهد بود و این برای خدا آسان است. * و هر کس از شما برای خدا و پیامبرش خضوع کند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهیم ساخت، و روزی پرارزشی برای او آماده کرده ایم.)[5]
امام رضا (ع) در جایی که متوجه می شوند، برادرشان بر دیگران به دلیل نسبش فخر می فروشد، به ملاک اصلی توجه می دهند که تنها عمل خود شخص معتبر است و می فرمایند: اینکه موسی بن جعفر علیهما السّلام پدرت اطاعت خدا کند، روزها را روزه بگیرد و شبها را بنماز و عبادت پردازد و تو معصیت و نافرمانی خدا کنی، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوی باشید و جزای هر دو بهشت باشد، پس بدون تردید تو عزیزتر از او در نزد خدا باشی (چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بی طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفته ای در حالی که این گونه نیست) آری علیّ بن الحسین علیهما السّلام فرموده است: برای نیکوکار ما دو چندان پاداش و اجر است و برای بدکار ما دو چندان عذاب و جریمه.[6]
در موضعی دیگر امام رضا (ع) به برادر خود که مرتکب اعمال خلافی شده است، این گونه می فرمایند: ای زید از خدا پروا کن و بدان که ما این موقعیّت را نزد خدا و خلق بدست نیاوردیم مگر از راه تقوی و پرهیزکاری، و هر کس تقوی نداشته باشد و فرمان خدا را رعایت نکند از ما هرگز نخواهد بود، و ما نیز از او نیستیم.[7]
[1]. غرر الحکم: 9357.
[2]. غرر الحکم: 8142.
[3]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 236.
[4]. وسائل الشیعه، ج 6، ص 186 به نقل از تفسیر نمونه.
[5]. ر.ک: بررسی مسائل کلی امامت، ابراهیم امینی، ص 55، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلام / پیام قرآن، آیت...مکارم شیرازی و دیگران، ج 7، ص 194، ج 9، ص 27، دارالکتب الاسلامیة.
[6]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 232.
[7]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج2، ص: 234.
- [سایر] نظر اسلام در مورد قیامهای مسلحانه مثل قیام مختار ثقفی و سید مجتبی نواب صفوی چیست؟
- [سایر] درباره مقام و منزلت زن در اسلام توضیح دهید؟
- [سایر] نظر مقام معظم رهبری نسبت به آزادی در کشور چیست؟
- [سایر] مقام معظم رهبری چه خصوصیتی داشتند که رهبر حکومت اسلامی ایران شدند آیا من هم که سید نیستم میتوانم بشوم چه باید بکنم؟
- [سایر] اخیرا دربعضی ازسایتها مطرح شده که مقام معظم رهبری همان سید خراسانی هستند که نزدیک ظهور ازخراسان قیام میکنند خواهشمنداست موضوع رابطو ر روشن بیان فرمائید
- [سایر] چرا مقام معظم رهبری به خارج از کشور و کشورهای دیگر مخصوصا مسلمان (بالاترین مقام کشور هستند) مسافرت نمی کنند حتی به سفر حج؟
- [سایر] چرا مقام معظم رهبری به خارج از کشور و کشورهای دیگر مخصوصا مسلمان (بالاترین مقام کشور هستند) مسافرت نمی کنند حتی به سفر حج؟
- [سایر] چرا مقام معظم رهبری را «رهبر مسلمانان جهان» میخوانند؟
- [سایر] (جنبش دفاع از حقوق زن) در گفتمان مقام معظم رهبری (مد ظله)؟ زن در قاب اسلام
- [سایر] آیا همه سادات مکرّم ذریة رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله هستند؟
- [آیت الله اردبیلی] سیّد میتواند صدقات واجب یا مستحب خود را به سیّد یا غیر سیّد بدهد و غیر سیّد میتواند صدقه مستحب خود را به سیّد بپردازد، ولی نمیتواند صدقه واجب خود نظیر زکات مال و زکات فطره را به سیّد بدهد، و چنانچه پرداخت کفّارات و ردّ مظالم بر غیر سیّد واجب شود، بنابر احتیاط واجب نمیتواند آن را به سیّد بدهد.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود ، مثل منکراتی که دولتهای جائر انجام می دهند به اسم دین مبین اسلام ، واجب است خصوصاً بر علماء اسلام اظهار حق وانکار باطل ، واگر سکوت علماء اعلام موجب هتک مقام علم وموجب اسائة ظنّ به علماء اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمی کند .
- [امام خمینی] اگر بدعتی در اسلام واقع شود مثل منکراتی که دولتها اجرا میکنند به اسم دین مبین اسلام، واجب است خصوصاً بر علمای اسلام اظهار حق و انکار باطل، و اگر سکوت علمای اعلام موجب هتک مقام علم و موجب اسائه ظن به علمای اسلام شود واجب است اظهار حق به هر نحوی که ممکن است اگر چه بدانند تأثیر نمیکند.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که سیّد نیست، نمیتواند به سیّد فطره بدهد و چنانچه دهنده فطریّه سیّد نباشد ولی نانخور او سیّد باشد یا بر عکس، بنابر احتیاط واجب نمیتواند فطریّه او را به سیّد بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه بدعتی در اسلام واقع شود (مانند منکراتی که دولتهای ناصالح به نام اسلام انجام می دهند) بر همه، مخصوصاً علمای دین واجب است حق را اظهار و باطل را انکار کنند و اگر سکوت علمای دین موجب هتک مقام علم، یا سوء ظن به علمای اسلام شود، اظهار حق به هر نحوی که ممکن باشد واجب است، هرچند بدانند تاثیر نمی کند.
- [آیت الله مظاهری] خمس را باید در این زمان به مجتهد جامع الشرایط یا وکیل او بدهند که آنها صرف سادات فقیر و تقویت اسلام مخصوصاً اداره حوزههای علمیّه بنمایند، و اگر خود بخواهد به سیّد فقیری بدهد یا به مصرف دیگری برساند باید از مجتهد جامع الشرایط یا وکیل او اجازه بگیرد و بدون اجازه نمیتواند آن را به مصرف برساند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] کسی که در محلّ خود به سیادت مشهور است سیّد به شمار میآید و کسی که در محلّ خود به عدم سیادت مشهور است غیر سیّد میباشد، همچنین است اگر به دلیلی عرفاً به سیّد نبودن وی یا عدم اشتهار وی به سیادت اطمینان پیدا شود، مثل کسی که خود میگوید من سیّد نیستم و انگیزه ویژهای برای این سخن ندارد. در این مسأله داشتن یا نداشتن شجرهنامه و مانند آن تأثیری ندارد، همچنین راههای دیگر همچون خوابنما شدن که برخی از مردمان عوام به آنها اعتماد میکنند، هیچ اعتباری ندارد. و به کسی که سیادت یا عدم سیادت وی از راه معتبر ثابت نشده است، نمیشود از زکات واجب غیر سیّد داد، بلکه از زکات واجب سادات یا زکاتهای مستحبّی و یا سایر وجوهی که اختصاص به سادات یا غیر سادات ندارد، داده میشود. نیّت زکات
- [آیت الله جوادی آملی] .اثبات سیادت افراد یا به وسیله شهادت دو مرد عادل است؛ یا به این است که در شهر خو د مشهور و معروف به سیادت باشد , بنابراین هر کس ادعا کند که سیّد است، کافی نیست. حکم سادات واجب النفقه
- [آیت الله شبیری زنجانی] سیّد میتواند از غیر سیّد زکات مستحبّی بگیرد ولی نمیتواند از غیر سیّد زکات واجب بگیرد، البتّه اگر خمس و سایر وجوهات کفایت مخارج او را نکند و ناچار باشد که از زکات واجب غیر سیّد استفاده کند، مانعی ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که سیّد نیست، نمیتواند به سیّد فطره بدهد حتّی اگر سیّدینانخور او باشد نمیتواند فطره او را به سیّد دیگر بدهد.