آیا سنی ها توسل را قبول دارند؟
توسل در میان  اهل سنت امری مقبول و پسندیده است و در منابع و متون اهل سنت موارد بسیاری از آن را می توان نشان داد که در متن زیر، چند نمونه از آن را نقل می کنم. مولوی محمد عمر سربازی در کتاب شفاء الاسقام و الاحزان نوشته است" اگر کسی نام عمر را بر سینه اش بنویسد چنانش بنویسد که بر خواننده راست باشد، جنب نمی شود." در صحیح بخاری ج2، ص27، باب نماز استقسا آمده است " هرگاه قریش دچار قحطی  می شدند  عمر بن خطاب متوسل به عباس بن عبد المطلب می شد و می گفت: خدایا ما به پیامبرمان متوسل می شدیم  باران می با رانیدی اکنون به عموی پیامبر مان متوسل می شویم  پس بر ما باران نازل کن  انس گوید پس باران می بارید."[1] عبدری قیروانی، از بزرگان مالکیه (متوفای 731) گفته است:( کسی که به زیارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مایوس نخواهد شد ؛ چرا که آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ریزش و آمرزش گناهان می شود. هرکس درآستان آن حضرت بایستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.)[2] نیز قسطلانی در کتاب ( المواهب اللدنیه ) گفته است: ( زائر پیامبر اکرم، سزاوار است که دعا و تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسیار داشته باشد. استغاثه، طلب یاری و پناهجویی است. فرقی نمی کند که به لفظ استغاثه باشد، یا توسل، یا تشفع و توجه. توجه هم به معنای آن است که انسان در پی یک موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل جوید تا به یک مقام بالاتر از او دسترسی پیدا کند. )[3] ( زرقانی ) نیز نوشته است: ( زائر پیامبر (ص ) به آن حضرت توسل جوید و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وی مسالت کند، چرا که توسل به حضرتش کوههای گناه و بارهای سنگین معاصی را فرو می ریزد، برکت شفاعت او و عظمتش در پیشگاه پروردگار، در حدی است که هیچ گناهی یارای ماندن در برابرش نیست. هرکس جز این عقیده داشته باشد، محرومی است که خداوند، چشم بصیرتش را کور کرده و دلش را به گمراهی کشانده است. آیا مخالف این عقیده ، این آیه را نشنیده است: ( ولو انهم اذ ظلموا انفسهم ... ) تا آخر آیه. )[4] در حدیث آمده است که حضرت آدم به حق و به نام مبارک پنج تن اهل بیت، خدا را قسم داد، خداوند هم توبه او را پذیرفت، این همان (کلمات) بود که به تعبیر قرآن کریم، آدم از خداوند متعال دریافت کرد.[5] این حدیث، در منابع متعددی از کتب اهل سنت آمده و بزرگان حدیث، آن را صحیح و موثق شمرده اند.[6] ( ابن جوزی ) در کتاب خویش به نام ( الوفاء فی فضائل المصطفی ) در این زمینه فصلی گشوده و با عنوان ( باب التوسل بالنبی ) و (باب الاستشفاء بقبره) احادیث این موضوع را آورده است. محمد بن نعمان مالکی نیز کتابی دارد با عنوان ( مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام). ابن داود مالکی در کتاب ( البیان و الاختصار)، حکایات بسیاری از کسانی نقل می کند که با توسل و التجاء به پیامبر اکرم (ص ) برایشان گشایش و فرج حاصل شده است. البته مواردی از توسل هم در منابع اهل سنت نقل شده است که حقیقتا جای تامل دارد که تنها دو نمونه از آن را نقل می کنم: پیامبر (ص) گفت در شب معراج همه چیز حتی خورشید را بر من عرضه کردند من به آن سلام دادم و علت کسوف آن را پرسیدم، خدای تعالی آن را به سخن در آورد تا گفت: خدای تعالی مرا بر روی چرخ گردانی نهاده که هر جا خدا بخواهد مرا می‌‌برد و من گهگاه با چشم خود بینی در خویش می‌‌نگرم و آن هنگام چرخ گردنده مرا بزیر می‌‌اندازد و در دریا سرنگون می‌‌کند آنگاه من دو کس را می‌‌بینم که یکی‌‌شان گوید خدای یگانه خدای یگانه و دیگری گوید راست گفت راست گفت پس من- با توسل به آن دو- روی بدرگاه خدای تعالی می‌آرم تا مرا از کسوف می‌‌رهاند و آنگاه می‌‌گویم پروردگارا! آندو کیستند می‌‌گوید: آنکه می‌‌گوید خدای یکتا خدای یکتا دوستم محمد (ص) است و آنکه گوید راست گفت راست گفت او ابوبکر صدیق است.[7] یافعی در روض الریاحین  از زبان بوبکر صدیق آورده است که او گفت ما در مسجد نشسته بودیم که ناگهان مردی کور در آمد و میان ما وارد شد (حاجاتی از پیرمرد برآورده می شود تا اینکه ابوبکر به او می گوید) حاجت دیگری هم داری گفت آری می‌‌خواهم در راه دوستی محمد (ص) دستم را در میان ریش‌های بوبکر صدیق فرو برم پس بوبکر برخاست و ریش خود در دست کور نهاد و گفت ریش مرا در راه دوستی محمد (ص) بگیر پس آن کور، ریش بوبکر صدیق را گرفت و گفت پروردگارا ترا به حرمت ریش بوبکر قسم بینائی مرا بمن باز ده پس خدا در همان هنگام بینائی‌اش را به او باز داد پس جبرئیل (ع) بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت محمد! خداوند سلام ترا سلام می‌‌رساند و با درود و احترام، تو را ویژه می‌‌گرداند و می‌گوید که به عزت و جلال او اگر همه کوران، وی را بحرمت ریش بوبکر صدیق قسم می‌‌دادند البته بینائی‌‌شان را به ایشان باز می‌‌گردانید و هیچ کوری بر روی زمین رها نمی‌‌کرد.[8] [1]. صحیح البخاری: 2/ 32، باب صلاة الاستسقاء. [2]. المدخل، ج 1 ص 258. [3]. به نقل از الغدیر، ج 5 ص 144. [4]. شرح ( المواهب ) ، زرقانی ، ج 8 ص 317. [5]. الدر المنثور، سیوطی ، ج 1 ص 60، - الریاض النضره ، ج 1 ص 30. [6]. منابع آن در الغدیر، ج 7 ص 303 آمده است. [7]. نزهة المجالس 2/ 184. [8]. این کتاب در چاپخانه سعیدیه مصر در حاشیه عرائس ثعلبی چاپ شده و روایت بالا را در ص 443 از آن می ‌توان دید.
عنوان سوال:

آیا سنی ها توسل را قبول دارند؟


پاسخ:

توسل در میان  اهل سنت امری مقبول و پسندیده است و در منابع و متون اهل سنت موارد بسیاری از آن را می توان نشان داد که در متن زیر، چند نمونه از آن را نقل می کنم.

مولوی محمد عمر سربازی در کتاب شفاء الاسقام و الاحزان نوشته است" اگر کسی نام عمر را بر سینه اش بنویسد چنانش بنویسد که بر خواننده راست باشد، جنب نمی شود."
در صحیح بخاری ج2، ص27، باب نماز استقسا آمده است " هرگاه قریش دچار قحطی  می شدند  عمر بن خطاب متوسل به عباس بن عبد المطلب می شد و می گفت: خدایا ما به پیامبرمان متوسل می شدیم  باران می با رانیدی اکنون به عموی پیامبر مان متوسل می شویم  پس بر ما باران نازل کن  انس گوید پس باران می بارید."[1]

عبدری قیروانی، از بزرگان مالکیه (متوفای 731) گفته است:( کسی که به زیارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مایوس نخواهد شد ؛ چرا که آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ریزش و آمرزش گناهان می شود. هرکس درآستان آن حضرت بایستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت.)[2]

نیز قسطلانی در کتاب ( المواهب اللدنیه ) گفته است: ( زائر پیامبر اکرم، سزاوار است که دعا و تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسیار داشته باشد. استغاثه، طلب یاری و پناهجویی است. فرقی نمی کند که به لفظ استغاثه باشد، یا توسل، یا تشفع و توجه. توجه هم به معنای آن است که انسان در پی یک موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل جوید تا به یک مقام بالاتر از او دسترسی پیدا کند. )[3]

( زرقانی ) نیز نوشته است: ( زائر پیامبر (ص ) به آن حضرت توسل جوید و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وی مسالت کند، چرا که توسل به حضرتش کوههای گناه و بارهای سنگین معاصی را فرو می ریزد، برکت شفاعت او و عظمتش در پیشگاه پروردگار، در حدی است که هیچ گناهی یارای ماندن در برابرش نیست. هرکس جز این عقیده داشته باشد، محرومی است که خداوند، چشم بصیرتش را کور کرده و دلش را به گمراهی کشانده است. آیا مخالف این عقیده ، این آیه را نشنیده است: ( ولو انهم اذ ظلموا انفسهم ... ) تا آخر آیه. )[4]
در حدیث آمده است که حضرت آدم به حق و به نام مبارک پنج تن اهل بیت، خدا را قسم داد، خداوند هم توبه او را پذیرفت، این همان (کلمات) بود که به تعبیر قرآن کریم، آدم از خداوند متعال دریافت کرد.[5] این حدیث، در منابع متعددی از کتب اهل سنت آمده و بزرگان حدیث، آن را صحیح و موثق شمرده اند.[6]

( ابن جوزی ) در کتاب خویش به نام ( الوفاء فی فضائل المصطفی ) در این زمینه فصلی گشوده و با عنوان ( باب التوسل بالنبی ) و (باب الاستشفاء بقبره) احادیث این موضوع را آورده است.
محمد بن نعمان مالکی نیز کتابی دارد با عنوان ( مصباح الظلام فی المستغیثین بخیر الانام).
ابن داود مالکی در کتاب ( البیان و الاختصار)، حکایات بسیاری از کسانی نقل می کند که با توسل و التجاء به پیامبر اکرم (ص ) برایشان گشایش و فرج حاصل شده است.

البته مواردی از توسل هم در منابع اهل سنت نقل شده است که حقیقتا جای تامل دارد که تنها دو نمونه از آن را نقل می کنم:
پیامبر (ص) گفت در شب معراج همه چیز حتی خورشید را بر من عرضه کردند من به آن سلام دادم و علت کسوف آن را پرسیدم، خدای تعالی آن را به سخن در آورد تا گفت: خدای تعالی مرا بر روی چرخ گردانی نهاده که هر جا خدا بخواهد مرا می‌‌برد و من گهگاه با چشم خود بینی در خویش می‌‌نگرم و آن هنگام چرخ گردنده مرا بزیر می‌‌اندازد و در دریا سرنگون می‌‌کند آنگاه من دو کس را می‌‌بینم که یکی‌‌شان گوید خدای یگانه خدای یگانه و دیگری گوید راست گفت راست گفت پس من- با توسل به آن دو- روی بدرگاه خدای تعالی می‌آرم تا مرا از کسوف می‌‌رهاند و آنگاه می‌‌گویم پروردگارا! آندو کیستند می‌‌گوید: آنکه می‌‌گوید خدای یکتا خدای یکتا دوستم محمد (ص) است و آنکه گوید راست گفت راست گفت او ابوبکر صدیق است.[7]

یافعی در روض الریاحین  از زبان بوبکر صدیق آورده است که او گفت ما در مسجد نشسته بودیم که ناگهان مردی کور در آمد و میان ما وارد شد (حاجاتی از پیرمرد برآورده می شود تا اینکه ابوبکر به او می گوید) حاجت دیگری هم داری گفت آری می‌‌خواهم در راه دوستی محمد (ص) دستم را در میان ریش‌های بوبکر صدیق فرو برم پس بوبکر برخاست و ریش خود در دست کور نهاد و گفت ریش مرا در راه دوستی محمد (ص) بگیر پس آن کور، ریش بوبکر صدیق را گرفت و گفت پروردگارا ترا به حرمت ریش بوبکر قسم بینائی مرا بمن باز ده پس خدا در همان هنگام بینائی‌اش را به او باز داد پس جبرئیل (ع) بر پیامبر (ص) نازل شد و گفت محمد! خداوند سلام ترا سلام می‌‌رساند و با درود و احترام، تو را ویژه می‌‌گرداند و می‌گوید که به عزت و جلال او اگر همه کوران، وی را بحرمت ریش بوبکر صدیق قسم می‌‌دادند البته بینائی‌‌شان را به ایشان باز می‌‌گردانید و هیچ کوری بر روی زمین رها نمی‌‌کرد.[8]

[1]. صحیح البخاری: 2/ 32، باب صلاة الاستسقاء.
[2]. المدخل، ج 1 ص 258.
[3]. به نقل از الغدیر، ج 5 ص 144.
[4]. شرح ( المواهب ) ، زرقانی ، ج 8 ص 317.
[5]. الدر المنثور، سیوطی ، ج 1 ص 60، - الریاض النضره ، ج 1 ص 30.
[6]. منابع آن در الغدیر، ج 7 ص 303 آمده است.
[7]. نزهة المجالس 2/ 184.
[8]. این کتاب در چاپخانه سعیدیه مصر در حاشیه عرائس ثعلبی چاپ شده و روایت بالا را در ص 443 از آن می ‌توان دید.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین